دیکتاتوری جناحی معترضان به رد صلاحیت روحانی

کد خبر: 1271061

رد صلاحیت آقای حسن روحانی با واکنش‌هایی از جمله در دفاع از دموکراسی و اشاره به سابقه ایشان روبه‌رو شده که خود عین ضدیت با دموکراسی و نوعی شخص‌پرستی است و به‌نظر می‌رسد مدافعان متوجه این تناقضات خودنشده‌اند.

دیکتاتوری  جناحی معترضان به رد صلاحیت روحانی

عنوان «رئیس‌جمهور سابق» یا هر عنوان دیگری با پسوند «سابق»، هیچ ارزشی در دموکراسی ندارد و مصطلح‌شدن آن نیز به غلط و از طرف کسانی است که کیش شخصیت دارند و متملق سیاسی‌اند و این غلط سیاسی در زبان و ادبیات رسانه‌ها و فعالان سیاسی نیز وارد شده است. اما در دموکراسی واقعی، عنوان «سابق»، خود نقض‌غرض و نافهمی دموکراسی است.

کسی که باور ندارد جمهوری اسلامی یک دموکراسی واقعی است، نه حضورش به‌عنوان نامزد هر انتخابات توجیه دارد و نه اعتراضش به اینکه چرا فلان مقام سابق با آن همه مقامات امنیتی و اجرایی رد صلاحیت شده، قابل فهم است. در مقابل، کسی که می‌پذیرد جمهوری اسلامی، دموکراسی است و به همین دلیل در انتخابات نامزد می‌شود یا به‌عنوان یک فعال سیاسی، درباره چرایی رد یا تأیید صلاحیت‌ها اظهار نظر می‌کند، دیگر مجاز نیست به سوابق اشاره کند. این‌ها همه بر پایه مفهوم دموکراسی است وگرنه جدای از این‌ها، اصل «ملاک افراد حال‌حاضر است» که از امام به یادگار مانده، هم در قالب دموکراسی قابل‌فهم است و هم در قالب یک امر مهم انسان‌شناسی و سیاسی.

ایراد دیگر معترضان به رد صلاحیت آقای روحانی، کیش شخصیت و مقام‌پرستی آنان است، زیرا اگر غیر از این بود، باید همزمان به رد صلاحیت فردی که درست در جبهه مخالف قرار دارد هم اعتراض می‌کردند؛ و آنگاه ندای وادموکراسی‌ها و وامملکتا و وامشارکتا سر می‌دادند. این نیز اثباتی بر دیکتاتوری ذهنی و قالب‌شده در ذهن مدعیان دموکراسی است که هم دیکتاتوری جناحی دارند و هم از آنجا به دیکتاتوری اشخاص هم تنزل می‌یابند. اینان حضور در قدرت و مسئولیت را «مصونیت برای آینده» می‌بینند، نه مسئولیتی که انسان را جوابگوی خطا‌های احتمالی می‌کند؛ و این اصل وجود و خلق دموکراسی را زیرسؤال می‌برد.

تلاش برخی رئیسان‌جمهور سابق برای باقی‌ماندن در قدرت پس از دوره هشت‌ساله از طریق جانشین‌سازی اشخاص به سبک پوتین- مدودوف یا جانشین‌سازی جناح خود در قدرت، یک نافهمی از دموکراسی و درواقع دشمنی با دموکراسی با پرچم دموکراسی است!

یکی دیگر از ایراداتی که به رد صلاحیت آقای روحانی گرفته شده، آن است که برخی گفته‌اند این نوعی آینده‌نگری است برای مانع‌شدن از تأثیر او در سرنوشت آینده کشور.

این حرف چند اشکال دارد. اولی همان است که گمان می‌کنند رأی یک نفر در خبرگان آینده بیش از رأی دیگران اثر دارد. که این از همان خوی شخص‌پرستی آنان است. یا اینکه گمان می‌کنند یک شخص می‌تواند روی نظر بقیه اثرگذار باشد و مصداق قبلی آن را تأثیر سخنان مرحوم هاشمی در خبرگان بعد از امام می‌دانند. اولاً مرحوم هاشمی آن سخنان را پس از اینکه متوجه شد رأی خبرگان به شورایی‌شدن رهبری نیست و پس از آنکه چند نفر از خبرگان به توصیه امام اشاره کردند و قضیه را تمام شده می‌دید، نوعی بهره‌برداری از فرصت را غنیمت شمرد و آن سخنان را به نام خود در تاریخ ثبت کرد. پس خبرگان چندان هم دنباله‌رو پروپاگاندای یک عضو آن مجلس نیستند و آن هم شخصی که در مقایسه با مرحوم هاشمی، چنان است که به تصریح خود آن مرحوم، رأی ۳درصدی داشت و با حمایت مرحوم به رأی ۵۰ و هفت‌دهم درصدی رسید. آقای روحانی اگر قدرت تأثیرگذاری بر آینده را داشت یا آن‌طور که خود در پیام اعتراض به رد صلاحیتش می‌گوید قدرت «پیشگیری از خطرات» داشت، در آن هشت‌ساله مسئولیت، آن گلی را که مدام وعده می‌داد بر سر مردم خواهد زد، می‌زد و خطرات را مرتفع می‌ساخت.

به هرحال رأی مردم در یک مردم‌سالاری دینی، امری پیچیده است و گویا بیش از همه، مسئولان باید با پرهیز از سخنانی که در ضدیت با مردم‌سالاری است، آموزش ببینند. قطعاً با تجارب آینده و پخته‌شدن نظام و مردم، راه برای مردم‌سالاری سالم‌تر و عمیق‌تر فراهم می‌شود. می‌توان ادعا کرد که تا همین‌جای کار این خوی شخص‌پرستی فعالان سیاسی و «مسئولان سابق» است که مانع پیشرفت مردم‌سالاری شده است، نه تأثیر نهاد‌های نظارتی و اجرایی.

منبع: روزنامه جوان

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها