حنای اعتصاب ۳ روزه رنگ نداشت!
فراخواناعتصابسهروزه از سوی فراخواننده خیالی به ضد خود تبدیل شد. حتی خود رسانههای حامی آشوب از یأسی که به آن دچار شدند، پرده برداشتند، اما قطعاً این فراخوانها و رفتارهای مانند آن تمامی ندارد درست به همان دلیلی که سازمانهای اطلاعاتی در غرب سالهاست تروریستها و تجزیهطلبها را با تزریق پول علیه وحدت ایرانیان زنده نگهداشتهاند
تمام شد؛ ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ آذر تمام شد. سه روزی که روزهای متعدد برای اعتصاب و اردوکشی خیابانی و آشوب در آن برنامهریزی و تبلیغ کرده بودند و میگفتند دیگر تیر خلاص بر پیکر نظام است، تمام شد و هیچ اتفاقی که قابل اعتنا باشد، نیفتاد؛ چه رسد که تیر، آن هم از نوع تیر خلاص بر نظام باشد.
سه روز را انتخاب کردند برای اینکه پیروزی آنچه را که انقلاب مینامند، نهایی کنند و به انحای مختلف آن را تبلیغ کردند، اما در نهایت جز برخی ناآرامیها (بخوانید سطل آشغال آتش زدن و شعار دادن) اتفاق دیگری نیفتاد. نهایت ماجرا، بوق زدن، بستن برخی کافههای معدود و پایین کشیدن کرکره برخی مغازهها بود که آن هم در میان خیل عظیمی که کسبشان به راه بود و اعتصابی نداشته بودند، گم بود. طبعاً اویی که بوق میزند، صدایش شنیده میشود، ولی اویی که ساکت است و به این کارزار آشوب نپیوسته، حتی دیده هم نمیشود.
در باب آنچه در این یکی دو هفته برای تبلیغ اعتصاب و آشوب و تجمع در ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ آذر گذشت و در باب آنچه در خود این سه روز گذشت، چند نکته قابل تأمل است.
اول انتخاب نیمه آذر برای مقابله با جمهوری اسلامی. نیمه آذر و مشخصاً ۱۶ آذر در ایران پس از انقلاب، روز دانشجو لقب گرفته است و دلیل آن هم کشته شدن سه دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به دست نیروهای رژیم پهلوی است. دلیل اعتراض دانشجویان حضور معاون رئیسجمهور امریکا در این دانشگاه، چهار ماه پس از کودتای امریکایی ۲۸ مرداد و سقوط دولت قانونی مصدق بود.
مناسبت این روز مناسبتی است که حامیان رژیم پهلوی و حامیان غرب و خصوصاً دوستان دولت امریکا نمیتوانند و نباید که آن را گرامی بدارند. چه چیز را قرار است گرامی بدارند؟ یاد شهدایی را که پهلوی به خاطر امریکا خونشان را بر زمین ریخت؟!
اما جالب است که جریان برانداز، اعم از سلطنتطلب و غرب زده و رسانهچیهای سعودی و انگلیسی و امریکایی با تبلیغ چنین روزی، در واقع جنایتی را که اجداد و دوستان خودشان انجام داده بودند، گرامی داشتند!
دوم آنکه بزرگنمایی رسانهای در این موضوع هم به کمک براندازان آمد. آنها شروع به تبلیغ کردند، توئیتهای سلبریتیها، استوری کسبه و ... همه خبر میداد که این سه روز قرار است اعتصاب سراسری در راه باشد. اما در واقع بیشترکسبه صفحه اینترنتی ندارند و بیشتر آنها هم که دارند، حرفی از اعتصاب نزدهاند. آن که استوری اعتصاب گذاشته، دیده میشود، اما آن که ساکت مانده، دیده نمیشود. نکته جالب اینکه بسیاری صفحات اینترنتی که به کسب و کار مجازی مشغول هستند، در مقابله با ضدانقلاب، در این سه روز تخفیفهای ویژه گذاشتند یا برای سفارشات این سه روز «ارسال رایگان» در نظر گرفتند. آیا آنها دیده شدند؟
اقلیت کمتر از اقلیتی که برای این سه روز برنامه چیدند و فراخوان اعتصاب و آشوب زدند، دهها رسانه فارسی زبان غربی پشتوانه آنها شدند که دیده بشوند، اما مردمی که تخفیف و ارسال رایگان گذاشتند، هیچ رسانهای نداشتند و صدایشان جز در صفحات مجازیشان شنیده نشد.
سوم آنکه اعتصابات در معنای واقعی کلمه شکست خورد. ترافیک شدید روزهای ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ آذر نشان از عزم مردم برای حضور در محل کار خود داشت. از سویی کسب و کار مردم در مغازهها و پاساژها و بازارهای مختلف کشور در جریان بود. برخی کسبه هم که در فضای مجازی از تعطیلی خود در این سه روز خبر داده بودند، با برخورد قانونی و پلمب روبهرو شدند.
شکست اعتصابات و فراخوانها چیزی نیست که ادعای حامیان جمهوری اسلامی باشد. براندازان گرچه سعی میکنند ژست پیروزی و تغییر رژیم را حفظ کنند، اما گاه برخی موارد از دستشان درمیرود. شکست جریان فراخواندهی برای اعتصاب و اغتشاش آن قدر محسوس بود که جریان معاند در اطلاعیه پیشگفته خود اذعان کرد: «قبول داریم که بخشی از مردم به دلایل مختلف هنوز به اعتراضات خیابانی نپیوستهاند».
دهها فراخوان برای اعتصاب و تجمع در روزهای پیش از این سه روز هم داده شد، اما چنان با بیتوجهی مردم روبهرو شد که گویی اصلاً فراخوانی نبوده است.
چهارم اجبار مردم به اعتصاب بود. براندازان از هر شیوهای استفاده کردند تا مردم را با خود همراه کنند و «اجبار» یکی از اصلیترین شیوهها بود. در برخی از شهرها، ازجمله بجنورد، هنگامی که برخی بازاریان برای گشودن مغازههای خود مراجعه کردند، با قفلهایی مواجه شدند که چسب داخل آنها ریخته شده بود تا باز نشوند.
ریختن میخ در مسیر تردد کامیونها باهدف پنچر شدن آنها، حمله با اسلحه شکاری به برخی از رانندگان کامیون، سنگاندازی به کامیونها، فحاشی به رانندگان و اجبار آنها برای توقف و همچنین بستن مقطعی برخی محورهای جادهای بهمنظور متوقف کردن کامیونها، از راههایی بود که براندازان برای اعتصاب کامیونداران در پیش گرفتند. طبعاً در این میان، برخی از ترس هم که شده، کار خود را تعطیل میکنند، اما قلباً که همراه و برانداز نمیشود.
منبع: روزنامه جوان
دیدگاه تان را بنویسید