آیا روحانی واقعاً به دنبال لغو تحریمها بود؟
هاشمی با صراحت میگوید که شکستن تابوی مذاکره با امریکاییها مهمتر از شکستن ساختار تحریمها بوده: «بله. یک قسمتش همینجا بود. چون مذاکره با امریکا یک تابو بود و این تابو آسان نمیشکست و بدون امریکا هم نمیشد این کار پیش برود.»
بیست و سوم تیر 1401 هفتمین سالگرد انعقاد برجام است. توافقی که به جای لغو تحریمها و پایان دادن به مجادلات پیرامون برنامه هستهای ایران، در عمل باعث افزایش فشارها و تحریمها علیه ایران شد و مناقشات ایران با غربیها در اینباره را نیز افزایش داد. از این رو ضروری است از زاویه دید متفاوتی به مسأله نگاه کرده و به این موضوع اساسی بپردازیم که اگرچه انتظار مردم ایران از مذاکرات هستهای لغو تحریمها بود، اما آیا دولتمردان قبلی نیز چنین هدفی را دنبال میکردند؟ برای رسیدن به پاسخ دقیق این سؤال، باید سخنان هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و اعضای تیم مذاکرهکننده قبلی را با دقت مرور کرد، سخنانی که تمامی آنها بهصورت عمومی و علنی منتشر شده اما آنچنان که باید مورد توجه افکار عمومی قرار نگرفته است. دقیقاً دو روز بعد از توافق موقت ژنو در آذر 92 و در حالی که هنوز خبری از توافق نهایی یا همان برجام نبود، هاشمی رفسنجانی در گفتوگو با فایننشال تایمز جمله مهمی را مطرح کرد که بهخوبی نقشه راه دولت روحانی در هدفگذاری اصلی از مذاکرات هستهای را نشان میداد.
هدف: شکستن تابوی مذاکره!
در بخشی از این گفتوگو وقتی خبرنگار از هاشمی میپرسد «این خطشکنی که میگویید (رخ داده) در واقع شکستن ساختار تحریمها بوده یا صحبت کردن با امریکاییها بود؟
هاشمی با صراحت میگوید که شکستن تابوی مذاکره با امریکاییها مهمتر از شکستن ساختار تحریمها بوده: «بله. یک قسمتش همینجا بود. چون مذاکره با امریکا یک تابو بود و این تابو آسان نمیشکست و بدون امریکا هم نمیشد این کار پیش برود.» چند ماه بعد، حسن روحانی در ۲۸ شهریور ۹۳ در گفتوگو با شبکه تلویزیونی انبیسی امریکا جمله مهمی میگوید که چشمانداز و هدف دولت وقت از مذاکرات هستهای را بهتر نشان میدهد. وی میگوید: «به هر حال این عدم رابطه و شرایط ایران و امریکا تا قیامت که نخواهد بود. به هر حال زمانی دریک شرایط مناسبی، در دوره این دولت یا دولت بعدی و یا بعد از آن، مسأله ایران و امریکا حل خواهد شد.»
یک روز بعد از توافق لوزان در ۱۴ فروردین ۹۴ نیز وقتی روحانی در برابر دوربینهای صداوسیما قرار میگیرد، در سخنانی خطاب به مردم ایران که به صورت زنده از شبکه خبر پخش شد، صراحتاً تأکید کرد که هدف فقط مذاکرات هستهای نیست بلکه هدف دیگری از مذاکرات وجود دارد. آنچه که روحانی در آنجا با اسم رمز «تعامل سازنده با جهان» عنوان کرد اما بعداً مشخص شد این تعبیر از دید وی و دولت وقت تفسیری جز رابطه با امریکا ندارد: «مذاکرات هستهای ما پله اول برای تعامل سازنده با جهان است. بحث ما فقط هستهای نیست. این نیست که ما امروز یک موضوعی به نام هستهای داریم و میخواهیم با دنیا مذاکره کنیم و این موضوع تمام بشود، این پله اول برای رسیدن به بام تعامل سازنده با جهان است.» اما هرچقدر تعبیر «تعامل سازنده با جهان» روحانی مبهم و تفسیرپذیر بود، سخنان حمید ابوطالبی معاون سیاسی دفتر رئیس جمهور صریح و بدون پیچیدگی بود. وی در توئیتی که در 22 فروردین 94 منتشر کرد، عملاً در واکنش به بسیاری از نقدهای کارشناسی منتقدان و دلسوزان نسبت به روند مذاکرات و توافق لوزان جملهای کلیدی و مهم را عنوان کرد: «به نظر من ارزش آغاز تعامل ایران و امریکا، بیش از موضوع پرونده هستهای است؛ آن را آسان ازدست ندهیم.»
