مجتبی شاکری در گفت‌وگو با «فردا»:

دولت در زمینه ارز ایده مرکزی ندارد

کد خبر: 1193354

یک کارشناس اقتصادی می‌گوید که اثر ناآرمی‌ها بر رشد نرخ ارز فقط یکی از مولفه‌هاست و اینکه کلیت این موضوع را متاثر از ناآرامی‌ها بدانیم دیدگاه مناسبی نیست.

دولت در زمینه ارز ایده مرکزی ندارد

به گزارش سایت فردا، نوسانات ارزی طی هفته‌های گذشته سرمایه جامعه ایرانی را به حد قابل توجهی کاهش داده است، این نزدیک‌ترین پیامد این تغییرات به زندگی معمولی هر شهروندی است وگرنه سیاهه پیامدهای سوء تغییرات ارزی بیشتر از آن است که بخواهد در اینجا عنوان شود. دلار در مرز 40 هزار تومان است و سکه به 20 میلیون رسیده است، در اما بر همان پاشنه سابق می‌گردد، در ابتدا این افزایش قیمت «حباب» خوانده می‌شود و بعد به اظهارات آشنای دیگری می‌رسد. این تغییرات اما در حالی است که دولت سیزدهم در یکی از وعده‌های پرتکرار خود به ثبات ارزی اشاره کرده بود. در میانه این وضعیت هم تلاش‌هایی در مهار این وضعیت داشت، یکی از آنها برکناری معاون ارزی ساختمان میرداماد بود، جای او را «محمد آرام» گرفت تا شاید آرامشی به بازار برسد، وضعیت کنونی نشان می‌دهد آرامشی در کار نیست. آنقدر که اهالی بهارستان هم قرار است در اولین جلسه علنی خود در هفته آینده این موضوع را بررسی کنند. اما این رویه از کجا آغاز شد؟چه شد که در فاصله تنها یک ماهه ارزش پس‌انداز جامعه ایرانی به طور محسوسی کاهش یافت؟ دولت در این مورد چه می‌کند؟ دولتی که پیش از آمدن بر سر کار همواره درباره ارز وعده‌های بسیار داشت چرا تدبیری ندارد؟ مهم‌تر از همه اینها اما این سوال است که اساسا حالا چه باید کرد؟ راهکاری مبتنی بر عقلانیت و البته قابل اجرا در وضعیت کنونی چیست؟ این‎ها سوالاتی است که آشکار از مجید شاکری کارشناس اقتصادی پرسیدیم.

ما در حال حاضر در یک موقعیت فصلی قرار داریم که مربوط به پایان سال میلادی و بسته شدن حساب‌های تجاری در پایان هر سال است. ما به روال همه سالهای گذشته در این زمان با این مساله مواجه هستیم. ممکن است بگوییم که تقاضای خروج سرمایه هم افزایش پیدا کرده که بار اصلی این موضوع هم روی درهم است به این معنا که این رشد قیمت همچنان از درهم به اسکناس است و نقطه آغازش خیلی ربطی به افزایش قیمت اسکناس تهران ندارد. می‌توانیم تایید کنیم که در چشم‌انداز آتی نسبت به قیمت مطرح شده ریسک این را داشته باشیم که به عنوان مثال فروشنده‌ها با یک نگرانی جدی‌تری نسبت به قبل  درهم خودشان را عرضه کنند اما مجموعا اینکه بگوییم یک اتفاق جدیدی نسبت به پرونده‌هایی که در همین تاریخ در سالهای گذشته افتاده داشتیم چنین تصوری درست نیست. دوباره همان ترکیب وقایع منفی فصلی باضافه منفی‌شدن رویکردها و البته یک مقدار چشم‌انداز کاهش تولید در حوزه پتروشیمی باعث وضعیت کنونی در این زمینه شده است.
شما معتقدید این وضعیت قابل پیش‌بینی بوده و به نوعی هم در گذشته با همین موضوع رو به رو بودیم آیا این گفته به این معناست که سیاست‌های نادرست یا به عنوان مثال ناآرامی‌های اخیر تاثیری در پیدایی این وضعیت نداشته است؟
بگذارید یک مساله را  تصحیح کنم، من اثر ناآرمی‌ها در ایران بر رشد نرخ ارز را رد نمی‌کنم. آن چیزی که چشم‌انداز را بد می‌کند همین است و چیز دیگری نیست. اما این موضوع هم یکی از مولفه‌هاست، اینکه کلیت این موضوع را متاثر از ناآرامی‌ها بدانیم دیدگاه مناسبی نیست.

چقدر سیاست‌های احتمالی نادرست در رهاشدگی وضعیت ارزی کنونی تاثیر داشته است؟

مهم‌ترین نکته‌ای که با آن رو به رو هستیم این است که برخی از ابزارهایی که در دوره‌های قبلی با موفقیت انجام گرفته دیگر استفاده نمی‌شود. به عنوان مثال مدل مداخله‌ای که در حوزه اسکناس از مهر 97 انجام شد و تا نیمه بهمن 98 هم ادامه داشت تا به واسطه فراگیری کرونا کلا مسائل تغییر پیدا کرد دیگر انجام نمی‌شود، ان هم مداخله‌ای که با موفقیت به ثبات نسبی ارز منجر شده بود. آن مدل از مداخله در حوزه اسکناس حالا عملا طرد شده است. مرکز آن مداخله چنین بود که اگر بانک در این حوزه مداخله می‌کند باید با قیمت چسبیده به بازار یا بالاتر از بازار عمل کند و بالاتر از آن بفروشد و زیر این قیمت بخرد تا آرام آرام قیمت را کاهش دهد. این موضوع را از زاویه رانت و این حرف‌ها نمی‌گویم که بگوییم اگر فاصله ارز توافقی و آزاد را کم کنیم رانت را کم کردیم. منظور از این مداخله این است که پیرو بازار نباشیم بلکه در سر بازار بایستیم و با مداخله تارگت بازار را تعیین کنیم. این یک روشی است که بارها امتحان شد و در چند دروه هم موفقیت‌آمیز بود اما متاسفانه کنار گذاشته شده است. نکته دیگر در ثبت حواله است، به هر حال نهایتا ما باید در رابطه با سهم بالای درهم در تجارتمان فکری کنیم. موضوع کشور ما کمبود ارز نیست، به این معنا که مجموعا با در نظر گرفتن همه ریسک‌ها از جمله خروج سرمایه، قاچاق و غیره ترازپرداخت‌های ما ناتراز نیست اما آن نکته‌ای که در آن دچار مساله می‌شویم مساله درهم است. ما باید فکری برای سهم بالای درهم در تجارت بکنیم و آن عدم تطابقی که بین ارز ناشی از صادرات ما (همچون یوآن و لیر و امثالهم ) و ارز مصرفی ما که عموما یورو و درهم است.

یکی از وعده‌های پرتکرار دولت در زمینه ثبات ارز بوده است، حالا در فضای مجازی هم نامه‌ای از سال‌های گذشته دست به دست می‌شود که در آن اقتصاددان‌های نزدیک به دولت سیزدهم به آقای روحانی نوشته بودند. اینکه بدون ارتباط با غرب هم می‌توان را راهکارهایی از نوسانات شدید ارزی جلوگیری کرد. آنچه این روزها در جریان است اما روایت دیگری دارد. این تعارض از کجا نشات گرفته است؟

ببینید! جنس نوشتن آن نامه از جنس حرف‌های بی‌ربط به زمین نبوده است! ایده‌های آن نامه از مداخلات بگیرید تا بهبود فضای کسب و کار ایده‌های اشتباهی نیست. مساله اینجاست که آن ایده‌ها یکسری بند جدا از هم است. اجزای یک ایده مرکزی به روایتی از اینکه کدام مشکلات را نمی‌خواهیم حل کنیم یا در مقابل آن می‌خواهیم در برابر چه مشکلاتی قرار بگیریم نیست. اینکه بگوییم این افرادی که آن سالها نقد داشتند و حالا خودشان نمی‌توانند مشکلات را حل کنند دیدگاه کاملی نیست.

پس مشکل دولت در این حوزه چیست؟

بارها گفتم که مشکل دولت آقای رئیسی در این زمینه نداشتن یک ایده مرکزی است. ایده مرکزی یعنی نبود یک روایتی از اینکه کدام اهداف را می‌خواهیم محقق کنیم و مهم‌تر این که این اهداف را با چه روش‌هایی می‌خواهیم محقق کنیم. وقتی شما چنین ایده مرکزی را ندارید نهایتا ابزارها هم کار نمی‌کنند. نامه مورد اشاره که اتفاقا آقای خاندوزی هم امضا کرده بود نامه‌ای است متمرکز بر ابزار. به این معنا که همان ابزارها را هم نمی‌توانیم حتی امروز هم رد کنیم. اما این ابزار شروع ما در این وضعیت نیست، بلکه یک مرحله از روایت ما در این راه است. در نهایت نداشتن یک ایده مرکزی و نداشتن یک چشم‌انداز ملموس ایران سه تا 5 سال آینده اجزایی است که باعث شده ابزارهایی که برخی از آنها با تلاش‌های بسیار زیاد هم در حوزه مالیاتی و هم در حوزه پولی (همچون کنترل ترازنامه) به دست آمده است عملا نتوانند به آن نتیجه نهایی مطلوب برای دولت آقای رئیسی برسند.

با همه این اوصاف حالا چه راهکارهایی پیش‌روی تصمیم‌گیران قرار دارد؟ راهکارهایی که در شرایط کنونی قابلیت اجرایی هم داشته باشد.

بله راهکارهایی وجود دارد. مراد من از وجود داشتن راهکار حرف‌های فضایی نیست! منظورم چوب جادویی نیست که به پتروپالایشگاه و مالیات بزنیم و موضوع حل شود! در دنیای جدید پس از کرونا و جنگ اوکراین فرصت‌های مقابل ما بسیار بیشتر از دنیای قبلی است اما ما این فرصت‌ها را حفظ نمی‌کنیم. به باور من هیچ موضوعی مهم‌تر از احیای نظام رسمی پرداخت خارجی کشور نیست و این نمی‌تواند آغاز شود با چیزی غیر از معاملات موزون با کشورهای دنیا که به ما این امکان را بدهد که آن ترازپرداخت‌هایی که تراز است را بتوانیم تحت مدیریت داشته باشیم و سیاستگذاری ارزی کنیم تا بتوانیم هم کنترل تورم کنیم و هم برنامه توسعه صنعتی داشته باشیم و هم ساختار بانکی را احیا کنیم. اگر من می‌خواستم راهکاری را آغاز کنم، آن کار انجام معاملات کلان کوتاه مدت و نه تفاهم 25 ساله یا بازگشت آمریکا به برجام که تفاهمات کوتاه‌مدت روی زمین به صورت داده‌ها و ستانده‌های متقابل بود که در درجه اول به من شانس احیای نظام پرداخت رسمی  عبور از فضای تراپی محور بدهد که بتوان بقیه مسیر را طی کرد.  

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها