ماجرای ارسال شبانه مهمات برای بالکان توسط حاج قاسم

کد خبر: 1265754

سردار اسدی: شهید سلیمانی در بدو ظهور داعش، در عراق 12 قرارگاه ایجاد کرد

ماجرای ارسال شبانه مهمات برای بالکان توسط حاج قاسم

سردار اسدی از فرماندهان باسابقه نیروهای مسلح و معاون بازرسی قرارگاه خاتم الانبیا(ص) است که بعد از سردار شهید حسین همدانی فرماندهی مستشاران سپاه در سوریه را بر عهده داشت. او در گفت و گوی اخیر خود از ماجرای  ارسال نیمه شب تسلیحات به بالکان  پرده برمی دارد، از مدارای شهید سلیمانی با اشرار سخن می گوید و تاکید می کند که برای حاج قاسم چپ یا راست فرقی نداشت. در ادامه بخش های مهم اظهارات او را به گزارش تسنیم می خوانید:

*درباره نیروی قدس، خب، قبل از آمدن حاج قاسم این نیرو تشکیل شده بود و فعالیت داشت ولی توانمندی و کارش به این حدی که قاسم آمد نبود، ایشان بود که کار را به این صورت روی ریل انداخت، از دوستی‌ها و جایگاه و هرچیزی برای پیشبرد کارش استفاده می‌کرد...اگرچه در نیروی قدس زمینه‌اش بود و افرادی در آن زحمت کشیده بودند منتها زحمات آن ها یک زحمات عادی بود و به‌قول ما یک خرجِ موشکی در نیروی قدس پیدا شد و نیروی قدس را ارتقا داد و تأثیرات آن از بالکان و لبنان شروع شد و بعد به‌تدریج به فلسطین و سوریه رفت.*آن ایام که حاج قاسم فرمانده نیروی قدس شد، درگیری در بالکان (جنگ بوسنی) بود من هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم، ساعت نزدیک یک بعد از نصف شب بود، من خانه بودم، تلفن زنگ زد و گوشی را برداشتم دیدم قاسم است، سلام و احوال‌پرسی کردم، احوال‌پرسی را قطع کرد ـ یک اصطلاحی کرمانی‌ها دارند می‌گویند «به خود بگرد» یعنی بجنب و زود باش ـ گفتم «چه شده؟»، گفت: «مهمات می‌خواهم، این ها را بنویس»، گفتم: «این موقع؟!»، گفت: «سؤال نکن، بنویس»، یک فهرستی را گفت و من هم نوشتم، گفت: «تا قبل از اذان صبح این ها را می‌خواهم»! گفتم: «مرد حسابی، من الان از کجا این ها را بیاورم؟»، گفت: «من این ها را می‌خواهم، مگر تو جانشین نیروی زمینی نیستی؟! من این ها را می‌خواهم»! من آن شب زنگ زدم به آقای کوثری که فرمانده لشکر 27 بود، گفت: «بچه‌ها الان کرج هستند و من این جا دسترسی ندارم»، همان‌طور که قاسم با من برخورد کرده بود با آقای کوثری برخورد کردم و گفتم که «آقا، یک قفل است دیگر، آن را بشکنید، بعد مهمات را مستقیم به نیروی قدس ببرید». می‌خواهم بگویم آن‌قدر این آدم (حاج قاسم) مصمم بود که تا قبل از نماز صبح مهمات آورده شد و بار کردند و به بالکان فرستاد، این تصمیم و شجاعت و جوانمردی ایشان اقتضا می‌کرد که کار خیلی خوب پیش برود.* فرماندهان ما (نمی گفتند برو)؛ خودشان در خط بودند و می‌گفتند: «فلان تیپ حرکت کند پیش من بیاید.» لذا این روش میان فرماندهان سپاه مرسوم شده بود و تا روزهای آخر سردار قاسم سلیمانی که (به سوریه) می‌آمد و با آقای بشار اسد جلسه داشت، با اخوی ما سوار موتور می‌شد و در خط مقدم نسبت به موضوعات توجیه می‌شد که اگر خواست دستوری بدهد تا کاری انجام شود خودش به آن مسلط باشد و ببیند می‌تواند این کار انجام شود یا خیر و بچه‌های مردم را جلو بفرستد یا نفرستد.*(در بدو ظهور داعش در عراق) قاسم سریع آن جا را سازمان دهی کرد و 12 قرارگاه تشکیل داد و قرار شد 4 قرارگاه بغداد را حفظ کنند و 8 قرارگاه جلوی حرکت داعش را بگیرند. همان روزهای اول و دوم به‌خاطر خباثتی که داعش نشان داده بود، موجب شده بود مردم با یک تماس تلفنی از جانب عوامل داعش شهرها را خالی کنند و در نتیجه  شهرها به دست داعش می‌افتاد، در این زمان حاج قاسم  وارد شد و خودش جلو افتاد، با فرماندهی حاج قاسم نیروها با داعش مقابله کردند و آن ها را پس زدند و بعد از حفظ بغداد، نجف و کربلا شروع به پیشروی کردند، لذا سیاسیون، نظامیون، روحانیون و همه مردم عراق دیدند که یک شخصیتی مثل قاسم سلیمانی آمد و نجاتشان داد، این نتیجه همت بلند، خاکی بودن، شجاع بودن و برنامه‌ریزی قاسم بود./ خراسان

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها