بازهم تحریف قالیباف، این‌بار همراه با تحریف حاج قاسم

کد خبر: 1197142

تحریف مواضع قالیباف هم‌زمان با تقابل سازی او با حاج قاسم فقط از دست نگرش سوپرانقلابی‌ها برمی‌آید که آقای مهدی جمشیدی زحمت آن را کشیده‌اند. ندیدن تمامیت حرف قالیباف و اضافهٔ برداشت بخشی از مکتب حاج قاسم ریشهٔ این نگاه منحرفانه است.

 بازهم تحریف قالیباف، این‌بار همراه با تحریف حاج قاسم

 رسانهٔ نواصولگرا نوشت: تحریف مواضع قالیباف هم‌زمان با تقابل سازی او با حاج قاسم فقط از دست نگرش سوپرانقلابی‌ها برمی‌آید که آقای مهدی جمشیدی زحمت آن را کشیده‌اند. ندیدن تمامیت حرف قالیباف و اضافهٔ برداشت بخشی از مکتب حاج قاسم ریشهٔ این نگاه منحرفانه است. او نوشته که قالیباف «یک نیروی سیاسیِ «موقعیّت‌زده» و «اقتضامدار» است» و بعد چند شاهد مثال آورده؛ برجام را که موضع قالیباف در پذیرش کلیت آن، امروز که همه در پی احیای آن هستند مشخص‌شده؛ «کنار نهادنِ طرح تنظیم‌گری فضای مجازی» را حال اینکه قالیباف با صیانت مخالف بود و نه تنظیم‌گری عاقلانه و معتقد بود راهبرد سلبی و فیلترینگ مجازی پاسخگو نیستند که درست بودن این هم امروز مشخص‌شده. «بی‌عملی نسبت به حجاب» را که مشخص نیست معنایش چیست اما اگر منظور رفتارهایی مثل بستن و گرفتن و محدود کردن است، احتمالاً قالیباف با استفاده صرف از چنین رویکردی مخالف است چراکه نتیجه‌ای استفاده از این روش‌ها امروز پیش روی ماست.

 اما مهم‌تر تحریفی است که این برادرمان نسبت به قالیباف به‌کاربرده. اولاً این نویسنده نگفته که «چهره‌پردازیِ لیبرال از حاج قاسم» توسط قالیباف یعنی چه؟ آنچه او از حاج قاسم گفته با ماهیت بیان قالیباف تفاوتی ندارد. قالیباف گفته و می‌گوید که نباید مردم را از جریان انقلاب و انقلابی گری حذف کرد. قالیباف می‌گوید که نباید انقلاب را منحصر در یک گروه نمود و مردم را با شکل و ظاهرشان یا برخی رفتارها و اندیشه‌هایشان از دایره انقلاب بیرون انداخت. او معتقد است بدون مردم نمی‌توان کار انقلاب را پیش برد. حالا باید پرسید که این اندیشه‌ها با چه مترومعیاری «لیبرالی» است. البته اگر مترومعیار بشود سوپرانقلابی‌گری، قطعاً سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار بانوان هم می‌شود «لیبرالی» و خارج از دایرهٔ انقلاب!

 نکته دیگر آن است که ازنظر اینان (چه حاج قاسم و چه قالیباف) امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر باید اجتماعی باشد و نه انتظامی؛ این وظایف دینی اولاً اجتماعی است و البته نظام حکمرانی نیز باید کمک‌کنندهٔ آنان باشد اما نه متولی این امر؛ قالیباف همچون حاج قاسم درباره «هنجارشکنی» و پاسخ قانونی لازم به آن توضیح می‌دهد و آن را لازم می‌داند همان‌گونه که در برنامه ملک سلیمان نیز بر این امر تأکید می‌کند. «علف هرز» در بیان حاج قاسم همان چیزی است که در بیان قالیباف با عنوان «هنجارشکنان» مشخص می‌شود که باید با آن‌ها برابر با قانون برخورد کرد.

 اما برخلاف تصور این آقا، همهٔ کم حجابان، «هنجارشکن» نیستند و در بیان رهبری نیز چنین تفکیکی مشخص است. قالیباف معتقد است که باید با این بخش بزرگ از مردم که هنجارشکن نیستند اما مثل ما انقلابی و مذهبی نیستند، با رأفت اسلامی برخورد کرد و سعی نمود تا آن‌ها به انقلاب جذب شوند. راه آن را هم بستن و محدود کردن نیست گفتگو و اقناع است. البته تأکید می‌کنیم که در قاعدهٔ سوپرانقلابی‌ها چنین راه‌حل‌هایی بی‌معنا است و باید همان مسیر صیانتچی را در تمام ابعاد پیش برد. البته که قالیباف از اسلام رحمانی سخن می‌گوید اما اسلام حقیقی که هم جاذبه دارد و هم دافعه و به همین علت است که او از برخورد قانونی لازم هم‌سخن گفته و می‌گوید و این دو را در ترکیب باهم می‌بیند.

 خلاصه اینکه متن مذکور مجموعه‌ای است از تهمت‌ها و عدم اطلاع‌ها نسبت به قالیباف، برخی اشتباهات و انحرافات نسبت به منظومه مکتبی حاج قاسم و برخی اظهارات و تفاسیر درست که نتیجه‌ای جز مخدوش بودن کلیت ادعای نویسنده ندارد. چنین نگاهی از عینک سوپرانقلابی خارج می‌شود که برخی واقعیت‌ها را نمی‌بیند، برخی چیزها را کاریکاتوری می‌بیند و برخی چیزها را آن‌طور که خودش می‌خواهد می‌بیند.

 

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها