دلایل اختلاف ایلان ماسک با آمریکا در ماجرای اوکراین چیست؟

کد خبر: 1181143

بخش عظیمی از مطالعات سیاست و روابط بین‌الملل، از دهه‌های 1960 و 1970 میلادی به بعد، به بحث جهانی‌ شدن یا جهانی‌سازی پرداخته است؛ جهانی که در آن دیگر «مرزها» حدود هر ملت نبوده و «دولت‌ها» بازیگران بلامنازع در روابط بین‌الملل نیستند. در این بحث‌ها، تاکید بر این است که دولت به معنای سنتی آن و حکومت محدود به مرزهای سرزمینی، تنها بازیگران روابط بین‌الملل نبوده و سازمان‌های بین‌المللی، سازمان‌های مردم‌نهاد، شرکت‌های چندملیتی اقتصادی و به طور خلاصه بازیگران غیردولتی، نظم موجود در جهان را هدایت می‌کنند.

دلایل اختلاف ایلان ماسک با آمریکا در ماجرای اوکراین چیست؟

زمانی که بحران کرونا در سراسر جهان همه‌گیر شد، هر کدام از بازیگران بین‌المللی در صحنه سیاست نوین جهانی، اقدامات و فعالیت‌هایی داشتند که نشان می‌داد مانند چند دهه گذشته نباید تمرکز اصلی در علم روابط بین‌الملل را بر سازمان‌های بین‌المللی و شرکت‌های چندملیتی گذاشت. بحران کرونا، مرزها را بیش ‌از پیش پررنگ ساخت؛ سازمان‌های بین‌المللی عملا کارکرد خود را در میدان رقابت دولت‌ها برای تأمین کالاها و اقلام بهداشتی از دست دادند و شرکت‌های چندملیتی به دلیل فعالیت در مرزهای فراسرزمینی مورد سوءظن قرار گرفتند. در ابتدای بحران کرونا و کمبود اقلام و کالاهای بهداشتی، دنیا به محلی برای رقابت دولت‌ها در دسترسی به منابع مورد نیازشان تبدیل شد و در نهایت رقابت‌ها به عرصه تولید واکسن و نمایش اقتدار «ملی» در سایه رسیدن به واکسن بومی رسید. با کاهش میزان جابه‌جایی‌ها و نقل و انتقالات کالا در دنیا، به نظر می‌رسید جهان برای قرن‌ها به عقب بازگشت و خسارات اقتصادی ناشی از بحران، دوباره تأثیر شدیدی بر انتخابات‌های محلی گذاشت و منجر به روی کار آمدن دولت‌های ملی‌گرا در بسیاری از نقاط دنیا شد. بسیاری از تحلیلگران بین‌المللی بر این باور بودند کرونا توانست تلاش‌های چندین ساله لیبرال‌ها و طرفداران جهانی ‌شدن را به‌ یک‌باره با شکستی جدی روبه‌رو سازد. عدم همکاری کشورها با یکدیگر و کارآیی نداشتن سازمان‌های بین‌المللی در ایجاد عدالت بهداشتی در سراسر دنیا، این فرضیه را قوی‌تر ساخت که شاید دنیا در حال عقب‌گرد جدی در مساله جهانی‌سازی (یا جهانی ‌شدن) و رسیدن به زمانی است که «منافع ملی» حرف اول و آخر را در روابط بین‌الملل می‌زند.

شاید هنوز برای گفتن این مساله زود باشد اما می‌توان متصور شد بحران و جنگ در اوکراین، تنش‌ها در روابط آمریکا و چین در مساله تایوان و حتی مسائلی مانند پیشرفت‌های نظامی کشورهایی مانند ایران در عرصه پهپادی، موشکی و سایبری، می‌تواند پاشنه آشیل مساله جهانی ‌شدن باشد.

نشانه‌های این فرضیه را در نخستین گام می‌توان در نوع موضع‌گیری کشورهای مختلف دنیا درباره بحران اوکراین و تاثیر آن بر بحران اقتصادی پیش روی جهان دید و در گام بعدی می‌توان آن را در محدود کردن اقدامات شرکت‌های چندملیتی بزرگ و شرکت‌های فناوری در جهان دید.

بحران در اوکراین در مقطعی باعث کاهش صادرات غلات به سراسر دنیا شد. این مرحله کشورها را به‌ جای همکاری و تأمین منابع مورد نیاز برای کشورهای فقیرتر مانند کشورهای آفریقایی، به رقابتی جدی و شدید در تأمین غلات مورد نیازشان و انبار کردن آنها برای روز مبادا کشاند. چین، به میزان بالایی شروع به دپوی محصولات کشاورزی کرد و در اروپا و آمریکا و حتی برخی کشورهای منطقه غرب آسیا، کمبود نان و غلات کشاورزی به‌ وضوح مشاهده و باعث ایجاد بحران غذایی و اقتصادی شد. این مثال نیز نشان داد نمی‌توان انتظار داشت بازیگران غیردولتی مانند سازمان‌های بین‌المللی یا سازمان‌های غیردولتی و مردم‌نهاد بتوانند مرزها را کمرنگ‌تر ساخته و فکری به حال مردم جهان کنند. در این میان مرزها پررنگ‌تر از همیشه، به کار خود ادامه می‌دادند و دولت‌ها به‌ عنوان تنها بازیگران بین‌المللی در محیط به‌شدت رقابتی جهانی، دست به «هر کاری» جهت تأمین امنیت غذایی خود زدند. مرحله بعد بحران انرژی در اروپا است که می‌تواند بار دیگر مساله جهانی‌ شدن و کمرنگ شدن مرزها را به رخ تحلیلگران حوزه بین‌الملل بکشاند. آمریکا با اینکه می‌داند کار اروپا بدون وارد کردن انرژی از روسیه بشدت سخت می‌شود و احتمالا زمستانی کشنده و بسیار خطرناک را در پیش خواهد داشت، با منفجر کردن خط لوله گازی «نورد استریم» نشان می‌دهد منافع آمریکا ارجحیت بیشتری در مقابل منافع اروپا دارد و دیگر خبری از همکاری‌های متقابل «کشورهای متحد و هم‌پیمان» برای مقابله با دشمن شرقی در کار نیست. اتحادیه اروپایی حالا بیش از هر زمان دیگری در وضعیت شکنندگی قرار دارد و دولت‌های لیبرال در هراس از انتخابات‌هایی هستند که قرار است باعث روی کار آمدن راست‌گرایان و راست‌گرایان افراطی و ملی‌گرایانی شود که هر روز بیشتر از روز قبل همکاری‌های بین‌المللی و پیگیری پروژه «جهانی‌سازی» را زیر سؤال می‌برند. در این میان سازمان‌های بین‌المللی که روزی خواستار همکاری‌های جهانی می‌شدند، حالا به سازمان‌های منفعل و گوش به فرمانی تبدیل شده‌اند که منافع غرب را در مقابل روسیه و شرق پیگیری می‌کنند.

در ماجرای چین، افول پروژه جهانی‌سازی بیشتر از پیش به چشم می‌خورد. رقابت‌های اقتصادی چین و آمریکا فعالیت شرکت‌های چندملیتی و غول‌های فناوری دنیا را بشدت با چالش مواجه کرده و ترکش گفتمان تهاجمی ۲ کشور به همکاری‌های دانشگاهی، فناوری و اقتصادی ۲ کشور می‌خورد. تایوان حالا دیگر به مساله امنیت ملی برای پکن و واشنگتن تبدیل شده و رقابت بر سر تراشه‌ها، باعث انفکاک عظیم بین منافع شرکت‌های بزرگ با دولت‌های متبوع‌شان شده است.

بر همین اساس است که صاحبان این شرکت‌ها مانند ایلان ماسک مدیر پروژه خودروهای خودران تسلا و صاحب شرکت اینترنتی اسپیس ایکس و پروژه استارلینک، عملا در مقابل سیاست‌های ملی آمریکا می‌ایستد و در مقابل، دولت ایالات‌متحده نیز دستور می‌دهد تحقیقات وسیع امنیتی درباره این شرکت در آمریکا انجام شود.

مسأله اصلی در نوع جدید تهاجم علیه جهانی‌سازی، مقابله دولت‌های تبلیغ‌کننده این سیستم با گسترش آن در شرایط فعلی است؛ دولت آمریکا که یکی از بزرگ‌ترین حامیان پروژه جهانی‌سازی بود، حالا سعی دارد جلوی پروژه‌های بزرگ و بازیگران تأثیرگذار آن را با ادعاها و نگرانی‌ها درباره امنیت ملی این کشور بگیرد و اجازه ندهد تکنولوژی به دست کشورهای دیگری مانند چین و روسیه بیفتد. صاحبان این شرکت‌ها اما به دلیل سود حاصل از تجارت خود با کشورهایی نظیر چین و روسیه، حق خود می‌دانند در مسائل مهم جهانی و سیاست خارجی آمریکا مانند نوع موضع این دولت در مساله اوکراین یا تنش با چین اظهارنظر کنند. اظهارنظرهایی مانند اظهارنظرهای اخیر ایلان ماسک درباره تایوان، جزیره کریمه و بحران اوکراین، نشان‌دهنده طرز تفکر سیستم سرمایه‌داری جهانی درباره بحران‌های بین‌المللی است. بحران بین‌المللی‌ای که بخواهد با منافع اقتصادی شرکت‌های بزرگ و چندملیتی درافتد، باید به ‌سرعت پایان یابد حتی اگر این بحران به نفع منافع ملی آمریکا یا اروپا خاتمه نیابد.

نکته جالب‌توجه در این ماجرا این است که اگر قرار بود جهانی‌سازی، روزی تضمینی برای صلح جهانی از طریق وابستگی متقابل اقتصادی باشد، حالا خود قربانی جنگ‌های بی‌پایان آمریکا و متحدانش در دنیا شده است. سؤال اصلی در این خصوص که می‌تواند محل پژوهش‌های زیادی باشد این است: آیا می‌توان قدرت «ابر سرمایه‌گذاران بین‌المللی» را باور کرد و باور کرد آنها می‌توانند به ‌عنوان بازیگران بین‌المللی وارد عرصه رقابت با دولت‌ها در اقتصاد و سیاست جهانی باشند یا به هر روش ممکن، صدای آنها توسط دولت‌ها خفه شده و دوباره جهان به سمت مقابله با جهانی‌شدن می‌رود؟ اقدام اخیر دولت آمریکا در تلاش برای تحقیقات امنیتی از شرکت اسپیس ایکس و ایلان ماسک به دلیل نگرانی‌های مبتنی بر امنیت ملی این کشور نشان می‌دهد جنگی عظیم قرار است در این عرصه صورت گیرد و این بار تنها صحبت از نظرات ایلان ماسک درباره بحران‌های جهانی مانند بحران تایوان یا اوکراین نیست. پس ‌از این سرمایه‌داران بزرگی قرار است راجع به بحران‌های جهانی و نوع بروز و ظهور آمریکا در آنها مانند بحران امنیت انرژی در اروپا، بحران امنیت در منطقه غرب آسیا، بحران درگیری‌های مرزی بین آذربایجان و ارمنستان یا حتی بحران در روابط ترکیه با کشورهای عضو ناتو بپردازند و مخالفت خود با ایجاد شدن جنگ سرد جدید بین ۲ جبهه شرق و غرب را ابراز کنند. جنگ بین‌الملل بعدی دنیا، شاید جنگ اتمی یا جنگ سوم جهانی نباشد، جنگ شرکت‌های چندملیتی و غول‌های فناوری دنیا با دولت‌های محلی، بویژه دولت آمریکا باشد، زیرا تحریم‌های آمریکایی غیر از کشورهای شرق، این شرکت‌های بزرگ را نیز از بسیاری از مواهب جهانی‌سازی محروم می‌کند. اگر تاکنون این دولت‌های غربی بودند که با سیاست‌های خود به دنبال باز کردن راه‌هایی جهت جهانی‌سازی در دنیا بودند، حالا که منافع ملی‌شان با این مساله در خطر افتاده، به دنبال مقابله با آن می‌روند و این بار به نظر می‌رسد اگر شرکت‌های بزرگ و چندملیتی توان لازم برای مقابله با سیاست‌های غرب را داشته باشند، باید در انتظار پروژه واقعی جهانی‌شدن باشیم؛ روندی طبیعی که با رشد ابرسرمایه‌داران بزرگ اقتصادی به نظر غیرقابل ‌اجتناب می‌آید.

وطن امروز

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها