تحلیل از چپ و راست؛

ایستگاه پادمان

کد خبر: 1173011

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

ایستگاه پادمان

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

امید و اعتماد چگونه احیا شد؟

کمال احمدی در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: « در نخستین سالگرد دولت سیزدهم عنوان شد که «این دولت،  امید و اعتماد عمومی را تا حد زیادی احیا کرد». اما چگونه این اتفاق  رخ داد؟ به موارد زیر توجه بفرمایید:

1- ایجاد امنیت روانی و آرامش عمومی جامعه یکی از وظایف اولیه دولت‌ها است. ... در حالی که طی هشت سال دولت قبل بخش مهمی از وقت رئیس‌جمهور و یا برخی مقامات دولت صرف راه رفتن روی اعصاب مردم می‌شد. مثلا در شرایطی که نیروهای نظامی کشور در مقطعی مشغول مقابله با خطر داعش در آن‌سوی مرزها بودند ناگهان آقای روحانی در کسوت رئیس دولت با حمله به سپاه پاسداران و بیان کلید واژه‌هایی همچون «دولت با تفنگ و بی‌تفنگ» مدعی دخالت نظامیان در اقتصاد شد. این جملات ضمن اینکه افکار عمومی را پریشان کرد تا مدتها خوراک لازم را برای کینه‌جویی رسانه‌های معاند از نیروهای مظلوم سپاه فراهم ساخت. همچنین روحانی به‌جای وحدت‌آفرینی در میان عموم مردم و قانع‌‌سازی افکارعمومی درباره ابهامات توافق هسته‌ای، منتقدان برجام را که خیل کثیری از مردم شاملش می‌شدند را با عناوینی چون «عصر حجری‌ها»، «بزدل‌های سیاسی»، «اقلیت‌ تندرو»، «هراسان و ترسان و لرزان»، «تازه به دوران رسیده»، «کاسبان تحریم»، «بددل، بدبین،‌ بدزبان»‌، «یک عده کودک»‌، «دروغگو»‌، «بیسواد»‌، «بروید به جهنم» و... مورد هجمه قرار داد. طبیعتا برآیند این اظهارات یا ایجاد شکاف و دوقطبی سیاسی و اجتماعی بود و یا یک یأس و ناراحتی عمومی را به افکار جامعه تزریق می‌کرد.

اما در دولت کنونی مردم دیگر شاهد بیان چنین اظهاراتی نیستند. مثلا منتقدان توافق هسته‌ای به راحتی نقدشان را بیان می‌کنند و از آنسو نقدشان با استقبال رئیس‌جمهور و مذاکره‌کنندگان هسته‌ای نیز مواجه می‌شود یقینا این مواجهه محترمانه سبب آرامش‌بخشی به مردم می‌شود. 

2- واکسیناسیون فراگیر کرونا، یکی دیگر از مواردی بود که سبب احیا امید و اعتماد عمومی به دولت سیزدهم شد. ... واکسنی که حامیان روحانی، آن را به مسائلی نظیر تحریم و پذیرش FATF ربط داده بودند! امّا دولت سیزدهم بدون لغو تحریم و پذیرش FATF انبوهی از واکسن را وارد و تولید کرد.پس از تامین واکسن، دولت در یک حرکت جهادی اقدام به تزریق سه شیفته یا 24 ساعته واکسن به همه واجدان شرایط کرد. به‌گونه‌ای که رکورد تزریق واکسن در جهان شکسته شد.

3- 31 سفر استانی رئیس دولت سیزدهم آن هم در کمتر از یک‌سال و ارتباط بدون واسطه با بسیاری از مردم در اقصی نقاط کشور و آشنایی از نزدیک با مشکلات بخش‌های مختلف کارگری‌، صنعتی، خدماتی، کشاورزی و... یکی دیگر از لوازم احیای امید و اعتماد مردم بود. ... این رفتار در حالی رخ داده که رئیس‌جمهور قبلی و بسیاری از مقاماتش به صورت ویدئوکنفرانسی و از داخل اتاقشان در مرکز به تمشیت امور می‌پرداختند و بر همین اساس اغلب مردم حتی یک‌بار هم رئیس‌جمهور را از نزدیک ندیدند. ...

4- یکی دیگر از اتفاقات احیابخش امید، درکنار مردم بودن مسئولان دولت سیزدهم در حوادث گوناگون بود. حضور چندروزه وزیر کشور در کنار مردم آبادان در حادثه ریزش ساختمان متروپل و پیگیری مداوم مشکلات اهالی،مدیریت میدانی وزیر نیرو در حل مشکل آب شهرکرد تا حصول نتیجه و سفر شبانه وی به همدان برای نظارت برای اجرای سریع‌تر آبرسانی به این شهر، حضور معاون اول رئیس‌جمهور در سطح شهر پس از اجرای طرح مردمی‌‌سازی یارانه‌ها و رصد از نزدیک قیمت‌ها در کف بازار و پیگیری سریع و بدون واسطه برای رفع کمبودهای احتمالی کالاها، و مواردی از این دست که طی یک‌سال اخیر به کرات از سوی مقامات دولت رخ داده همگی دال بر یکی بودن مردم و مسئولان در مشکلات است. ...

5- عدم شرطی‌‌سازی اقتصاد یکی دیگر از ویژگی‌های دولت کنونی است که موجب بازگشت امید و اعتماد به جامعه شده است. دولت قبل مدعی بود که حتی آب خوردن مردم هم به برجام ربط دارد لذا تمام امور کشور را معطل این توافق کرد تا جایی که بسیاری از کسب‌وکارها از جمله صنعت ساختمان که اصلا ربطی به خارج ندارد دچار تعطیلی یا رکود شدید شد. اما دولت سیزدهم از همان روز نخست اعلام کرد که معیشت مردم و اقتصاد کشور را به خارج گره نمی‌زند و بر همین مبنا هم به رفع چالش‌های کسب‌وکار و بنگاه‌های اقتصادی پرداخت که نتایج این سیاست منجر به افزایش صادرات 38 درصدی غیرنفتی در سال جاری و نیز افزایش فروش نفت به بیش از یک میلیون بشکه در روز شد. ارتقای مبادلات تجاری با همسایگان، کاهش 19 واحد درصدی تورم در پایان مردادماه امسال آن هم با وجود اجرای طرح مردمی‌‌سازی یارانه‌ها‌، عبور از تابستان گرم و خشک بدون خاموشی خانه‌ها آن هم با وجود افزایش مصرف نسبت به تابستان پارسال، حل مشکل آب استان‌های مختلف کشور بدون برجام‌، دریافت پول فروش نفت و... از دیگر نتایج عدم شرطی‌‌سازی اقتصاد در دولت کنونی است.این کارنامه موفق با وجود یأس‌پراکنی شبانه‌روزی رسانه‌های معاند داخلی و خارجی که چشم دیدن هیچ خبر مثبتی را در ایران ندارند موجبات دلگرمی آحاد مردم به نیروهای انقلابی و جهادی شده است. این مسیر به فضل الهی ادامه خواهد داشت هرچند حسودان را خوش نیاید.

 

بازی برد، برد

حسین نورانی‌نژاد در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: « بازی پرسپولیس و صنعت نفت آبادان را در استادیوم بودم. به عنوان کسی که از اوایل دهه 60 تاکنون با فضای ورزشگاه‌ها آشناست، به جرات می‌گویم که یکی از بهترین و سالم‌ترین فضاهای هواداری را تجربه کردم. دلیلش هم معلوم است. حضور زنان که هم تشویق‌های پرشورشان، باعث گرم‌تر شدن فضای ورزشگاه شده بود و هم رعایت حرمت حضورشان در بین اکثریت مردان که باعث مهار ناسزاگویی‌های رایج شد. برخی می‌گویند که این مساله احتمالا به دلیل کم‌حاشیه بودن مسابقه و نتیجه مطلوب گرفتن تیم پرطرفدار این بازی، یعنی پرسپولیس باشد. ان‌شاءالله که این‌طور نیست. می‌توان شواهدی برای این امیدواری آورد. به عنوان مثال، بازی استقلال و فجر سپاسی در جام حذفی سال 1398 که آن هم شبیه همین شرایط بود با فرزند کوچکم در استادیوم بودم، اما چنان فضای آلوده‌ای بود که پس از آن جرات تکرارش را پیدا نکردم. نه فقط با فرزند و خانواده، بلکه سطح فحاشی‌ها به قدری زیاد شده بود که با هر بار رفتن به ورزشگاه تا مدتی هوای آن از سر می‌افتاد. چهارشنبه گذشته، حضور زنان در استادیوم به قدری عادی و بی‌مساله بود که در مکالمات هواداران دور و بر نیز به چشم می‌آمد. آنها ضمن خوشحالی از حضور زنان و به‌کارگیری ادبیات محترمانه درباره آنها، از بی‌دلیل بودن محرز سال‌ها منع حضور زنان در استادیوم‌ها می‌گفتند. موضوعی که با حل تدریجی آن، ان‌شاءالله در سایر شهرها و ورزشگاه‌ها و با حضور بیشتر زنان و در جای مناسب و نه پشت دروازه و نقطه پرت سکوها و حتی به شکل خانوادگی و همراه یکدیگر ادامه پیدا کند و اسباب یک تفریح خوب و دلچسب برای خانواده‌ها فراهم شود. اما نکته این است که واکنش مناسب از سوی طرفداران حضور زنان در استادیوم‌ها چگونه باشد که این مسیر ادامه پیدا کند. یک راه این است که این اتفاق خوب به ابزاری برای شکست خورده نشان دادن جریان رقیب بدل شود. دائم به نقش فیفا در این باره ارجاع یا مخالفت‌های پیشین با این موضوع یادآوری شود. کاری که غیرقابل درک نیست. بالاخره جریانی سال‌ها برای موضوعی به این سادگی تلاش کرده و احساس می‌کند مطالبه بی‌غرض و مرض و بسیار ابتدایی و ساده‌اش نادیده گرفته شده و سمبه پر زور دیگری را به آنها ترجیح داده‌اند. خود این جریان هم با نیروهایی گوشت و پوست و استخوان‌دار، قابل فهم است که واکنش‌هایی این‌چنین داشته باشند. مواجهه‌ای دیگر اما سعی می‌کند بر این احساس قابل درک مهار بزند و کسی را شکست خورده این حضور جلوه ندهد. واقعیت این است که کار راحتی نیست. خود صاحب این قلم که حالا از موضعی به ظاهر بالا و شیک این‌گونه اظهارنظر می‌کند، گاهی به آن احساسات بها داده است. اما اگر نگاه آینده‌نگرانه‌ای به مساله باشد، اتفاقا ایجاب می‌کند که دولت فعلی و کل جریانی که یا از سر اکراه یا از سر اقناع، روزنه حل این مساله را گشوده، در اعتبار این گشایش سهیم باشد. واقعیت هم این است که این حرف چندان بیراه نیست. نهادها و تریبون‌های مختلفی که می‌دانیم اگر این کار به دست دولت دیگری محقق می‌شد چه بلواهایی به‌پا می‌کردند، امروز یا همراهند یا ساکت. دولت نیز برای تحقق این موضوع، بنا به هر دلیلی که باشد همراهی کرده است. حال اگر قرار باشد با گشایشی در این حد کم، پیام شکست بگیرد آیا رغبت و انگیزه‌ای برای تداوم آن خواهد داشت؟ پاسخ روشن است. چه باید کرد؟ بی‌آنکه توهم تسری این گشایش به سایر حوزه‌ها را داشته باشیم و بی‌آنکه در مقام تحلیل، توصیه به غفلت از دلایل و زمینه‌های داخلی و خارجی این گشایش کنیم و از کنار آنکه موضوع مهمی برای درس گرفتن است بگذریم، دست‌کم از کنشگرانی که در پی تغییرات واقعی‌اند این انتظار می‌رود که در عرصه عمومی، تابع راهبرد دوم، یعنی راهبرد مصلحانه و دوراندیشانه باشند. این دست‌کم راهبرد اصولی‌تری است حتی اگر توفیقات بیشتری را در آینده متوجه جریان مدنی مطالبه‌گر نکند. چاره‌ای نیست. هیچ راه‌حل دفعتی برای حل مشکلات و شکاف‌های موجود به نظر نمی‌رسد. هیچ جریانی قابل حذف نیست. نه کسانی که آزادی و دموکراسی را دنبال می‌کنند با فشارها و تضییقات مختلف از مطالبات‌شان دست کشیده‌اند و نه صاحبان اصلی قدرت و ثروت حذف شدنی‌اند. حتی اگر آنها تحت تاثیر همان قدرت و ثروت چشم‌شان کمتر ببیند و گوش‌شان کمتر بشنود، کسانی که در پی تغییرند ناگزیر به باز نگه داشتن چشم‌ها و گوش‌ها، هرچند خسته و رنجدیده و سرشار از مواجهات خشم‌آفرین و ناامیدکننده‌اند. آیا تضمینی برای موفقیت این راهبرد در بازه زمانی خاصی هست؟ خیر. واقعا خیر. توازن قوا و شرایط داخلی و خارجی اجازه چنین پندار ساده و خوشبینانه‌ای را به صورت قطعی، دست‌کم تا اطلاع ثانوی نمی‌دهد. اما هنوز بر سایر راهبردها ترجیح دارد. جا دارد در اینجا از یکی از صریح‌ترین و رادیکال‌ترین اصلاح‌طلبان که متاسفانه مدتی است در زندان است، یاد کنیم. سیدمصطفی تاج‌زاده که همواره تاکید داشته اگر کار بدی کردند انتقاد می‌کنیم و اگر کار خوبی کردند، حمایت و تشویق. او واقعا هم بر این قاعده عمل می‌کرد. اصلاح‌گری همین است.»

 

آقای روحانی کاش این را نمی‌گفتید!

عبدا...گنجی؛ مدیرمسئول همهشری، نوشت: «اخیرا در خبرها آمد که کتابی از خاطرات دوران ریاست‌جمهوری روحانی و دولتمردان او به‌چاپ رسیده و البته برخی از نکات آن نیز رسانه‌ای شد. اینکه از نظر زمانی این اطلاع‌رسانی معنادار است یا خیر، جای تأمل است که مورد توجه این یادداشت نیست اما در متن منتشر شده، عبارتی از روحانی ذکر شده است که کاش گفته نمی‌شد. این عبارت اگر نقطه ننگ دولت در تاریخ ثبت نشود، حتما از اقتدار و افتخارات احتمالی دولت روحانی خواهد کاست. 

روحانی در این‌باره می‌گوید: «وقتی ترامپ جنگ اقتصادی را شروع کرد، اختلاف‌نظر اساسی در دولت وجود داشت که آیا با این وضعیت می‌توان کشور را اداره کرد یا نه؟ حتی عده‌ای از وزرا پیشنهاد کردند که استعفای دسته‌جمعی بدهیم. می‌گفتند در این وضعیت باید کسانی با تمام اختیارات بیایند و دولت را بگیرند وگرنه شرایط برای اداره کشور مساعد نیست. به من گفتند برو با رهبری صحبت کن. گفتم این راهکار عملی نیست، گفتم این رفتار را نامردی می‌‌دانم. وقتی ما برویم، رهبری تنها می‌شود.» یک وقت بن‌بست داخلی بین قوا ایجاد شده و کار کشور و ملت قفل شده است در این صورت عده‌ای برای بن‌بست‌شکنی ایثارگرانه یا لج‌بازانه خود را کنار می‌کشند که بن‌بست را بشکنند. اختلافات داخلی ممکن است عده‌ای را به چنین سمتی ببرد. اما در سیره امام مورد اینگونه هم قابل‌قبول نیست و تشر امام به میرحسین موسوی در 14شهریور1367 که «اکنون که ملت ما فرزندان خود را به قربانگاه می‌فرستد چه‌وقت استعفا است؟» نشان می‌دهد در مسیر انقلاب اسلامی اختلافات هم نباید باعث خالی‌کردن شانه شود. اما موردی که روحانی اشاره می‌کند بسیار غمبار و دردناک است. دولتمردان ایران اسلامی با عربده و تحریم ترامپ - یعنی دشمن خارجی- به‌دنبال فرار از خدمت هستند؟ یعنی چه؟ اگر گروه دیگر می‌آمد با معجزه مشکلات ایجاد شده توسط ترامپ را حل می‌کردند که شما دنبال رهایی بودید؟ این نشان می‌دهد کلیت کابینه مذکور یک کابینه بوروکرات و نازک‌نارنجی بوده است که از قضا جناب جهانگیری نیز روزی اشاره کردند که «باید با مشکلات موجود، کشور را اداره کنید وگرنه با پول فراوان که ننه‌جون من هم می‌تواند کار کند.» (مضمون) بنابراین چطور می‌توان باور کرد که آدم انقلابی و متعلق به نظام که باید هستی خود را در طبق اخلاص گذاشته و در سنگر مقابل دشمنان بی‌رحم بایستد، به‌دنبال رهایی خود باشد؟ بدتر از اصل موضوع اینکه روحانی می‌گوید: «گفتم رهبری تنها می‌شود» این لطف خدا بود که استعفا عملی نشد. فرض کنید استعفای ‌‌جمعی انجام می‌شد و رهبری هم مخالفتی نمی‌کردند آنگاه فاجعه حیثیتی برای دولت چند‌برابر می‌شد. دولتی که وسط معرکه جنگ و بمباران شدید دشمن به‌دنبال تحویل یا رهایی سنگر است، حتما انقلابی نیست و برای شرایط سخت آفریده نشده است. 

شاید همان حرف امام باشد که فرمود: «رفاه و مبارزه با هم جمع نمی‌شوند و کسانی که بر این باورند که رفاه و مبارزه با هم جمع می‌شوند، آب در هاون می‌کوبند.» کتاب را نخوانده‌ام اما در همان روزها بود که رهبری در یک روز بی‌مناسبت کابینه را فراخواندند و روحیه و راهکار دادند و آنان را به صبر و ایستادگی دعوت کردند. همین کار را امام با فرماندهان جنگ بعد از عملیات طریق‌القدس انجام داد. البته آن موقع فرماندهان نمی‌گفتند نمی‌جنگیم اما آمار شهدای اولین عملیات نسبتا بزرگ را که دیده بودند، نگران پاسخگوی اخروی شده بودند که امام آنان را فراخواندند و تا 7سال بعد از آن بی‌وقفه جنگیدند. ما در زمان خروج ترامپ «دولت جنگی» نیاز داشتیم و این عمل از نازپروردگان برنمی‌آمد. اما به هر حال زحمات وزیران دولت روحانی به هر نحو تا پایان ادامه یافت اما روحانی با این اظهارنظر کابینه را تخفیف و تحقیر کرد و علت ماندن را هم تنهایی رهبری دانستند که هرگز چنین نیست. با جابه‌جایی بیست مدیر هرگز رهبری تنها نمی‌ماند آن‌هم رهبری که کوله‌باری از تجربه و بحران‌دیدگی است.»

 

توقف در ایستگاه پادمان

جاوید قربان‌اوغلی در سرمقاله «شرق» نوشت: «با گذشت بیش از ۱۷ ماه از دور جدید مذاکرات هسته‌ای و پشت سر گذاشتن هشت دور مذاکره، احیای توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ (برجام) چنان‌که از اخبار اندک منتشره از سوی منابع غربی از «دیپلماسی نامه‌نگاری» بین ایران و آمریکا مستفاد می‌شود، در ایستگاه پادمانی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی متوقف شده و چانه‌زنی‌ها این بار بر حل‌وفصل پرونده ایران در آژانس متمرکز است. از محتوای پاسخ‌های ایران و آمریکا به طرح جوزپ بورل اطلاعاتی در دست نیست و محتوا و جزئیات نامه‌های تبادل‌شده بین ایران و آمریکا از طریق بورل تاکنون محرمانه مانده و چیزی از آن در اختیار رسانه‌ها قرار نگرفته است. هرچند پاسخ اولیه ایران به جمع‌بندی جوزپ بورل از هشت دور مذاکره و ارائه آن در قالب طرحی به ایران و آمریکا، امیدواری‌های فراوانی را برای دستیابی به توافق ایجاد کرد. اتحادیه اروپا از زبان بورل از پاسخ ایران اظهار خرسندی کرد؛ به‌ویژه اینکه آمریکا بلافاصله پس از دریافت طرح اتحادیه با آن موافقت کرده بود. باوجوداین آمریکا آخرین پاسخ ایران در مکاتبات دیپلماتیک را «ناامیدکننده و گامی به عقب» توصیف کرد و برخی منابع آمریکایی از احتمال تعویق مذاکرات به پس از انتخابات کنگره (نوامبر) سخن گفتند. آقای رئیس‌جمهور در آخرین مصاحبه مطبوعاتی که چند روز قبل انجام شد، چهار موضوع (شرط) را برای انجام توافق خوب و پایدار مطرح کرد؛ تضمین‌های اطمینان‌بخش، راستی‌آزمایی، پایدار‌بودن رفع تحریم‌ها و نهایتا بسته‌شدن ادعاهای سیاسی درباره پادمان. فضای مه‌آلود حاکم بر مذاکرات و اطلاعات قطره‌چکانی موجود درباره اختلافات ایران و آمریکا برای نهایی‌کردن توافق هرگونه گمانه‌زنی درباره زمان دستیابی به توافق را دشوار می‌کند. باوجوداین موارد زیر را می‌توان در چشم‌انداز مذاکرات به‌عنوان بارقه‌های امید از یک‌ سو و موانع پیش‌رو از سوی دیگر‌ مطرح کرد.

1- آمریکا در احیای توافق جدی است. دلیل این امر شرایط حاکم بر جهان و آسودگی خاطر آمریکا از خلاص‌شدن از کابوس «ایران اتمی» است. تا قبل از اقدام ناشیانه ترامپ (احمقانه در زبان سیاست‌مداران آمریکا) با توافق ۲۰۱۵ (برجام) آمریکا از کنترل رفتار هسته‌ای ایران و گریز هسته‌ای مطمئن بود.

2- موضع ایران در بیان مسئولان روشن، مثبت و امیدوارکننده و معطوف به آمادگی برای توافق خوب و پایدار است. با این حال مشکل در تفسیر گزاره «توافق خوب و پایدار» در بخش‌های مختلف کشور است. با اینکه برخلاف فشار مجلس بر دولت در دوره روحانی مسیر مذاکرات به نحو کاملا روشنی از قانون صیانت دور شده و تصویب‌کنندگان آن جایگاهی در مذاکرات ندارند، اما فشار «محافل خاص» مخالف توافق بر دولت را نمی‌توان کاملا از نظر دور داشت.

3- اروپا در شرایط وخیم ناشی از جنگ اوکراین و بحران انرژی بیش از دیگر اطراف ۱+۵ خواستار و مشتاق احیای توافق هسته‌ای است. باوجوداین برجسته‌کردن «زمستان سخت» و امیدوار‌کردن تصمیم‌گیران در سیاست «صبر و انتظار» برای گرفتن امتیازات بیشتر شرط‌بندی غیر‌منطقی است. محاسبه فایده‌-هزینه تأخیر در توافق و آنچه تصور می‌شود از این زمستان عاید ما خواهد شد، کار چندان دشواری نیست. سخن فلان روزنامه در توصیه برای صبوری را نمی‌توان جدی ارزیابی کرد؛ ولی توییت مشاور تیم مذاکره‌کننده در دمیدن امید واهی به بحران انرژی اروپا و پختن نانی در تنور زمستان سرد اروپا نشانه‌ای از تحلیل‌های ناصواب و گمراه‌کننده در توافقی است که ما بیش از طرف مقابل به آن نیازمندیم. بزرگ‌نمایی نقش سه کشور اروپایی، بحران انرژی و تأثیر ورود نفت ایران در حل این بحران به نفع روند مذاکرات معطوف به هدف نیست. توافق، راه صادرات عادی نفت ایران به بازار جهانی است. تأثیر آن بر کاهش قیمت نفت و از آن طریق کاهش قیمت بنزین و سایر فراورده‌ها را نمی‌توان انکار کرد. مشکل فوری اروپا در زمستان گاز است که ایران در شرایط فعلی فاقد امکان صادرات آن از طریق لوله یا کشتی (ال‌ان‌جی) است. مزیت ایران منابع عظیم گاز و برنامه‌ریزی برای جایگزینی گاز روسیه است که باید آن را جدی گرفت و در دستور کار قرار داد.

4- باوجوداین نباید دیپلماسی با اروپا را کنار گذاشت. قاره سبز همواره جایگاه ویژه‌ای در سیاست خارجی ایران داشته است. در شرایط کنونی نیز سرمایه‌گذاری شرکت‌های اروپایی می‌تواند نقش مهمی در احیا و فعال‌کردن صنایع نفت و گاز ایران و تأمین بخشی از نیاز اروپا داشته باشد که باید آن را جدی گرفت و سناریوهای آن را طراحی کرد. از منظر سیاسی نیز چنان‌که مشاهده می‌شود، اسرائیل به‌عنوان مهم‌ترین بازیگر مخالف پس از ناکامی در فشار به آمریکا، از طریق اروپا و آژانس درصدد مانع‌تراشی در دستیابی به توافق است. موضوع حل اختلافات ایران با آژانس هرچند مسبوق به سابقه است، اما سخنان مکرون در الجزایر و تأکید بر جدا‌کردن مسئله پادمانی از اصل توافق، ایده‌ای بود که پس از سفر مقامات اسرائیل به پاریس از زبان مکرون بیان شد.

5- قبلا در همین ستون نوشتم و همچنان بر این باورم که با پذیرش ایران برای تفکیک موضوع خروج سپاه از لیست گروه‌های تروریستی آمریکا (FTO) از مذاکرات برجام حل‌وفصل اختلافات ایران با آژانس کار دشواری نیست. موضوع آژانس بیش از آنکه فنی باشد، سیاسی است.

راهکار برون‌رفت از این معضل نیز پرهیز از دامن‌زدن به آن و توسل به راهکار سیاسی است. مطالبه‌گری ایران در بسته‌شدن کامل پرونده کاملا درست و رویکردی در راستای پایداری توافق است. هیچ استخوان لای زخمی نباید در توافق وجود داشته باشد. باوجوداین رسانه‌ای‌کردن این اختلاف در واقع بازی در میدان مخالف اصلی توافق و پاس گل دادن به رژیم صهیونیستی است. پرونده پادمانی مانند توافق ۲۰۱۵ باید از طریق دیپلماسی بین طرفین اصلی مذاکره و اخذ تضمین‌های لازم خاتمه یابد. غرب و به‌ویژه آمریکا راهکارهای لازم برای خاتمه این معضل و بسته‌شدن پرونده را مثل توافق قبلی در جیب دارند. تصور می‌کنم مذاکره مستقیم بدون واسطه با آمریکا سهل‌الوصول‌ترین راه برای غلبه بر این مانع (و شاید تنها مانع باقی‌مانده) است. ما قبلا در بحران‌های افغانستان و عراق بدون هیچ مانعی با آمریکا پشت میز مذاکره نشستیم. ثمرات این مذاکرات هم خلاصی از دو دشمن عنود بود. از قدیم گفته‌اند چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.»

 

خط قرمزی به نام آمریکای ویران!

حنیف غفاری در سرمقاله «رسالت» نوشت: «معمولا رسانه‌ها در غرب ، مرز میان «تصاویر مجازی» و «تصاویر واقعی» را به‌گونه‌ای جابه‌جا می‌کنند که قدرت فریب افکار عمومی دنیا را نسبت به آنچه در میدان می‌گذرد از دست ندهند! این قاعده در خصوص تحولات جاری در آمریکا نیز صادق است. در سال ۲۰۲۰ میلادی، زمانی که انتخابات ریاست جمهوری این کشور با چاشنی ابهام و آشوب برگزار شد، بسیاری از جامعه شناسان آمریکایی معتقد بودند که شکاف‌های داخلی در این کشور از سطح«دوگانه سازی حزبی» فراتر رفته و به‌نوعی «هویت» و «مؤلفه‌های تشکیل‌دهنده جامعه آمریکایی»را درگیر خودساخته است. البته صدای این جامعه شناسان به‌مانند صدای افرادی مانند «رکس تیلرسون» وزیر امور خارجه سابق آمریکا  که حتی قبل از برگزاری انتخابات سال ۲۰۲۰ سخن از جنگ داخلی در آمریکا به میان می‌آوردند، شنیده نشد! 

لابی‌های فعال رسانه‌ای از سوی لابی‌هایی صهیونیستی مانند آیپک و جی استریت، پرده‌برداری از شکاف‌های درونی و هویتی در آمریکای امروز را خط قرمز خود می‌دانند. این خط قرمز به‌مراتب برای دو حزب سنتی آمریکا ( دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان) پررنگ‌تر است. در چنین فضایی استقلال‌خواهی ساکنان کالیفرنیا و تگزاس از ایالت فدرال بیشتر به‌نوعی شوخی تشبیه می‌شود و حتی سخنان تئوریسین‌هایی مانند فوکویاما که به خطای شناختی خود در طرح نظریاتی مانند«پایان تاریخ حول محور لیبرال دموکراسی آمریکایی» اذعان می‌کنند ، شنیده نمی‌شود.

این روزها، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا از اینکه در حال تبدیل‌شدن به تازه‌ترین قربانی اف بی آی است ،حس بسیار بدی دارد! او در سال ۲۰۱۶  میلادی به لطف پاس گل جیمز کومی، رئیس سابق اف بی آی به اردوگاه انتخاباتی جمهوری‌خواهان ( به دلیل بازگشایی پرونده ایمیل‌های هیلاری کلینتون) به کاخ سفید راه یافت و اکنون باید در کسوت یک قربانی ظاهر شود.این روزها رسانه‌های آمریکایی شدیدا مشغول شکل‌دهی دوگانه «ترامپ-غیر ترامپ» در این کشور هستند، فارغ از اینکه «سطح منازعات درونی » آمریکا قطعا محدود به این دوگانه سازی کاذب نمی‌شود!

نتایج نظرسنجی دانشگاه «کوئینی پیاک» نشان می دهدکه نزدیک به ۶۷ درصد از طرفداران هر دو حزب سنتی آمریکا نگران فروپاشی دموکراسی در کشورشان هستند. نکته قابل‌تأمل اینکه در نظرسنجی‌های موازی و مشابه نیز نزدیک دوسوم از شهروندان آمریکایی نفرت خود از الاغ‌ها و فیل‌ها را نمایان ساخته و خواستار ظهور یک جریان جدید و مستقل در راستای تحقق منابع کشورشان هستند. 

اصلی‌ترین تلاش جریان رسانه‌ای حاکم بر آمریکا، تزئین مناسبات زیربنایی دفرمه شده در این کشور از طریق سانسور آن‌هاست. از واشنگتن‌پست گرفته تا نیویورک‌تایمز وظیفه‌دارند تا «محیط منازعه» و «میدان نبرد داخلی» را به‌گونه‌ای محدود کنند تا لیبرال دموکراسی ادعایی آمریکا بتواند در میان این منازعات به تنفس خود ادامه دهد. البته این بار تا حدود زیادی رسانه‌های آمریکایی دچار خبط تحلیلی شده‌اند. کشانده شدن سطح منازعات حزبی در آمریکا به سطح هویتی و زیربنایی، حقیقتی اجتناب‌ناپذیر است.

 شکل‌گیری این منازعه پایدار متغیری وابسته به حضور یا عدم حضور ترامپ یا بایدن در قدرت نیست. «آمریکای ویران» با سرعتی به‌مراتب بیشتر از حد تصور سردمداران این کشور در حال تحقق است….»

 

بحران خودساخته

حسین راغفر اقتصاددان در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: « اینکه چه آماری ارائه می‌شود نه برای کارشناسان و نه برای مردم عادی اهمیت ندارد. آنچه مردم با آن دست به گریبان هستند، مساله معیشت‌شان و تامین حداقل‌های زندگی است. فاصله طبقاتی که ظرف 30 و چند سال گذشته بعد از جنگ در جامعه ایجاد شده، اصلی‌ترین عامل کاهش اعتماد عمومی به سیاست‌های بخش عمومی و دولت‌هاست و امروز مساله کشور بیش از آنچه که مساله برجام و عقد قرارداد و بازگشت پول‌های مصادره شده ایران از خارج به داخل باشد، مساله سیاست‌های داخلی است. ما حتی پیش از وجود برجام یا تحریم‌های جدید هم مشکلات اساسی داشتیم که آنها کماکان بدون حل باقی مانده‌اند. البته طی این مدت هم مشکلات دیگری بر آنها افزوده شده است. امروز مهم‌ترین عامل در کشور حضور برخی نهادها در اقتصاد کشور است و اینها اصلی‌ترین عامل خارج کردن بخش خصوصی و سرمایه‌گذاران در داخل کشور و اصلی‌ترین و یکی از عوامل افزایش تورم و افزایش قیمت مسکن در کشور هستند. و اینها عوامل بسیار تعیین کننده و کلیدی برای طبقات مختلف جامعه به‌خصوص طبقات متوسط و پایین هستند. بحران‌های محیط زیستی، مفاسد اقتصادی، فرار سرمایه‌ها از کشور محصول حضور برخی نهادها در اقتصاد کشور است. بنابراین اولین اقدامی که در شرایط کنونی کشور باید صورت بگیرد، خروج قطعی و قاطع اینهاست که نیازمند به یک حکم قاطع است که در آن تصریح شود باید از اقتصاد خارج شوند و تمام ظرفیت‌های اقتصادی‌شان را به صورت سهام به مردم واگذار کنند. چون ریشه اصلی همه این منابع درآمدهای مردم بوده. نکته دوم، مساله بازنگری جدی در امر مالیات‌ستانی است که متأسفانه نظام مالیاتی ما ناکارآمد است و از کسانی که باید مالیات بگیرد، نمی‌گیرد و اینجا تبدیل به یک بهشت مالیاتی برای برنده‌های این اقتصاد شده و این بازنده‌ها هستند که عملا متحمل پرداخت مالیات‌ها به اشکال مختلف می‌شوند و به همین دلیل هم هست که طبقه متوسط در ایران طی یک دهه گذشته تدریجی، اما در این 17 سال گذشته فقیر شده‌اند و همه اینها دلایل اصلی کاهش اعتماد مردم به بخش عمومی و دولت‌هاست. نکته دیگری که وجود دارد؛ کارکرد بانک‌هاست که منابع عمومی را به سمت همین دسته از فعالیت‌ها هدایت کرده‌اند. بنابراین اصلاح نظام بانکی و ادغام بسیاری از این بانک‌های به‌اصطلاح خصوصی که متعلق به همین نهادها هم هستند، مثل بنیادهای مختلف که بانک‌هایشان را ادغام کرده‌اند. بنابراین منشأ گرفتاری‌های کنونی اقتصاد کشور هستند و مادامی که اینها از اقتصاد خارج نشوند و کار به دست بخش خصوصی منضبط و در یک چارچوب مقررات و تنظیم گری اصولی که منافع عمومی را با یک چشم‌انداز به آینده طراحی نکند اصلا امکان خروج ازاین وضعیت بسیار سخت است که هیچ، روز به روز و شرایط اقتصادی سخت‌تر خواهد شد. بنابراین توجه به طبقات محروم و متوسط جامعه باید اولویت اصلی سیاست‌های بخش عمومی باشد و برای اینکه این امر تحقق بپذیرد باید به فرصت‌های سرمایه‌گذاری بخش خصوصی اعتنا کرد و برای این امر باید فرصت‌های نابرابرساز در دسترسی به اعتبارات بانکی و تسهیلات ارزی و همین‌طور توزیع عادلانه بار مالیاتی در کشور را مورد بازنگری قرار دهیم، همچنین نیازمند اصلاحات در نظام بانکی و نظام مالیاتی هم هستیم. اگر این دسته از اقدامات با هم صورت نگیرد، امکان حل بحرانی که در آن وجود داریم، منتفی است و هر روز جامعه و اقتصاد در این بحران خودساخته درگیرتر می‌شود.»

 

سراب کارایی مدیران در شرکت های رانتی

محمد حقگو در سرمقاله «خراسان» نوشت: « نتایج پایش 500 شرکت برتر در سال 99 که دیروز مسئولان سازمان مدیریت صنعتی به آن اشاره کردند، از واقعیاتی مهم در ساختار شرکت های برتر کشور پرده برداشت.

اولین نکته به جنس تامین منابع شرکت های با حاشیه سود بالا بر می گردد. این آمارها نشان می دهد که به عنوان مثال شرکت های سرمایه گذاری مالی 82 درصد، کانی های غیر فلزی 50 درصد، فلزات اساسی 44 درصد و کل 500 شرکت برتر، 24 درصد بوده است. با تامل در این موارد می توان به وضوح نقش پررنگ شرکت های مبتنی بر رانت منابع را دید. تکلیف کانی های غیر فلزی و فلزات اساسی که مشخص است. درخصوص شرکت های سرمایه گذاری مالی نیز احتمال اتصال به بانک ها وجود دارد و این موضوع با توجه خاصی که بانک ها در سال های اخیر به شرکت های زیرمجموعه داشته اند و همچنین اتکای نظام بانکی به خلق پول و اضافه برداشت ها از بانک مرکزی یعنی «دسترسی به منابع مالی ارزان»!

دومین نکته به نوعی به نتیجه مورد اول مربوط است. این که این شرکت ها به رغم بهره مندی از منابع اولیه رانتی، در رقابت با کشور رقیب یعنی ترکیه، عملکرد ضعیفی داشته اند به طوری که اولین شرکت ترکیه فروشی معادل 2.5 برابر اولین شرکت کشور ما داشته است.

سومین نکته نیز به دنبال مورد قبل به وضعیت مدیریتی این شرکت ها بر می گردد. طبق اظهارات قابل تامل مسئولان سازمان مدیریت صنعتی، بهره وری در این 500 شرکت که شرکت های مذکور نیز در صدر آن ها قرار دارند، در سال های اخیر منفی بوده است. متاسفانه باید گفت «بهره وری» موضوعی است که به طور مستقیم به «مدیران» باز می گردد. مدیرانی که در ساختار دولتی یا خصولتی این قبیل سازمان ها قرار گرفته اند.

موضوع جالب توجه، با توجه به مجموع این موارد این جاست که هنگامی که صحبت از مقابله با فیش های نجومی یا حقوق نجومی مدیران در شرکت های دولتی و خصولتی می شود، انواع و اقسام توجیهات اعم از این که این کار باعث فرار نخبگان از این شرکت ها می شود یا این که انگیزه مدیران کاهش می یابد مطرح می شود که البته باید در جای خود به تناسب وزن آن به موضوع توجه  و از ساختار هوشمندی  که مدیران کارارمد را تشخیص دهد  و متناسب با آن پرداخت ها را تنظیم  کند استفاده کرد . در مقابل هنگامی که سخن از رشد 56 درصدی «کف» دستمزد کارگران پیش می آید برخی از همین شرکت ها از اثر سنگین این رشد دستمزد بر وضعیت مالی این شرکت ها سخن می گویند. در حالی که با وجود اثر منفی رشد قابل توجه دستمزد بر شرکت های کوچک و متوسط، بسیاری از شرکت های بزرگ، با توجه به میزان درآمدها از ناحیه افزایش دستمزدها اثر چندانی نمی پذیرند.

با این اوصاف به نظر می رسد همزمان با موج شفافیتی که در جای جای ساختار اقتصادی کشور شکل گرفته است نظیر وضعیت تسهیلات دهی بانک ها، شفاف سازی ساختارهای مجوز دهی، شفاف سازی یارانه نان و ... وضعیت بهره وری در شرکت های دولتی و خصولتی نیز باید به فهرست آمارهای دوره ای اقتصادی کشور اضافه شود. به این ترتیب حساب اعداد و ارقامی نظیر حاشیه سود این شرکت ها از عملکرد مدیران شرکت های مذکور جدا خواهد شد و آن جاست که توزیع پاداش بین هیئت مدیره و روسای این شرکت ها میزان و مفهومی دیگر خواهد یافت.

و در پایان این که موارد بالا، از منظر درون سازمانی بیان شد. در وهله بالاتر، ایجاد ساختارهای رقابتی درون اقتصاد از قبیل خصوصی سازی واقعی، واقعی سازی قیمت منابع و محصولات شرکت های دولتی و خصولتی و همچنین توجه به شاخص هایی نظیر پیچیدگی تولیدات، می تواند علاوه بر رشد ساختاری و سازمانی این شرکت ها، عملکرد آن ها را بیشتر در راستای منافع اقتصاد کشور قرار دهد.»

 

ابعاد ضربه اطلاعات سپاه به شبکه پاشنه بلند‌ها

مرتضی سیمیاری در سرمقاله «جوان» نوشت: «اواخر تیرماه امسال پاسداران گمنام امام زمان (عج) در سازمان اطلاعات سپاه در چند سلسله عملیات پیوسته، یک شبکه قاچاق زنان و دختران را در اربیل عراق متلاشی کردند. برخی از اعضای رده بالای این تشکیلات بین‌المللی هم با رصد چندماهه در هنگام عبور غیر قانونی از مرز دستگیر شده‌اند. بخش دردآور این ماجرا آن است که برخی از دختران اغفال شده به دست این باند به دلیل رفتار وحشیانه قاچاقچیان و سوء استفاده مکرر از این افراد دست به خودکشی زده و ضربات جبران‌ناپذیری به خود و خانواده این افراد وارد شده است.

سازمان اطلاعات سپاه توانست با تعقیب و مراقبت چند ماهه، سرشبکه این باند قاچاق را در خارج از مرز‌ها شناسایی و با استفاده از روش‌های خاص اطلاعاتی، عوامل آن را یکی پس از دیگری دستگیر کند. ضربه سنگین به این شبکه قاچاق که با موساد نیز همکاری داشته است، باعث شگفتی عوامل مزدور دشمن شده است. متأسفانه این باند در دوران فعالیت با هدایت دو فرد در خارج از کشور و یک رابط در داخل، شبکه خود را گسترده کرده و توانسته بود با اغفال برخی دختران ایرانی آن‌ها را در بازار‌های اقلیم کردستان به فروش برساند.

نکته قابل توجه در مورد این گروه قاچاقچی آن است که برخلاف سایر کارتل‌های فساد و فحشا، این باند با استفاده از ظرفیت شبکه‌های اجتماعی سعی داشته است با قبح‌زدایی از روابط جنسی نامشروع و انتشار آن در فضای مجازی و نیز کمپین‌های ضد اخلاقی به نرمالیزه کردن رفتار‌های ضد ارزش‌های اسلامی و عرفی در جامعه دست بزند، هدف این باند آن بود که با آلوده‌سازی اجتماعی و غیرت‌زدایی، روابط خانوادگی را سست و ارزش‌های پوچ غربی را جایگزین رفتار‌های شرعی و عرفی در جامعه کند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال ۱۳۷۱ در دیدار برخی فرماندهان گردان‌های عاشورا از طرح دشمن برای عملیات نرم علیه ارزش‌های اسلامی پرده برداشته و فرمودند: «دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط و فرهنگ فساد و فحشا سعی می‌کند جوان‌های ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می‌کند، یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است. امروز دشمن این کار را با ما می‌کند.»

تعریف اصطلاح شبیخون فرهنگی در برابر تهاجم فرهنگی نشان می‌داد که معظم له به عمق عملیات راهبردی دشمن پی برده و دست آن‌ها را به خوبی خوانده بودند. متأسفانه در تمامی سال‌های گذشته نهاد‌های متولی در امور فرهنگی و اجتماعی در اجرای فرامین و مأموریت‌های تدوین شده از سوی حضرت آقا غفلت کرده و سرویس‌های اطلاعاتی دشمن از این خواب زمستانی متولیان بهره‌برداری لازم را کرده است.

موسسه رند که یک سازمان مطالعاتی در حوزه مسائل راهبردی و امنیتی است، ۲۰ سال پیش کتابی درباره «جنگ‌های شبکه‌ای» منتشر کرده است که جمله کلیدی این کتاب آن بود: «در جنگ‌های فردا، برنده کسی نیست که بزرگ‌ترین بمب‌ها را دارد، کسی پیروز است که بهترین روایت را دارد.» این روایت بهتر در شب ضربه اطلاعاتی به دشمن در اقلیم کردستان به خوبی نقش خود را نشان داد.

پس از آنکه قوه قضائیه از اعلام حکم اعدام یکی از گردانندگان این شبکه قاچاق خبر داد، رسانه‌های ضد انقلاب سعی کردند با جعل خبر این فرد را یک اقلیت جنسی نشان بدهند و حکم اعلام شده برای او را غیر منصفانه بخوانند. این عملیات رسانه‌ای مشترک به دست بازوی جنگ روانی موساد (اینترنشنال) و اینتلیجنس سرویس انگلیس (بی‌بی‌سی) نشان داد که مثل همیشه شبکه اطلاع رسانی دشمن مدافع قاتلان، قاچاقچیان و تروریست‌هایی است که در برابر مردم ایران صف آرایی کرده‌اند.

ضربه سخت اطلاعات سپاه به سرشبکه باند بین‌المللی قاچاق انسان، زدن یک تیر با دو هدف بود. این عملیات سنگین نشان داد که مدافعان امنیت کشور در برخورد با هتک حرمت به ناموس مردم با هیچ کس تعارف نداشته و به سخت‌ترین شیوه ممکن با آن برخورد می‌کند، از سویی ضربه به این تشکیلات علاوه بر خاموش کردن چراغ یک واحد عملیاتی دشمن، منابع مالی سیاه آن‌ها را نیز زیر ضربه برده است. بر اساس برآورد‌های صورت گرفته در مطالعات دیوید کامپانیا میزان درآمد‌های سیاه قاچاق زنان در سال بیش از ۲ میلیارد دلار بوده است.

ریچارد هاویت، تهیه کننده سند راهبردی اتحادیه اروپا سال ۱۳۹۵ گفته بود تا زمانی که غرب در داخل ایران شعبه‌ای برای دفاع از منافع رژیم صهیونیستی، حقوق بشری‌ها و ضد انقلاب نداشته باشد امکان نفوذ نخواهد داشت. این افسر ارشد اطلاعاتی ادعا کرده بود که ایجاد اهرم سیاسی در داخل ایران باعث می‌شود ساختار امنیتی در خاورمیانه تغییر کند! کور کردن چشمان هدایت‌کننده «باند پاشنه بلندها» در اقلیم کردستان سومین ضربه به موساد در کمتر از یک سال عملیات برون مرزی به دست سربازان گمنام امام زمان (عج) است؛ در عملیات اول دو شاخه این گروهک تروریستی در قلب اروپا منهدم و در عملیات دوم لانه آن‌ها در کردستان عراق پاکسازی شد، ضربه سوم این بار قوه هدایت دشمن در جنگ ادراکی را هدف قرار گرفته است. این بازی درخشان همچنان ادامه دارد.»

 


 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها