تحلیل از چپ و راست؛

غرب واقعی

کد خبر: 1173964

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

غرب واقعی

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

سرنوشت بازی برجامی غرب

حامد رحیم پور در سرمقاله «خراسان» نوشت: «در روزهای اخیر که فضای سردی بر مذاکرات هسته‌ای حاکم شده، غرب با اقدامات متعددی درصدد افزایش فشار بر ایران برآمده است. یکی از این اقدامات پس از گزارش جانبدارانه وغیر فنی هفته گذشته آژانس همین دیروز رخ داد،آن جا که سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان در بیانیه ضد ایرانی جدید خود با طرح مسائل بی‌اساس علیه ایران گفتند: «هماهنگ کننده اروپا در مذاکرات در بسته پیشنهادی خود، تغییراتی ایجاد کرد که ما را به حد انعطاف پذیری خود رساند. متأسفانه ایران ترجیح داده است از این فرصت حساس دیپلماتیک استفاده نکند.»آن‌ها در این بیانیه ضمن تکرار ادعا‌های بی‌اساس علیه برنامه هسته‌ای ایران مبنی بر گسترش برنامه هسته‌ای اظهار کردند: « درحالی که به توافق نزدیک می شدیم، ایران موضوعات جداگانه ای را مطرح کرد که با تعهدات بین المللی الزام آور و قانونی اش تحت ان پی تی و توافق پادمان های ان پی تی منعقد شده با آژانس بین المللی انرژی اتمی ارتباط داشت.»بیانیه ای که نشان می دهد همچنان سوگیری‌ها و تعصبات غلط طرف‌های غربی در مذاکراتی که گویا فراموش کرده‌اند در مقام بدهکار به نظام بین‌الملل و ایران گفت‌وگو می‌کنند، اصلی ترین عامل کندی مذاکرات وین شده است.سؤال اصلی این جاست که این تاکتیک به چه دلیلی اتخاذشده و چه چشم‌اندازی برای آن متصور خواهد بود؟واقعیت این است که گزارش اخیر گروسی و بیانیه دیشب تروئیکا را باید در پازل گسترده‌تر دولت‌های اروپایی و آمریکا ارزیابی کرد که قصد دارند دو هدف را دنبال کنند؛ هدف اول، وادارسازی ایران به پذیرش متن کنونی و احیای برجام است  و در غیر این صورت، هدف دوم برتری در «بازی سرزنش» و مقصر معرفی کردن ایران در افکار عمومی داخلی و جهانی است.این در حالی است که تهران و آژانس در اسفند سال گذشته اعلام کرده‌ بودند تلاش‌های جدیدی را برای روشن کردن مسائل موجود انجام می‌دهند.با این حال گروسی که در قامت رئیس دیده‌بان سازمان ملل در امور هسته‌ای، حتی از محکومیت ماجرای خرابکاری در تاسیسات هسته‌ای ایران توسط عوامل رژیم صهیونیستی دریغ می‌کند، با انتشار گزارش اخیر خود به فرصت برای اعتمادسازی همکاری‌های فی‌مابین بار دیگر پشت کرده است.ایران همواره تاکید داشته که تعهدات کشورهای عضو آژانس در حوزه پادمان نامحدود نیست و قلمرو خود را بر مبنای ادعاهای دشمنان به‌روی آژانس باز نمی‌کند.افزون براین، طرف غربی باید بداند که با ارائه بیانیه‌ای سیاسی وتحریک آژانس نمی‌تواند ایران را مجبور به بازگشت به تعهدات فراپادمانی برجامی کند چرا که نه‌تنها تحریمی لغو یا حتی تعلیق نشده، بلکه آمریکا  همچنان خارج از دایره اعضای توافق هسته‌ای قرار می‌گیرد.در این ماه ها ایران همواره تاکید داشته که لازمه رسیدن به توافق، پایدار بودن رفع تحریم‌ها به نحوی تضمین شده است و این که موضوعی نباید به عنوان اهرم فشار برای استفاده علیه ایران در آینده باقی بماند و به دنبال توافقی است که در آن انتفاع اقتصادی مردم تامین، تجارت خارجی ایران رفع و محدودیت‌های غیرقانونی فروش نفت برداشته شود. از این منظر، اگر طرف مقابل مطالبات منطقی ایران و الزامات شکل‌گیری یک توافق پایدار و قابل اتکا را بپذیرد، توافق نهایی حاصل خواهد شد.اکنون نیز مقامات اروپایی بهتر است  حداقل به حرف خود مبنی بر «کمبود زمان در مذاکرات»اعتقاد داشته باشند. بدون شک درصورتی‌که تروئیکای اروپایی از رویکرد غیرسازنده ، غیرحقوقی ، منفعلانه و غیرعملیاتی خود در مذاکرات عبور نکند، توافقی در کار نخواهد بود.فراتر از آن،آمریکا و تروئیکای اروپایی هنوز تصمیم و رویکرد جمعی رسمی و صریح خود را درباره مطالبات منطقی و حقوقی جمهوری اسلامی ایران (که حل آن‌ها برای احیای برجام ضروری است) اعلام نکرده‌اند. افزون بر این بر خلاف برخی تبلیغات یا موضع‌گیری‌های رسانه‌ای، نباید چنین تلقی یا تبلیغ شود که جمهوری اسلامی ایران با امید بستن به بروز بحران انرژی برای طرف‌های اروپایی یا دشواری ناشی از رسیدن فصل سرما، عامدانه به دنبال طولانی کردن روند مذاکرات است. بلکه برعکس، شاید برخی طرف‌های مقابل باشند که تصور می‌کنند موکول شدن توافق به بعد از انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره آمریکا ممکن است کار را برای آنان تسهیل کند. همان گونه که پیش از این نیز اعلام شده است، ایران آمادگی دارد به محض نهایی شدن متن و رفع ابهامات موجود، توافق را جمع‌بندی کند، چراکه اگر توافق تأمین‌کننده منافع ملت ایران باشد، حتی یک روز تأخیر در آن نیز مجاز نیست.هرچند که به نظرمی‌رسد ظرفیت طرف‌های مذاکره برای ارائه امتیاز و چانه‌زنی، نسبت به قبل بسیار محدودتر شده است و فضای انجماد کنونی، احتمالاً تا بعد از انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره در نیمه دوم آبان ماه ادامه یابد.»

 

مسوولیت برجام متوجه کیست؟

عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «در یادداشت دیروز به ترفند جدید مخالفان برجام تحت عنوان «زمستان سرد» پرداختم که بهتر است بگوییم «سراب زمستان» است. اکنون به نکته مهم‌تری اشاره می‌شود و اینکه اگرچه مخالفان داخلی برجام همسو با دیگران مشغول اقدام هستند تا این توافق به سرانجام نرسد، ولی مسوولیت اصلی متوجه کیست؟ از مخالفان که انتظاری جز سنگ‌اندازی نمی‌رود، پس موافقانی که قدرت دارند در این میان کجای کار هستند؟ ماجرا از این قرار است که تقریبا احیای برجام قطعی شده بود. هم به لحاظ تحلیلی و هم به لحاظ شواهد و قرائن دستور هم داده شده بود که لشکر سایبری مقدمات تبلیغی را فراهم کند که چنین هم کردند. حتی تاریخ امضای توافق نیز به قولی معلوم شده بود. هم ایالات متحده توافق کرده بود و هم مساله پادمان در ذیل یک تفاهم کلی و در قالب اعتماد متقابل و در آینده حل می‌شد. اصولا معنا ندارد که توافق انجام شود ولی پادمان باقی بماند، ولی در هر حال هنگام توافق باید موقعیت حرفه‌ای و فنی و به ظاهر مستقل بودن آژانس را در نظر می‌گرفتند که در برجام سال ۱۳۹۴ نیز همین گونه شد. مسوولیت اصلی برجام برعهده رییس‌جمهور گذاشته شده است. اجرای این مسوولیت نیازمند شجاعت در تصمیم‌گیری است. اگر منتظر هستند که تاییدیه‌ای فراتر از دولت برای برجام برسد، می‌توان گفت که بدون تردید این تاییدیه همچون نوبت گذشته، پس از امضا خواهد بود و نه پیش از آن. از سوی دیگر موضوعی چون برجام که ابعاد گوناگونی دارد، مستلزم بررسی‌های فراوانی است، ولی نه اینکه این اندازه ادامه پیدا کند که سر و صدای همه در‌آید. شاید گفته شود که فلان شرط و بهمان شرط را باید ایالات متحده بپذیرد تا توافق امضا شود. خب اگر چنین است طرفین می‌توانند شروط فراوانی را برای یکدیگر بگذارند، بدون اینکه قدرت رسیدن به آن را داشته باشند. پرسش اصلی این است که از یک ماه پیش به این سو چه اتفاقی رخ داد که امیدها از امضای برجام زایل شد؟ هر چند هنوز از میان نرفته، ولی روشن است که یکی از دو طرف ماجرا زیر توافقات قبلی خود زده و قطعا اینها مستند و مکتوب است و قابل انکار نیست.

در هر صورت برجام یک توافقی است که حدود آن را قدرت طرفین و نه عدالت تعیین می‌کند. پس اگر توافق انجام نشد، باید مسوولیت تبعات ناشی از عدم انجام آن را پذیرا باشند. اگر به امید زمستان سرد نشسته‌اید، بدانید که سراب است و هدف آن تاخیر انداختن به امید لغو شدن است. مسوولیت اصلی این وضعیت نیز متوجه آقای رییسی است، زیرا قدرت امضای برجام یا رد آن را در دست دارد. مطابق اصل مشهور کسی که قدرت دارد باید مسوولیت نیز بپذیرد. یکی از نکات مثبتی که برای دولت جدید شمرده می‌شد، یکدستی کامل جریان حاکمیت بود به این معنی که حداقل از درون ساختار قدرت کسی با سیاست‌های دولت مخالفت نمی‌کند یا چوب لای چرخ آن نمی‌گذارد. خوشبختانه در برخی موارد این موضوع پاسخ مناسب داده است، از جمله آزاد شدن ورزشگاه‌ها برای حضور زنان که در دولت جدید انجام شد که اگر در دولت قبل بود کفن‌پوشان راهی ورزشگاه‌ها می‌شدند. ولی معلوم نیست که چرا در زمینه برجام از این نقطه قوت خود استفاده نمی‌شود؟ دولتی که از نقاط قوت خود بهره‌برداری نکند، نقاط ضعفش آن را زمین‌گیر خواهد کرد.»

 

بحران روابط اجتماعی و فقر اقتصادی در پساکرونا

کیکاوس پور ایوبی در سرمقاله «ابتکار» نوشت: «سکونت در شهرهای بزرگ و زندگی لابلای مجتمع‌ها و آپارتمان‌های بلند و بی روح، شلوغی و سنگینی ترافیک، آلودگی هوا، بحران محیط زیست و... انسان‌ها را کلافه و سردرگم کرده، روحیه‌ها فرسوده و جسم و بدن خسته، در این بلبشوی غریب و تنها آرامشی می‌خواهیم که از تحرک اجتماعی و روابط جمعی حاصل می‌شود بشرط آنکه روابط عمومی و تداوم زندگی در ارتباط با همنوعان در ابعاد گسترده‌ای خود را نمایش دهد. انسان این موجود اجتماعی هزینه‌هایی دارد که بخشی از آن را لازم است برای همنوع خود بکار گیرد، دو پدیده که گره کوری در زندگی اکثریت مردم ایجاد کرده و آسایش را از مدار زندگی خارج ساخته و به نوعی درهم تنیده و موجب شده روابط اجتماعی تا حد زیادی تنزل پیدا کند، فشارهای ناشی از اپیدمی کرونا و فقر اقتصادی است. این پدیده‌ها عاملی شده تا میزان استرس، افسردگی و مراجعه به روانپزشکان و روانشناسان چند برابر شود، اگر بتوان دوباره دگرگونی در زیست اجتماعی ایجاد کرد و فضای سرد ارتباطات را به کانونی گرم مبدل ساخت و حلقه وصل زندگی اجتماعی را بازتعریف کرد که در زمان حال، چاره‌ای نیست و با حداقل‌ها باید ساخت، شاید مقداری از مشکلات موجود برطرف شود. درست است که فضای مجازی ارتباطات را به نوعی به همدیگر متصل کرده و فاصله‌ای که حاصل مهاجرت و گلوبالیسم است را حل کرده اما گرمی و احساس با هم بودن و در کنار هم بودن را هیچ وقت همپوشانی نکرده است.

راقم اخیرا شاهد یک دورهمی کوچکی از کودکانی بوده که بین سنین ۱۰ تا ۱۲ سال داشتند، احساسی که این بچه‌ها از باهم بودن داشتند انگار سالیان درازی است که تجربه نکرده‌اند، نشاط و شادی وصف‌ناپذیری از چهره‌هایشان موج می‌زد و هنگام بازگشتن به سختی از هم جدا می‌شدند و آرزو داشتند این دورهمی که پس از چندین سال فراهم شده ادامه داشته باشد.

وقت آن است همه در روابط اجتماعی خود تغییر رویه‌ای را دنبال کنند و با همین فشارهای ناشی از اضطراب و استرس در زندگی روزمره نقشه جدیدی را ترسیم نمایند.

با شروع اپیدمی کرونا دانشمندان از دوران پسا کرونا صحبت می کردند و از عواقب سخت آن دوران خبر می‌دادند هرچند این بیماری پیچیده مانند سرطان بدخیم جا خشک کرده و ممکن است مدتی مخفی بماند و سپس‌ به چرخه حیات انسان‌ها حمله‌ور شود لیکن با فروکش کردن آن برنامه‌ریزی دوباره و نقشه‌راه سازنده لازم و ضروری بنظر می‌رسد. اگر یادمان باشد پزشکان، روانپزشکان و روانشناسان از انواع امراض مبتلایان به این بیماری مانند روحی و روانی، پوستی و حساسیت‌های جسمی و... پیش‌بینی داشتند یا اقتصاددانان از فقر و فلاکت بحث می‌کردند، متاسفانه همه آن پیش‌بینی‌ها درست از آب درآمده و اکنون شاهدش هستیم. امروز ما مانده‌ایم با کارزار زندگی، وسواس‌های ناشی از انواع امراض و فقر و چالش‌های اقتصادی، البته مسائل اقتصادی ما فقط ناشی از کرونا نیست و عوامل گوناگونی دارد. باز با این شرایط و پیامدهای ناگوار، ارتباطات اجتماعی نباید فراموش شود، شاید سفره‌ها به رنگینی گذشته و ایام دیروز نباشد لیکن با کوچک و باریک کردن حاشیه‌های آن، اصل و اساس باهم بودن را شیرین‌تر کنیم.»

 

ملکه مرد پادشاهی سعودی لرزید

علی عمرانی در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشت: «تناقض‌ها دوام ندارد. بالاخره روزی می‌رسد که مخاطب مواجهه صریح‌تری با تناقض‌ها خواهد داشت. شبیه آنچه پس از ماجرای مرگ ملکه بریتانیا اتفاق افتاد. پیش‌بینی شبکه سلطنتی بی‌بی‌سی از مواجهه مردم با خبر مرگ ملکه چنان بود که بخش نظرات در مطلب مربوط به فوت الیزابت دوم را بست تا واکنش‌های عمومی را سانسور کند؛ واکنش‌هایی که از جهات متعدد قابل تامل و البته خنده‌دار است. در حالی که ده‌ها سال است دانشکده‌های غرب نسخه دموکراسی و عبور از رژیم‌های پادشاهی را به جهانیان توصیه می‌کنند، در اروپا پادشاه شدن فرزندی به جای مادرش را تحسین می‌کنند و یک رژیم سلطنتی دیگر همه قوای رسانه‌ای‌اش را برای تقدیس ملکه به کار می‌گیرد. رژیم سعودی با سابقه‌ عدم برگزاری انتخابات برای تعیین رئیس یا مسؤول دولت و حکومت حتی در سطح محلی و قطع عضو و مثله کردن محافظه‌کارترین منتقدان و مخالفان سیاسی و روزنامه‌نگاران و اعدام‌های متعدد و جنگ‌افروزی چندساله و کشتار زنان و کودکان در یمن، تقویت و تجهیز خطرناک‌ترین گروه‌های تروریستی و سوابق مشابه دیگر، تلویزیون‌های خود را عزادار کرده است. این بده بستان میان خانواده سعودی و خاندان سلطنتی بریتانیا به سال‌های نه چندان دور و ایام تاسیس سعودی باز‌می‌گردد؛ زمانی که قرار شد این گاو‌شیرده حافظ منافع بریتانیا در غرب آسیا باشد. حالا هم مویه سران سعودی، آن هم کمی بیش از رعایت عرف دیپلماتیک، به نگرانی برای اصل سلطنت بازمی‌گردد، چرا که پیرمردی که امروز بر تخت پادشاهی نشسته، می‌تواند مقدمه اختتامیه سلطنت در بریتانیا باشد. خوشحالی مردم در جمهوری ایرلند و ایرلند شمالی و برخی کشورهای تابع بریتانیا از مرگ ملکه از این منظر قابل توجه است؛ شبیه بسیاری از مردم در کشورهای منطقه غرب آسیا و نیز رنج‌کشیدگان داخل عربستان سعودی که سال‌هاست تحت دیکتاتوری شدید رژیم سفاک سعودی مورد ظلم قرار گرفته‌اند و منتظر سقوط این رژیم پادشاهی هستند. واکنش‌های سلطنت‌طلبان با فانتزی‌بازی برخی عروسک‌های مدعی روشنفکری نیز همراه شده است. این همراهی البته بی‌سابقه نیست. بسیاری از روشنفکران در دوره‌های متعدد تاریخی در دقیقه 90، در انتخاب‌های‌شان میان مردم و سلطنت، طرف سلطنت را گرفته‌اند؛ آنچنان که امری مخفی و پنهان نیست و اسناد متعددی برای این همکاری وجود دارد. برای همین است که برخی شبه‌روشنفکران بی‌وطن و خانه به دوش نیز سپتامبر 2022 عزادار مرگ ملکه یک رژیم سلطنتی شدند. گاه همه چیز همین قدر خنده‌دار و مضحک است.»

 

غرب واقعی، غرب حقیقی

سعید آجورلو در سرمقاله «صبح نو» نوشت: «غرب برخلاف ظاهر دموکراتیک و آزاد، درون خود همچنان خصلت مونارشی، سرکوبگر و خودپسند دارد درگذشت ملکه بریتانیا نشان داد که؛

 ۱-  برخلاف آنچه غرب به ما می‌گوید؛ امر مقدس نمرده و نقد مقدس‌مآبی شرق از جانب غرب از سر ضربه زدن به جنبه‌های وحدت‌بخش و الهام‌بخش امر دینی است، وگرنه مدح و ثنای ملکه در چند روز گذشته کجا و این همه ادعا و شعار سکولار و نقد اندیشه شرق کجا؟

 ۲- امر مدرن برخلاف آنچه روشنفکران ما می‌گویند در غرب ضد امر سنتی زاده نشد و همچنان هم در دولت‌هایی مانند بریتانیا، ضد سنت نیست. کمااینکه در بریتانیا هم برخلاف آنچه گفته بودند و آنچه برخی می‌پنداشتند، سنت پادشاهی به گوشه‌ای رانده نشده و در بند امر مدرن نیست و همچنان ستایش می‌شود.

۳- به اختیارات و قدرت و ثروت پادشاهی مشروطه بریتانیا در طول سالیان گذشته نوری تابانده نشد و همواره در سکوت و خلوت رسانه‌ای مخفی ماند. تمجیدهای بی‌بی‌سی نشان داد که سلطنت در بریتانیا نه یک مقام تشریفاتی که امتداد سنت پادشاهی و مهم‌ترین عنصر ساختار سیاسی این کشور است.

۴- برخلاف ادعای جدایی دین از دولت غربی‌ها، انتصاب بالاترین مقام مذهبی بریتانیا با پادشاه است و دین در این کشور ازسوی نهاد دولت کنترل و اداره می‌شود.

۵- عملکرد بخش فارسی بی‌بی‌سی در چند روز اخیر به‌وضوح بیانگر نگاه سفارشی، پروژه‌ای و یکطرفه این تلویزیون به موضوعات است و از این جهت نمی‌تواند در نقد دیگر تلویزیون‌های دولتی سخن بگوید. درگذشت ملکه، باطن این رسانه را به‌خوبی عیان کرد. در این رسانه نه صدای جمهوری‌خواهان ضد سلطنت شنیده می‌شود، نه تصویر جدایی‌خواهان منتقد پادشاهی و نه خبری از مخالفان استعمار پادشاهی بریتانیا به گوش می‌رسد. حتی اجازه اظهارنظر از مخاطبان هم سلب شد.

6- غرب برخلاف ظاهر دموکراتیک و آزاد، درون خود همچنان خصلت مونارشی، سرکوبگر و خودپسند دارد. به همان اندازه که نسبت‌به ارزش‌های شرقی تهاجمی است، از ارزش‌های خود مراقبت و دفاع می‌کند. یافتن این حقیقت از میان واقعیت‌ها کار دشواری است.»


 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها