امریکا، ناتو و رژیم صهیونیستی آتشبیاران معرکه قفقاز
جمهوری اسلامی بویژه دولت آقای رئیسی در امر سیاستهای راهبردی بر حوزه مناسبات منطقهای و همسایگی تمرکز ویژهای دارد و مجموعه اقداماتی که در قبال هر یک از کشورهای این حوزهها در پیش گرفته است، تفاوت فاحشی با رویکرد دولتهای پیشین دارد. این رویکرد نیز متناسب با این ملاحظه عقلانی یعنی درنظر گرفتن اقتضائات جغرافیایی و همسایگی در پیش گرفته شده است.
تحولات پرماجرای قفقاز جنوبی که در ماههای اخیر با تحرکات بحثبرانگیز جمهوری آذربایجان ذیل هدف تغییر موقعیت کنونی مرزهای شمال غربی کشورمان جریان دارد، موضوع گفتوگوی «ایران» با محمدباقر بهرامی، سفیر اسبق ایران در باکو بود. این دیپلمات پیشین کشورمان تحولات جاری را در چهارچوب سناریوی از پیش نوشته شده توسط بازیگرانی همچون ایالات متحده، ناتو و رژیم صهیونیستی میبیند.
***
روابط ایران و جمهوری آذربایجان در حالی در ماههای اخیر دچار فراز و فرودهایی شده است که دو کشور از پیوندهای مشترک ریشهداری در عرصههای متعدد بهرهمند هستند. این پیوندها را در روند مناسبات تاریخی دو کشور در کدام حوزهها برجستهتر میبینید؟
میان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان وجوه مشترکی وجود دارد چنان که در روند بازمهندسی تاریخ دو کشور میتوان به این واقعیت رسید که این پیوندها و اشتراکات به اندازهای میان دو کشور پررنگ و قوی است که نمونه مشابهی نمیتوان برای آن در مناسبات بازیگران جهانی پیدا کرد. وجه نخست این اشتراکات در حوزه تمدنی تعریف میشود. ایران و جمهوری آذربایجان دارای یک تمدن مشترک هستند و در یک حوزه تمدنی قرار گرفتهاند که قطعاً این وجه در مناسبات راهبردی دو کشور یک مؤلفه حائز اهمیت به شمار میآید. دوم آنکه دو کشور از یک تاریخ مشترک بهرهمند هستند. چنانکه در مقطعی از تاریخ، جغرافیای آذربایجان در جغرافیای ایران بزرگ قرار داشت. سوم، دو کشور دین مشترکی دارند. مردم ایران مسلمان هستند و قریب به اتفاق مردم جمهوری آذربایجان نیز مسلمان هستند. اشتراک بعدی به مذهب مشترک باز میگردد؛ اکثریت مردم ایران دارای مذهب تشیع اثنی عشری هستند و این در مورد مردم جمهوری آذربایجان نیز مصداق پیدا میکند؛ یعنی شاید بتوان گفت 90 درصد مسلمانان جمهوری آذربایجان اهل تشیع هستند و حداکثر 7 الی 8 درصد آنها از اهل تسنن هستند. حدود 2 درصد پیرو بقیه ادیان و مذاهب دیگر هستند. در زمینه فرهنگی نیز این اشتراکات همچنان پررنگ است. مردم جمهوری آذربایجان با بخش زیادی از مردم ایران زبان مشترک آذری دارند. علاوه بر اینها دو کشور حدود 700 کیلومتر مرز مشترک خاکی و آبی دارند. با این ویژگیهای مشترک میتوان با قاطعیت گفت که در میان حدود 200 کشور جهان نمیتوان دو کشور را یافت که دارای همه این ویژگیهای مشترک باشند.
این اشتراکات تا چه اندازه بر طراحی سیاستهای راهبردی دو کشور اثرگذار بوده است؟
جمهوری اسلامی بویژه دولت آقای رئیسی در امر سیاستهای راهبردی بر حوزه مناسبات منطقهای و همسایگی تمرکز ویژهای دارد و مجموعه اقداماتی که در قبال هر یک از کشورهای این حوزهها در پیش گرفته است، تفاوت فاحشی با رویکرد دولتهای پیشین دارد. این رویکرد نیز متناسب با این ملاحظه عقلانی یعنی درنظر گرفتن اقتضائات جغرافیایی و همسایگی در پیش گرفته شده است. وجه دیگری که بر سیاستگذاری دولت سیزدهم مبنی بر تمرکز بر احیای مناسبات کشور در حوزه آسیا و خاورمیانه سایه انداخته از تحولات حاکم بر ساختار نظام بینالملل تأثیر گرفته است. به وضوح میتوان دریافت که پارادایم حاکم بر روابط بینالملل در حال تغییر است و در بعد اقتصادی، روند پیشرفت اقتصادی چین چنان شتابی گرفته است که باعث شده این کشور در کنار کشورهای آسیایی دیگر از جمله روسیه و هند و دیگر کشورهای این منطقه به عنوان یک قطب بزرگ قدرت در جهان، در راهبرد منطقهای و آسیامحور دولت سیزدهم مورد توجه قرار گیرد. این سیاست نیز به طور عملی ابعاد اجرایی و تحقق واقعی منافع ملی کشور را تعیین کرده است. در همین حوزه میتوان از قفقاز جنوبی ذیل مختصات ژئواستراتژیکی که دارد، به عنوان هارتلند دنیا نام برد. یکی از کشورهای مهم قفقاز جنوبی جمهوری آذربایجان است.
بهرهمندی جمهوری آذربایجان از این ویژگیها بر قرار گرفتن این کشور در حلقه منافع بازیگرانی که در روند تقابل با جمهوری اسلامی به سر میبرند، تا چه اندازه اثرگذار بوده است؟
بهطور طبیعی هر کشوری که این ویژگیها را داشته باشد، در معرض سوءاستفاده قدرتهای بینالمللی و منطقهای قرار میگیرد. این در حالی است که ایران به عنوان همسایه نزدیک آذربایجان، با برخورداری از مؤلفههای قدرت و به دست آوردن هژمونی در منطقه، به هدف اصلی اقدامات تقابلی ایالات متحده و رژیم صهیونیستی و برخی از کشورهای منطقه تبدیل شده است و در این راستا موقعیت منطقه قفقاز جنوبی بویژه جمهوری آذربایجان زمینه مناسبی را برای نفوذ و پیگیری تحرکات ضدایرانی فراهم کرده است. یکی از اهداف توطئهها و سناریوهایی که در منطقه قفقاز جنوبی شکل گرفته و اجرا میشود، برهم زدن مناسبات و بهرهمندی تهران و باکو از اشتراکات میان خود برای تحقق منافع و مصالح ملیشان است.
مانند دامن زدن به بحران قرهباغ؟ چون به نظر میرسد که مقامهای آذربایجان پس از آتشبس 2020 با ایروان، اقداماتی را در دست اجرا دارند که در صورت تحقق میتواند منجر به قطع دسترسی مرز زمینی ایران به اروپا شود؟
بله؛ بحث دامن زدن به موضوع اختلافات میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان و تلاش برای ایجاد دالان زنگزور به این معناست که امریکا و رژیم صهیونیستی با همراهی برخی از بازیگران منطقه درصدد هستند تغییرات جدی ژئوپلیتیکی در شمالغربی ایران بویژه ارمنستان و جمهوری آذربایجان به وجود بیاورند. این در حالی است که اگر دالان زنگزور ایجاد شود، ناتو تا دریای خزر دسترسی پیدا خواهد کرد و به طور طبیعی همسایه شدن با ناتو یک تهدید جدی علیه منافع ملی جمهوری اسلامی ایران است که این امر ژئوپلیتیک منطقه را بر هم میزند. حال مطابق آنچه مقام معظم رهبری در تبیین موضع جمهوری اسلامی در قبال تحولات قفقاز جنوبی فرمودهاند «ایران تحولات ژئوپلیتیکی را در منطقه قفقاز برنمیتابد و به نفع منطقه هم نیست. مشکلات هر منطقهای را باید کشورهای همان منطقه برطرف کنند». به این ترتیب تمامیت ارضی آذربایجان مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده و توجه به منافع ملی این کشور در تاریخ روابط دو کشور ثابت شده است. با این حال سیاست اصلی کشورمان عدم تغییر موقعیت جاری در مرزهای کشورهای این حوزه است و ایران نیز نشان داده که در این زمینه کمترین مصالحهای نخواهد داشت.
علاوه بر نقش بازیگران خارجی همچون رژیم صهیونیستی، تلاش باکو برای ایجاد دالان زنگزور و قطع دسترسی سرزمینی ایران و ارمنستان را تحت تأثیر چه ملاحظات دیگری میدانید؟
در بروز تحولات اخیر در قفقاز جنوبی سه عامل اثرگذار را میتوان از یکدیگر تفکیک کرد؛ از یک طرف امریکا، ناتو و رژیم صهیونیستی بازیگر اصلی هستند که به سناریوی در حال اجرا در این منطقه دامن میزنند و به نوعی آتشبیارمعرکه شدهاند. از سوی دیگر نتایجی که اردوغان در انتخابات این کشور با آن روبهرو شده، او را به انجام اشتباهات بیشتر در منطقه کشانده است. عامل سوم نیز بیتردید به خواستههایی بازمیگردد که جمهوری آذربایجان در عرصه سرزمینی برای خود قائل و سبب شده است که در دام سناریوی مشکوک قفقاز جنوبی بیفتد.
گرایشهای پان ترکیسم در دامن زدن به این تنشها تا چه اندازهحائز اهمیت است؟
به نظر میرسد حامیان چنین گرایشی که در داخل کشور ما دیده نمیشود، در همان جنگ شناختی قرار گرفتهاند که صهیونیستها و ناتو طراحی کردهاند. اقتضائات این جنگ شناختی باعث شده واقعیات را طور دیگری ببینند وگرنه برخلاف ادعای حامیان پان ترک مبنی بر اینکه در آذریهای ایران نفوذ دارند، چنین نفوذی وجود ندارد و آذریهای ایران در دهههای گذشته نشان دادهاند که تا سر حد جان از تمامیت ارضی ایران دفاع کردهاند.
به نقش ترکیه در تحرکات اخیر سرزمینی جمهوری آذربایجان هم اشاره داشتید. این در حالی است که ما با این کشور نیز مناسبات و پیوندهای عمیق سیاسی و اقتصادی داریم. ترکیه چه هدفی را در قبال تحولات قفقاز جنوبی دنبال میکند؟
سیاست رسمی ترکیه را باید از نوع رویکرد رجب طیب اردوغان تفکیک کرد. اردوغان به نوعی درصدد احیای نوعثمانگرایی است و میکوشد این طرح را در آسیای میانه تا چین دنبال کند. ناامیدی او از پروژه زنگزور باعث شده تا به سمت و سوی دریای خزر حرکت کند. یکی از دلایل اصلی پیگیری این سیاست را میتوان جبران اتفاقاتی دانست که دولت ترکیه در شکست سیاست خارجی خود در قبال کشورهایی مانند سوریه و عراق و همچنین در صحنه سیاست داخلی با آن روبهرو شده است.
در چنین فضایی سیاست اصولی ایران را در رویارویی با سناریوهای در حال اجرا در منطقه قفقاز چگونه ارزیابی میکنید؟
جمهوری اسلامی بویژه در دولت سیزدهم نشان داده که سیاست راهبردی خود را ناظر بر تقویت همکاری با کشورهای همسایه طراحی کرده و طبیعی است در روند اجرای این سیاست، در مواجهه با موضوعات پیش آمده با همسایگان این نگاه خود را غالب میبیند و چنانکه در قبال تحولات قفقاز صورت گرفته، تلاش کرده است در عین به نمایش گذاشتن توان واقعی نظامی خود، مشکلاتش با همسایگان را از طریق تعامل و رویکردهای دیپلماتیک حل و فصل کند.
روزنامه ایران
دیدگاه تان را بنویسید