افخمی چگونه خط بطلانی بر خواسته ضدانقلاب میکشد؟
مردی که دن کیشوت نیست
غربگراها و ضدانقلاب تمامیتخواهاند و میخواهند چنین القاء کنند که تمام هنرمندان در اختیارشان است اما امثال بهروز افخمی خط بطلانی بر این نگاه مطلقاندیشانه کشیدهاند.
گروه فرهنگ سایت فردا: بهروز افخمی فیلمسازی است که باورهایش بر قضاوت دیگران ارجحیت دارد. او پیرو عقیدهاش است نه آنچه دیگران دربارهاش میگوید؛ ولو آن عقیده با حواشی بسیاری همراه باشد اما او نشان داده ابایی از گفتنش ندارد. افخمی گرچه فیلمساز است اما با بررسی آثارش به وضوح میتوان دریافت سیاست و جامعه برایش همیشه مهم بوده است و همین است که وقتی خواست اولین فیلمش را بسازد، موضوع مبازرات میرزا کوچکخان و دلاوریهای نهضت جنگل دربرابر استعمار انگلیسها را به تصویر کشید و «تفنگهای سحرگاه» را ساخت یا وقتی به سراغ عاشقانهای با نام «عروس» رفت ذیل روایتی عاشقانه میان حمید (ابوالفضل پورعرب) و میهن (نیکی کریمی) به موضوع قاچاق دارو میپردازد که پس از اکران این فیلم همه متوجه شدند با یک نویسنده و کارگردان مؤلف و البته دغدغهمند مواجهاند و مهم از آنکه مرتضی آوینی از فیلم او خوشش بیاید یا کیهانِ وقت از «عروسِ» افخمی بد بگوید، ظهور افخمی در عرصه هنر و سینمای این کشور بود. او همین منوال را ادامه داد و در کنار فیلمسازی در ژانر درام، فیلمهای سیاسی مهمی هم ساخت از «روز شیطان» که علیه سیاستهای امپریالیستی آمریکا بود تا «روباه» که علیه جریان نفوذ بود.
همانطور که گفته شد افخمی شاید بیش از آنکه برای دیگران فیلم بسازد و فیلمنامه بنویسد، سعی میکند برای عقاید خودش بنویسد. او در زندگی اجتماعی هم همینطور است و معمولا بدون توجه به قضاوتهای محافل شبهروشنفکری یا قضاوتهای رسانهای و مجازی حرف را بدون روتوش میزند. اویی که با کارنامه فیلمسازیاش میتوانست لباس همین روشنفکرنماهای منتقدش را بر تن کند اما انگار برای بازگوکردن باورهایش رزمجامه به تن کرده است و با اراده و آگاهی، خودش را از مواهب چنین جریانهایی محروم کرده است؛ تصمیمی که سالهاست رنگ و بوی انقلاب، اسلام و مبارزه با استعمار به خود گرفته است.
یکی از وجوه شاخص افخمی همیشه نمایاندن ذات واقعی جریانهای سیاسی و فرهنگی غرب و البته متصلان داخلی آن جریانها بوده است. برای مثال شاید کمتر فیلمسازی که خود در بستر سینما زندگی میکند جسارت بازگوکردن رویکردهای ضداخلاقی جشنواره کن را داشته باشد زیرا بسیاری از همین سینماگرانی که روزانه بارها اسمشان را میشنویم هویت خود را در رفتوآمد به کن تعریف میکنند و گفتن این سخن از زبان افخمی که فیلمهایی با داشتن موضوعاتی مرتبط به انحرافات جنسی در جشنواره کن یک امتیاز محسوب میشود، یک اقدامات آوانگارد محسوب میشود یا وقتی که خارجنشینان مدام سعی میکنند فیلمسازانی چون جعفر پناهی را مورد توجه قرار دهند و غربگرایان داخلی هم همین خط را دنبال میکنند او میگوید که مسئولان جشنواره کن به پناهی گفته بودند در فیلم «طلای سرخ» سکانسهایی که مردم مرفه ایران را نشان میدهد، باید حذف شود زیرا نباید تصویری مبتنی بر رفاه از کشور ایران به دنیا عرضه شود.
او البته فراتر از اینها میرود؛ آنجایی که با صراحت روح وصیتنامه سردار سلیمانی را تشریح میکند و میگوید که یگانگی مورد اشاره شهید سلیمانی با قرارداشتن حول محور ولایت محقق میشود و همه باید بدانیم که باید به ولی کمک کنیم یا حداقل او را اذیت نکنیم. در اینجاست که افخمی گفتمان ذهنی خود را نه فقط در مقام چارچوبهای عقدیتی ضدامپریالیستی بلکه در دایره انقلاب اسلامی تعریف میکند؛ چه آنکه بسیار بودهاند گروههای چپگرا که در عین حال باوری هم به اصول انقلاب اسلامی نداشتهاند اما خالق «تفنگهای سحرگاه» با تأکید بر محور ولایت خط خود را روشن میکند و البته دلیل عداوتهای بسیاری از جریانهای غربگرا و ضدانقلاب با او هم روشن میشود و خب در چنین شرایطی اصلا عجیب نیست اگر هر سخنی از افخمی با واکنشهای تند آن جریانها روبهرو شود زیرا آنها تمامیتخواهاند و تمایل دارند اگر اکثریت مردم را همراه خود ندارند اما محفلهای روشنفکری را در اختیار داشته باشند و چنین القاء کنند که هنر و هنرمند در اختیار ماست اما امثال افخمی خط بطلانی بر این نگاه مطلقاندیشانه میکشند.
شاهد مثال این موضوع آن است که از مدتی پیش از جشنواره فجر امسال جریانهای غربی شروع به سمپاشی علیه هر هنرمندی کردند که بخواهد در جشنواره شرکت کند اما افخمی محکم ایستاد و گفت که «اینحرفها را کسانی میزنند که دیگر نمیتوانند فیلم خوب بسازند و برای دیدهشدن و توجه مردم این حرفها را میزنند».
حالا افخمی با کارنامهای پر بار پشت سر خود مردم و کشور ایران و البته باورها و عقایدش را دارد و روبهروی خود نفراتی را میبیند که با شاید با یکدهم کارنامه هنری، ادعایشان گوش فلک را کر کرده است.
دیدگاه تان را بنویسید