اصلاحطلبان نگران قاتلان
با آغاز محاکمه عوامل آشوب و اغتشاش در کشور و روشن شدن کیفرخواست برخی متهمان، مظلوم نمایی برای آنان توسط تیمهای سایبری براندازان و البته برخی رسانهها و فعالان اصلاحطلب آغاز شده است.
فیلم زنی که خیلی تلاش دارد نقش مادری مظلوم و ساده و نگران را بازی کند، از هفته گذشته در فضای مجازی و رسانههای فارسی زبان ضد ایرانی منتشر شد که از غریب ماندن پسرش در دادگاههای ایران و تحت محاکمه قاضی صلواتی سخن میگفت. او از مردم تقاضای کمک کرد و گفت میخواهند پسرم را اعدام کنند.
عمادالدین باقی، روزنامهنگار و کارشناس حقوقی اصلاحطلب هم متنی در نقد احتمال اعدام برخی عوامل آشوب به جرم محاربه نوشته و در بخشی هم به پسر همین زن اشاره کرده است: «نباید تسلیم جو فشار و شعارهای انتقامجویانه شد. گزارش منتشر شده آقای امیر رئیسیان، وکیل یکی از متهمان به محاربه (قبادلو) همراه با مستندات گزارش از مصادیق قاعده درء است.».
اما محمد قبادلو کیست و چرا دادستان برای او از دادگاه تقاضای اثبات جرم محاربه و در نتیجه مجازات اعدام کرده است؟
محمد قبادلو ۳۱ شهریور ماه و در جریان آشوبهای شهر پرند (رباط کریم) با خودروی پیکان و با سرعت ۱۰۰ کیلومتر به سمت تیمی از نیروهای یگان ویژه حمله میکند. پنج تن از شش مأمور حاضر دچار آسیب شدید میشوند و در این میان، فرید کرمپور به شهادت میرسد. ضارب قصد فرار داشته که به دلیل گیر کردن یک موتور زیر ماشین موفق نمیشود و در محل دستگیر میشود.
قبادلو در جریان تحقیقات دادسرا ماجرا را به طور کامل بیان و نیز صراحتاً اعلام میکند که «با برنامه ریزی قبلی این کار را انجام داده و اگر ۱۰ مأمور دیگر هم همین الان بیایند، آنها را زیر خواهد کرد.» محمد قبادلو در مسیر انتقال به محل وقوع جنایت برای بازسازی صحنه جرم نیز در ماشین اعلام میکند که «اصلاً پشیمان نیستم و اگر باز هم برگردم این کار را تکرار میکنم.»
حالا باقی میگوید به خاطر قاعده درء او را قصاص نکنیم یا حکم محاربه برای او نزنیم. در حالی که قاعده درء میگوید که «از افرادی که متهم به خطا و عصیانی هستند که موجب حَدّ (قصاص یا تعزیر) شود، با وجود شبههای که مورد قبول عقلا باشد، آن حد یا قصاص یا تعزیر برداشته میشود».
آیا نباید اجازه دهیم این شبهه را قاضی دادگاه و قضات دیوان عالی تشخیص دهند؟ آنها را از عقلا نمیدانیم و تروریست- خبرنگاران اینترنشنال سعودی و بیبیسی انگلیسی را عاقل میدانیم؟!
جالب که باقی در همین یادداشت مینویسد: «اگر فردی جایی را آتش زده، باید خسارتش را گرفت، نه جان او را. با فرض همان دیدگاه فقهی سنتی محاربه، فقط در صورتی که محاربه منجر به قتل شخص معینی توسط محارب شده باشد مجازات سلب حیات دارد و در غیر آن، مجازات تبعید و حبس است».
یعنی خود باقی محاربه منجر به قتل نفس را شایسته اعدام میداند، پس چرا باز قبادلو را مثال میزند که خود معترف به قتل است و در صحنه جرم هم دستگیر شده است؟!
از سویی چرا مأموران یگان ویژه که کشته میشوند، یاد فقه و قانون و اخلاق نیستند، اما وقت محاکمه قاتلان یاد هر چیزی که بتواند مانع مجازات شود، میافتند؟!
در جایی هم باقی کشورهای اروپایی را تلویحاً به عنوان الگوی مجازات بازداشت شدگان آشوب معرفی میکند که نشان میدهد فراموش کرده که قوانین حقوقی ایران بر مبنای فقه اسلامی است.
منبع: روزنامه جوان
دیدگاه تان را بنویسید