حاشیههایی از مراسم عزاداری هیئتهای دانشجویی در محضر رهبر انقلاب
پیش از آغاز مراسم گفتند نماز ظهر به امامت یکی از علما اقامه خواهد شد و خود حضرت آقا تشریف ندارند اما دانشجویان چه خوش روزی بودند که آقا هم نماز را اقامه کردند، هم سخنرانی کوتاهی داشتند.
ساعت ۷:۳۰ صبح مقابل درب کشوردوستِ بیت مقام معظم رهبری رسیدم و صفی طولانی از دانشجویان مقابلم بودند. سال گذشته هم توفیق داشتم و در همین مراسم عزاداری ظهر اربعین با حضور هیاتهای دانشجویی حضور داشتم اما آن موقع به دلیل محدودیتهای کرونایی جمعیت حاضران بسیار کمتر بود. امسال گویا حدود ۳ هزار دانشجو به این مراسم آمده بودند. دانشجویان شاداب و هیجانزده بودند و صدای خندهشان به گوش میرسید.
پسر ۳ ماههام را بغل کردم و با کیسه کوچکی از وسایلش خودم را به در رساندم. گویا پسرکم کلید همه درها آن هم بدون صف شده بود و دانشجویان خندان و با طیب خاطر میگفتند خانم شما با بچه کوچیک اذیت میشید برید جلو. دختری هم با خنده گفت من بعد از ۳۰ سال این دیدار قسمتم شده و خوش به حال پسر شما.
همه اول صبحی چه خوش انرژی و سرحال بودند. بیت شبیه به خانه پدری شده بود. دیدید در خانه پدری همه میخواهند به شما در نگهداری کودک کمک کنند؟ همانطور شده بود و از نیروهای انتظامات تا مدعوین، همه کمک حال بودند.
حضور کودکان اتفاقا پرتعداد بود و به چشم میآمد. مادران و پدران جوان دستان فرزندان کوچکشان را گرفته بودند و صدای بازی آنها هم به شور و حال فضا افزوده بود.
همان ابتدای مراسم گفتند ثواب این مراسم به روح مطهر شهدا به ویژه شهید مصطفی صدرزاده، فرمانده ایرانیِ گردان فاطمیون که چند روز قبل هم تقریظ رهبری بر کتابهای شرح حال ایشان رونمایی شده بود، تقدیم میشود. توجهم به سربند برخی آقایان و پسربچهها جلب شد که روی آن نوشته بود: «مثل مصطفی».
ساعت حدود ۱۰ بود و هنوز رهبری وارد سالن نشده بودند و اشتیاق همه بیشتر و بیشتر میشد. دختری که کنارم نشسته بود پرسید رهبری سخنرانی هم میکنند؟ گفتم معمولا در این مراسم صحبتی نمیکنند. ناگهان چشمانش پر از اشک شد و با اطمینان گفت اما امروز صحبت میکنند. گفتم انشاء الله.
کوچکترین میهمان این مراسم نوزادی ۶ روزه بود که مادرش با وجود خستگی و ضعف جسمانی خودش، او را به مراسم رسانده بود. گفت دلم میخواهد در انتهای مراسم نوزادم را نزد آقا ببرم تا در گوشش اذان بخواند. البته نمیدانم بالاخره توانست در آن شلوغی و ازدحام اصلا جلو برود یا نه.
قبل از ورود آقا، دانشجویان شعار میدادند و کل کل شیرینی هم شکل گرفته بود و دو گروه سعی میکردند جمعیت را با شعار خودشان همراه کنند.
بالاخره حدود ۱۰:۱۰ آقا وارد حسینیه شدند و ناگهان شوری جمعیت را گرفت و همه ایستادند. چند نفر از دانشجویان که از دیدن آقا خیلی هیجانزده شده بودند و دلشان میخواست از فاصله نزدیک آقا را ببینند، لحظاتی روی سکومانندی که فضای زنانه و مردانه را جدا میکرد، ایستادند. به هرحال فضا دانشجویی بود و سر جوانان هم که پر شور است...
چند دقیقهای طول کشید تا جمعیت بنشینند. همه آرزو داشتند لحظهای ایشان را ببینند به همین دلیل نمینشستند.
مراسم با سرودخوانی آغاز شد: "بلند کن سر را و ببین تا قله نور فاصله کوتاه است؛ ما همه آماده، آخر این جاده طی شود با پای اراده". به یاد فرمایشات چند روز قبل رهبری افتادم: به قله نزدیک شدیم. امروز روز خسته شدن نیست، روز ناامید شدن نیست.
پیش از آغاز مراسم گفتند نماز ظهر به امامت یکی از علما اقامه خواهد شد و خود حضرت آقا تشریف ندارند اما دانشجویان چه خوش روزی بودند که آقا هم نماز را اقامه کردند، هم سخنرانی کوتاهی انجام دادند.
در این مراسم علاوه بر دانشجویان شماری از اساتید هم حضور داشتند. در این روزها که برخی میکوشند میان استاد و دانشجو شکاف ایجاد کنند و حاشیه بسازند، این حضور همزمان قابل توجه بود.
آنقدر دانشجویان مشتاق صحبت آقا بودند و مدام شعار میدادند که «ای پسر فاطمه متتظر شماییم»، ایشان پس از اقامه نماز کوتاه صحبت کردند و با ارجاع به همان سرود ابتدایی، گفتند هرچند مسیر دشوار است و جاذبههای زیادی برای ایجاد زاویه در صراط مستقیم وجود دارد اما اگر مقاومت کردید، قله را فتح خواهید کرد.
دوستی نوشته بود گردهمایی اربعین، فراوانی نعمت، مهربانیِ بی حدِ موکبداران و میزبانیِ بیمنتِ مردم عراق از زائران حسینی گویی یک نمای کوچک است از مدینه فاضله پس از ظهور حضرت قائم (عج).
خلق همین زیبایی باشکوه، قله است؛ پیشرفتهای علمی در زمینههای مختلف با وجود نظام تحریمی سنگین در همه زمینهها از جمله دسترسی به پایگاههای علمی، قله است. برقراری امنیت در کشوری که در منطقه ژئوپلتیکی حساس و مهمی قرار دارد و علاوه بر آنکه در همسایگی آن پایگاههای تروریستی وجود دارد، غرب هم برای ناامن سازی آن تمام قد تلاش میکند، یعنی نزدیک به قلهایم. گاهی مسیر سخت، شیبدار و سنگلاخ میشود که اتفاقا همین یعنی قله نزدیک است و فقط باید با «تصمیم» و «اراده» حرکت کرد.
یک سال گذشت از آن جمعهای که نیویورک تایمز نوشت رهبر معظم ایران در بستر بیماری است و دیدارهایشان را لغو کردهاند. درست فردای همان روز مراسم عزاداری اربعین با حضور رهبر انقلاب و هیاتهای دانشجویی برگزار شد و ایشان در سلامت کامل سخنرانی هم کردند.
در این یک سال فراز و نشیبهای زیادی دیدیم. جامعه جهانی هرکاری میتوانست برای انزوای ایران در عرصه بینالملل انجام داد. اما امروز آن به اصطلاح اتحادهای اپوزسیون از هم پاشیده، رسانههایی چون ایران اینترنشنال که شبانهروز خشونت و دروغ پمپاژ میکردند، مخاطب و حتی کارمندهای خود را از دست دادهاند، رباتهای بیشمار در توئیتر که هشتگها و محتواهای سراسر خشونت را ترویج میکردند، از کار افتادهاند و ایران با دیپلماسی متوازن خود فرآیند عضویت در بریکس و سازمان همکاری شانگهای را آغاز کرده است. این صراط مستقیم است که انشاالله به فتح آن قله اصلی میانجامد./فارس
دیدگاه تان را بنویسید