روزنامه جوان: حرف‌های ظریف رسماً و علناً بوی خیانت می‌داد

کد خبر: 1255119

محمدجواد ظریف که لای‌پنبه دیپلماتیک نیویورک نازپرورده‌شده و بار‌ها نشان داده در فکر و زندگی‌اش «هیچ‌چیز ارزش جنگیدن ندارد»، در سخنانی چند ادعای خلاف اسلام و خلاف باور‌های مردم ایران و سیاست ملی بروز داده، اما خیال او راحت است که بعد از سخنان خیانت‌باری که در فایل منتشرشده علیه شهید سلیمانی گفت و برجاماند، از این‌پس هم اگر بدیهیات دینی و ملی را زیرسؤال ببرد، بر جا می‌ماند و ادامه می‌دهد.

روزنامه جوان: حرف‌های ظریف رسماً و علناً بوی خیانت می‌داد

او با تندرو خواندن برخی حرف‌ها درباره فلسطین که معلوم نیست اشاره آن به کیست (مثل همه اصلاح‌طلبان که موجودی ضعیف و تخیلی برای حمله به آن به‌جای حمله به اصل نظام دست‌وپا می‌کنند) می‌گوید: «ما در سیاست‌خارجی دو بحث داریم؛ یکی حضور و دیگری نفوذ. حضور متضاد نفوذ است. قرار نیست ما جای مستضعفین بجنگیم». این حرف غیر از بوی ترس و ناتوانی در فهم سیاست‌خارجی، خلاف بدیهیات اسلام است. لازم نیست انبوهی از آیات و روایات که مسلمانان را برای دفاع از مظلوم_ حتی غیرمسلمان_ در هر نقطه از جهان فرامی‌خواند، یادآوری شود. آقای ظریف حتی خارج از دستورات اسلام و با فلسفه سیاسی غربی هم نمی‌تواند فهم کند وقتی مستکبرین و استکبار جهانی که امریکا آنان را سردمداری می‌کند «قرار است و لازم است جای مستکبرین دیگر بجنگند»، چرا مستضعفین عالم نباید جای یکدیگر بجنگند؟! مفهوم مستضعف یک مفهوم سیاسی است که شامل هرآن‌کس و هر کشوری می‌شود که استکبار علیه اوست، حتی اگر کشور قدرتمندی باشد.

آقای ظریف در جای دیگر برای تکمیل‌کردن این ادعای غیرواقعی و از سر ترس و تخیل خود می‌گوید: «مردم خسته شدند از اینکه هزینه بپردازند [برای فلسطین]». اولاً ایشان هیچ‌وقت نماینده مردم نبوده است و بار‌ها نشان داده از دغدغه‌های واقعی مردم بیگانه است، از توانایی دفاعی کشور بی‌خبر است (تاجایی که آن تور معروف برای بازدید از شهرک‌های موشکی کشور فقط با قصد آگاه‌سازی ایشان تدارک دیده شد)، در سیاست‌های داخلی (طبق ادعای صریح خودش) بدون‌تخصص است، از سیاست‌خارجی بی‌خبر گذاشته می‌شود (قهرکردن‌های سریالی و تصمیم برای رفتن به ویلای شمال و ماندن در آنجا برای همیشه بعد از بی‌خبر ماندن از ورود اسد به ایران و موارد دیگر) ولی با این همه بی‌خبری، الان در جایگاه نماینده مردم می‌نشیند و از قول آنان حرف می‌زند. ایشان حتی از سیاست‌خارجی و فهم درست اجزای یک سخنرانی ناتوان است و با اشاره به سخنرانی سیدحسن نصرالله می‌گوید: «همه دارند میگن حسن نصرالله زد توی کاسه و کوزه حماس»! این تحلیل که حتی در تاکسی‌ها هم رد می‌شود و در بحث‌های داخل تاکسی هم مشخص است روی آن سخن به چه بود، از زبان امیرکبیر سیاست‌خارجی ایران این‌گونه مبتذل خارج می‌شود که نصرالله زد توی کاسه‌وکوزه فلان! آن‌هم با لحنی که گویی از این زدن توی کاسه‌وکوزه خوشحال است!

ظریف در حرف دیگری که رسماً و علناً بوی خیانت به کلیت نظام را می‌دهد با تفکیک «مقام‌های حاکمیتی» از «مردم» می‌گوید: «اگر امریکا پای ایران را وسط بکشد، برای یکی از مقام‌های حاکمیتی اتفاقی نمی‌افتد، اونی که بمب می‌خوره مردم ایران‌اند، اونی که تحریم میشه مردم ایران‌اند»! حقاً و انصافاً که ظریف قبلاً راست گفت که از سیاست داخلی سر درنمی‌آورد. اما این سخن فقط نشانه یک نافهمی از سیاست داخلی نیست، تفکیک مقام‌های حاکمیتی از مردم در منافع و مضار ملی حتی برای معاندان مغرض هم قفل است، اما برای ظریف باز است! او چه در سر دارد که چنین بی‌پروا می‌خواهد القا کند مقام‌های حاکمیتی در وسط کشیدن پای ایران به جنگ و بمب ریخته‌شدن روی سر مردم نقشه یا طرح دارند یا تقصیر دارند؟! از کجا به این مهمل‌بافی رسیده است؟ از اینکه حرف بلینکن که به ایران گفته جلوی پروکسی (نیابتی)‌های خودت را بگیر. بعد از این حرف نتیجه گرفته که اگر امریکا پای ایران را وسط بکشد، مقام‌های حاکمیتی در امان هستند و مردم بمب می‌خورند! یعنی مقام‌های حاکمیتی یا باید جلوی پروکسی‌ها را بگیرند یا در ریختن خون مردم شریکند! این دیگر رسماً خیانت‌پیشگی است. یک حرف ساده نیست مگر آنکه قبول کنیم ظریف قادر به فهم و تجزیه و تحلیل حرف‌های خودش نیست. این بهترین راه برای عبور از کنار کسی است که نمی‌تواند فهمی از سیاست داشته باشد.

همه این بلا‌ها را مسئولان دولت سابق و مسئول حفظ وارتقای ارزش‌های وجودی رئیس دولت سابق و روزنامه‌های اصلاح‌طلب بر سر ظریف آوردند. وقتی قهرمان آنان حاج‌قاسم نبود و نمی‌توانست باشد، زیرا حاج‌قاسم قهرمان کسانی مثل خود می‌شود، و آن‌ها می‌خواستند یک قهرمان هرچند پوشالی مقابل حاج‌قاسم علم کنند، پس چنین حس حسادت را در وجود امیرکبیر خود پرورش دادند که در چنین موقعیت‌هایی آن را بروز دهد. او بار‌ها تحت‌تأثیر همین القای قهرمان‌ملی‌بودن سعی کرده خودش را مقابل -و اگر نشد- درکنار یا همتراز حاج‌قاسم قرار دهد و حالا کارش به چنین پرتگاهی رسیده که کل تحلیلش از مسئله کنونی غزه این باشد که نصرالله زد توی کاسه حماس و مردم ایران نمی‌خواهند هزینه فلسطین را بدهند و به‌جای مقام‌های حاکمیتی بمب بخورند! این پرتگاهی است که صاحبان کم‌ترین بصیرت هم به آن نزدیک نمی‌شوند.

منبع: روزنامه جوان

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها