نقش کلیدی حاج قاسم در نقطه‌زن شدن موشک فاتح

کد خبر: 1185658

«در هفته آخر جنگ ۲۲روزه غزه، دستخطی از شهید طهرانی مقدم به نیروهای مقاومت در فلسطین رسید که همان دستورالعمل ساخت راکت‌ها و موشک‌هایی بود که بر سر اشغالگران صهیونیست فرود آمد.»

نقش کلیدی حاج قاسم در نقطه‌زن شدن موشک فاتح

 بیست و یکم آبان ماه سالروز شهادت مردی است که حاصل اقدامات و فعالیت‌های خودش و همرزمانش ایران را به یکی از قدرت‌های برتر موشکی جهان تبدیل کرد.

 او که در ابتدای جنگ چهره‌ای کمتر شناخته شده در جبهه‌ها بود و بیشتر در نقش یک خمپاره‌انداز فعالیت داشت به تدریج با نبوغی که داشت از خمپاره‌اندازها عبور کرد و به یگان توپخانه سپاه رسید و در میانه جنگ تحمیلی پایه‌گذار یگان موشکی سپاه شد.

یگان موشکی سپاه با موشک‌های وارداتی شکل گرفت و حتی شلیک آن موشک‌ها را هم دیگران انجام می‌دادند، اما به تدریج حسن طهرانی‌مقدم و همرزمانش آموختند که شلیک کنند، موشک‌ها را دستکاری کنند و ارتقا بدهند و در نهایت موشک بسازند.

اولین موشک‌هایی که ایران ساخت بُرد کمی داشت و میزان خطایش هم زیاد بود، اما این پایان ماجرا نبود، بلکه هر بار تلاش شد تا هم برد موشک‌ها را زیادتر کند، هم میزان خطایشان را کم کند و هم نوع جدیدی از موشک بسازد؛ به گونه‌ای که اکنون ایران پا را فراتر گذاشته وارد فضا شده است.

در ادامه، گفتگوی خبرنگاران تسنیم با آقایان محمد زارع و هاشم نوری از دوستان و همرزمان شهید طهرانی مقدم در حوزه موشکی را می‌خوانید:

تسنیم: فعالیت موشکی در ایران از بهمن‌ماه سال 63 و با خرید موشک‌های اسکاد بی از کشور لیبی آغاز شد. بفرمایید که چه چیزی موجب شد تا ایران موشک خریداری کند و در این مسیر چه اتفاقاتی رخ داد؟ در دوران جنگ تحمیلی غربی‌ها برای خرید ساده‌ترین تجهیزات سخت‌گیری‌های بسیاری انجام می‌دادند و اجازه نمی‌دادند آن سلاح‌ها وارد کشور شود، اما چه چیزی موجب شد تا ایران بتواند از لیبی موشک بخرد و آن را وارد کشور کند؟

زارع: وقتی جنگ بر کشور ما تحمیل شد، از نگاه دشمنان قرار بود در مدت زمان کوتاهی خوزستان اشغال شود. نیروهای اشغالگر به سوی تهران حرکت کردند و نظام جمهوری اسلامی ایران با یک چالش اساسی مواجه شد. صدام با حمایت شرق و غرب تلاش کرد تا به این هدف برسد، اما موفق نشد.

جنگ زمانی آغاز شد که ما دستمان خالی بود. سلاح‌هایی که ما در سپاه داشتیم، سلاح‌های سبک همچون برنو، ام یک، کلاشینکف و ژ3 بود. تنها تجربه چند جنگ یا درگیری محدود و غیرکلاسیک (پارتیزانی) در مناطقی همچون کردستان، گنبد و... داشتیم. نیروهای سپاه آموزش‌های لازم برای مقابله با دشمن در یک جنگ منظم و کلاسیک ندیده بودند.

ارتش نیز در آن دوره با بحران‌ها و اتفاقات زیادی روبرو بود. عده‌ای در داخل کشور تلاش داشتند تا ارتش را منحل کنند. بنابراین از نگاه دشمنان تمامی شرایط برای اشغال کشور و نابودی انقلاب اسلامی فراهم بود. اما همان اراده الهی که مردم را در برابر رژیم پهلوی به پیروزی رساند، مردم را در برابر صدام و حامیان آنان در جنگ تحمیلی قرار داد و اجازه نداد که خاک کشورمان در اشغال دشمن باقی بماند. دشمنان در محاسباتشان دچار یک خطای بزرگ و استراتژیک شدند و آن هم این بود که ایمان مردم مسلمان ایران را در نظر نگرفتند.

چند روز پس از اینکه آبادان به محاصره دشمن درآمد (15 آبان سال 59)، امام خمینی (ره) دستور دادند که حصر آبادان شکسته شود. سرلشکر رشید می‌گفت برای عملی شدن این دستور امام در قرارگاه گردهم آمدیم و گفتیم با ژ سه و سلاح‌های سبک نمی‌توانیم حصر آبادان را بشکنیم و نیازمند سلاح‌های منحنی‌زن و خمپاره‌انداز هستیم.

ایشان می‌گفت یک دستگاه خمپاره 82 از ارتش قرض گرفتیم و به قرارگاه آوردیم، اما کسی نمی‌توانست با آن کار کند. در نهایت فردی به نام تقی‌پور که در ادوات ارتش خدمت کرده بود، اعلام آمادگی کرد و گفت من می‌توانم با این خمپاره کار کنم. خمپاره را به منطقه نبرد بردیم. خودمان پشت خاکریزها مستقر شدیم و با یک بی‌سیم با آقای تقی‌پور مرتبط شدیم. دستور شلیک اولین گلوله داده شد. گلوله 600 متر پشت دشمن اصابت کرد. دستور داده شد تا گلوله بعدی با 600 متر بُرد کمتر پرتاب شود. گلوله دوم پس از نیم ساعت شلیک شد! و دویست متر جلوتر از نیروهای دشمن به زمین افتاد.

در نهایت گلوله سوم به محل تجمع نیروهای دشمن اصابت کرد. پس از شکست حصر آبادان (عملیات ثامن‌الائمه) نیروها در قرارگاه جمع شدند. چرایی تاخیر در شلیک گلوله دوم از تقی‌پور پرسیده شد. او پاسخ داد که من بُرد بستن بلد نبودم و نمی‌دانستم که چگونه با باز و بستن پیچ‌ها می‌توانم زاویه لوله‌ها را کم یا زیاد کنم، بنابراین قبضه خمپاره‌انداز را برداشتم و 600 متر جلوتر رفتم!

بنابراین ما روزگاری نمی‌توانستیم زاویه خمپاره‌انداز تنظیم کنیم، اما پس از چند سال خودمان موشک شلیک کردیم و در ادامه توانستیم خودمان هم موشک بسازیم.

عراق موشک‌های اسکاد بی را از شوروی دریافت کرده بود و نیروهای ارتشش نیز آموزش دیده بودند. مدتی پس از آغاز جنگ، موشک‌باران شهرها شروع شد. مردم کشورمان هم در پایان هر مراسم و تجمعی شعار می‌دادند که «موشک جواب موشک».

امام خمینی (ره) پس از مدتی با پاسخ موشکی ایران موافقت کردند و از ارتش و سپاه خواستند تا زمینه‌های تجهیز نیروهای مسلح کشورمان به موشک را فراهم کنند. ارتش اعلام کرد که حداقل دو سه سال برای خرید موشک و آموزش نیروها زمان لازم دارد، اما سپاه تلاش کرد تا در مدت زمان کوتاهی این موضوع را عملیاتی کند. در نتیجه محسن‌ رفیق‌دوست وزیر وقت سپاه پیگیر خرید موشک شد و گروهی از یگان توپخانه سپاه نیز مشغول گذراندن دوره‌های آموزشی شدند.

حسن طهرانی‌مقدم که فرماندهی توپخانه سپاه را برعهده داشت و تا آن زمان اقدامات مهمی برای افزایش بُرد و قدرت آتش انجام داده بود، مامور تشکیل یگان موشکی شد. حسن در عملیات خیبر که در جزایر مجنون اجرا شد، برای اینکه بُرد آتش‌‌های کاتیوشا را به سنگرهای دشمن در جزایر برساند، اقدام به ترکیب سه موتور کاتیوشا با یکدیگر کرد که البته به موفقیت نرسید، اما از همان جا جرقه ایجاد یگان موشکی در ذهن وی شکل گرفت.

رفیق‌دوست با کشورهای مختلفی از جمله سوریه و لیبی رایزنی‌های بسیاری انجام داد تا به ایران موشک بدهند. سوریه گفت که نمی‌تواند به ایران موشک بدهد و از سوی شوروی و مستشاران آنان که در آن کشور هستند به شدت تحت فشار است، اما می‌تواند نیروهای ایرانی را آموزش بدهد. رفیق‌دوست در نهایت به سراغ معمر قذافی در لیبی رفت. آن روزی که رفیق‌دوست به سراغ قذافی رفت، آن‌ها در صحرایی در لیبی مشغول برگزاری مراسم جشن بودند. او می‌گوید من با ترفندهای خودم با قذافی صحبت کردم و توانستم دو پارت هشت تایی که در مجموع 16 موشک و دو سکو بود، از لیبی دریافت کنم.

اولین موشک‌های دریافتی همزمان با اینکه حسن طهرانی‌مقدم و دوستانش در سوریه آموزش می‌دیدند، وارد ایران شدند. سوری‌ها در حد توان خود به آموزش نیروها پرداختند و نیروها در مدت زمان کوتاهی (دو ماه) و به صورت فشرده به گذراندن دوره‌های آموزشی پرداختند.

همراه با موشک‌ها یک تیم نیز از لیبی عازم ایران شدند تا موشک‌ها را عملیاتی و شلیک کنند.

تسنیم: لیبیایی‌ها تا یک مدت با ما همکاری کردند و چند موشک به سوی عراق روانه ساختند، اما پس از مدتی و بعد از اینکه روابط لیبی با عراق خوب شد، آن‌ها دست از کار کشیدند و رفتند. البته تعدادی موشک باقی ماند که لیبیایی‌ها قطعاتی از آن‌ها را برداشتند. شما چگونه توانستید آن موشک‌های به جا مانده را عملیاتی و شلیک کنید؟

زارع: تیمی که از لیبی آمده بود به سوی چند هدف از جمله پالایشگاه کرکوک و بانک رافدین در بغداد، موشک‌هایی شلیک کرد.

خطای اصابت موشک اسکاد بی، 1.5 کیلومتر در 1.5 کیلومتر است؛ یعنی هر هدفی که به او بدهید ممکن است یک و نیم کیلومتر این طرف‌تر یا آن طرف‌تر اصابت کند. بنابراین موشک‌هایی هم که به پالایشگاه کرکوک، بانک رافدین و ترمینال بغداد اصابت کرد که سه تیپ سودانی و مصری به هلاکت رسیدند، خواست خداوند بود. حاج حسن روی همه موشک‌ها می‌نوشت که «و ما رمیت اذ رمیت و لکن‌الله رمی».

وقتی ایران به سوی عراق موشک‌هایی شلیک و آن موشک‌ها به اهداف مهمی اصابت کردند، لیبی از سوی شوروی و... تحت فشار قرار گرفت. بنابراین در سالروز تشکیل حزب بعث، قذافی به صدام گفت که من در این روز به تو هدیه‌ای می‌دهم و آن هم این است که دیگر از ایران موشکی به سوی عراق شلیک نخواهد شد. بنابراین نیروهای لیبیایی که در ایران حضور داشتند با دستور قذافی، منطقه عملیاتی را ترک کردند و قطعات مهم موشک‌ها را هم برداشتند.

عراق که از سوی قذافی اطمینان خاطر پیدا کرده بود که پاسخ موشکی دریافت نخواهد کرد، بمباران و موشک‌باران شهرهای ایران را شدت بخشید. هاشمی رفسنجانی از حسن طهرانی‌مقدم خواست به هر نحوی که است به حملات موشکی دشمن پاسخ داده شود. لیبیایی‌ها موضع شلیک و منطقه عملیاتی را ترک کرده بودند. حسن دستور داد تا یک موشک و یک سکو آماده شود تا خودمان شلیک کنیم.

شبانه به راه افتادیم و وقتی به موضع شلیک رسیدیم، فهمیدیم موشک‌ها و سکوها دستکاری و قطعاتی از آن‌ها هم برداشته شده است. 32 عیب شناسایی کردیم و چند روز طول کشید تا توانستیم هر یک از عیوب را به طریقی رفع کنیم. از همه نیروها که در جهاد دانشگاهی و صنعت بودند، کمک خواستیم. پس از چند روز به مقر پرتاب رفتیم و آماده شلیک شدیم، اما هر کار کردیم موشک در وضعیت جنگی قرار نگرفت.

حاج حسن دستور داد موشک خوابانده شود و به سوله برویم تا در آنجا عیب‌یابی کنیم، اما هر کار کردیم موشک پایین نیامد. هر لحظه ممکن بود هواپیماهای عراقی بالای سر ما بیایند و بمباران کنند. بچه‌ها حال عجیبی پیدا کرده بودند. از یک سو پس از مدت‌ها تلاش و عیب‌یابی، موشک شلیک نشد و از سوی دیگر اکنون که می‌خواستیم به سوله برویم، موشک خوابانده نمی‌شد و هرلحظه ممکن بود هواپیماهای عراقی سر برسند.

در کنار آن موضع، تپه‌ای قرار داشت. بچه‌ها به روی آن تپه رفتند، دست به دعا برداشتند و با تضرع دعای توسل و زیارت عاشورا خواندند. پس از قرائت دعا و توسل به درگاه پروردگار، یکی از بچه‌ها شیر گهواره موشک را پیدا کرد و بالاخره توانستیم موشک را بخوابانیم و به سوله منتقل کنیم.

با انتقال موشک به سوله باقی کارها را انجام دادیم و در نهایت پس از 17 روز توانستیم مجدد موشکی را شلیک کنیم. آن روز، روز بسیار شیرینی برای بچه‌ها بود. لیبیایی‌ها و هیچ کس دیگر باور نداشت که ما خودمان بتوانیم موشک شلیک کنیم، اما شلیک کردیم و در شلیک دیگر موشک‌ها متوقف نماندیم.

تسنیم: پس از اینکه لیبیایی‌ها موضع پرتاب موشک را ترک کردند و شلیک موشک به سوی عراق متوقف شد، واکنش شما و برخورد شما با آن‌ها چگونه بود. آیا از آن‌ها نخواستید که در رفع عیوب به شما کمک کنند؟

نوری: نزدیک شدن قذافی به صدام موثر از یک توافق بین‌المللی بود. در آن برهه آمریکا و شوروی مذاکراتی انجام دادند و از سوی آمریکا امتیازاتی به شوروی داده شد تا آن کشور، لیبی را تحت فشار قرار دهد و دیگر موشکی از ایران به سوی عراق شلیک نشود.

قذافی چون خوی ضداستکباری داشت و خود را رهبر جهان عرب و سردمدار مبارزه با آمریکا می‌دانست به ایران که در جبهه مقابل استکبار قرار داشت، موشک داد. اما پس از مدتی قذافی به شدت از سوی شوروی و کشورهای عربی تحت فشار قرار گرفت. ضمن اینکه وعده امتیازاتی نیز به او داده شد. این اتفاقات موجب شد تا لیبی نیروهای موشکی خود را فرابخواند، سیستم‌ها را غیرعملیاتی کند و شلیک موشک از ایران متوقف شود.

همانطور که آقای زارع فرمودند، 32 عیب در سیستم‌ها ایجاد کردند که این عیوب شامل دستکاری و برداشت قطعات بود. نیروهای ما چون در سوریه آموزش دیده بودند، در چند روز نخست تمامی عیوب را شناسایی کردند. هرکدام از نیروها در بخش‌های خودشان اعم از سکوی پرتاب، فنی، سیستم هدایت و... عیوب را مشخص کردند. سپس برای رفع آن‌ها برنامه‌ریزی شد. بخشی از عیوب در میدان قابل رفع بود، اما برطرف شدن برخی از عیوب نیازمند ساخت قطعات در صنعت بود. به هر ترتیب قطعات ساخته و عیوب برطرف شد.

سلیمان که فرمانده لیبیایی‌ها بود، ارتباط تقریباً خوبی با نیروهای ایرانی داشت. او در آن روزها کتاب الغدیر علامه امینی را می‌خواند. از او خواستیم تا بیاید و نتیجه کار بچه‌ها را ببیند. سلیمان باور نکرد که این عیوب را خودمان شناسایی کرده باشیم و قطعات را هم خودمان ساخته باشیم. او فکر می‌کرد، روس‌ها به کمک ما آمدند. به همین دلیل چند فحش آبدار به روس‌ها داد و گفت: این‌ها ما را کنار زدند و خودشان آمدند جای ما را گرفتند.

به او گفتیم تمام این کارها را خودمان انجام دادیم و هیچ فرد خارجی به ما کمک نکرد. او گفت: عیب‌یابی به درستی انجام شده است. قطعات هم به خوبی ساخته‌ شده است. حالا اگر واقعاً خودتان تمامی این کارها را انجام داده باشید، زمانی که به میدان بروید و شاسی پرتاب را فشار بدهید، موشک شلیک نخواهد شد. اما اگر تمامی این کارها را روس‌ها انجام داده باشند، موشک شلیک خواهد شد! ما صحبت‌های سلیمان را از سر حسادت برداشت کردیم و گفتیم او این حرف‌ها را زده است تا ما را ناامید کند.  

قطعات را وصل کردیم. آزمایش‌های لازم را هم انجام دادیم که تمامی آزمایش‌ها موفقیت‌آمیز بود. سکو و موشک را به موضع پرتاب انتقال دادیم. تمامی کارهای مقدماتی را هم انجام دادیم و آماده شلیک شدیم. شاسی را فشار دادیم، اما موشک شلیک نشد! هر چقدر شاسی را فشار دادیم، موشک شلیک نشد. در کمال ناباوری موشک را از موقعیت عملیاتی خارج کردیم و به پایگاه برگشتیم.

موشک‌باران شهرها شدت پیدا کرده بود و موشک‌های عراق به شهرهای مرکزی کشور نیز می‌رسید. هاشمی رفسنجانی نیز روزانه مرتب با حسن طهرانی‌مقدم تماس می‌گرفت و از او می‌پرسید چه کار کردید؟ آقای مقدم هم می‌گفت مشغول تلاش هستیم، اما هنوز موفق نشدیم.

یک روز دم غروب، حسن آقا دیگر خسته شد و حالت ناامیدی در چهره‌اش پدیدار گشت. چفیه‌اش را زیر درخت بلوطی که آن نزدیکی‌ها بود انداخت و روی آن دراز کشید. به او گفتم: حسن جان! کار ما در چه بخشی متوقف است تا ما کارشناس لیبیایی مربوطه را بیاوریم و به هر طریق ممکن از او کمک بخواهیم و حتی اگر شده به او فشار بیاوریم.

حسن آقا گفت: فکر خوبی‌ست. اما باید با آقای هاشمی تماس بگیریم. ممکن است این کار ما در مناسبات سیاسی اثر بگذارد. حسن به مرکز مخابرات رفت و با آقای هاشمی رفسنجانی تماس گرفت. هاشمی پاسخ داد که شما نگران روابط سیاسی دو کشور نباشید، هر کاری می‌توانید انجام بدهید.

لیبیایی‌ها پس از ترک موضع، به باغی در ونکِ تهران منتقل شده بودند و در آنجا تحت مراقبت قرار داشتند. آن‌ها پیش از آن در باغی در همدان بودند و هر آن چیزی که می‌خواستند در اختیارشان بود. گاهی در طول روز دو بار برای آن‌ها گوسفند سر می‌بردیم و گوشت تازه به آن‌ها می‌دادیم. هر آن چیزی که می‌خواستند به آن‌ها دادیم.

بنابراین راهی تهران شدیم و دستور داده شد برای بازگشت، ارتش هواپیمایی در اختیار ما بگذارد. آن زمان تمام پولی که در یگان موشکی سپاه داشتیم، 700 هزار تومان بود. حسن این پول را به ما داد و آقای عبدالحسین کریمی که مسئولیت مهمی در مجموعه داشت را به عنوان مترجم همراه با ما فرستاد. شبانه با یکی از هواپیماهای ارتش عازم تهران شدیم. حدود ساعت دو و نیم بامداد به ونک رسیدیم. دیدیم تعدادی از لیبیایی‌ها بیدار و تعدادی هم خواب هستند.

به رئیس آن‌ها گفتیم که به ما دستور داده‌اند تا شما آماده شوید و به کشورتان بازگردید. اما برای اینکه از سلامتی شما اطمینان خاطر پیدا کنیم و مطمئن شویم که در این مدت به بیماری مبتلا نشدید، فردا صبح باید تمامی شما آزمایش شوید و پس از دریافت برگه سلامت به کشورتان بازگردید. از او خواستیم تا لیست بدهد و افراد را در گروه‌های 5 نفره به مرکز درمانی ببریم.

لیست گروه اول را که به ما داد، آن فردی که ما می‌خواستیم در آن نبود. از او خواستیم لیست دیگری به ما بدهد. اسم آن فرد در لیست گروه دوم هم نبود. مجدد درخواست دادیم لیست بدهد، در آن لیست هم نبود. دیدیم اینگونه فایده ندارد و به نتیجه نخواهیم رسید. دستور دادیم همه آماده شوند و خودمان گروه‌بندی می‌کنیم.

افراد را گروه‌بندی کردیم و هر 5 نفر را به دو نفر از بچه‌های خودمان سپردیم. آن 5 نفری را هم که کارشناس مربوطه در آن بود، خودم مسئول اعزامش شدم.

به مرکز درمانی رفتیم. به پزشک مسئول گفتم این‌ها خانواده‌های شهدای لبنانی هستند که برای بازدید از جبهه‌های جنگ به ایران آمده‌‌اند. فقط این فردی که خدمت شما می‌رسد، چون با او کار داریم، شما بگویید نیاز به عکس و... دارد تا ما او را به بهانه‌ای از مرکز خارج سازیم. پزشک راضی نشد و گفت اصل ماجرا را به من بگویید تا قبول کنم. هرچه اصرار کردیم فایده نداشت. آخر سر چیزهایی به او گفتیم تا همکاری کرد.

با همکاری پزشک، آن فرد را از مرکز درمانی خارج و سوار بر یک ماشین کردیم و به سوی خیابان کریمخان (مرکز طلافروشی در تهران) بردیم. به آنجا که رسیدیم، به او گفتیم: هرچقدر طلا می‌خواهی بردار. آن فرد متوجه منظور ما شد و گفت: من حاضرم سلاح به دست بگیرم و همراه با رزمندگان شما در جبهه‌های جنگ علیه صدامی‌ها بجنگم، اما این کار را از من نخواهید. خانواده من در لیبی هستند و اگر سیستم امنیتی قذافی بفهمد که من با شما در این خصوص همکاری کردم، تمام خانواده‌ام را اعدام می‌کند.

گفتیم: هر موشکی که صدام شلیک می‌کند، حدود هفتاد نفر ایرانی کشته و زخمی می‌شود. خانواده شما که از هفتاد نفر و صد نفر بیشتر نیست.

قرآنی در جیب داشت، آن را بیرون آورد و ما را قسم داد که به کسی چیزی نگوییم و از ما هم خواست که چند تا عکس رادیولوژی و... به او بدهیم تا همکارانش به او مشکوک نشوند.

در نهایت گفت: در قرقره پرتاب، یک رشته سیم وصل شده است تا چرخ پرتاب را قرمز نگه دارد و شما را به اشتباه بیاندازد و تصور کنید که برق کافی به سیستم می‌رسد. اما در واقع برق به اندازه کافی نمی‌رسد و پس از فشار دادن شاسی، موشک پرتاب نمی‌شود.

بلافاصله با حسن تماس گرفتیم و گفتیم این کارشناس چنین چیزی می‌گوید. حسن گفت: درست است. گفتم: مطمئنی؟ می‌خواهیم رهایش کنیم. گفت: مطمئنم. بگذارید برود.

او را برگرداندیم و به دوستانش ملحق کردیم. خودمان نیز غروب به غرب کشور بازگشتیم. سکوی پرتاب آماده شده بود و نیروها در تدارک شلیک موشک بودند. پیش از پرتاب زیارت عاشورایی خوانده شد. نیروها حالت تضرع عجیبی پیدا کرده بودند. موشک در موقعیت جنگی قرار گرفت. شاسی فشار داده شد و سرانجام موشک بلند شد.

چند موشک دیگر نیز از سوی ایران پرتاب شد و پاسخ موشکی ایران توانست حملات صدام به شهرها را تاحدودی متوقف  سازد، اما برای آن‌ها جای سوال بود که این بار کدام کشور به ایران موشک داده است؟ صدام با فرماندهانش جلسه گذاشته بود و به کتاب قرآن و خاک قسم خورده بود که ایران دیگر موشکی به سوی عراق شلیک نخواهد کرد. خانواده‌هایتان در امنیت هستند و حالا بروید با خیال راحت و با تمام قدرت در جبهه‌ها بجنگید. این اطمینان خاطر را شوروی‌ها و آمریکایی‌ها به صدام داده بودند، اما رزمندگان یگان موشکی معادلات آن‌ها را برهم زدند.

امام خمینی (ره) پس از مدتی از آقای هاشمی رفسنجانی خواستند تا ما به دیدارشان برویم. نیروها در هر کجا که بودند در روز موعود خود را به حسینیه جماران رساندند تا با امام دیدار کنند، اما آقای هاشمی آمد و گفت که امام شب گذشته به دلیل بیماری قلبی در بیمارستان قلب بستری شد و امکان دیدار با کسی ندارد، اما ایشان به بنده فرمود که به شما سلام برسانم و بگویم کاری که شما کردید معادلات بین شرق و غرب را به هم ریخت.

تسنیم: گفته می‌شود از مجموعه موشک‌هایی که وارد کشور شد، شما یکی از موشک‌ها را به محلی منتقل کردید و به انجام کارهای تحقیقاتی بر روی آن موشک پرداختید. این اتفاق چگونه صورت گرفت و آیا لیبیایی‌ها واکنشی نشان ندادند؟

زارع: تعدادی از موشک‌ها که از لیبی دریافت شده بود، معیوب بودند. لیبیایی‌ها به ما توصیه کردند این موشک‌ها را دفن کنید. تعداد موشک‌های سالم هم که باقی مانده بود، دو سه موشک بود.

حاج حسن به ما گفت دو موشک سالم و موشک‌های معیوب را به همراه تمامی تجهیزات و اسناد و مدارکی که لیبیایی‌ها آوردند، به باغی در شیان ببرید. در خصوص دستکاری هم که لیبیایی‌ها در موشک‌ها انجام دادند، همین افراد در باغ شیان منتظر بودند تا موشک‌ها را به آنجا ببریم و آن‌ها به مهندسی معکوس و دمونتاژ موشک‌ها بپردازند.

به حاج حسن گفتم: تنها دو موشک سالم برای ما باقی مانده است. چرا موشک‌های سالم را به آنجا ببریم. اما حاج حسن تاکید کرد که حتماً موشک سالم را به آنجا ببرید. در نهایت آن موشک‌ها را سوار بر خودروهای حمل موشک کردیم و به آنجا بردیم.

در کنار موشک‌ها، دو سه جعبه هم بود که تمام اسناد موشکی لیبیایی‌ها در آن قرار داشت. در آن جعبه اسناد موشک‌هایی هم که در لیبی بود و حدود 180 موشک بود و آزمایش‌هایی هم انجام داده بودند، در آن قرار داشت. آن‌ها تمام اسنادشان و کتاب‌های آموزشی که به زبان روسی بود را با خودشان آورده بودند. همه آن‌ها را به باغ شیان بردیم.

در مورد موشک‌هایی هم که لیبیایی‌ها گفته بودند که دفن کنید، با همفکری امیرعلی حاجی‌زاده، سیدمجید موسوی و یکی دیگر از دوستان تصمیم گرفتیم «کانابلایز» (قطعه‌برداری) کنیم؛ یعنی به روش سعی و خطا قطعات را جابجا کنیم تا یک موشک سالم به دست آید. این کار را انجام دادیم. در آزمایش‌ها نیز جواب داد. عمده ایرادات نیز در سیستم هدایت بود.

موشک‌هایی که به این صورت آماده شدند، علی‌اصغر یک، دو و سه نامیده شد. علی بلالی هم که کاتب (نویسنده) ما بود، بر روی موشک‌ها نوشت که "این موشک‌ها به نشانه تیری که بر گلوی حضرت علی‌اصغر (ع) نشست، به سوی دشمن شلیک خواهد شد. مرگ بر آمریکا، اسرائیل و شوروی."

حسن طهرانی‌مقدم از ابتدا بر خودکفا شدن در حوزه علمی و به‌کارگیری موشک تاکید داشت. فرماندهی و هدایت ایشان در امور موشکی یک هدایت الهی بود.

نقطه‌زنی موشک‌ها ثمره تلاش حسن طهرانی‌مقدم است. حضرت آقا این درخواست را از حسن طهرانی مقدم مطرح کردند و ایشان به خوبی به آن عمل کردند.

در جریان جنگ 22 روزه تمامی کشورهای دنیا از رژیم صهیونیستی پشتیبانی کردند و اسرائیل حملات خود علیه نوار غزه را تشدید کرد. از آن جایی که امکان پشتیبانی تجهیزاتی از جبهه مقاومت در این منطقه وجود نداشت، در هفته آخر نبرد دستخطی از شهید طهرانی مقدم به نیروهای مقاومت در فلسطین رسید که همان دستورالعمل ساخت راکت‌ها و موشک‌هایی بود که بر سر اشغالگران صهیونیست فرود آمد.

امروز توانمندی جبهه مقاومت به جایی رسیده که خود دشمن اعتراف می‌کند که اگر بخواهد با حزب‌الله درگیر شود، حزب‌الله توانایی آن را دارد که روزانه صدها فروند موشک به سمت سرزمین‌های اشغالی شلیک کند. هر جنگی با حزب‌الله آغاز شود، منجر به نابودی رژیم صهیونیستی می‌شود. این دستاوردها نتیجه تلاش شهیدان قاسم سلیمانی و حسن طهرانی‌مقدم و یاران آن‌هاست.

پس از آنکه کار ساخت سایت فضایی شاهرود به 95 درصد رسیده بود و بنا شد تا گزارشی به شهید طهرانی مقدم بدهیم، دقیقاً همان روزی که شهید طهرانی مقدم شهید شدند با ایشان تماس گرفتم و گفتم که می‌خواهم گزارش پیشرفت کار سایت فضایی را ارائه دهم. ایشان گفتند امروز سوختریزی داریم، بعد از ظهر بیا. به همین خاطر من برای ناهار به منزل رفتم. منزل ما در غرب تهران است. زمانی که در حال صرف ناهار بودم به ناگاه صدای مهیبی آمد. هرچه با شهید طهرانی مقدم و همراهان ایشان تماس گرفتم کسی جواب نداد. راهی پادگان شهید مدرّس شدم و آنجا بود که فهمیدم دیگر کار از کار گذشته است.

درآن روز ایشان در حال کار بر روی موتورهای با قطر زیاد بود. برنامه‌ریزی ما به این صورت بود که در بهمن ماه همان سال یک موشک سه مرحله‌ای با یک کلاهک آزمایشی پرتاب کنیم. موتورها برای ماهواره‌بر قائم طراحی شده بود. موتور دیگری را با موفقیت تست کرده بودیم و بنا بود برای فردای روزی که طهرانی‌‌مقدم شهید شد، موتور جدید را با حضور تمامی فرماندهان سپاه تست کنیم و پس از آن هم بنا بود ماهواره‌بر سه مرحله‌ای با کلاهک آزمایشی به مدار بفرستیم.

شهید طهرانی مقدم در عرصه‌های مختلف و فناوری موشکی یک انسان صاحب‌نظر بود و حتی دکتر امی مدیر پژوهشگاه هوافضا از ایشان درخواست می‌کردند که چند ساعت برای دانشجویان دکترای هوافضا کنفرانس بدهد اما ایشان می‌گفت من وقت ندارم، اما یکی از عرصه‌هایی که ایشان در آن تبحر بیشتری داشت حوزه سوخت موشک‌ها بود.

سوخت‌های متداولی که در موشک استفاده می‌شد برای رسیدن به اهداف مدنظر شهید طهرانی‌مقدم مناسب نبود و لذا ایشان تلاش بسیاری برای رسیدن به سوخت مدنظر خود انجام داد تا اینکه شب نوزدهم ماه رمضان سال 1387 به این مهم دست پیدا کرد.

سوختی که شهید طهرانی‌مقدم طراحی کرد در دنیا غوغا کرد. روزی نزد ایشان بودم. به من گفت: این سوخت مانند یک گوسفند رام است. از ویژگی‌های مهم این سوخت آن است که تمام مواد اولیه آن در داخل کشور وجود دارد و این سوخت بسیار ارزان‌قیمت و سهل‌الوصول است و خطرپذیری استفاده از آن نیز بسیار پایین است.

روزی شهید طهرانی‌مقدم به یکی از اساتید دانشگاه گفته بود که بیا و در حوزه فناوری سوخت موشک به ما کمک کن. این استاد دانشگاه به شهید مقدم گفته بود که من مانند شما نیستم و مانند شما مذهبی نیستم اما خود این استاد می‌گفت زمانی که کار با شهید طهرانی مقدم را آغاز کردم پس از مدّتی خودم را بر اثر فعالیت‌های تربیتی شهید طهرانی مقدم در صف اول نماز جماعت دیدم.

شهید طهرانی مقدم تمامی شاخصه‌های لازم فرماندهی را داشت و شاید بتوان گفت که ایشان یک فرمانده تمام عیار بود. روزی یکی از نیروهای ما به نام هاشمی که از نیروهای شیمیایی سوخت موشکی بود بر اثر بیماری در بیمارستان بستری شد. همسر ایشان تماس گرفت و گفت که حال همسرش خوب نیست و خواست که به دیدار او برویم. روزی داشتیم با شهید طهرانی مقدم به سمت پادگان شهید مدرس می‌رفتیم. به ایشان گفتم حال هاشمی خوب نیست. به راننده گفت دور بزن تا به عیادتش برویم. وقتی وارد منزل شهید هاشمی شدیم شهید طهرانی‌مقدم پای این شهید بزرگوار را بوسید. همسر آقای هاشمی گفت ما خودرویی برای پیگیری امور درمانی آقای هاشمی نداریم همانجا شهید مقدم دستور داد خودرو تهیه شود و تا فردا ظهر تحویل خانواده ایشان گردید.

یا مثلاً زمانی بود که من در ماموریت بودم و همسرم دچار یک بیماری سخت شده بود که شهید طهرانی مقدم مرتبا با منزل ما تماس می‌گرفتند می‌گفت اگر همسرتان در منزل نیست ما هستیم و هر کاری لازم باشد برای درمان شما در هر جای دنیا که نیاز باشد انجام می‌دهیم و هزینه‌های آن را نیز می‌پردازیم.

فعالیت‌هایی که شهید طهرانی مقدم پایه‌گذاری کرد تازه در حال نتیجه دادن است و نتایج آن را ما در اقتدار دفاعی کشور و همچنین اقتدار دفاعی نیروهای جبهه مقاومت می‌بینیم. امروز نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و همچنین نیروهای جبهه مقاومت توانمندی آن را دارند تا به هر تهدیدی قاطعانه پاسخ دهند و این از نتایج تلاش‌های شهید طهرانی مقدم در حوزه فناوری موشکی است.

تسنیم: علی‌رغم آنکه ما در حوزه سوخت مایع تجارب خوبی داشتیم اما در حوزه سوخت جامد تجارب چندانی نداشتیم. برای ما بفرمایید چه چیزی موجب شد تا به حوزه سوخت جامد ورود پیدا کنیم؟

نوری: فناوری موتورهای سوخت مایع فناوری پیچیده است. به همین دلیل ما مجبور به ورود به حوزه موشک‌های سوخت جامد شدیم. البته در برهه‌ای عده‌ای می‌خواستند تا این موضوع را از نیروی هوایی گرفته و به نیروی زمینی بدهند، اما شهید طهرانی‌مقدم ایستادگی کرد و نگذاشت این کار صورت بگیرد. ما معتقد بودیم در آینده بهترین و دقیق ترین موشک‌های ما موشک‌های سوخت جامد هستند. اما مشکلاتی هم در موشک‌های سوخت جامد وجود دارد. یکی از آنها این است که هدایت این موشک‌ها کار بسیار دشواری است. یک روز خدمت شهید طهرانی‌مقدم بودم. ایشان فرمودند موشکی که ما ساختیم نسبت به موشک ناسا برتری‌هایی دارد زیرا موتوری که برای این موشک طراحی کرده‌ایم قابل هدایت تر از موشکی است که ناسا طراحی کرده است.

یکی دیگر از دستاوردهای شهید طهرانی‌مقدم در حوزه سوخت جامد آن بود که ما با مشکلی روبرو بودیم که سوخت جامد پس از مدتی که درون موتور موشک می‌ماند جمع می‌شد و بین سوخت و بدنه موشک فاصله می‌افتاد و همین فاصله افتادن منجر می‌شد تا زمانی که موشک را استارت می‌کردیم، موشک روی لانچر منفجر شود. شهید طهرانی‌مقدم علاوه بر آن یک‌ لاینر برای پر کردن فضای بین سوخت و بدنه موتور طراحی کردند. هدفگذاری برای ساخت سوخت ژله‌ای را نیز آغاز کردند تا این خلا و این نقیصه نیز برطرف شود.

روزی یکی از سر طراحان ماهواره بر قائم نزد شهید طهرانی‌مقدم آمد و گفت این موتوری که برای این ماهواره بر طراحی کرده‌اید فولادی و بسیار سنگین است و مانع از آن می شود تا ماهواره بر به سرعت انتقال مداری برسد لذا تصمیم گرفته شد برای دستیابی به سرعت هشت کیلومتر بر ثانیه یک موتور کامپوزیت برای ماهواره‌بر قائم طراحی شود.

تسنیم: یکی از بهترین موشک‌های بالستیک ما موشک‌های خانواده فاتح  است که در عملیات‌های واقعی هم توانایی نقطه‌زنی خود را نشان دادند. ایده ساخت موشک‌های خانواده فاتح از کجا به وجود آمد؟

نوری: در ابتدا بنا شد تا موشک‌های زمین به هوای سام 2 تبدیل به موشک‌های زمین به زمین بشود زمانی که این پروژه با موفقیت به پایان رسید. بعدا همان پروژه را کامل کرده و تقریباً به همین طرح موشک‌های فاتح 110 رسیدند. زمانی که طراحی اولیه موشک فاتح جواب مثبت داد این طراحی را تکمیل کردند. طراحی اولیه موشک فاتح 110 منجر به تولید موشکی شده بود که بسیار سرکش بود و سرعت بالایی داشت و لذا کار هدایت و کنترل آن خیلی سخت بود اما زمانی که توانستند این موشک را به سیستم‌های هدایت و کنترل مجهز کنند وارد مراحل بعدی و تکمیل هر چه بیشتر این موشک ‌شدند.

البته همه این فرآیندها بسیار زمان‌بر بود. برای مثال برای تبدیل یک موتور فلزی موشک به موتور کامپوزیت، شهید طهرانی‌مقدم یک کارخانه کامپوزیت طراحی کرد و پس از آن محور اصلی کار آن کارخانه طراحی موتورهای کامپوزیت شد. اولین موتور را که تولید کردند وقتی روی استند تست بردیم منافذ بیشماری در بدنه این موتور ایجاد شد امّا پس از آزمون و خطاهای فراوان این موتور نیز به نتایج مثبتی رسید و به تولید انبوه رسید.

زمانی که موشک‌های فاتح به نتایج اولیه خود رسیدند نمایشگاهی در سال 82 برای نشان دادن توانمندی‌های نیروی هوایی برپا شد. حضرت آقا به آن نمایشگاه آمدند و بازدیدی از غرفه موشکی داشتند. پس از آن در جلسه جمع بندی آن نمایشگاه ایشان فرمودند دغدغه اصلی من دقت افزایی موشک‌هاست. باید به جایی برسیم که با هر یک موشک بتوانیم یک هدف را بزنیم. از سال 82 مجموعه‌‌های مختلفی در کشور روی دقت‌افزایی موشک‌ها کار کردند.

به همین منظور شهید طهرانی‌مقدم تیمی را در سازمان جهاد خودکفایی تشکیل دادند تا به این هدف مهم دست پیدا کنند هرچند در آن مقطع زمانی مأموریت اصلی ماهواره‌بر قائم بود و هیچ‌کس از ما در حوزه دقت افزایی موشک‌ها مطالبه نکرده بود. شهید طهرانی مقدم در مسیر ساخت ماهواره بر قائم مسیرهای فرعی نیز تعریف کرد و محصولات بسیار خوبی از این مسیرها به دست آورد.

شهید طهرانی‌مقدم یک تیم و مجموعه خاص را مامور پروژه دقت افزایی موشک‌ها کرد و همه چیز در اختیار آنها قرار داد تا بتوانند این پروژه را به سرانجام برسانند. این تیم پس از چند ماه کار و فعالیت به نتایج خوبی هم دست پیدا کرده بودند و به شهید طهرانی مقدم گفتند اگر ما می‌خواهیم موضوع دقت افزایی موشک‌ها را عملیاتی کنیم به قطعاتی نیاز داریم که تنها در اختیار آمریکا و روسیه است و تهیه آن بسیار سخت و هزینه‌بر بود.

حاج حسن این موضوع را با حاج قاسم سلیمانی مطرح کرد و اهمیت آن را هم توضیح داد. شهید سلیمانی گفتند اگر شما به این نتیجه رسیده اید که چنین قطعاتی نیاز است، من از شما پشتیبانی می‌کنم تا بدون هیچ ترس و واهمه‌ای این قطعات را بخرید.

بالاخره با پشتیبانی حاج‌قاسم این قطعات خریداری و روی موشک‌های فاتح سوار شد و در سومین تست به خطای زیر 100 متر رسیدیم. بچه‌ها روی موضوع کار کردند و دقت موشک‌های فاتح به زیر 25 متر رسیدند، اما شهید طهرانی مقدم باز هم راضی نشد و گفت باید این موشک‌ها نقطه زن شوند.

در آخرین تست لاستیک کامیون به عنوان هدف قرار داده شد و کنار آنها هم پرچم‌هایی زده شد و پس از آن یک تیم از تصویربردار هم برای به تصویر کشیدن نقطه زنی موشک‌ها در محل اصابت مستقر شدند. به لطف خدا موشک‌ها دقیقا به هدف اصابت کردند و پس از آن گزارش این موضوع به محضر مقام معظم رهبری ارائه شد.

در سال 89 رهبر انقلاب بازدیدی از مجموعه جهاد خودکفایی سپاه داشتند و زمانی که به غرفه دقت افزایی موشک‌ها رسیدند فرمودند زمانی که آقای مقدم گزارش نقطه زنی موشک‌ها را به من دادند و من با فیلم‌های گرفته شده تطبیق دادم برخاستم و دو رکعت نماز شکر خواندم.

تسنیم

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها