تحلیل از چپ و راست؛

ما، جنگ اوکراین و تغییر نظم آمریکایی

کد خبر: 1163784

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

ما، جنگ اوکراین و تغییر نظم آمریکایی

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

ما و آن سوی جنگ اوکراین

حسین شریعتمداری در «کیهان» نوشت: «به اولین روزهای فتنه داعش و جنایات هولناکی که در عراق و سوریه مرتکب می‌شدند بازگردید. چه می‌بینید؟! جان برکفان سپاه قدس با فرماندهی بی‌بدیل حاج‌قاسم سلیمانی به مقابله با داعش رفته‌اند، در عراق و سوریه ... در این میان، اما گروه ‌اندک و کم‌شماری از غربگرایان مدعی اصلاحات - و نه همه آنها- نیز دیده می‌شوند که در همسویی کامل با دشمنان بیرونی، زبان و قلم به اعتراض می‌چرخانند بیانیه می‌دهند و سخنرانی می‌کنند که سوریه و عراق به ما چه ربطی دارد؟! و چرا باید جوانان کشورمان را در مقابله با داعش به کشتن بدهیم ... شواهد بسیاری حکایت از آن دارند که آمریکا و متحدان اروپایی آن در دورترین افق نگاه خود نیز تصور نمی‌کردند جنگ اوکراین به درازا بکشد و بر این باور بودند که بعد از شروع جنگ، تحریم‌های فلج‌کننده غرب و انبوه تسلیحاتی که از سوی آمریکا و اروپا به اوکراین سرازیر خواهد شد، توان روسیه را برای ادامه جنگ به تدریج کاهش داده و از بین می‌برد. ... بعد از ملاقات پوتین با رهبر معظم انقلاب، «ند‌پرایس»‌، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت؛ «ایالات متحده تایید ضمنی موضع روسیه در جنگ اوکراین از سوی [‌آیت‌الله‌] خامنه‌ای را با اهمیت تلقی می‌کند‌» و اظهار داشت ایران برخلاف اعلام قبلی خود مبنی بر مخالفت با جنگ «‌از پوتین و جنگ او علیه مردم اوکراین حمایت می‌کند‌». ند‌پرایس، این واقعیت برملا شده را نادیده گرفت که آمریکا با نقض پیمان۱۹۶۳ خلیج‌خوک‌ها و اصرار بر گسترش ناتو به مرزهای روسیه عامل اصلی برپایی جنگ در اوکراین بوده است و چنان‌که روسیه در مقابل این تصمیم آمریکا دست روی دست می‌گذاشت شاهد برپایی جنگ در کریمه بود و ایران نیز به عنوان یکی از کشورهای همسایه روسیه که آمریکا بیشترین دشمنی را با آن داشته و دارد، از تبعات گسترش دامنه ناتو در امان نبود.

 بیانات رهبر معظم انقلاب قبل از آن که حمایت (در حد و ‌اندازه شفاهی‌) از روسیه باشد، هشداری جدی به آمریکا و متحدانش است که با دُم شیر بازی نکنند. امروزه اگرچه جنگ اوکراین برخلاف تلقی اولیه آمریکا با شکست مفتضحانه ناتو رو‌به‌رو شده و بحران‌های بی‌سابقه غذا و انرژی سراسر آمریکا و کشورهای اروپایی را فرا گرفته است ولی اظهارات رهبر معظم انقلاب در ملاقات با پوتین حکایت از آن دارد که ایران از واقعیت پشت پرده جنگ اوکراین با خبر است و تحرکات ناتو در منطقه را به دقت زیر نظر دارد و از آنجا که می‌داند در صورت پیروزی آمریکا در اوکراین، ایران یکی از اهداف بعدی و اصلی‌ترین آنها خواهد بود، مقابله روسیه با آمریکا و ناتو در اوکراین را بخشی از امنیت خود دانسته و به طور منطقی و طبیعی از آن حمایت می‌کند. 

 خشم آمریکا و اسرائیل از بیانات رهبر معظم انقلاب قابل درک است ولی همراهی و همسویی برخی از مدعیان اصلاحات و غربگرایان با دشمنان تابلو‌دار ایران تنها با دو احتمال قابل توجیه است، بی‌بهره بودن از کمترین درک و شعور سیاسی و یا مأموریت. دو احتمالی که هر دو در کارنامه آنها سابقه داشته و دارد و احتمال سومی نیز در میان نیست.»

 

سخنی با جناب آقای ولایتی

علی مطهری در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «جناب آقای دکتر ولایتی مشاور محترم رهبر انقلاب در امور بین‌الملل در مصاحبه‌ای گفته‌اند: «عقل چه می‌گوید؟ به سمت غرب برویم که همواره دشمنی کرده یا روسیه که تا توانسته کمک کرده؟» این سوال را به این صورت هم می‌توان مطرح کرد: «به سمت غرب برویم که همواره دشمنی کرده و هر گاه هم که خواسته دوستی کند از داخل برنامه‌ای پیاده شده که این اتفاق نیفتد یا روسیه که در مقابل امتیازاتی که در دریای خزر و استفاده از پایگاه نظامی و مانند اینها به او داده‌ایم گاهی کمک کرده و گاهی هم مثل مناقشه آذربایجان و ارمنستان ایران را به بازی نگرفته است؟» ثانیا امر دایر نیست بین اینکه به سمت غرب برویم یا به سمت شرق و حتما یکی را باید انتخاب کنیم، زیرا باید به سمت هر دو برویم و از رقابتی که بین آنها ایجاد می‌شود به سود منافع ملی بهره ببریم بدون آنکه تحت سلطه آنها قرار بگیریم. مقصود از سیاست «نه غربی نه شرقی» که مورد تاکید امام خمینی(ره) بود و مدتی است جمهوری اسلامی آن را رها کرده همین بوده است. صلاح نیست که طرح‌های فنی و صنعتی خود را از فناوری‌های غربی که معمولا برتر و به‌صرفه‌تر از فناوری روسیه و چین و هند است محروم کنیم، چون می‌خواهیم نگاه به شرق داشته باشیم و نمی‌خواهیم پای غربی‌ها خصوصا شرکت‌های امریکایی به کشور باز شود و البته زیان‌های حاصله را از جیب مردم برداشت می‌کنیم. نمونه آن تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر توسط روس‌هاست. به عبارت دیگر فرضا جواب سوال شما این باشد که باید به سمت روسیه برویم، این گرایش به سمت روسیه حباً لعلی است یا بغضاً لمعاویه و بدون توجه به منافع و مصالح ملت ایران؟ ثالثا درست است که روسیه و چین نسبت به گذشته خود تا حدی تغییر ماهیت پیدا کرده‌اند و چندان مارکسیست نیستند، اما برخی شاخص‌های حکومت کمونیستی سابق مانند فقدان آزادی بیان همچنان در روسیه و چین امروز حاکم است، ضمن اینکه آقای پوتین به دنبال احیای شوروی سابق هر چند نه با همان ماهیت است و چین هم ویژگی ضد دین بودن خود را حفظ کرده چنانکه رفتار ضد بشری او با مسلمانان سین‌کیانگ و اسلام‌زدایی او از این منطقه را می‌بینیم و متاسفانه جمهوری اسلامی به خاطر نیاز اقتصادی به چین و امریکاستیزی افراطی در مقابل این جنایات چین علیه مسلمانان سکوت کرده است. شما هر مقدار از این دو کشور بتوانید تمجید کنید، از اختناقی که در این کشورها حاکم است، نمی‌توانید دفاع کنید. گفته‌اید: «اگر چنین نظام مستقلی (جمهوری اسلامی) درصدد تعمیق روابط با کشورهای موثر در سطح جهان باشد معنایش پذیرش سلطه ابرقدرت‌هاست؟» پاسخ این است که بله، اگر راه‌های دیگر را ببندیم و روابط مطلوب با سایر کشورهای دنیا نداشته باشیم و نتوانیم رقابت ایجاد کنیم کم‌کم به این دو کشور وابسته می‌شویم و پذیرش سلطه ابرقدرت‌ها تحقق پیدا می‌کند. 

فرموده‌اید: «چگونه بعضی از افراد با ساده‌لوحی می‌گویند به سمت غرب برویم؟» هیچ‌کس نگفته است فقط به سمت غرب برویم، بلکه همه می‌گویند علاوه بر نگاه به شرق، به سمت غرب هم برویم و یک سیاست متوازن میان غرب و شرق برقرار کنیم تا به هیچ کدام باج ندهیم. این امر مستلزم آن است که از ژست انقلابی‌گری دست ‌برداریم و منافع و مصالح مردم و انقلاب اسلامی را بیش از این بازیچه شعارهای بی‌منطق قرار ندهیم»

 

«ابتکار عمل» روسیه و تغییر نظم امریکایی

حمیدرضا شاه‌نظری در یادداشتی برای «جوان» نوشت: «رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس‌جمهور روسیه، ناتو را موجودی خطرناک خواندند که اگر راه مقابلش باز باشد، حد و مرزی نمی‌شناسد و چنانچه روسیه در قضیه اوکراین، ابتکار عمل را به دست نمی‌گرفت، طرف مقابل با ابتکار خود، موجب وقوع جنگ می‌شد و مدتی بعد به بهانه کریمه، همین جنگ را به راه می‌انداخت.

این بیانات رهبری بازتاب زیادی داشت و در حالی‌که در درون خود بخش مهمی از منطق این تأیید را به همراه داشت، با نادیده انگاشتن این منطق، مورد هجمه و حمله افراد و گروه‌های مختلف، ولی همسو قرار گرفت؛ از رسانه‌های متعلق به نظام سلطه تا پیاده‌نظام فارسی زبان آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی و برخی چهره‌های سیاسی و رسانه‌ای اصلاح‌طلب.

نکته طنز ماجرا این بود که بسیاری از رسانه‌ها و مهره‌های شاخص متعلق به غرب که در ضدیت کامل با اسلام و مسلمانان قرار داشته و مأموریت پروپاگاندای مستمر علیه ایران و محور مقاومت را بر عهده دارند، نگران وجه دینی و اسلامی این سخنان شده و با القای مغایرت آن با نگاه اسلامی، فریاد وااسلاما سر دادند! در این باره به برخی نکات می‌توان اشاره کرد:

۱. سخنان رهبر انقلاب در این دیدار همان‌گونه که مورد اشاره قرار دادند مبتنی بر یک نگاه کلان راهبردی به مسائل جهانی است. اینکه هندسه جهانی قدرت در حال به هم خوردن است، دیگر ادعای استراتژیست‌های غیرغربی و ذی‌نفع این ادعا نیست، بلکه بسیاری از استراتژیست‌ها و سیاسیون غربی و امریکایی بر آن صحه گذاشته‌اند. قدرت امریکا هم در عرصه بین‌المللی و هم در عرصه داخلی در حال افول است و این را خود امریکایی‌ها از حداقل دو دهه قبل متوجه شده‌اند و تاکنون برای جلوگیری از این روند تلاش زیادی کرده‌اند، به خصوص برای مهار ایران، چین و روسیه به عنوان قدرتمند‌ترین مخالفان نظم تک‌قطبی و پیشران‌های روند افول امریکا. از طرفی همزمان با افول امریکا، مخالفان یکه‌تازی امریکا و جهان تک‌قطبی نیز توانسته‌اند بر قدرت خود اضافه کنند و در این میان، ایران به صورتی کاملاً هوشمندانه و با نگرشی راهبردی توانسته ضمن خنثی‌سازی تهاجم ترکیبی همه‌جانبه دشمن علیه خود، برنامه‌های هژمونیک غرب و امریکا را در منطقه که با به کارگیری جریانات تکفیری علیه ایران و محور مقاومت در حال انجام بود به شکست بکشاند. آخرین مورد این تلاش‌ها برای تداوم هژمونی جهانی امریکا، برنامه‌ریزی ناتو به رهبری امریکا برای حمله به کریمه و الحاق اوکراین به این پیمان خطرناک بود که در صورت رخداد آن، علاوه بر تبعات شدید امنیتی- نظامی برای روسیه، راه را برای تداوم گسترش این موجودیت پلید به شرق باز و اعتماد به نفس زیادی برای اقدامات آینده آن علیه ملل مستقل، چون ایران فراهم می‌کرد. این واقعیت‌های میدانی نشان می‌دهد که «ابتکار عمل» ذکر شده چقدر دقیق و حاوی نگرش راهبردی و آینده‌نگرانه بوده است.

۲. برای رفع نگرانی غربی‌ها و پیاده‌نظام فارس‌زبان آن از زیر پا گذاشته شدن آموزه‌های اسلامی در پی تأیید این ابتکار عمل از سوی رهبری و رفع دغدغه آنان نسبت به اسلام باید گفت که از نظر شرعی، هرگاه خطری جامعه اسلامی را تهدید کند ولو در آینده نزدیک، فقه برای «دفاع مشروع» از کیان اسلامی و مسلمانان حتی همکاری فرد مسلمان با سلطان جائر بدون اذن، ولی را جایز دانسته و جهاد دفاعی را با شرایطی تجویز کرده است! در حالی که در این فقره، علاوه بر اینکه شخص پوتین را نمی‌توان مصداق سلطان جائر ذکر شده دانست، خود، ولی فقیه به عنوان رهبر اسلامی، این راهبرد دفاعی را برای مستحکم‌تر نمودن سدی در برابر پیشروی دشمن و تضعیف آنان تعیین کرده است. از طرفی یکی دیگر از مبانی شرعی «دفاع مشروع» در فقه اسلامی، قاعده‌ای به نام «تترس» است که طبق این قاعده در شرایط جنگی، هرگاه برای حفظ جان انسان‌های به مراتب بیشتر که در معـرض خطـر قطعـی یـا قریـب‌الوقـوع هستند نیاز باشد که جـان انسـان‌هـای کمتری در خطر بیفتد، عقلاً و شرعاً می‌توان جان انسان‌های کمتر را اگرچه مسلمان باشـند بـه خطـر انداخت. طبق این قاعده که فارغ از بعد فقهی آن، جنبه کاملاً عقلانی دارد، می‌توان برای دفاع از مسلمانان و مستضعفان عالم از شرارت‌های برنامه‌ریزی شده دشمنان بشریت به دفاع مشروع و بازدارنده دست زد، ولو در این دفاع جان عده‌ای معدود به خطر بیفتد.

وجه فراسرزمینی دفاع بازدارنده از مسلمانان و کیان اسلامی در سرزمین دشمن یا سرزمین ثالثی که پایگاه دشمن شده است نیز در متون دینی آمده که یک مورد مشهور آن به روشنی در کلام امام علی علیه‌السلام بیان شده است: «به خدا سوگند هر ملتی که درون خانه خود مورد هجوم قرار گیرد، ذلیل خواهد شد.»

تجربه تاریخ دور و معاصر، این حقیقت را به روشنی نشان می‌دهد که موجودیت پلیدی به نام ناتو به رهبری امریکا صرفاً برای جلسه گذاشتن و بیانیه دادن تشکیل نشده و برای آینده بشریت و علیه کشور‌های اسلامی و مسلمانان برنامه‌های شومی در سر دارد و اگر فقط همین یک روایت را نیز مبنا قرار دهیم، لازم است همین امروز در هر نقطه‌ای که امکانش است افسار این ارتش تجهیزشده سلطه‌گر کشیده شود.

قابل ذکر است که نویسنده این سطور ادعایی در فقه ندارد و ذکر این موارد صرفاً برای اشاره به برخی ابعاد شرعی این نگاه، برای آگاه‌سازی عده معدودی است که با حسن نیت، این سخنان مغرضانه را باور می‌کنند و نیز برای راحت شدن خیال بزرگ‌ترین دشمنان اسلام است که در این مورد شدیداً دغدغه اسلام پیدا کرده‌اند! البته روشن است که این سطح از دغدغه‌مندی نسبت به اسلام و زیر پا گذاشته شدن آموزه‌های آن توسط پیاده‌نظام دشمن، نه از سر علاقه به اسلام که با نیت تکرار قرآن‌های به نیزه شده در برابر، ولی فقیه به عنوان نایب حاضر امام غایب با هدف تداوم هژمونی دشمنان و سلطه آتی آنان برای نابودی اسلام و کیان اسلامی است. باور به صدق و دغدغه‌مندی و دلسوزی نسبت به اسلام و زیر پا گذاشته شدن آن در این فقره، از طرف کسانی که نسبت به برخورد با عریان‌نمایی و بی‌حجابی شدیداً مخالفت می‌کنند و پیاده‌نظام آنان صبح تا شب در حال نقش‌آفرینی در عرصه ضدیت با احکام روشن اسلامی هستند، بلاهت خاصی می‌خواهد!

۳. جمهوری اسلامی ایران برای «دفاع مشروع» از جان مردم خود و سایر مردم منطقه و مستضعفین عالم همواره به صورت فعال عمل کرده و در این باره مسامحه به خرج نداده و با کسی تعارف نکرده است و یکی از روشن‌ترین آن‌ها دفع شر جریان هدایت‌شده تکفیری از سر ملل منطقه و پیشگیری از افتادن این آتش بر جان ملت ایران بوده که با بذل جان شماری از بهترین جوانان ایران محقق شد. امروز نیز این «دفاع مشروع» ادامه دارد و وارد فاز جدید شده است و همانگونه که چندی پیش فرمان تهاجم ترکیبی علیه تهاجم ترکیبی دشمن صادر شد، امروز نیز «دفاع مشروع و پیش‌دستانه» در حال پیگیری است که ضمن تلاش برای خنثی‌سازی برنامه‌های شوم دشمن، به تقویت روند تضعیف بین‌المللی نظام سلطه و استقرار نظم جدید جهانی کمک خواهد کرد. نظمی جدید در جهانی چند قطبی که در آن اثری از هژمونی سلطه‌جویانه مسلط امریکا نیست و جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت یک قطب مؤثر جهانی بوده و نقشی اساسی در مناسبات جهانی ایفا خواهد کرد و این همان راز دغدغه‌مندی امروز بزرگ‌ترین دشمنان اسلام و بشریت نسبت به زیر پا گذاشته شدن آموزه‌های اسلام در این موضوع است!»

 

درآمد اتفاقی چیست مالیات اتفاقی کدام است؟

محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله رسالت نوشت: «درآمد اتفاقی مطابق ماده ۱۱۹ قانون مالیات‌های مستقیم ، درآمد نقدی و غیرنقدی که شخص حقیقی یا حقوقی به صورت بلاعوض و یا از طریق معاملات محاباتی و یا به عنوان جایزه یا هر عنوان دیگر از این قبیل تحصیل می‌نماید، مشمول مالیات اتفاقی می باشد.

همچنین مطابق بند ۱۰ بخشنامه شماره ۵۰۵/۹۶/۲۰۰ مورخ ۲۴/۲/۱۳۹۶ درخصوص نحوه بررسی و رسیدگی به تراکنش‌های بانکی مشکوک، چنانچه براساس اظهارات صریح و مکتوب مؤدی، در قبال وجوه واریزی به حساب‌های بانکی وی، ما به ازایی اعم از کالا یا خدمات توسط مؤدی ارائه نشده و یا در آینده ارائه نشود و یا وجوه واریزی ناشی از معاملات محاباتی بوده و یا براساس اسناد و مدارک به دست آمده و تحقیقات صورت گرفته، منشأ وجوه واریزی مشخص نشود، این امر مؤید وجود درآمد اتفاقی است و حسب مقررات فصل ششم از باب سوم قانون مالیات‌های مستقیم مشمول مالیات خواهد بود.

براساس این تعاریف چند نکته را به وزارت اقتصاد ودارایی به‌ویژه معاونت خزانه‌داری و معاونت مالیاتی و همچنین رئیس سازمان برنامه و بودجه یادآور می‌شوم :

۱- در چهاردهمین حراج تهران در ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ بیش از ۴۲ میلیارد تومان و در پانزدهمین حراج تهران در تاریخ ۲۴ دی ماه ۱۴۰۰ بیش از ۱۵۸ میلیارد تومان فروش آثار به‌اصطلاح هنری بوده و این مبالغ نجومی به عنوان درآمد اتفاقی برای صاحبان اثر، درآمد ایجاد کرده است احتمال پولشویی در این حراج را کارشناسان از نظر دور نداشته‌اند اما اگر چتر مالیاتی دولت را بر این حراجی‌ها درست ببینیم، باید مالیات اتفاقی هم به عنوان پیش‌بینی درآمد در سال ۱۴۰۰دیده می‌شد. حال آنکه با چنین سابقه‌ای در بودجه ۱۴۰۱ مالیات اتفاقی در ردیف ۱۱۰۳۰۲ فقط ۲۵ میلیارد تومان است!!

۲- روزانه دهها میلیارد تومان تراکنش مالی مشکوک در بانک‌ها صورت می‌گیرد که می تواند مشمول «درآمد اتفاقی» و نیز «مالیات اتفاقی» قرار گیرد. اما چتر مالیاتی دولت هیچ نظارت و کنترل متمرکزی روی «تراکنش‌های بانکی مشکوک» ندارد.

۳- در تمام جهان نسبت بین تولید ناخالص ملی و مالیات در پیشرفته‌ترین کشورها ۴۵ درصد   در کشورهای درحال توسعه ۳۵ درصد و در برخی کشورهای کمتر توسعه یافته بین ۲۰تا ۲۵ درصد است. در ایران این رقم به ۸ درصد هم نمی‌رسد. وظیفه دولت در کاهش فاصله طبقاتی با اخذ مالیات حقه بر ثروتمندان به‌ویژه در حوزه درآمدهای اتفاقی تقریبا تعطیل است و معاونت خزانه‌داری‌کل و معاونت امور مالیاتی وزارت اقتصاد و دارایی و نیز سازمان برنامه و بودجه باید قدری به وظیفه حکمرانی و جایگاه خود در این حوزه فکر کنند.

۴- طی ۸ ماه اخیر در تهران قیمت ملک ۱۰ برابر شده است. قیمت زمین و ملک هر ساله یک رشد نسبتا معقول نسبت به تورم داشته اما رشد ۱۰برابری آن خبر از یک توطئه می‌دهد که از حوصله تحلیل اقتصادی بیرون است و باید علل آن‌را در حوزه امنیت ملی با داده‌هایی از معاملات بزرگی که ابتدا در مناطق ۱ و ۲ و ۳ و تسری آن به مناطق دیگر تهران و حتی سراسر کشور می رسد ، جستجو کرد. این توطئه از پیش طراحی شده، رکود و گرانی مسکن را دامن زده است. کاری به این نداریم که توطئه بوده یا نبوده ، این به  نهادهای نظارتی و امنیتی مربوط است. اما صاحبان درآمد اتفاقی نجومی که چندین نسل آینده خود را با این درآمدها می‌توانند تأمین کنند، آیا نباید مشمول مالیات اتفاقی شوند؟

بنده از رئیس جمهور محترم و جناب آقای مخبر می‌خواهم یک بار دیگر به ردیف درآمدی ۱۱۰۳۰۲ جدول شماره ۵ بودجه ۱۴۰۱ نگاه کنند و ببینند آیا پیش‌بینی ۲۵ میلیارد تومانی برای این ردیف درخصوص مالیات‌ها اتفاقی معقول است؟!

اگر معقول نیست قدری تمرکز دولت از روی حقوق‌بگیران ثابت و کسبه جزء بازار را کم کنند و فشار دولت را روی گرفتن مالیات از ثروتمندان به‌ویژه صاحبان درآمد اتفاقی ببرند.

۵- دیوان محاسبات کشور خوشبختانه تفریغ بودجه ۱۴۰۰ را زودتر از موعد مقرر به مجلس داده است.باید دید در تفریغ مالیات ها به‌ویژه مالیات اتفاقی، با توجه به نکات بالا  دولت چه تصویری از اعداد و ارقام منابع عمومی  ارائه می دهد؟»

 

تناقض ذاتی در نظم جهانی

کیومرث اشتریان در سرمقاله «شرق» نوشت: «نظم جهانی تناقضی در خود دارد که می‌تواند برخی کشورها را به‌سوی یکجانبه‌گرایی در سیاست امنیتی بکشاند و آنها را به‌سوی سلاح هسته‌ای رهنمون کند. تناقض ذاتی یعنی «هم‌زمانیِ نظم و بی‌عدالتی» یعنی احساس «امنیت و تهدید». ارزش سلاح هسته‌ای در معادلات جهانی شاید برای ابرقدرت‌ها کاسته شده باشد، چون ضربات متقابل برای هر‌دو طرف مخرب است. اما برای کشورهای ضعیف‌تر اتفاقا می‌تواند جذاب باشد؛ چون آنها را از خطر تجزیه یا تجاوزهای منطقه‌ای ِمستظهر به بازی‌های بزرگ استراتژیک به دور می‌دارد؛ هر‌چند‌ ریسک تحریم اقتصادی و «تعطیلی توسعه» خطر بزرگ‌تری‌ است که در صورت اتمی‌شدن آنها را تهدید می‌کند. چالش‌های استراتژیک میان قدرت‌های بزرگ (مانند گسترش ناتو) پای این کشورها را به معرکه و مهلکه باز می‌کند، ازاین‌رو برخی کشورها ممکن است این خطر را به جان بخرند. البته همه کشورها در معرض چنین خطری نیستند. چند کشور در چنین موقعیت‌های حساسی هستند. اوکراین و ایران دو مثالِ به‌روز از چنین وضعیتی هستند. فشار اقتصادی غرب و تهدید کمربند امنیتی که از سوی غرب و اسرائیل روزبه‌روز بسته‌تر می‌شود، می‌تواند برخی نیروهای درون حاکمیت و البته شماری از نیروهای ملی را که تمامیت ارضی را بر نوع رژیم سیاسی ترجیح می‌دهند، به‌سوی سلاح هسته‌ای متقاعد کند. متأسفانه در این میان بی‌مسئولیتی آمریکا، اسرائیل و اروپا چنین بازی خطرناکی را دامن می‌زند. همین بی‌مسئولیتی تاریخی ازسوی آمریکا و اروپا در موضوع اوکراین مشاهده شد که یک بازی خطرناک استراتژیک را در تحریک روسیه دامن زدند. غرب از تجربه فشار بر آلمان در جنگ جهانی اول عبرت نگرفته است و بازی تحقیر و تهدید را به‌صورت دوگانه‌ای در ارتباط با ایران و روسیه (و حتی اوکراین به‌گونه‌ای دیگر) در پیش گرفته است. برخلاف شعارها، کشورهای غربی در بی‌مسئولیتی به صلح جهانی کم ‌مایه نگذاشته‌اند.

نظم جهانی در‌واقع معماری قدرت جهان است و نوعی تقسیم قدرت بین‌المللی که کشورها از راه «مهر و کین» و بنابه ملاحظات استراتژیک آن را پذیرفته‌اند و رژیم‌های بین‌المللی از کنترل تسلیحات تا وضعیت آب‌و‌هوایی و تضاد رفتاری در حقوق بشر را بر آن بنا نهاده‌اند. این رژیم‌ها و سازوکارهای حقوقی بین‌المللی تاکنون در سایه «توازن قدرتمندان» کارکردهای خود را حفظ کرده‌اند اما سبب نشده‌اند که زورآزمایی و رقابت و جنگ به کلی از میان برود. این رژیم‌های «بین‌المللی» توانسته‌اند نظمی کلی را حفظ کنند. تحولات اساسی که این سال‌ها در مناسبات اقتصاد جهانی پدیدار شده است می‌تواند این رژیم‌های «جاافتاده» بین‌المللی را دچار تزلزل کند. شرایط کشورهایی مانند آلمان، ژاپن، کره جنوبی، پاکستان و ایران، هریک به‌گونه‌ای متفاوت، دچار دگرگونی‌های اساسی در رژیم قدرت بین‌الملل شده است. این کشورها هرچه بیشتر در «نقطه تماس نزاع استراتژیک» قرار گیرند، می‌توانند دچار چالش‌های اساسی در سیاست‌گذاری امنیت ملی شوند. هراس و «خودکم-بزرگ بینی» دو عامل مهم در تغییر رفتارهای رادیکال کشورهاست. «خودکم-بزرگ بینی» گونه‌ای خود‌بزرگ‌بینی است که اساسا ناشی از ضعف، فقدان مهارت و بالا‌بودن اعتما‌دبه‌نفس است. «اثر دانینگ-کروگر» را به یادآورید‌... . بدینسان در هنگامه تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری امنیت ملی شاید بیش از هر‌چیز باید بر این دو عامل مراقبت کرد. درس اخلاق بی‌فایده است و نمی‌توان کشورها را و از جمله رژیم‌های لیبرال‌دموکرات سرمایه‌داری را به مسئولیت‌پذیری‌شان به صلح بین‌الملل فراخواند؛ ظاهرا تضاد منافع قدرت‌های بزرگ بیش از اینها ریشه دوانده است. کشورهای در معرض خطر، هرچند غرق در شعارهای ایدئولوژیک باشند، حساسیتِ منازعه ابرقدرت‌ها را از روی غریزه درمی‌یابند. اینجاست که تحریک کشورها ممکن است آنها را به آستانه هسته‌ای یا پیوستن به یکی از طرفین بکشاند؛ نکته همین است و تمام. آلمان در اروپا، ژاپن و کره جنوبی در شرق دور و ایران در غرب آسیا هر‌یک به گونه‌ای دغدغه‌هایی برای موجودیت خود و سرزمین‌شان خواهند داشت و این فارغ از هرگونه ایدئولوژی است که آنها داشته باشند. سخنان هفته گذشته کمال خرازی و محمدجواد لاریجانی را باید از این‌رو جدی گرفت که از «متقاعدکنندگیِ» نوعی «استدلال هسته‌ای» در هنگامه‌های تهدید استراتژیک پرده برمی‌دارد. نمونه‌های چنین استدلال‌هایی را در بیانات مرحوم دکتر عسگرخانی، استاد پیشین روابط بین‌الملل دانشگاه تهران، اکبر اعتماد مقام سازمان انرژی اتمی رژیم سابق و دیگران می‌توان یافت. در بحران‌های امنیتی، منطق راه غریزه در پیش می‌گیرد، استدلال‌ها متحول می‌شوند، افکار به خشونت می‌گرایند، اذهان مشوش می‌شوند. در واهمه، هراس و ضعف، دولت‌ها دچار خطای استراتژیک می‌شوند؛ این آموزه «نظریه روانی» در روابط بین‌الملل است. کینه‌توزی‌های آمریکا و اسرائیل چشم اخلاق آنان را کور کرده است و نمی‌توانند فارغ از کینه‌ها و منافع به مسئولیت خود در صلح بین‌الملل بیندیشند. فشارهای حداکثری آنان دیگر فقط اقتصادی نیست، نوعی توحش مدرن است. گاه تصور می‌شود که آنان در پی نابودی و تجزیه ایران‌اند؛ همان‌گونه که «برنارد لوییس» زمانی گفته بود که «ایران زیادی بزرگ است». 

‌تناقض ذاتی نظم جهانی خود را بیش‌از‌پیش نشان می‌دهد و گویی اسرائیل در برافروختن آتش جنگ بیش از دیگران بی‌تابی می‌کند. «تناقض‌های ذاتی در نظم جهانی» در هنگامه «افزایش بحران رقابت بر سر منافع استراتژیک» کشورهای کوچک‌تر و کم‌قدرت‌تر را به درون بحران فرومی‌بلعد. ‌مانند وضعیتی که برای اوکراین پیش آمد‌ و اینک ایران. در اتصال این دو متغیر (یعنی «تناقض‌های ذاتی نظم جهانی» و «افزایش بحران رقابت بر سر منافع استراتژیک») اسرائیل در پی فرو‌کشیدن ایران به درون همین بحران است. با درک چنین شرایطی است که باید در صف‌بندی‌های استراتژیک با حزم و احتیاط فراوان رفتار کرد و چالش‌های تاریخی ایران و آمریکا را به منازعات استراتژیک میان آمریکا، چین و روسیه گره نزد. به‌ویژه خودکم‌بینی به «شیفتگی روسی» منجر نشود. همان بلایی که بر سر مشتاقان به هیتلر در جنگ جهانی دوم آمد و شد آنچه که شد. این روزها بحران استراتژیکی جهان را فراگرفته است که قرار است سرنوشت آینده قرن را رقم زند. بی‌طرفیِ ایران در این منازعه استراتژیک گزینه‌ای ناممکن نیست اما متأسفانه گاه عکس این راه پیموده می‌شود. در برابر تناقض‌های ذاتی و تاریخی «صبر و زمان‌فرسایی» و گذار از بحران یک گزینه مهم است. رفتار هوشمندانه در چنین هنگامه‌های تاریخی راه را برای نوعی «بی‌طرفی منفی» باز می‌کند تا بتوان از این بحران که بیش از هر‌چیز «مسئله ابرقدرت‌هاست» و نه ضرورتا «مسئله ما» به سلامت گذر نمود. این بحران می‌تواند «مسئله ما» نباشد. ایران تجربه درخشانی در نپیوستن به صدام در جنگ با آمریکا دارد؛ دامی که با خامی برخی اصلاح‌طلبان جذاب می‌نمود. حکیمانه و خردمندانه با تدبیر رهبری از کنار آن بحران گذشتیم. اینک در بحران اوکراین نیازمند چنین حکمتی از سوی رهبری هستیم. این فقط هراس نیست که «استدلال» را در سیاست‌گذاری امنیت ملی به کژتابی می‌کشاند. خودکم‌بینیِ ذاتی هم گاهی ملت‌ها و روشنفکران و نخبگان و توده‌ها را به‌سوی طرفداری از فاشیسم و هیتلریسم و امپریالیسم و دیگر ایسم‌ها کشانده است. این در میان آنان که دچار «خودکم-بزرگ‌ بینی»اند بیشتر شایع است. در خلال جنگ دوم جهانی افسانه‌های واهی در باره مسلمان‌شدن هیتلر از‌این‌دست بود. در میان عوام از همه کشورها چنین افسانه‌هایی وجود دارد؛ شاید کاری هم نمی‌توان کرد. اما یک نکته کلیدی وجود دارد: فاجعه آنگاه رخ می‌دهد که چنین اشتباهاتی به‌صورت سیستماتیک در سیستم تصمیم‌گیری وارد شود. ببینید علی‌اکبر ولایتی، با سابقه‌ای چهل‌ساله در سیاست خارجی چه می‌گوید: «رفتار آقای پوتین و اعتقاداتش که در اعمالش بروز می‌کند، اعتقاد به معنویت است؛ به این ترتیب که در گذشته حاکمان کرملین بی‌خدا و آتئیست بودند و اکنون از رئیس تا پایین‌ترین حد سکنه‌های آن کشور نوعا یا مسیحی هستند، یا مسلمان و یا به کلیسا می‌روند یا به مسجد».

 


 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها