چرا آمریکا تلاش می کند قدرت ایران در منطقه را به چالش بکشد؟

کد خبر: 1195764

ساموئل هانتینگتون رئیس آکادمی مطالعات بین‌المللی و منطقه‌ای دانشگاه هاروارد در سال 1999 در مقاله‌ای تحت عنوان «ابرقدرت یکه و تنها، بعد جدید قدرت» می‌گوید: «سیاست جهانی همیشه پیرامون قدرت و یا مبارزه برای قدرت شکل می‌گیرد و امروز روابط بین‌الملل در حال تغییر است. هانتینگتون بعد از بررسی انواع نظم‌های قابل تصور در جهان، نظم کنونی جهان یعنی دوره‌ گذار ژئوپلیتیک را نظم تک قطبی- چند قطبی می‌داند.»

چرا آمریکا تلاش می کند قدرت ایران در منطقه را به چالش بکشد؟

طبق این سیستم، امریکا تنها کشوری است که در کلیه زمینه‌های اقتصادی، نظامی، دیپلماتیک، فنی، فرهنگی و ایدئولوژیک از برتری نسبت به سایر کشورها برخوردار است و در عمل قادر است منافع خود را در سرتاسر جهان گسترش دهد. در سطح دوم این سیستم، قدرت‌های عمده منطقه‌ای هستند که در منطقه خود برجسته‌اند اما نمی‌توانند همانند امریکا منافع خود را در جهان گسترش دهند. این کشورها عبارتند از: آلمان و فرانسه در اروپا، روسیه در اروپا و آسیا، چین و به‌صورت بالقوه ژاپن در شرق آسیا، هند درجنوب آسیا و ایران در جنوب غرب آسیا. از این‌رو باید گفت در رتبه سوم جهانی یا سطح دوم منطقه‌ای قدرت‌های درجه دوم منطقه‌ای وجود دارند که منافع آنها معمولاً با منافع قدرت‌های درجه اول منطقه‌ای در تضاد و اصطکاک قرار می‌گیرد. هانتینگتون این کشورها را این گونه نام می‌برد؛ انگلیس در رابطه با مجموعه آلمان و فرانسه در اروپا، اوکراین در رابطه با روسیه، ژاپن در رابطه با چین و کره جنوبی در رابطه با ژاپن، پاکستان در رابطه با هند و عربستان سعودی در رابطه با ایران از این‌رو باید گفت در سطوح تحلیل هانتینگتون برای منطقه غرب آسیا کشور ابرقدرت (امریکا) و قدرت دست دوم منطقه‌ای (عربستان) معمولاً دارای منافع همسویی هستند. بنابراین امریکا باید با قدرت‌های درجه دوم منطقه‌ای، روابط خود را بهبود بخشیده و با آنها ائتلاف استراتژیک در برابر قدرت سطح اول منطقه برقرار نماید. پیوندی که هم از لحاظ نظری و هم عملی در منطقه غرب آسیا در ارتباط با پیوند استراتژیک امریکا و عربستان در مقابل ایران تا به امروز شاهد آن بوده‌ایم.

اختلافات سیاسی، ایدئولوژیکی و ژئوپلیتیکی میان ایران و عربستان به‌عنوان قدرت‌های منطقه‌ای اول و دوم در سطح منطقه از زمان بهار عربی تا به امروز به منتهی درجه خود رسیده است. اختلاف این کشورها در بحران سوریه، عراق، یمن و... سطح تنش و امکان برخورد نظامی این کشورها را افزایش داده است. از سوی دیگر اختلافات ایران و امریکا در موضوعات مختلف از جمله مسأله اسرائیل و حضور نظامی امریکا در منطقه، بهانه‌های لازم را برای این ابرقدرت فراهم نموده تا با پیوند‌های استراتژیک با قدرت دوم منطقه چون عربستان، با به چالش کشیدن قدرت ایران به‌عنوان قدرت سطح اول منطقه، نفوذ و توان منطقه‌ای این کشور را به چالش بکشاند. در بحران های متعدد منطقه‌ای از جمله تحولات سوریه، جبهه عربی امریکایی و صهیونیستی به‌دنبال سقوط دولت قانونی سوریه بودند که امروزه با گذشت بیش از یک دهه از بحران سوریه موفق به سقوط بشار اسد و تغییر رژیم حاکم در سوریه نبوده‌اند و به طور کلی در سوریه و پیرامون مدیترانه قافیه را به ایران باخته‌اند، اما باید گفت تنش میان ایران و عربستان در موضوع یمن بیش از پیش افزایش یافته چراکه از یک سو نیروهای انصارالله یمن خود را وابسته به ایران و تحت تأثیر مستقیم ایران می‌دانند و از سوی دیگر پیوند مذهبی شیعیان یمن با ایران بیشترین چالش را از لحاظ امنیتی برای عربستان به وجود آورده است.

امروزه با گذشت نزدیک به 7 سال از مداخله نظامی ائتلاف عربی به رهبری عربستان در یمن، این کشورها در باتلاق جنگ یمن گرفتار شده‌اند، چرا که با گذشت این زمان از آغاز عملیات موسوم به طوفان قاطعیت که از فروردین 1394 و در پی آن عملیات‌های دیگری مانند احیای امید انجام شد نتوانسته‌اند به هیچ یک از اهداف مورد نظر خود در یمن برسند. جنگ یمن امروزه برای عربستان فرسایشی شده و از سوی دیگر انصارالله یمن با نفوذ به مرزهای جنوبی عربستان یعنی جیزان، عسیر و نجران دامنه نبرد را به خاک عربستان کشانده‌اند. آنها با حملات پیاپی، نظامیان عربستان را در دو بخش مادی و انسانی با خسارت قابل توجهی مواجهه ساخته‌اند و در ادامه با متمرکز شدن به استفاده از موشک‌های بالستیک و حمله به مراکز راهبردی عربستان سبب شدند تا حجم فشار بر این کشور افزایش یابد. از این‌رو باید گفت عربستان به‌دنبال پایان جنگ یمن است.

به طور کلی باید گفت تنش‌زدایی میان ایران و عربستان در گرو عدم حمایت امریکا به‌عنوان ابرقدرت از عربستان به‌عنوان سطح دوم قدرت منطقه در مقابل ایران است. از این‌رو باید گفت عربستان رویکرد جدیدی را درمنطقه دنبال می‌کند؛ رویکرد نگاه به شرق و فاصله گرفتن از امریکا که نمونه آن را می‌توان در تصمیم این کشور در اوپک پلاس برای کاهش تولید نفت در 5 اکتبر دانست که این موضوع باعث خشم امریکا شده و عربستان را به تبانی با روسیه متهم می‌کرد. همچنین سفر شی جین پینگ رئیس جمهور چین به عربستان و امضای ده‌ها توافقنامه، شراکت استراتژیک بین دوکشور بوده است که این امر پیام‌هایی نیز برای امریکا به‌عنوان متحد اصلی عربستان داشته که مهم‌ترین آن نگاه به شرق و امکان جایگزین کردن چین در معادلات منطقه‌ای به جای امریکا می‌باشد، لذا باید گفت شکاف در روابط عربستان و امریکا و غیرقابل اتکا بودن امریکا برای عربستان می‌تواند این کشور را به سمت تنش‌زدایی با ایران سوق دهد، چرا که امریکا برای عربستان قابل اعتماد نبوده و در تحولات منطقه‌ای نشان داده که نمی‌تواند شریک قابل اعتمادی برای شرکای منطقه‌ای خود باشد.

از این‌رو با توجه به مذاکرات هیأت‌های ایران و عربستان و همچنین دیدار مستقیم وزیر امورخارجه کشورمان با وزیر خارجه عربستان پس از چند سال در کنفرانس بغداد2 و اعلام وزیر خارجه عربستان نسبت به آمادگی کشورش برای ادامه مذاکرات دو کشور، می‌تواند چشم‌انداز کاهش تنش را برای این کشورها قابل تصور نماید.

در مجموع باید گفت عربستان علی رغم اظهارات ضد و نقیض مقاماتش در مورد ایران و حتی حمایت رسانه‌ای از اغتشاشات اخیر کشور به این امر واقف است که راهکار خروج از بحران‌های منطقه‌ای بخصوص بحران یمن برای این کشور در افزایش تنش با ایران نیست. از این‌رو باید گفت امکان همگرایی در منطقه و کاهش تنش بین این قطب‌ها (ایران و عربستان) در منطقه در گرو کاهش نقش مخرب امریکا در روابط کشورهای منطقه است.

روزنامه ایران

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها