سعید آجورلو ضمن نقد سخنان سعید حجاریان مطرح کرد:
تشکیل چپ سنتی از دل چپ مدرن
سعید آجورلو در برنامه «وارونگی» گفت: هدف اصلی سخنان اخیر سعید حجاریان تبدیلکردن صحنه انتخابات از رقابت میان جناح اصلاحطلب و اصولگرا به رقابت میان تحریم و مشارکت است.
گروه سیاست سایت فردا: اخیرا سعید حجاریان در گفتوگویی بیان کرده بود:«من نمیگویم آقای رییسی برود و یک اصلاحطلب ششدانگ جانشین او شود. میگویم داخل مجلس حلوعقدی که دارند، خودشان بنشینند و یک گزینه کارآمد پیدا کنند. یعنی اگر از انتخابات عبور کردهاند، دستکم کارآمدی داشته باشند». حجاریان در این گفتوگو به نوعی میکوشد ضمن حمله به دولت، یک موضوع دیگر را هم مطرح کند؛ اینکه انتخابات در نظام جمهوری اسلامی محلی از اِعراب ندارد. به نظر میرسد او با این شیوه سعی میکند تا هم جامعه را از انتخابات ناامید کند و هم به اصلاحطلبان پیام دهد که نباید در انتخابات پیش رو شرکت کنند.
سعید آجورلو، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی، در برنامه «وارونگی» شبکه «افق» ضمن تشریح ابعاد سخنان اخیر حجاریان، گفت: «صحبت جدید آقای حجاریان روی دیگر انتخاب خانم منصوری به ریاست جبهه اصلاحات است و هدف اصلی آن هم تبدیلکردن صحنه انتخابات از رقابت میان جناح اصلاحطلب و اصولگرا به رقابت میان تحریم و مشارکت است؛ به همین دلیل فکر میکنم این سخنان ادامه راهبرد انتخاباتهای 98 و 1400 اصلاحطلبان تجدیدنظرطلب یا ساختارشکن است. سخنان آقای حجاریان سه مخاطب دارد؛ مخاطب اولش حاکمیت است؛ به این معنا که شش پیششرط را مطرح کرده است که یک پیششرط هم اضافه بر آنهاست یعنی استعفای دولت. به نوعی میشود گفت پروژه رقابت با نظام را شروع کرده است؛ یعنی سمت تحریم ایستاده و در مقابل مشارکت قرار گرفته است؛ بنابراین مخاطب اول او حاکمیت است که اساسا از قبل از انتخابات 1400 چهرههای تند این جریان مانند آقایان خوئینیها، تاجزاده و خود حجاریان سعی کردند موازنهای ایجاد کنند بین مشروعیت خودشان و مسئله مشارکت در سطح انتخابات که میدانیم همیشه انتخابات، موضوعی مهم برای جمهوری اسلامی بوده است. سطح دوم مخاطب آقای حجاریان، اصلاحطلبان به صورت عمومی است؛ یعنی جریان اصلاحات مخاطب سخنان آقای حجاریان است. به این معنی که میخواهد جا بیندازد که گفتمان مسلط در جریان اصلاحات همین گفتمان تحریمطلبی است و متعاقبش نوعی حس هراس برای دیگر اصلاحطلبان ایجاد کند که مباد حرف از انتخابات بزنند. مخاطب سوم هم هسته سخت اصلاحات است؛ اعم از بدنه نخبه آنها و جریانات روشنفکری. او میخواهد هم سطح مطالبه را در این دو طیف بالا ببرد و هم این طیفها را جنبشی باقی نگاه دارد».
او درباره روش انتخابشده از سوی سعید حجاریان بیان کرد: «من فکر میکنم روش او شبیه روش زمان دوم خرداد است؛ یعنی نوعی عملیات روانی. آقای حجاریان میخواهد هم به صورت عملی و هم به صورت روانی این سه طیف را تحت تأثیر قرار دهد. مشارکتیهای سابق که اکنون روح مشارکت در اتحاد ملت حلول کرده است و همین خانم منصوری ادامهدهنده همان راه است، به صورت انحصارطلبانه جریان اصلاحات را فرزند خود میدانند و بقیه اصلاحطلبان مانند کارگزاران را اصلاحطلبان درجه دوم و غیرخودی میدانند. طیف رادیکال خود را صاحب جریان اصلاحات میداند. آنها از نظر روشی هم اصلاحات را میخواهند گروگان بگیرند تا بدون اجازه آنها هیچکس نتواند وارد عرصه عملیاتی شود و هم اینکه لیدرهای اصلاحات را تحت تأثیر خود قرار دهند. سیاست آنها هم اگر به همین منوال جلو بروند، تحریم فعال است».
این تحلیلگر مسائل سیاسی همچنین درباره موانع پیش روی حجاریان بیان کرد: «مانع اول او حاکمیت است. حاکمیت در تمام این سالها تلاش کرده است جناح چپ حذف نشود. خیلی از مواقع جناح چپ در آستانه حذفشدن قرار داشت؛ مثالهای زیادی در برهههای مختلف هم برای این موضوع وجود دارد. از راهبردهایی که حضرت آقا در سخنرانی اول سال فرمودند؛ رقابت و مشارکت بود. این راهبرد به نظرم دقیقا در نقطه مقابل همین تحریمطلبهاست. اساسا جمهوری اسلامی اعتقاد به وجود دو جناح چپ و راست دارد اما نه جناح چپ آقای حجاریان که بهجای آنکه خود را رقیب جناح مقابل بداند، خود را رقیب نظام میداند. با وجود اینکه خیلی از اصلاحطلبان مایلاند به نهضت آزادی تبدیل نشوند، حاکمیت جمهوری اسلامی مایل نیست که چنین شود. از سال76 نیروهای تندروی اصلاحطلب سعی کردند مسیری مبتنی بر رادیکالیسم را ترسیم کنند؛ اتفاقا انتقاد طیف میانهرو به رادیکالها این بوده است که با این شیوه به کجا میرویم و پایان این رادیکالیسم کجاست؟ سیاست بدون حضور در عرصه قدرت معنی ندارد. اگر این رویکرد تحریمطلبی مسلط شود، اصلا ماهیت کار سیاسی اصلاحطلبان زیر سؤال میرود؛ بنابراین این مانع دوم بسیار جدی است. خیلی از اصلاحطلبان و بخش اعتدالی میگویند اگر فضا برای حضور مهیا باشد، چه دلیلی برای نیامدنمان داریم؟ برای کار سیاسی باید کسب قدرت کرد و برای کسب قدرت باید در انتخابات حضور یافت. اصلاحطلبان میانهرو میگویند شرایط انتخابات و کشور با سالهای 98 و 1400 متفاوت است و باید مشارکت داشت و اساسا ادبیات جدیدی مقابل تحریمطلبان به وجود آمده است؛ گفتمانی که در گذشته جلوی آنها وجود نداشت اما امروز این ادبیات رشد میکند که این هم مانع دیگری بر سر راه ترسیمشده از سوی آقای حجاریان است».
این استاد دانشگاه درخصوص آینده سیاسی اصلاحطلبان، اظهار کرد: «باز هم میگویم که نیروهای سیاسی اگر برای حضور در قدرت رسمی تلاش نکنند، فلسفه وجودیشان از بین میرود؛ بنابراین این سوال بزرگی از سوی جوانان اصلاحطلب است که اگر در این انتخابات مشارکت نکردیم، بعدش شما میخواهید ما را به کجا ببرید؟ به ناکجاآباد؟ تئوریهای فتح سنگر به سنگر و فشار از پایین، چانهزنی از بالا و امثالهم با واقعیت صحنه منطبق نیست. اینکه اصلاحطلبان رادیکال با پز اصلاحطلبی مرزهایشان را با اپوزیسیون کمرنگ کنند یا حتی از بین ببرند، اصل موضوع را عوض کردهاند و به نوعی برمیگردند به اواخر دهه70 و اوایل دهه80 که نتیجهاش تندرویهایی از جنس تحصن مجلس ششم میشود. بعد از سال 76 از دل چپ سنتی، چپ مدرن به وجود آمد که نمودش جبهه مشارکت بود. اکنون هم به نظر میرسد باید جریان چپ جدیدی از دل چپ مدرن شکل بگیرد که ماهیتش بازگشت به چپ سنتی باشد. به هر حال جریانی که انقلاب و قانون اساسی را قبول دارد و رابطهاش با رهبری را از نظر گفتمانی حفظ کرده است، میخواهد درون نظام کار سیاسی کند و رقابت کند؛ پس در این شرایط حتما باید از دل چپ مدرن، چپ تازهای به وجود آید که به اصول انقلاب بازگشت داشته باشد. به روزشدن روشها، ابزارها و رویکردها به جای خود اما اعتقاد به اصول انقلاب که در جریان ساختارشکن دیده نمیشود، باید دستور کار چپ تازه باشد. من فکر میکنم اگر اصلاحطلبان نتوانند این ظرفیت را فعال کنند، دچار خطر هویتی و سیاسی میشوند. از سال 92 تا 97 شاهد تسلط جریانهای میانهرو و عملگرا در جبهه اصلاحات بودیم اما حالا رادیکالها میخواهند عرصه را به زمان 76 تا 84 برگردانند که در انتخابات مجلس ششم حاضر به ائتلاف با هیچ حزب دیگر و مشخصا با بخشی از کارگزاران و شخص آقای هاشمی ائتلاف نکردند یا در انتخابات شورای شهر دوم حاضر نشدند با کارگزاران ائتلاف کنند، در انتخابات ریاستجمهوری84 هم تا جایی پیش رفتند که حتی آقای کروبی را هم نپذیرفتند. آنها حالا میخواهند بار دیگر فضا را به آن سالها برگردانند. بیرون آمدن چپ سنتی از دل چپ مدرن میتواند راهکاری باشد برای شکلگرفتن راهبرد رقابت و مشارکت. من تصور میکنم این کار، سخت خواهد بود اما اصلاحطلبان چارهای ندارند. به نظر من کنار رفتن بهزاد نبوی علامت خیلی بزرگی به جریانهایی است که میخواهند در قدرت سیاسی حاضر باشند. حتی به تعبیری میشود گفت احترام سیاسی آقای نبوی هم نگاه داشته نشد و رادیکالها از او عبور کردند. عبور از نبوی، واردشدن در فضای تحریم انتخابات آینده است. این جریانی که گفتم اگر عنان کار خود را به اصلاحطلبان رادیکال بدهد، طبیعتا فضای رقابت را از دست میدهد. یکی از چالشهای اصلاحطلبان ساختارگرا ترسشان از آن است که نتوانند از مردم رأی بگیرند؛ یعنی لیستی ارائه دهند و نتوانند رأی مردم را کسب کنند. آنها پاسخهای مناسبی درباره چرایی ائتلافشان با آقای روحانی به مخاطبان خود ارائه نکردهاند و به نوعی ارتباطشان با جامعه هدفشان قطع شده است اما به هر حال باید نشانههایی ببینیم که این جریان حاضر است در مدتزمانی که تا انتخابات باقی است، مقابل رادیکالها بایستد و رسما موضع خود را اعلام کند؟»
آجورلو در پایان گفت: «پیشبینی من این است که آقای نبوی همچنان در جبهه اصلاحات میماند و در آنجا رایزنی میکند تا موضع خودش را غالب کند اما در عین حال احساس میکنم بخش دیگری از آنها به سمت ائتلاف با دولت سابق میروند. یعنی ائتلاف با طیف اعتدالی که منتقد وضع موجودند؛ فکر میکنم ائتلاف با طیف نزدیک به آقای روحانی. هنوز نمیدانیم کنش سیاسی آقای لاریجانی چه خواهد بود. خبرهایی میشنویم که او کارهای انتخاباتی میکند اما صرفا میشود گفت اگر آقای لاریجانی در انتخابات حاضر شود، ممکن است چنین ائتلافی با او هم انجام شود. حالا اینکه مجموعه جبهه اصلاحات حاضر شود زیرش چنین ائتلافی را امضا کند و هسته سخت اصلاحات حاضر باشد در انتخابات مشارکت کند، بستگی به مسائل مختلفی دارد اما باید در نظر داشته باشیم که ابراز وجود برای طیفهای میانهروی اصلاحطلب باتوجه به اینکه اکنون رادیکالها و اتحاد ملتیها در جبهه اصلاحات مسلط شدهاند سخت است».
دیدگاه تان را بنویسید