به نام رفع تهدید جنگ راه بینداز و فرار کن!
آقای روحانی که سر کار آمد، تمام ادعایش این بود که سایه تهدید و جنگ را از سر کشور برداشته است، اما برآیند مدیریت وی، افزایش تهدیدهای امنیتی، نظامی و اقتصادی بود. ترور شهیدان سلیمانی و فخریزاده، چند مورد خرابکاری هستهای و التهابات دیماه 96 و آبان 98، از نقاط عطف این دوره است. میزان اظهار وابستگی به برجام، به حدی افراطی بود که موجب افزایش تحریمها به بیش از دو برابر شد. از آن بالاتر، همان دولتمردان میگویند در دوره ما، «جنگ اقتصادی» اتفاق افتاد.
آقای روحانی که سر کار آمد، تمام ادعایش این بود که سایه تهدید و جنگ را از سر کشور برداشته است، اما برآیند مدیریت وی، افزایش تهدیدهای امنیتی، نظامی و اقتصادی بود. ترور شهیدان سلیمانی و فخریزاده، چند مورد خرابکاری هستهای و التهابات دیماه 96 و آبان 98، از نقاط عطف این دوره است. میزان اظهار وابستگی به برجام، به حدی افراطی بود که موجب افزایش تحریمها به بیش از دو برابر شد. از آن بالاتر، همان دولتمردان میگویند در دوره ما، «جنگ اقتصادی» اتفاق افتاد. این جنگ البته با تحریمهای آیسا و ویزا و سیسادا (اوباما) آغاز شد و در دوره بایدن هم ادامه پیدا کرد. مدعیان اعتدال و اصلاحات، سال گذشته کتابی را با عنوان «بدون دود و آتش و خون» منتشر کردند که ماحصل گفتوگو با روحانی و جهانگیری و دیگران است.
نام کتاب برخلاف واقعیتی است که در دولت روحانی رخ داد. چنانکه در متن کتاب آمده است: «واژه «جنگ اقتصادی» را اسحاق جهانگیری خلق کرده و پس از او بیشتر چهرههای دولتی برای توصیف شرایط، بارها از جنگ اقتصادی استفاده کردند.» «جنگ اقتصادی» را اظهار عجز در برابر تحریمها پدید آورد. وقتی دولتی همه مسئولیتها، حتی تأمین آب خوردن مردم را موکول به لغو تحریمها کند، طبیعی است که دشمن برای باجگیری بیشتر، تحریمها را نه متوقف، بلکه تشدید کند.
دولت روحانی با وجود تذکرات دقیق صاحبنظران، فاقد قدرت پیشبینی بود؛ چراکه توافق به هر قیمت را راهبرد خود قرار داده بود. بنابراین روند تحولات، بر خلاف وعدههایی مثل «بازگشت 150 میلیارد دلار دارایی بلوکه شده و 200 میلیارد دلار سرمایهگذاری» پیش رفت. بخشی از اظهارات آقای جهانگیری را مرور کنید: «دولت تمام توانش را گذاشت که در جنگ اقتصادی دو کار مهم انجام دهد؛ اداره اقتصاد و دور زدن تحریمها. تقریباً تمام مفرهای انتقال پول به ایران را بستند. ما هم میدانیم که اقتصاد باید آزاد باشد، رقابت توسعه پیدا کند و قیمتگذاری اشتباه است، اما مگر در مورد شرایط عادی صحبت میکنیم؟ ما وسط میدان جنگ بودیم... اسفند سال ۹۶، کل ذخایر اسکناس بانک مرکزی به کمتر ۱۰۰ میلیون دلار رسیده بود.»
آقای روحانی هم در همان کتاب میگوید: «وقتی ترامپ جنگ اقتصادی را شروع کرد، اختلافنظر اساسی در دولت وجود داشت که آیا با این وضعیت میتوان کشور را اداره کرد. حتی عدهای از وزرا پیشنهاد کردند استعفای دستهجمعی بدهیم. گفتند برو با رهبری صحبت کن. گفتم این راهکار عملی نیست و نامردی میدانم. وقتی ما برویم، رهبری تنها میشود.» این نوع موضعگیریهای مبتنی بر اظهار ناتوانی، حتی در رسانهها نیز تعمداً منتشر میشد و دشمن را که گوش خوابانده بود، ذوق زده میکرد. تأثیر این رویکرد در اتاق عملیات دشمنان، نمیتوانست جز سرمست کردن آنها و تصمیم به فشار بیشتر باشد. یک سال از پایان دولت روحانی میگذرد؛ با میراث 1500 هزار میلیارد تومان بدهی، 480 هزار میلیارد کسری بودجه، خزانه ارزی خالی شده و تورم 60 درصد، اما دولتمردان جدید، هرگز از فشار تحریمها و جنگ اقتصادی ننالیده و از فشار دشمن، ضرورت توافق به هر قیمت و خسارتی را نتیجه نگرفتهاند. ادبیات دولتمردان، نه ادبیات جنجال و دوقطبیسازی است و نه اظهار ناامیدی و ناتوانی و ترساندن مردم از سایه جنگ و تحریم و شانه خالی کردن از بار مسئولیت. اکنون، دولتمردی نمیگوید «سایه جنگ بالای سرِ ماست و برای رفع آن باید امتیاز بدهیم»؛ یا اینکه «اگر جنگ شد، روی ما حساب نکنید»!
منبع: روزنامه ایران
دیدگاه تان را بنویسید