معمای اعتماد موساد به یک حلقه سیاسی

کد خبر: 1193044

برخی جریانات سیاسی کج‌کارکرد و مقصر در نارضایتی مردم، موضوعات سیاسی را تحریف و مصادره به مطلوب می‌کنند. یکی از نشریات زنجیره‌ای، اخیرا ضمن تحلیلی کوشید اغتشاشات سازماندهی‌شده را امری اجتماعی وانمود کرده و به کاهش میزان مشارکت انتخاباتی نسبت دهد.

معمای اعتماد موساد به یک حلقه سیاسی

 در تحلیل این روزنامه با عنوان «مشارکت کمتر، اعتراض بیشتر» آمده است: «کاهش مشارکت سیاسی نقش مهمی در ایجاد اعتراضات پس از فوت مهسا امینی داشت. شهرستان‌‌هایی در اعتراضات فعال‌‌تر بوده‌اند که در حدفاصل سال ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰ به ‌لحاظ سیاسی، ناامید‌تر شده و مشارکت کمتری در انتخابات ریاست‌جمهوری داشته‌‌اند. نتایج یک تحقیق، شهرهای کشور براساس اخبار منتشرشده درباره اعتراضات را به شهر‌های دارای اعتراض و بدون اعتراض تقسیم‌‌بندی کرده است. در شهرستان‌‌های دارای اعتراض، رای نامزد نخست انتخابات ۱۴۰۰ نسبت به سال ۱۳۹۶، به‌‌طور متوسط

۲۲.۶ درصد کمتر از شهرهای بدون اعتراض بوده است».

بی‌تردید، مشارکت‌های انتخاباتی با درصد بالا، مطلوب همه نظام‌های سیاسی در دنیاست. اما باید علل نوسان مشارکت را به شکل علمی بررسی کرد و توجه داشت اینکه این بحث، با پاسخ تک‌بعدی قابل تحلیل نیست. مرور برخی واقعیات می‌تواند به عیارسنجی ادعای روزنامه مذکور کمک کند.

۱) میزان مشارکت انتخاباتی در کشورهای مختلف، از ۲۵ تا ۷۰ درصد (و به ندرت بیشتر) در نوسان است. در برخی از این کشورها، حتی با میزان مشارکت 30 یا 25 درصد، اعتراض (اغتشاش) رخ نداده است. در مقابل، در برخی کشورهای دیگر که مشارکت بالا هم رقم خورده، شاهد اعتراض و اغتشاش بوده‌اند. به عبارت دیگر، صرف میزان مشارکت بیشتر، به خودی خود، الزاما نشانه رضایت بیشتر، و مشارکت کمتر نشانه رضایت کمتر (اعتراض بیشتر) نیست.

۲) در تحلیل روزنامه مورد بحث، عمداً نقش سوءعملکرد دولت قبلی در سرخورده کردن مردم و کاهش مشارکت انتخاباتی کتمان شده است. ضمناً اصلاح‌طلبان، در انتخابات مجلس اخیر سه لیست، و در انتخابات ریاست‌جمهوری دو نامزد معرفی کرده بودند و همچنین خاتمی و کروبی و ۱۶ گروه اصلاح‌طلب از آقای همتی حمایت کردند. اما نتیجه، صرفا اقبال 2/4 میلیون نفر از مجموع ۵۹ میلیون نفر (3/6 درصد واجدان حق رای) بود. از سوی دیگر، اغتشاشات دی‌ماه ۹۶ و آبان ۹۸، پس از مشارکت 73/7 درصدی مردم در انتخابات خرداد ۱۳۹۶ اتفاق افتاد، که اتفاقا دولت متبوع نشریات زنجیره‌ای بر سر کار بود. به عبارت دیگر، اگر در کنار برنامه‌ریزی دشمن برای آشوب‌افکنی و بی‌ثبات‌سازی، باید عامل دیگری را در التهابات و اعتراضات رصد کرد، کارکرد خسارت‌بار دولت مدعیان اصلاحات و اعتدال است که عمدا کتمان می‌شود. نکته عجیب اینکه طیف مذکور، حتی در ماه‌های پایانی دولت هشت‌ساله، «وضعیت موجود» را به کارکرد دولت قبل نسبت می‌دادند، اما اکنون که نتایج فاجعه‌بار مدیریت اشرافی غربگرا آشکار شده، از قبول مسئولیت شانه خالی می‌کنند. کدام فرد منصفی می‌تواند از روند هفت تا ده برابر شدن حجم نقدینگی و تورم در حوزه ارز و سکه و مسکن و خودرو و... ظرف هشت سال آگاه باشد و ضمنا توقع داشته باشد که این روند، در یک سال متوقف شود؟!