هاشمی و سفارت امریکا
چند روز بعد نیز حسن روحانی در جشن بزرگ کارگری در 8 اردیبهشت 94 مجدداً تأکید کرد که دولت وی تنها به دنبال مذاکرات هستهای نیست و هدف دیگری در سر دارد: «بعضی فکر میکنند در ماجرای مذاکرات هستهای، دولت تنها دنبال این است که یک معضل به نام پرونده هستهای را حل کند. پرونده هستهای و حل آن اولین گام برای حل معضلات اساسی است.»
جالب آنکه هاشمی رفسنجانی در 17 تیر 94 یعنی دقیقاً چند روز قبل از امضای برجام در وین، صادقانه از امکان بازگشایی سفارت امریکا در تهران نیز سخن گفت. وی در گفتوگو با گاردین اعلام کرد: «اینکه مسئولان ما به اینجا رسیدند که با امریکا هم جداگانه صحبت کنند، یک قدم به پیش است. یعنی در این جریان تابو شکسته است. اگر (هستهای) حل شود، گام بزرگی در یکی از مهمترین مسائل و اختلافات برداشته شده است. من دارم میگویم که راه صافتر میشود.» در ادامه خبرنگار از وی میپرسد: «فکر میکنید دوباره سفارت امریکا در تهران باز میشود؟» هاشمی پاسخ میدهد: «محال نیست. اگر رفتارها اصلاح شود، طبعاً به سفارت میرسد.»
وقتی زیر همه چیز زدند
روحانی 18 مهر 94 در همایش بینالمللی صنعت و تجارت نیز صراحتاً اعلام داشت که هدف وی فقط حل مشکل هستهای نبوده بلکه ایجاد فضایی جدید بوده است: «ما دنبال توافق هستهای نبودیم که مشکل هستهای را حل کنیم، البته میخواستیم که مشکل هستهای هم حل شود. دنبال مذاکره بودیم برای ایجاد فضای جدید در منطقه و جهان. این فضا است که برای ما اهمیت دارد.»
اما این بحث با امضای برجام به اوج رسید و در سفری که روحانی به ایتالیا و فرانسه داشت با صراحت بیشتری توسط وی عنوان شد. از جمله نشست خبری وی در 7 بهمن 94 در ایتالیا که روحانی اعلام کرد: «امکانپذیر هست که بین ایران و امریکا یک رابطه غیرخصمانه و بدون تنشی برقرار شود و کلید این کار در واشنگتن هست، در تهران نیست. اگر این کلید در تهران بود، من حتماً از این کلید استفاده میکردم اما متأسفانه در واشنگتن هست و آنها باید از این کلید استفاده کنند.»
چند روز بعد نیز وقتی روحانی با نشریه فرانسوی لوموند گفتوگو میکرد، با اشاره به گفتوگوی تلفنیاش با اوباما در مهرماه 92 اعلام کرد: « هنگام گفتوگوی تلفنی با باراک اوباما، به او گفتم که ما خواهان کاستن تنشهای فیمابین هستیم و این طور به نظر میرسد که این تنشها کاسته شدهاند. پس از برگزاری انتخابات در ایران و امریکا، تلاشها در این زمینه افزایش خواهد یافت. باید تصریح کنم که بین دو کشور ایران و امریکا اختلافات ابدی نبوده و ما تلاش میکنیم که روزی به این اختلافات برای همیشه پایان دهیم. توافق هستهای ایران که امریکا نقش بسیار مهمی در به فرجام رسیدن آن داشت، گام بلندی به جلو بود. ﺣﻀﻮﺭ ایران در کنار امریکا در ﻣﺬﺍﮐﺮﺍﺕ ﺻﻠﺢ ﺳﻮﺭﯾﻪ، گام دیگری است که در این راه برداشته شده است.»
علاوه بر نقلقولهای مورد اشاره، بعدها عباس عراقچی و محمدجواد ظریف نیز در سخنانی جداگانه تصریح کردند که اساساً هدف دولت وقت از مذاکرات هستهای نه رفع تحریمها، بلکه مسائل دیگری بوده است.
به عنوان مثال، عراقچی در گفتوگویی که در برنامه تلویزیونی جهان آرا در 10 بهمنماه 96 داشت، با تأکید بر اینکه «مسأله اصلی مذاکرات رفع تحریمها نبوده است»، اظهارکرد: هدف از برجام به رسمیت شناختن حق هستهای ایران بود! نکتهای که اساساً قبل از برجام نیز توسط 1+5 مورد پذیرش قرار گرفته بود و برای این مسأله نیازی به امضای برجام و عقبنشینیهای متعدد در حوزه تأسیسات هستهای وجود نداشت. علاوه بر این مسأله محمدجواد ظریف نیز در دی ماه سال 97 در گفتوگو با رسانه آخرین خبر صریحاً اعلام کرد که هدف از برجام اقتصادی نبوده است: «اینکه کسی بگوید هدف برجام اقتصادی بود این واقعاً با واقعیات نمیسازد... برجام اهدافش استراتژیک و راهبردی بوده است.»
علت اصلی شکست برجام در کلام یاران برجام
در عین حال بازهم برای فهم بهتر راهبرد دولتمردان قبل از برجام و مذاکرات هستهای، ضروری است تا بخشهایی از کتاب «ایران و امریکا: گذشته شکستخورده و مسیر آشتی» اثر حسین موسویان، سفیر ایران در آلمان در دولت سازندگی و معاون حسن روحانی در تیم مذاکرهکننده دولت خاتمی را مرور کنیم.
وی در این کتاب با صراحت کامل هدف مذاکرات هستهای در دولت روحانی را عادیسازی و گسترش رابطه با امریکا توصیف کرده و مینویسد: «سومین طرز تفکر (درباره امریکا) که توسط اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور سابق ایران و رئیس جمهور کنونی ایران حسن روحانی نمایندگی میشود... این تفکر نسبت به احتمال تغییر موضع امریکا خوشبین است و عادیسازی روابط همراه با حفظ منافع ملی ایران را امکانپذیر میداند. این مکتب فکری برای تلاشهایی جامع و جدی در جهت رابطه حداکثری با ایالات متحده... آمادگی دارد. این گروه میانهرو و معتدل و عملگرا نامیده میشوند که از اقتصاد آزاد و به نفع خصوصیسازی صنایع دولتی حمایت میکنند. طرفداران این مکتب فکری در جهت منافع مشترک بین ایران و امریکا تلاش میکنند.» (ص 40)
موسویان هدف از مذاکرات هستهای دولت روحانی با امریکا را «فرا هستهای» توصیف کرده و مینویسد: «اگرچه موضوعات بیشتری در مورد موفقیت مذاکرات هستهای مطرح هستند، اما راه حلی مسالمتآمیز درباره این موضوع میتواند به عنوان نقطه کلیدی شروع صلح بین دو کشور در نظر گرفته شود.» (ص 51)
با این تفاسیر جای ابهامی باقی نمیماند که اساساً چرا برجام با وجود همه شعارها و ادعاهای دولتمردان قبلی با شکست مواجه شد و در عمل نتوانست منجر به لغو تحریمهای حتی هستهای (مانند تحریم چرخه دلار) شود. چرا که از نگاه رئیسجمهور و مذاکرهکنندگان دولت قبل، مسأله هستهای موضوع کماهمیتی بود که باید در قدم اول قربانی میشد تا امریکاییها حسننیت ایران را میدیدند و به واسطه هزینهای که ایران در این مسیر میدهد، حاضر به عادیسازی روابط با ایران شوند. به تعبیر دیگر؛ اساساً حقوق هستهای ایران آنقدر ارزش نداشت که پای آن ایستادگی شود یا حتی با امریکاییها چانهزنی شود که توافق خوبی را که منجر به لغو تحریمها شود با ایران امضا کنند، بلکه ایران در جایگاه متهم و حتی مجرم باید قدم اول را برای تنشزدایی و اعتمادسازی با امریکا برمیداشت تا در نهایت آنها نیز واکنشی در جهت عادیسازی روابط با ایران بردارند. اما این تجربه در عمل شکست خورد و در حالی که قبل از برجام مجموعاً 802 تحریم علیه ایران اعمال کرده بودند، حتی در حین مذاکرات برجام و اجرای این توافق نیز به روند تشدید تحریمها ادامه دادند تا جایی که در سال 1400 تعداد تحریمهای علیه ایران به بیش از 1500 تحریم رسید و نه تنها برجام باعث لغو تحریمها نشد بلکه در عمل به محدودیتهای شدید و بیسابقه علیه تأسیسات هستهای ایران منجر شد.
اکنون بهتر مشخص میشود که چرا مذاکرات احیای برجام نیز با مشکلات متعدد مواجه شده است. زیرا هدف تیم جدید مذاکرهکننده هستهای نه عادیسازی رابطه با امریکا بلکه انتقاع اقتصادی ایران از این توافق است، اما خلل و فرج فراوان این توافق ضعیف، در عمل باعث شده تا کسب انتفاع اقتصادی از این سند بسیار دشوار شود.
منبع: روزنامه ایران
دیدگاه تان را بنویسید