صبح نو: بازتولید دوگانه «مولوی/ارشادی»؟

کد خبر: 1269634

صبح نو نوشت: بیم آن می‌رود که آقای رسایی به واسطه قبول نداشتن عملکرد مجلس یازدهم و به‌ویژه مخالفت با رئیس این مجلس، پا به مسیر خطرناکی بگذارد که پیش از این احمدی‌نژاد و عدالت‌خواهان کاذب راهش را باز کرده‌اند.

گروه سیاست سایت فردا - انشایی خواندن جملات رهبر انقلاب درباره مجلس یازدهم از جانب حمید رسایی بیشتر از آنکه گفته یک فرد و شخص مدعی انقلابی‌گری باشد، بیانگر دیدگاه گروه معدودی از مدعیان انقلاب است که متأسفانه نگاه تمسکی به بیانات رهبر انقلاب دارند. این البته برای اولین‌بار نیست که در تاریخ جمهوری اسلامی با چنین رویکردی مواجهیم؛ هم در دوران امام راحل و هم در دوران رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با نمونه‌هایی از نگاه اقتضایی یا تمسکی مواجه بودیم؛ به‌نحوی‌که یا برداشت مورد علاقه فرد از گفته‌های رهبری که با متن و نص تفاوت داشت، مورد توجه قرار می گرفت یا از کنار بخش‌هایی که به مذاق افراد یا جریان‌ها خوش نمی‌آمد، عبور می‌کردند و یا حتی مثل فقره اخیر، برداشت وارونه از آن ارائه می‌کردند.

بی‌تردید چنین نگرشی به ولی‌فقیه در نظام اسلامی در نقطه مقابل رویکرد شهید سلیمانی قرار دارد که مطیع محض امام خود بود و هرگز دست به تفسیر به رأی یا مصادره به مطلوب از متن و سیره رهبری نمی‌زد و به عبارتی نگاه سیاسی به امام خود نداشت بلکه نگاه او بر مبنای ایمان و اعتقاد کامل به امام بود. جالب اینکه این تفکر مدعی ناب‌گرایی پیش از این انتقادهایی به مرام و مسلک شهید سلیمانی در سیاست و فرهنگ و اجتماع هم داشت که کم و بیش شنیده شده است. به نظر می‌رسد که این تفاوت نگرش، ریشه در مبانی اعتقادی و اصول دو گروه موجود در جریان انقلاب دارد که یکی مؤمن به مسیر و مکتب سلیمانی است و دیگری برای خود در مواجهه با متن رهبری، امکان استنباط در متن مسلّم را جایز می‌شمارد.

در تاریخ جمهوری اسلامی اما این اولین‌بار نیست که با چنین رویکردی مواجه می‌شویم. تقسیم کردن نظر امام به دو سنخ مولوی و ارشادی در ماجرای رأی به نخست‌وزیر وقت در مجلس از سوی عباس دوزدوزانی که در آن زمان نزدیک به راست سنتی بود، ابراز شد. او پس از شنیدن نظر امام راحل این نظر را ارشادی دانست، نه مولوی. به این معنا که امر و نهی ارشادی واجب‌الاطاعه نیست و از منظر مشورت مطرح شده است و برعکس امر و نهی مولوی لازم‌الاطاعه نیست. این نظر دوزدوزانی را شاید بتوان اولین اظهارنظر در میان جریان اسلام‌گرا و خط امامی دانست که در دهه 60 زمینه تفسیر به رأی و نگاه تمسکی به ولی‌فقیه را بنیان گذاشت.

مسیر خطرناک رسایی

البته در دوران زعامت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، این محمود احمدی‌نژاد بود که در چند نوبت، این رویکرد را گسترش داد. او که به نادرست و ناروا پایه‌گذار ادعای جدایی دفتر از خود رهبری بود و بعدها همین سنت نادرستش در مجلس نهم توسط رسایی و کوچک‌زاده ادامه یافت، هم در نامه منصوب نکردن مشایی به معاون اولی، هم در ماجرای عزل مصلحی و هم در نامزدی مجدد در انتخابات سال 96 راه عبور از ولی‌فقیه را پی گرفت و به‌مثابه یک مدعی انقلابی‌گری که حتی تمسکی هم به متن رهبری نمی‌نگرد و عملا نافرمانی می‌کند، شناخته شد. این شاید بزرگ‌ترین لطمه‌ای بود که در میان جریان انقلاب در طول دو دهه گذشته به چشم می‌آید. گروهی در میان این جریان پیدا شدند که صورت تخفیف‌یافته کردار احمدی‌نژاد بودند و راه برای مصادره به مطلوب و تفسیر رأی رهبری پیدا کردند که ذیل تفکر «عدالت منهای ولایت» شناخته می‌شوند.

اکنون هم بیم آن می‌رود که آقای رسایی به واسطه قبول نداشتن عملکرد مجلس یازدهم و به‌ویژه مخالفت با رئیس این مجلس، پا به مسیر خطرناکی بگذارد که پیش از این احمدی‌نژاد و عدالت‌خواهان کاذب راهش را باز کرده‌اند. مخالفت با رئیس مجلس یازدهم نباید موجب شود که سخن صریح رهبری در تمجید از مجلس یازدهم کنار گذاشته شود و تعاریف متعدد ایشان از این مجلس انقلابی انشایی خوانده شود که بیش از هر چیز یادآور استدلال مولوی و ارشادی دوزدوزانی است.

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها