جست‌و‌جوی پایگاه اجتماعی پای صندوق رأی با واقع گرایی

کد خبر: 1276421

رادیکال‌های جبهه اصلاحات می‌کوشند تمامی پنجره‌های مشارکت در انتخابات را ببندند و با اقدامات خود، تفسیری عینی مبنی بر پیگیری پروژه کاهش مشارکت را به نمایش بگذارند. آن‌ها در این مسیر از سرکوب نیرو‌های داخلی جبهه خود هم هراسی ندارند. با این‌حال میانه‌رو‌های این جبهه تنها راه پیداکردن پایگاه اجتماعی سال‌های دور را بازگشت به صندوق رأی از طریق مشی واقع‌گرایی می‌دانند.

جست‌و‌جوی پایگاه اجتماعی پای صندوق رأی با واقع گرایی

رادیکال‌های جبهه اصلاحات می‌کوشند تمامی پنجره‌های مشارکت در انتخابات را ببندند و با اقدامات خود، تفسیری عینی مبنی بر پیگیری پروژه کاهش مشارکت را به نمایش بگذارند. آن‌ها در این مسیر از سرکوب نیرو‌های داخلی جبهه خود هم هراسی ندارند. با این‌حال میانه‌رو‌های این جبهه تنها راه پیداکردن پایگاه اجتماعی سال‌های دور را بازگشت به صندوق رأی از طریق مشی واقع‌گرایی می‌دانند. اکنون پروژه عقلانیت سیاسی که روزنامه جوان در تیتر اصلی دیروز خود بر آن تأکید و آن را مسیر هر دو جریان سیاسی اصلی کشور دانست، مورد توجه قرار گرفته و حتی دکتر عبدالکریم سروش نیز در پیامی برای اصلاح‌طلبان با تأکید بر همین عقلانیت سیاسی گفته است توصیه‌ای برای شرکت‌کردن یا نکردن در انتخابات ندارد، بلکه این موضوعی است که باید با مراجعه به وجدان و قلب خود و تشخیص خود به آن اقدام کنید و این یعنی نوعی همسویی ضمنی با میانه‌روها. به‌نظر می‌رسد قالب سیاسی کشور در حال عبور از اصلاح‌طلبی و اصولگرایی و شکل‌دادن به قالبی جدید است که مردم بیش از گذشته خود را مالک سرنوشت این جریان‌ها بدانند.

رادیکال‌های جبهه اصلاحات می‌کوشند تمامی پنجره‌های مشارکت در انتخابات را ببندند و با اقدامات خود، تفسیری عینی مبنی بر پیگیری پروژه کاهش مشارکت را به نمایش بگذارند. آن‌ها در این مسیر از سرکوب نیرو‌های داخلی جبهه خود هم هراسی ندارند. با این‌حال میانه‌رو‌های این جبهه تنها راه پیداکردن پایگاه اجتماعی سال‌های دور را بازگشت به صندوق رأی از طریق مشی واقع‌گرایی می‌دانند. اکنون پروژه عقلانیت سیاسی که روزنامه جوان در تیتر اصلی دیروز خود بر آن تأکید و آن را مسیر هر دو جریان سیاسی اصلی کشور دانست، مورد توجه قرار گرفته و حتی دکتر عبدالکریم سروش نیز در پیامی برای اصلاح‌طلبان با تأکید بر همین عقلانیت سیاسی گفته است توصیه‌ای برای شرکت‌کردن یا نکردن در انتخابات ندارد، بلکه این موضوعی است که باید با مراجعه به وجدان و قلب خود و تشخیص خود به آن اقدام کنید و این یعنی نوعی همسویی ضمنی با میانه‌روها. به‌نظر می‌رسد قالب سیاسی کشور در حال عبور از اصلاح‌طلبی و اصولگرایی و شکل‌دادن به قالبی جدید است که مردم بیش از گذشته خود را مالک سرنوشت این جریان‌ها بدانند.

 اصلاح‌طلبان این تندروی را دارند که در برابر غیراصلاح‌طلبان همیشه خود را اکثریت می‌دانند، همیشه خود را نماینده «همه مردم» می‌دانند، و همیشه مردم را حامیان خود می‌دانند. حالا که صریح و علنی، اصلاح‌طلبان دو دسته شده‌اند و مشارکت و عدم مشارکت در انتخابات آن‌ها را مقابل همدیگر قرار داده، دسته تندروتر اصلاح‌طلبان، خود را اکثریت و همراه مردم و مورد حمایت مردم می‌داند، و این، طنز جالب توجهی است! سوی دیگر هم البته ساکت ننشسته و هیئت رئیسه جبهه اصلاحات را متهم به سانترالیسم یا همان تمایل به مدیریت کل اصلاح‌طلبان از یک مرکز و تحت نظر آنان و در واقع لفظ مؤدبانه دیکتاتوری می‌کنند. جالب آنکه کسی از طیف حامی مشارکت در انتخابات، بزرگان جبهه اصلاحات را در مقابل این مطالبه قرار می‌دهد که آزادی بیان و ارائه تحلیل هیچ کسی را در داخل و خارج از تشکیلات سرکوب نکنیم و ضمن اجرای مصوبه اکثریت، تکثر و حقوق اقلیت را به رسمیت بشناسیم. جالب نیست؟ جبهه اصلاحات از درون خود، متهم به همان چیزی می‌شود که همیشه دیگران و حاکمیت را به آن متهم می‌کرد و خود را منادی آن می‌دانست: «آزادی بیان»!

اما فراتر از طنز و فراتر از انتخابات مجلس، آیا این اختلاف صرفاً در عملکرد و محدود به یک برهه زمانی است یا آنکه اصلاح‌طلبان در مسیر یک انشعاب قرار گرفته‌اند؟

محسن آرمین، نایب رئیس جبهه اصلاحات معتقد است که بیانیه ۱۱۰ اصلاح‌طلب که بر مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی تأکید کردند، آغاز انشعاب در اصلاح‌طلبان است. حمیدرضا جلایی‌پور، اما معتقد است بیانیه ۱۱۰ اصلاح‌طلب ناقض مصوبه جبهه اصلاحات نیست، چه آنکه مصوبه انتخاباتی جبهه اصلاحات ندادن فهرست به نام جبهه یا اصلاح‌طلبی در تهران است. بیانیه تحلیلی و گفتمانی ۱۱۰ امضایی هم فهرستی نداده و اسمی از جبهه و اصلاح‌طلبی نبرده است و به هیچ وجه ناقض مصوبه جبهه نیست. اکثر امضاکنندگان متکثر آن هم عضو جبهه یا حتی احزاب نیستند.

محمدرضا جلایی‌پور در راستای اندیشه پدرش، حمیدرضا جلایی‌پور تلاش دارد که هر دو طیف اصلاح‌طلبی کنونی را ذیل یک رهبری واحد - خاتمی- تعریف کند و چنانکه محسن آرمین از او نقل قول کرده، به جبهه اصلاحات توصیه کرده که وجود دو فراکسیون اقلیت و اکثریت را به رسمیت بشناسد و گفته که طی نامه‌ای به آقای خاتمی هم توصیه کرده که خوب است هر دو نگاه زیر چتر رهبری ایشان به رسمیت شناخته شود. البته گویا جلایی‌پور نمی‌خواهد اختلافات جبهه اصلاحات با خاتمی را ببیند. جلایی‌پور، اما در ادامه با بیان اینکه شاید برخی تفاوت‌ها مصداقی باشد، اما تفاوت‌های راهبردی وجود دارد، به بیان برخی از این تفاوت‌ها می‌پردازد که در بردارنده مباحث موجود در جبهه اصلاحات و نوع نگاه آنان به حاکمیت و جامعه است.

وی این تفاوت‌ها را، اما این‌گونه صورت‌بندی می‌کند:

- تفاوت راهبردی است میان گرایشی که «توافق‌گرا» است و نیرویی که «تضادگرا» است.

- تفاوت راهبردی است میان گرایشی که انتخابات آزاد را نتیجه ممارست انتخاباتی می‌داند و گرایشی که آزادی انتخابات را پیش‌شرط حضور در انتخابات قرار می‌دهد.

- تفاوت راهبردی است میان گرایشی که اهداف فوری‌اش متناسب با شرایط نظم «دسترسی محدود» و نظام هیبریدی ایران است با نیرویی که اهداف فوری‌اش در نظم‌های «دسترسی باز» تحقق‌پذیرند.

- تفاوت راهبردی است میان نیرویی که «تدریجی‌گرا» است و نیرویی که رفراندوم قانون اساسی و آزادی انتخابات را گام اول قرار می‌دهد.

- تفاوت راهبردی است میان نیرویی که به انسداد کامل باور دارد و نیرویی که اصلاحات گام‌به‌گام را ممکن می‌بیند.

- تفاوت راهبردی است میان نیرویی که ملاک تصمیمش تحقق عملی خیر همگانی است و نیرویی که پیروی از اکثریت ناراضی را مبنا قرار می‌دهد.

- تفاوت راهبردی است میان نیرویی که برای افزایش رقابت و مشارکت مداخله می‌کند و در عمل قهر نمی‌کند و نیرویی که حتی از نام‌نویسی برای نامزدی در انتخابات پرهیز می‌کند.

- تفاوت راهبردی است میان نیرویی که به نام جامعه‌محوری، کنشگری انتخاباتی را از ماه‌ها قبل از انتخابات رها می‌کند و نیرویی که متوجه است در شرایط ساختاری امروز حتی کار مؤثر جامعه‌محور و تقویت قدرت متشکل هم مستلزم ایجاد حدی از گشایش و پذیرش در نهاد‌های حکمرانی است.

- تفاوت راهبردی است میان نیرویی که مردم‌سالاری و توسعه را اهداف اصلاحات می‌داند و نیرویی که آن را پیش‌نیاز اصلاحات می‌بیند.

- تفاوت راهبردی است میان نیرویی که خط قرمزش فقط خشونت است، با نیرویی که خط قرمزش خشونت و تدریجی‌گرایی و حاکمیت قانون است.

- تفاوت راهبردی است میان نیرویی که دنبال «دنبال فشار همه‌جانبه» به حکومت است و نیرویی که می‌خواهد برای دموکراسی و توسعه در میان حکمرانان ائتلاف و ذی‌نفعان وسیع‌تر بسازد.

- تفاوت راهبردی است میان نیرویی که شدت بحران‌ها را عامل گشایش می‌داند و نیرویی که دغدغه‌اش حل بحران‌ها است.

- تفاوت راهبردی است میان نیرویی که کاهش فشار‌ها و تهدید‌ها و تحریم‌های خارجی را هم در تصمیم سیاسی‌اش لحاظ می‌کند و نیرویی که صرفاً به سیاست داخلی نگاه می‌کند.

- تفاوت راهبردی است میان نیرویی که دنبال مشروعیت‌زدایی و تشدید دغدغه بقای حاکمیت است و نیرویی که امنیت و ثبات و کاهش دغدغه بقا را لازمه توسعه و بسط دموکراسی پایدار می‌داند.

محسن آرمین هم گرچه ۱۱۰ نفر بیانیه دهنده را متهم به آغاز مسیر انشعاب می‌کند، اما باز تلاش می‌کند بگوید که اختلاف بنیادین و مفهومی وجود ندارد.

با توجه به مطالب گفته شده می‌توان گفت:

- جبهه اصلاحات ایران در شرایط کنونی شکل عمومی‌تر حزب اتحاد ملت به عنوان پیشران گروه‌های معتقد به اصلاح‌طلبان ساختاری شده که به باور آرمین حتی بخشی از آنان پروژه مشارکت در هر انتخاباتی را تا زمان انجام تحولات بنیادین به تعویق انداخته‌اند.

- رادیکال‌های جبهه اصلاحات می‌کوشند تمامی پنجره‌های مشارکت در انتخابات را ببندند و با اقدامات خود تفسیری عینی مبنی بر پیگیری پروژه کاهش مشارکت را به نمایش بگذارند.

- رادیکال‌های جبهه اصلاحات تفسیر عینی چپ روی و لوچ بودن را به تعبیر بهزاد نبوی به نمایش گذاشته و به نام مردم می‌کوشند تا جامعه اعتراضی را به سمت فشار به حاکمیت و گشایش در انتخابات ۱۴۰۴ به تعبیر خود رهنمون سازند.

- اظهارات محسن آرمین بیانگر آن است که جبهه اصلاحات به افول پایگاه خود اذعان داشته و شرکت در انتخابات را معادل عدم اقبال به خود ارزیابی می‌کند. بنابراین، طی یک فرار به جلو می‌کوشد این فرار از واقعیت را به در لوای ماندن در کنار مردم معنادهی کند.

- اصلاح‌طلبان ساختاری که برای کنش سیاسی نافرمانی مدنی را توصیه می‌کنند، اما هر گونه انتقاد درونی در جبهه خود را نافرمانی می‌نامند و به تقبیح آن می‌پردازند، مسئله‌ای که به وضوح از مرکزیت اقتدارگرا حکایت دارد.

- اصلاح‌طلبان ساختاری که همواره بر تشکیل هسته سخت اصلاحات تأکید داشته و از لزوم فیلتراسیون در جبهه اصلاحات سخن به میان می‌آورند می‌کوشند تا راهبرد‌های خود را «اصلاح‌طلبان اهلی» و «استمرار طلبان» تعریف و تفسیر کنند.

- نزاع شکل گرفته میان دو طیف در جبهه اصلاحات را باید روشن شدن همان شکاف میان اصلاح‌طلبان ساختاری و نهادی دانست که هر یک تلاش دارند از موقعیت خود در جریان اصلاحات هژمون سازند.

به این‌ترتیب آنچه در ۲۵ سال گذشته با عنوان اصلاح‌طلبی در ایران شکل گرفت، به دلیل ضدواقع‌گرایی رهبران آن در حال فروپاشی و مرگ کامل و تولد یک جریان واقع‌گرا از درون آن است که با کنارگذاشتن پیرمرد‌های متعصب این جریان و رفقای نازی‌آبادی سرعت خواهد گرفت.

در طرف اصول‌گرایی نیز اگرچه صورت‌بندی سیاسی واضحی شکل نگرفته است، اما عبور از مفاهیم سنتی اصول‌گرایی که گاهی دور از «اصول واقعی» بود، ملموس است.

آیا به زودی ادبیات تازه‌ای در سپهر سیاسی کشور شکل خواهد گرفت؟!

منبع: روزنامه جوان

 

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها