«کشتهسازی» و «خشونت»، سوختی که تأمین نشد
پروژه خشونت و کشتهسازی، موتور محرک اولیه و سوخت ثانویه آشوبها و اغتشاشات اخیر بود که البته با درایت و خویشتنداری نیروهای حافظ امنیت، هیچگاه این سوخت تأمین نشد. ا
از این رو، چه بسا بتوان فقدان همین سوخت و در مقابل، تعداد بالای شهدای مظلوم مدافع امنیت را یکی از دلایل رو به خاموشی رفتن ناآرامیها دانست. به طور کلی، این روزها که اغتشاشات در خیابان به پایان رسیده است یا روزهای نخست آشوب که توطئهگران داخلی و خارجی رؤیاهای ویرانسازی ایران را با صدای بلند تکرار میکردند، کشتهسازی یک بخش مهم برای آغاز آشوب و در مرحله بعد، تداوم ناامنیها در کشور بود. هدف از کشتهسازیها، ایجاد هیجان بیشتر در آشوبگران، جلب حمایت ناراضیان و در نهایت عضوگیری بیشتر برای اغتشاشات خیابانی بود؛ آن چیزی که بهطور خلاصه میتوان از آن با عنوان سوخت اغتشاش یاد کرد. طراحان این پروژه، از ابزارهای مختلفی برای دستیابی به این هدف یا تأمین این سوخت استفاده کردند؛ افزایش خشونتها، بهکارگیری ترفندهای رسانهای و بهرهگیری از ابزار فضای مجازی، همراهی رسانههای ضدایرانی فارسیزبان و در نهایت، فحاشی و بددهانی نسبت به ارکان نظام، ارزشها و آرمانها با هدف تحریک نیروهای حافظ امنیت، از جمله این ترفندها بود. اما مطابق آمارهای رسمی و گزارشهای مستند موجود، مجموعه این تلاشها با شکست مواجه شد، به این صورت که دستکم در شهر تهران، بهرغم همه خشونتها و قساوتهای بهکار رفته، نه تنها از آشوبگران کسی کشته نشد که در ایجاد تسلسل دامنهدار خشونت شکست خوردند. گرچه نباید فراموش کرد این مدافعان امنیت کشور بودند که مظلومانه قربانی این خشونتها شدند. آمار حدوداً 35 شهید مدافع امنیت ناآرامیهای اخیر در کشور گواه این ادعا است و نیز گواه اینکه با شکست پروژه کشتهسازی، اغتشاشها بدون سوخت ماند و در نهایت رو به انفعال و خاموشی رفت.
تحریک عواطف
اساساً در آشوبهای اخیر، تحریک عواطف، یک راهکار مهم برای طراحان بوده است. تحریک عواطف، مسألهای بود که از ابتدای فوت مهسا امینی، حتی پیش از اعلام بررسیهای کارشناسانه مراجع رسمی دنبال شد. اما این امر، چیزی نبود که بتوان با آن ناآرامیها را قریب به یک ماه به درازا کشاند. از این رو به محرکهای عاطفی تازهای نیاز بود، محرکهایی که از طریق کشتهسازیها دنبال شد. بویژه در شهر تهران، تلاش شد این کشتهسازی از میان دختران جوان باشد تا نوعی همسانسازی با مرحومه مهسا امینی نیز با خود داشته باشد. زیرا از این طریق بود که میتوانستند عاملان خیابانی آشوبها را همچنان تهییج کرده و بهانه هیجانی لازم برای تداوم ناآرامیها و آتشافکنیها را فراهم کنند.
افزایش خشونتها باهدف تحریک طرف مقابل
یکی از نکات برجسته در آشوبهای اخیر، شدت خشونت بهکار رفته از سوی آشوبگران بود، امری که در ناآرامیهای گذشته کمتر تجربه شده بود. در آشوبهای اخیر، به گواه ادعاهای خود آشوبگران و حامیان رسانهای آنها، استفاده از کوکتل مولوتف، سلاح سرد و گرم هم توصیه میشد و هم بسیار بهکار برده شد. از جمله اینکه براندازان و کاربران همراه آنها، هم با افتخار ساخت کوکتل مولوتف را آموزش میدادند و هم فیلمهای استفاده از آنها را با اشتیاق بازنشر میکردند. این عده حتی تصاویر چاقوکشیهای برخی آشوبگران را نیز با افتخار منتشر کرده و دیگران را نیز به استفاده از این شیوهها مقابل نیروهای حافظ امنیت تشویق میکردند. در عین حال، در این دوره از آشوبها، حمله به مراکز دولتی و امنیتی بیش از گذشته در دستور کار قرار گرفت، حملاتی که طراحان میدانستند بدون پاسخ نمیماند و نیروهای حافظ امنیت، نه در ایران و نه در هیچ کشور دیگری، مجاز نیستند اجازه این اقدام را به آشوبگران بدهند. بنابراین، سؤال این است که چرا چنین اهداف و اقداماتی از سوی طراحان به عاملان خیابانی آنها توصیه شد؟ مطابق تحلیلها، هدف اصلی از افزایش خشونتها، افزایش تقابل با نیروهای حافظ امنیت و درعین حال برداشت میوه مقصود آنها بوده است؛ میوهای به نام کشتهسازی و خشونت تسلسلوار تا از طریق آن، انگیزه لازم برای افزایش درگیریها، از سوی نیروهای میدانی باقی مانده را فراهم آورند. اما نکته اینجا است که از قبل همه این تلاشها، در نهایت این نیروهای حافظ امنیت بودند که در مسیر صیانت از جامعه و امنیت مردم، بیشترین بصیرت و مجاهدت را انجام دادند.
فحاشی در دانشگاه و فضای مجازی
فحاشی، بددهانی و بدزبانی در این دوره از آشوبها به گونهای بود که تقریباً حیرت و تأسف همه ناظران را به همراه داشت و از نکات تأسفبار اینکه این فحاشی در تجمعات پراکنده دانشجویی دانشگاهها شنیده شد. هرچند این ادبیات نشانه ضعف استدلال و فقدان عقلانیت در این دانشجویان بود و گواه آن را میتوان در فرار کردن آنها از تریبونهای آزاد و کرسیهای آزاداندیشی دید، اما هدف دیگری را نیز دنبال میکرد و آن تحریک طرف مقابل و درنهایت افزایش خشونتها، بویژه در سطح دانشگاهها بود. این نکته نیز حائز اهمیت است که خشونتهای کلامی در دانشگاهها زمانی فزونی گرفت که خشونتهای خیابانی رو به تحلیل میرفت. از این رو میتوان نوعی طراحی را نیز در این روند مشاهده کرد. به این معنی که پس از عقیم و ناکام ماندن پروژه آشوب و کشتهسازی در خیابان، این امر در دانشگاهها، البته با شدت و حدت بیشتری دنبال شد. ناگفته پیدا است که حتی یک کشته در خشونتهای دانشگاهی، تا چه اندازه میتوانست به فضاسازیها علیه جمهوری اسلامی ایران دامن بزند. اما به رغم همه تلاشها برای افزایش خشونت در محیطهای دانشگاهی، این جریانها نتوانستند به اهداف خود دست یابند، حتی نتوانستند ماجرای کوی دانشگاه جدیدی را، این بار در سال 1401 رقم بزنند و حاکمیت را به دروغ متهم کنند.
سوختی که تأمین نشد
امروز که آشوبها رو به خاموشی رفته و رؤیای براندازان خارجنشین به سرابی تلخ و شوم تبدیل شده است، باید گفت که بخشی از علت این خاموشی، ناکام ماندن پروژه کشتهسازی است. طی آشوبهای اخیر در کشور، مدافعان امنیت حداقل 35 شهید را تقدیم ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران کردهاند. اما در مقابل، به رغم همه خشونتهای بهکار رفته و فحاشیها و بدزبانیهای انجام شده، کسی از طرف مقابل کشته نشد. این امر درعین حال به معنای موفقیت نیروهای حافظ امنیت، در فراجا و بسیج و درعین حال، نشاندهنده مظلومیت این نیروها نیز هست. زیرا این وضعیت، بیانگر این است که این نیروها، نه تنها هیچگاه از سلاحهای جنگی استفاده نکردهاند، بلکه در موارد بسیاری، مانع تحقق پروژههای کشتهسازی در طرف مقابل نیز شدهاند. به عبارت دقیقتر، نیروها و شهدای مدافع امنیت، اعم از فراجا و بسیج، هم میباید امنیت مردم و شهرها را حفظ میکردند و هم تلاش میکردند تا پروژههای کشتهسازی و استمرار خشونت، در طرف مقابل را نیز مهار کرده و ناکام بگذارند. یک علت افزایش تعداد شهدای مدافع امنیت در تهران در آشوبهای اخیر را میتوان از این زاویه بررسی کرد، امری که نشاندهنده مظلومیت و درعین حال، فداکاری و حرفهای بودن این نیروها است.
روزنامه ایران
دیدگاه تان را بنویسید