حاشیهنگاری دیدار رهبر انقلاب با دانشآموزان
"سخنرانی حضرت آقا که به اتمام میرسد جمعیت جلو میروند برای دیدار و دست تکان دادن با مرادی که امروز دو ساعت درس استکبارستیزی را با او گذراندند".
"سخنرانی حضرت آقا که به اتمام میرسد جمعیت جلو میروند برای دیدار و دست تکان دادن با مرادی که امروز دو ساعت درس استکبارستیزی را با او گذراندند".
صبح 10 آبانماه، خیابان فلسطین جنوبی جمعیت دانشآموز بسیاری را میبینی که همه به سمت انتهای خیابان در حرکتاند؛ ساعت 7 صبح است و ذوق و شوق این دانشآموزان نشان میدهد که مقصد احتمالا جایی غیر از مدرسه است؛ جایی که خوابآلودگی و کسالت را از سرها پرانده و به خانه امید ملت ایران در خیابان فلسطین در قلب شهر راهی شدهاند؛ شخصیتی که در قلب فلسطین هم امیدها به سخنان و اشارات اوست.
رفتهرفته جمعیت به سمت حسینیه امام خمینی(ره) میآیند؛ عدهای به رسم عادت همان لباس فرم مدرسه را به تن دارند و برخی کت و شلوارپوش و رسمی آمدهاند؛ اما آنچه بیشتر از همه به این قاب رنگ و لعاب بخشیده بود، پوششهای محلی دانشآموزانی بود که هرکدام از گوشه و کنار ایران خود را به اینجا رساندهاند؛ کرد و بختیاری و ترکمن و عرب در کنار هم نشستهاند؛ هنوز دیدار رسمی نشده و این پوششها جان میدهد برای عکاسها که همدلی اقوام را به تصویر بکشند.
لطف دیدارهای دانشآموزی و دانشجویی در این است که برخلاف دیدارهای با مسئولان خودمانیتر است و صمیمانهتر است؛ ناگهان از هرگوشه دانشآموزی فریاد شعاری سر میدهد و بقیه همراهی میکنند؛ بازار شعارهای محلی هم داغ است و تا یک نفر میگوید، همشهریها برایش کم نمیگذارند، در همین حال و هوا ناگهان فریادی بلند میشود: "الله اکبر، الموت لآمریکا، الموت لأسرائیل، اللعنه علی الیهود، النصر للإسلام". سر میچرخانم و میبینم دانشجویان یمنی ساکن تهران هم مهمان برنامهاند و هر چند دقیقه شعاری را فریاد میزنند و همچون خنجرهای یمنی میخروشند.
رفتهرفته حسینیه شلوغ میشود و تب و تاب دانشآموزان برای دیدن روی حضرت آقا بیشتر میشود؛ بغل دستیام هر چند دقیقه بلند میشود و چشم به دری میدوزد که قرار است رهبر انقلاب از آنجا وارد صحن حسینیه شوند؛ چند نفر هم با لباس خبرگزاری دانشآموزی به تهیه گزارش و عکاسی مشغولاند. در این سن و سال ثبت چنین دیداری قطعاً یکی از خاطرات به یاد ماندنی خواهد بود اما جلسه بیش از هرچیز رنگ و بوی فلسطین میدهد.
** جئنا من فتح الخیبر
این روزها طوفان الاقصی، طوفانی در منطقه و جهان برپا کرده است؛ عملیات مجاهدان گردانهای عزالدین قسام در 7 اکتبر و به هلاکت رساندن 1500 صهیونیست و پیشروی در اراضی اشغالی از خاک غزه و به اسارت گرفتن بیش از 200 نفر از عناصر رژیم اشغالگر قدس، صفحهای ماندگار در تاریخ مبارزات ملت فلسطین بود؛ رژیم موقت اسرائیل هم که ضربهای ترمیمناپذیر خورده بود، مانند همیشه شروع به موشکباران زنان و کودکان مظلوم غزه کرد تا او هم صفحهای ماندگار در تاریخ جنایاتش ثبت کند.
از این رو هرکس با چفیه یا نمادی از فلسطین به حسینیه آمده است. چند نفر هم با ماژیک اسامی شهدای کودک در غزه را روی دستهای مینویسند؛ دانشآموزان و دانشجویانی که عطش دیده شدن در قاب دوربین را دارند هم از کف دست تا بازوان را شعارنویسی کردند.
بعد از خواندن سرود، همه مشتاق دیدار روی یارند. در بین جمعیت ناگهان چشمم به حاج مهدی رسولی مداح انقلابی و جوان میخورد که متوجه شدم کار همخوانی سرود با اوست؛ دانشآموزان هم که او را دیدهاند «حاج مهدیحاج مهدیگویان» برایش دست تکان میدهند و تا مجری نام وی را صدا میزند دست و سوت است که بدرقهاش میشود، جلسه دانشآموزی است و هیجان بالا!
سرودی که متن آن در بین جمعیت پخش شده بود، این ترجیعبند را دارد "الله أکبر الله أکبر... نحن أبناء الحیدر الله أکبر الله أکبر.. جئنا من فتح الخیبر!"
محافظها جایشان را عوض میکنند و این یعنی لحظه دیدار نزدیک است، جمعیت روی پای خود بلند شده به سمت جلو حرکت میکنند و فریاد «این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده» در فضا طنینانداز میشود. هیاهویی است در حسینیه امام خمینی(ره) تهران. دانشآموزانی که مثل همین روز در مدرسه این ساعتها حوصلهشان سر میرفت تا هرچه زودتر راهی خانه شوند، اینجا در اوج نشاطاند.
** من از فلسطین میآیم...
پیش از دیدار، نوبت نمایندگان دانشآموزی و دانشجویی است؛ از آنجا که گفتهاند خانمها مقدمترند، «مبینا شِکرلب» به نمایندگی از دانشآموزان پشت تریبون میرود و با صلابت سخنان خود را بیان میکند و در آخر هم تقاضای انگشتر و چفیه دارد و قولش را از حضرت آقا میگیرد.
سخنران دوم اما قدری متفاوت است؛ مجری «عباده عزت امین» دانشجوی فلسطینی محصل در ایران را صدا میزند تا پشت تریبون بیاید؛ صحنه جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم قدس اشغالی و غزه از جلوی چشمانم عبور میکند و عزت امین همچون تندیسی از مظلومیت ظاهر میشود. اهل روستای الطیره است؛ جایی که در سال 1948 و اشغال فلسطین مردانش جانانه ایستادگی کردند و حالا جوانی از نسل همان مجاهدان سلحشور در مقابل ولی امر مسلمین جهان سخنانش را با شهادتین آغاز کرد و از مهدی موعود (عج) سخن میگوید که این روزها بیش از گذشته دلها به سمت منجی آخرالزمان معطوف شده و انتظارش را میکشند؛ یاد سخن رهبر عزیزمان میافتم که فرموده بودند: «قضیه فلسطین کلید رمزآلود گشوده شدن درهای فرج به روی امت اسلام است». آیا اتفاقات این روزهای غزه و طوفان الاقصی ما را به ساحل امن فرج رهنمون میکند؟
نوبت به سخنرانی میرسد و هر همهمهای تا الان در حسینیه بود به سکوت مطلق تبدیل میشود و همه سراپا گوش شدهاند؛ دانشآموزانی که شاید از زیاد نوشتن خسته میشوند، کاغذ و قلمبهدست آمادهاند تا بیانات را «واو» به «واو» مکتوب کنند. حضرت آقا از ماجرای 13 آبان شروع میکنند و اینکه دشمنی ما با آمریکاییها از تسخیر سفارت آغاز نشده بود و از 26 سال قبل از تسخیر سفارت یعنی از کودتای ظالمانه 28 مرداد 1332 علیه دولت ملی دکتر مصدق، شروع شده است.
آقا از قدرت تحلیل سخن گفتند؛ اینکه شما جوانها باید درباره انقلاب، دفاع مقدس و حوادث دهه شصت و برخی وادادگیها در دهه هفتاد و اتفاقات دهه هشتاد و نود شمسی تحلیل داشته باشید. کمتر جایی از دنیا هست که رهبر جامعه جوانها را به قدرت تحلیل و تفکر دعوت کند و از دانشآموزان و دانشجویان بخواهد که تاریخ را حلّاجی کنند.
ایشان از کاپیتولاسیون سخن گفتند؛ قانون ننگینی که سال 1343 به تصویب رسید و به تعبیر رهبر انقلاب اگر یک مست آمریکایی ده نفر ایرانی را با خودرو زیر میگرفت، اجازه محاکمه او در ایران وجود نداشت! قانون ننگینی که امام خمینی(ره) علیه آن خروشید و در یک سخنرانی فریاد زدند "عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند..." همین سخنان بهانهای شد تا امام خمینی را 13 آبان 1343 بهمدت 14 سال از کشور تبعید کنند تا آمریکا راحتتر به غارت ایران مشغول باشد اما 15 سال بعد جوانانی که در آن زمان به تعبیر امام در گهوارهها بودند، با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، اسناد رذالتها و جنایتهای چند دهه آمریکا در این کشور را بهدست آوردند و برای همیشه پرونده دخالت آمریکا در ایران را بستند.
** بسیج لندن در حسینیه امام خمینی!
در کنار حضرت آقا دو تابلو قرار دارد؛ یکی صحنه تسخیر لانه جاسوسی و دیگری از قدس شریف و جمعیت منتظرند که سخنان ایشان درباره حوادث این روزهای فلسطین را بشنوند. وسط صحبتها آقا به اینجا میرسند که "یک ابلهی اخیرا گفته بود اجتماع مردم در انگلیس در حمایت از مردم فلسطین کار ایران است؛ لابد بسیج لندن و بسیج پاریس این کار را کردهاند؟" صدای خنده و دست زدن حسینیه امام خمینی را برمیدارد.
اشاره رهبر انقلاب احتمالاً به مطلب 5 روز قبل روزنامه تایمز به نقل از پلیس لندن است این ادعای عجیب را مطرح کرده بود.
در میان سران برخی کشورهای عربی و مسلمان که ضعف در موضعگیری دارند، داشتن رهبری اینچنین که در طول دو هفته گذشته چندینبار بر طبل مظلومیت ملت فلسطین بکوبد و از مقاومت آنها تجلیل کند؛ آنجاکه به این کشورها گوشزد کردند راه صدور نفت و ارزاق به رژیم صهیونیستی را مسدود و با آن رژیم همکاری اقتصادی نکنند و در همه مجامع جهانی، صریح، بدون لکنت و دوپهلوگویی و با صدای بلند جنایات و فجایع رژیم غاصب را محکوم کنند.
انتهای بیانات رهبر انقلاب مانند همیشه امیدوارانه به پایان رسید و نور امید را بر قلبها تاباند: «إن وعد الله حق؛ انشاءالله پیروزی نهچندان دور با فلسطین و مردم آن خواهد بود.»
سخنرانی که به اتمام میرسد جمعیت جلو میروند برای دیدار و دست تکان دادن با مرادی که امروز دو ساعت درس استکبارستیزی را با او گذراندند؛ بهرغم روزهای دیگر که وقتی زنگ پایان میخورد و همه به سمت دربِ مدرسه میدوند، کسی دوست ندارد این مدرسه را ترک کند./تسنیم
دیدگاه تان را بنویسید