۳) میزان مشارکت مردم در انتخابات سال ۱۳۸۸ بالغ بر ۸۵ درصد بود و بنابراین، مطابق انگاره روزنامه مورد بحث، نباید اغتشاشی رخ می‌داد؛ اما بلافاصله پس از انتخابات، آشوب هشت ماهه کلید خورد. علت مشترک آن آشوب و اغتشاشات بعدی را باید در «نفوذ بیگانه» یافت که از دو دهه قبل‌تر، به عمق ائتلاف مدعیان اعتدال و اصلاحات زده، و بخش موثری از آنها را به خدمت گرفته بود. بنابراین، کارکرد اصلی این حلقه،

چه به هنگام حضور در دولت و مجلس، و چه در موقعیت ناکامی انتخاباتی، به اختلال در امنیت و ثبات و آرامش و مدیریت کشور تغییر یافت. در انتخابات خرداد ۱۳۸۸، نامزد این طیف با یازده میلیون رای کمتر، از رقیب انتخاباتی عقب افتاد، اما چون پیروزی به هر قیمت، یا آشوب به هر قیمت را در دستورکار داشتند، در دروغ تقلب دمیدند، کشور را گرفتار ناامنی کردند و سپس، آدرس تحریم‌های فلج‌کننده را به دولت اوباما دادند. این در حالی بود که از خاتمی تا تاج‌زاده اذعان داشتند ادعای تقلب، دروغ است و امکان ندارد تقلب، آن هم در مقیاس ۱۱ میلیون رای اتفاق بیفتد. می‌بینید که برنامه آشوب‌فکنی، ربطی به گزاره «مشارکت کمتر، اعتراض بیشتر- مشارکت بیشتر، اعتراض کمتر» ندارد؛ چرا که ماهیت ماجرا، مغرضانه و بهانه‌جویانه بوده است.

۴) واقعیت این است که حلقه‌های بدسابقه، برای بی‌ثبات‌‌سازی و تضعیف ایران ماموریت داشته و باید به هر بهانه که شده، آن را عملیاتی می‌کرده‌اند: یک روز به بهانه توقیف روزنامه سلام، زمانی به بهانه تقلب در انتخابات، در یک مقطع با سرکوب چهارساله قیمت بنزین و سپس آزاد‌‌سازی انفجاری آن و موج‌سواری روی سوءتدبیر دولتی که

«رحم/ دولت اجاره‌ای» خود می‌خواندند، و یک روز هم به بهانه فوت یک نفر، در حالی که بعدها اذعان کردند «مرگ مهسا بهانه است- اصل نظام نشانه است». اغتشاشات اخیر، نه یک موضوع خودجوش اجتماعی، بلکه عملیات مهندسی‌شده و ضدامنیتی بود که البته بنا داشت از گلایه‌ها و نارضایتی‌ها سوءاستفاده کند، اما ناکام ماند. اغتشاشگران، حتی یک‌بار هم موضوع انتخابات و مشارکت سیاسی یا حتی مشکلات اقتصادی را پیش نکشیدند؛ چرا که دستپاچه و متوهم بودند. اتاق فرماندهی عملیات در خارج، این‌بار هم وعده داده بود جمهوری اسلامی تمام است. منافقان در اثر این فریب، نقاب از چهره انداختند و اکنون در موقعیت اتهام خیانت، برای فرار از مواخذه و مجازات، بیش‌فعالی می‌کنند.

۵) بار دیگر ادعای روزنامه اجاره‌ای را مرور کنید! تعبیر «شهرهای فعال در اعتراضات»، معجونی از مغالطه است. فعلا بگذریم از این که آنچه اتفاق افتاد، نه اعتراض مدنی رایج در دنیا، بلکه اغتشاش با سویه کم‌نظیر شرارت، جنایت، ویرانگری، ترور و تجزیه‌طلبی بود. اما مگر در هر یک از شهرهای چندده هزار، چند صد هزار و یا چند میلیون نفری کشور، چنددهم درصد مردم آن شهر در اغتشاش نقش‌آفرین بودند که پادوهای رسانه‌ای غرب، با این «چند دهم یک درصد»، درباره رفتار 99 درصد مردم قضاوت می‌کنند و آن رفتارهای سبعانه و زامبی‌وار را به ملت نسبت می‌دهند؟! درایت و شعور بالای مردم ما اجازه نداد دشمن در نقشه ویرانی‌طلبی موفق شود، اما کارگزاران سیاسی آن، همچنان تقلا می‌کنند تا لباس

«امر خودجوش و فراگیر اجتماعی»، بر واقعیت جنگ ترکیبی بپوشانند.

۶) اعضای خانواده، ممکن است از یکدیگر دلخوری پیدا بکنند، عصبانی بشوند و حتی تندی هم بکنند. اما به‌خاطر ناراحتی، خانه را به آتش نمی‌کشند. شاید در میان چندده هزار خانواده، یک نفر به ندرت پیدا بشود که عصبانیتش را با به آتش کشیدن خانه خالی کند! اگر کسی در یک آپارتمان چندواحدی و مجتمع مسکونی زندگی می‌کند، حاضر نمی‌شود برای خالی کردن عصبانیت خود بر سر همسایه، در آن مجموعه آپارتمانی آتش‌افروزی کند. فهم این حقیقت، عقلانیت و شعور بالایی نمی‌خواهد و اگر کسی خلاف این درک رفتار کند، حتما فردی نابهنجار و روان‌پریش محسوب می‌شود که فوراً باید تحت درمان قرار گیرد. کشور و جامعه، واحد زندگی بزرگ اجتماعی است. در هر جامعه‌ای، انواعی از اختلاف‌نظر‌ها میان خویشاوندان یا غریبه‌ها، همسران، والدین و فرزندان، همسایگان، همکاران، همسفران، هم‌کیشان، همشهریان، هموطنان و... پدید می‌آید و ممکن است مشاجره‌ای هم پدید بیاید. اما عقل سلیم اجازه نمی‌دهد که اختلاف، به آتش زدن و نابود کردن محیط‌های زیست مشترک ختم شود. عقل، به جهل و دروغ و فریب کوچه نمی‌دهد. مردم فهیم ما هم- با وجود انواع سلایق و علایق- در اغتشاش برنامه‌ریزی‌شده از سوی دشمن، به مزدوران آمریکا و اسرائیل و انگلیس، کوچه و پهلو ندادند.

۷) خیلی‌ها به دلایل متعدد و متنوع (از جمله گلایه و نارضایتی) ممکن است در انتخابات شرکت نکنند، اما هرگز به اغتشاشگران نپیوستند، چرا که از شرارت، جنایت و ایجاد ناامنی منزجرند و و ویرانی‌طلبی، سویه غالب در برنامه اغتشاشگران بود. در کشور ۸۵ میلیون نفری ما- با همه گلایه‌ها- حتی یک درصد جمعیت هم با شرارت و جنایات اغتشاشگران همراهی نکردند و همین فاصله‌گذاری عمومی، موجب شکست عقبه سیاسی- خارجی آشوب شد. با این وجود، رسانه‌های غربگرا، ماموریت دارند از تقلای عناصر مزدور یا فریب‌خورده، امر غالب اجتماعی بسازند! آنها اگر مردم‌گرا بودند، رفیق گرمابه و گلستان مفسدان اقتصادی دانه درشت نمی‌شدند و انبوه همکاران‌شان، دعوت به بیگاری در رسانه‌های ضدایرانی در لندن و واشنگتن را اجابت نمی‌کردند. برای یقین به عمق نفوذزدگی طیف مدعی اصلاح‌طلبی، کافی است مرور کنید که چند نماینده مجلس، وزیر و معاون و مدیرکل، و مدیر روزنامه از این طیف، در غرب پناهندگی گرفته‌اند.

۸) در حالی که همین حالا نشریات زنجیره‌ای به همراه برخی سران طیف مدعی اعتدال و اصلاحات در داخل با نقشه دشمنان همراهی می‌کنند، سردبیر شبکه صهیونیستی- سعودی تحریک‌کننده به آشوب، رمضانپور معاون وزیر ارشاد دولت خاتمی و سردبیر روزنامه آفتاب امروز بوده است. اما نه کسی از این طیف درباره خیانت بزرگی در مقیاس مذکور ابراز شرمندگی کرده و نه دست‌کم، مدعی فاصله‌گذاری با شبکه‌های بدنامی شده که علناً از سوی موساد، سیا و ام‌آی‌سیکس مدیریت می‌شوند. با وجود این همسویی آشکار حامیان آشوب با سرکوبگران ملت فلسطین و عربستان، چگونه باور کنیم که آنها غمخوار ملت ایران و مشارکت انتخاباتی‌اش هستند؟!

به‌عنوان یک نمونه غیرقابل انکار، نه در نقش شبکه لندنی «اینترنشنال» در تحریک به جنایت و تخریب و ارعاب، تردیدی وجود دارد، و نه درباره این حقیقت که شبکه مذکور، صهیونیستی است. «باراک راوید» خبرنگار صهیونیست چندماه قبل تاکید کرد: «موساد از ایران اینترنشنال، به‌عنوان بازوی جنگ اطلاعاتی خود علیه ایران استفاده می‌‌کند» و قبل از او، «یوسی میلمان» تحلیلگر اطلاعاتی روزنامه ‌هاآرتص تاکید کرده بود: «ایران اینترنشنال، شبکه متعلق به موساد به‌‌شمار می‌‌رود. موساد مطالبی را که نمی‌‌خواهد به نام خود منتشر کند، از طریق این شبکه منتشر می‌‌کند». مدعیان اصلاح‌طلبی باید پاسخ دهند که سرویس جاسوسی رژیم اشغالگر صهیونیست، چرا باید به هنگام انتخاب سردبیر برای شبکه ماهواره‌ای وابسته به خود، معاون وزیر ارشاد دولت خاتمی را ترجیح دهد؟! یک پاسخ قابل تامل را اکبر گنجی (چهره شاخص اصلاح‌طلبان در زمینه عملیات روانی، در دهه هشتاد و مقیم خارج) زمستان ۱۳۹۸ ارائه کرد: «ما کارمندان ‌بخش پروپاگاندای دولت ‌ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی، از طریق کروناهراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. وظیفه ما وحشت‌‌افکنی است تا با فرو پاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم... گمان باطل نکنید که ما «مخالف سیاسی»، «مدافع حقوق بشر»، «فمینیست» و... هستیم... ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدید‌‌ترین تحریم‌های تاریخ نتوانست انجام دهد، ما موظفیم با کرونا‌‌هراسی انجام دهیم».

کیهان

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها