تحلیل از چپ و راست؛

اهداف بایدن

کد خبر: 1161748

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

اهداف بایدن

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

23 تیرماه روسیاهی آمریکا در 2 پرده 

 مسعود اکبری در «کیهان» نوشت: «امروز 23 تیرماه روزی مهم در تقویم کشورمان است. این تاریخ یادآور 2 واقعه مهم و درس‌آموز است، یکی راهپیمایی تماشایی و حماسی مردم عزیز ایران در تیرماه 78 و دیگری امضای برجام در تیرماه 94. 

شاید در ظاهر این دو رویداد هیچ شباهتی با یکدیگر نداشته باشند، اما با دقت در جزئیات، نکات قابل تأملی به دست می‌آید. نکاتی که از شباهت‌های این دو واقعه حکایت می‌کند. 

1- اولین شباهت این دو رویداد، خطای محاسباتی آمریکا در رویارویی با نظام جمهوری اسلامی ایران و مردم فهیم و بصیر کشورمان است. مقامات آمریکایی- اعم از دموکرات و جمهوری‌خواه- شناخت صحیحی از ملت ایران ندارند. این عدم شناخت، خطاهای محاسباتی متعددی را در دستگاه حاکمیتی آمریکا در موضوع ایران رقم زده است.

برجام، یکی از نمونه‌های اخیر و مهم در این خصوص است. مقامات آمریکا و تروئیکای اروپا (انگلیس، فرانسه، آلمان) به خیال خام خود تصور می‌کردند که پذیرش برجام از سوی ایران به معنای پذیرش سلطه غرب و کوتاه آمدن از مولفه‌های قدرت کشور است. سران آمریکا و اروپا به طرز احمقانه‌ای تصور می‌کردند که به فاصله کوتاهی پس از امضا و اجرای برجام، برجام‌های 2 و 3 نیز در موضوعاتی همچون توان دفاعی و موشکی و قدرت منطقه‌ای ایران کلید خورده و مولفه‌های قدرت ایران یکی پس از دیگری از کار افتاده و فشل می‌شود.

در فتنه تیرماه 78 نیز سران آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی تصور می‌کردند که کار نظام و مردم ایران تمام است. در همین رابطه، در سال 1377 رئیس‌وقت سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) در گزارشی مدعی شد که «در سال ۱۹۹۹ میلادی- 1378 شمسی- در ایران انتظار حوادثی را داریم که در این بیست سال گذشته- یعنی از اوّل انقلاب تا آن سال -  بی‌سابقه است.» در یک نمونه دیگر، 22 تیر 1378 نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی اعلام کرد «گزارش جزءبه‌جزء بحران در ایران را از موساد دریافت می‌کنم. آشوب در تهران کل معادلات صلح خاورمیانه (سازش و معامله فلسطین) را به نفع اسرائیل تغییر خواهد داد.»

نشریه‌ آمریکایی میدل ایست نیز در روزهای ابتدایی تیرماه 78 در گزارشی نوشت: «بیشتر ناظران بر این اعتقادند که تابستان امسال شاهد یک آزمون حیاتی قدرت در ایران خواهیم بود.»

اما ملت ایران با حضور در راهپیمایی سراسری و باشکوه 23 تیرماه 78، بساط فتنه و آشوب را جمع کرده و سیلی محکمی بر گوش آمریکا و پادوهای آن در داخل کشور نواخت. 

2- یکی دیگر از شباهت‌های برجام و فتنه 78 به نقش شبکه همکار داخلی و یا همان دنباله‌های دشمن در داخل کشور مربوط می‌شود. این طیف هم در برجام و هم در فتنه 78، منافع ملی و عزت مردم ایران را نشانه گرفته و در پازل دشمن بازی کرد.

در ماجرای فتنه 78، پروژه‌ای پیچیده و چندلایه از سال‌ها قبل طراحی و تنظیم شده بود. یکی از بخش‌های اصلی این پروژه ضدایرانی، قتل‌های زنجیره‌ای بود. جریان فتنه در آذرماه 1377 در اقدامی مغرضانه و مشکوک، چند نفر از مخالفان بی‌آزار نظام را به قتل رساند. نکته قابل‌تأمل اینجاست که برخی از قربانیان از مترجمین آثار ضداسرائیلی و ضدصهیونیست بودند. حدود 7 ماه پس از این واقعه، بخش دیگری از پروژه جریان فتنه اجرا شد. بر همین اساس در تیرماه 78 روزنامه سلام، اصلاح ضروری قانون مطبوعات را به دروغ به یکی از متهمان قتل‌ها در وزارت اطلاعات نسبت داد و تهییج و ترغیب بخشی از دانشجویان برای آشوب کلید خورد. در ادامه و در نیمه دوم تیرماه 78 کشور درگیر آشوب و التهاب شد و فتنه‌انگیزی پادوهای دشمن در 18 تیر به اوج رسید. 

«ریچارد پرل» سناتور یهودی‌الاصل و سابق آمریکایی و معاون وزیر دفاع در دولت «رونالد ریگان» پیش از این گفته بود: «ایران عراق نیست که بتوان مانند صدام خیلی زود از پای در بیاید حمله نظامی به ایران یعنی شکست محض و هزینه‌های جبران‌ناپذیر. ‌سقوط ایران باید از روش‌های نرم و متفاوت دیگری پیش برود. شاید واژه نفوذ بهترین واژه باشد که البته در زمان دولت اصلاحات هم فرصت‌های مناسبی به وجود آمد مثل ماجرای 18 تیر که مقدمات طراحی برای تغییر حکومت ایران زده شد.»

نکته قابل توجه این‌جاست که در فتنه 78 برخی خواص با سکوت و برخی دیگر از خواص نیز با دفاع از فتنه‌گران، آب به آسیاب دشمن ریخته و در نزد افکار عمومی و ملت ایران مردود شدند.

در برجام نیز فعالین تندروی طیف مدعی اصلاحات و جریان غربگرا همصدا با مقامات آمریکایی و صهیونیستی، از یک‌سو بر گره زدن معیشت مردم به برجام اصرار ورزیده و از سوی دیگر اجرای برجام موشکی و منطقه‌ای و تعمیم توافق هسته‌ای به دیگر مولفه‌های قدرت ایران را عادی و طبیعی و ضامن گشایش اقتصادی! و پیشرفت کشور! جا می‌زدند.

3- از دیگر شباهت‌های برجام و فتنه 78، تقلای دشمن برای ایجاد جنگ داخلی و آشوب و التهاب در کشور بود. در غائله فتنه 78 روزنامه نشاط- از پایگاه‌های اصلی جریان فتنه- صراحتا از آشوبگران و اغتشاشگران با عنوان «جنگجویان دلیر»! نام برد. همزمان مقامات رژیم صهیونیستی نیز مدعی شده بودند که آشوب در تهران کل معادلات غرب آسیا را به نفع اسرائیل تغییر خواهد داد.

در ماجرای برجام نیز جریان فتنه در داخل کشور به صورت مستمر در پی آن بود که با ایجاد دوگانه‌های دروغین از جمله هسته‌ای- معیشت» و «موشک- معیشت» و... آشوب و التهاب را در کشور کلید بزند. 

در حقیقت یکی از اهداف اصلی جریان فتنه در دولت قبل این بود که هرگونه گرانی و مشکلات معیشتی را ناشی از عدم اجرای خواسته‌های برجامی آمریکا از سوی ایران جا بزند. بر همین اساس، غائله آبان 98 نیز در همین پازل قابل تعریف است. 

سردبیر نشریه صدا (ارگان حزب اتحاد ملت)- ۱۶ آذر ۹۸- با اشاره به غائله آبان 98 و نحوه اجرای طرح سهمیه‌بندی بنزین گفته بود: 

«چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین آنگونه سخنرانی می‌‌‌کند؟ کدام رئیس‌جمهور اعلام کرده بود که فلان‌‌قدر کسری بودجه داریم؟ آقای روحانی در یزد از کسری بودجه گفت و یک‌سری حملات هم به رئیسی انجام داد. همین روش را در کرمان به شکلی دیگر ادامه داد. مهم‌‌تر از همه اینها اعلام کرد به توافقات پشت‌‌پرده هم‌ پایبند است؛ همه اینها، یعنی روحانی می‌‌خواهد به هر قیمتی شده، دوباره با آمریکا مذاکره کند.» 

وی در ادامه تصریح کرد: «اینجا بود که قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانه‌‌زنی کنند که مذاکره انجام شود. می‌‌گویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، ‌جامعه به‌هم می‌ریزد و روحانی خندیده است. اینکه می‌‌گویند گران کردن بنزین تصمیم غیرکارشناسی و اطلاع‌رسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحانی، تصمیم هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاع‌‌رسانی- در واقع اطلاع‌‌نرسانی- درست بوده تا جامعه بیشتر عصبانی شود»!

4- و اما یکی دیگر از شباهت‌های فتنه 78 و برجام، نمایش بدون روتوش دشمنی عمیق آمریکا با مردم ایران است. در فتنه 78 آمریکا و پادوهای آن در داخل کشور تقلا کردند تا هرطور شده دامنه آشوب و التهاب را گسترش داده و زمینه افزایش تحریم‌ها را فراهم کرده و با کشاندن مردم به خیابان، آرامش را از کل جامعه سلب کنند. 

در برجام نیز آمریکا در هر سه دولت اوباما، ترامپ و بایدن به صورت فاحش تعهدات خود را نقض کرده و بارها برجام را لگدمال کرد و در نهایت از آن خارج شد. رهبر معظم انقلاب در مهرماه 94 در نامه حکیمانه(که به شروط 9گانه مشهور شد) خطاب به رئیس‌جمهور وقت تاکید کردند: «جنابعالی با سابقه‌ چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی، طبعاً دانسته‌اید که دولت آمریکا، در قضیّه‌ هسته‌ای و نه در هیچ مسئله‌ دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند. اظهارات رئیس‌جمهور آمریکا در دو نامه به این‌جانب مبنی بر اینکه قصد براندازی جمهوری اسلامی را ندارد، خیلی زود با طرفداری‌اش از فتنه‌های داخلی و کمک مالی به معارضان جمهوری اسلامی، خلاف واقع از آب درآمد.»

 ایشان در بخش دیگری از این نامه تاکید کردند: «چگونگی رفتار و گفتار دولت آمریکا در مسئله‌ هسته‌ای و مذاکرات طولانی و ملال‌آور آن، نشان داد که این نیز یکی از حلقه‌های زنجیره‌ دشمنی عنادآمیز آنان با جمهوری اسلامی است.»

متاسفانه دولت قبل در مسئله برجام دچار قصور و تقصیرهای متعدد شد و این مسئله خسارت‌های بزرگی به کشور و مردم تحمیل کرد. در دولت قبل قواعد بدیهی از جمله «توازن تعهدات»، «همزمانی اجرای تعهدات»، «اخذ تضمین از طرف مقابل» و «پیش‌بینی برگشت‌پذیری امتیازات واگذارشده در صورت نقض عهد» که قاعده عقلی هر قرارداد عادی حقوقی است رعایت نشد و عملاً توافق، به شکل دو مرحله‌ای یعنی «واگذاری نقد و یک‌جای امتیازات در مقابل وعده‌های نسیه تدریجی و فاقد ضمانت طرف مقابل» تدوین و اجرا شد.

5- و اما دیگر تشابه برجام و فتنه 78 در نوع رابطه «امام» و «امت» و به عبارتی رابطه «ولی‌فقیه» و «ملت» است. هم در فتنه 78 و هم در برجام، درایت و هدایت داهیانه رهبر معظم انقلاب و بصیرت و هوشمندی مردم، نقشه‌های دشمن را نقش بر آب کرده و رویارویی با ایران را برای آنان به کابوسی تلخ و وحشتناک بدل کرده است. 

حالا 23 سال پس از فتنه 78 و 7 سال پس از امضای برجام، جریان فتنه به عنوان بانی اصلی مشکلات موجود نه تنها مورد بازخواست قرار نگرفته، بلکه با پررویی و وقاحت، از مردم و نظام طلبکار شده و خود را مصلح معرفی کرده و ادعا می‌کند که مورد ظلم واقع شده است. تنها راه مقابله با این جریان مخرب، برخورد قاطع و عبرت‌آموز است. «بانیان مشکلات موجود» و «قاتلان امید مردم» هیچ جایی در میان ملت ایران ندارند.»

 

سفر بایدن و هژمونی منطقه‌ای ایران

محمدصادق جوادی‌حصار در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «بسیاری از تحلیلگران به دنبال رمزگشایی از سفر بایدن به منطقه و تحولات برآمده از آن هستند. اینکه بایدن تلاش می‌کند برا ساس یک مختصات جغرافیایی خاص سفرش را آغاز و تداوم بخشد، واجد معانی پنهانی است که ریشه در تحولات منطقه‌ای، بین‌المللی و جهانی دارد. باید توجه داشت که شرایط گفت‌وگوهای برجامی به نقطه تعیین‌کننده‌ای رسیده است. یعنی همه طرف‌ها کاملا پذیرفته‌اند، سمتی که باید به برجام بازگردد، نه ایران بلکه امریکاست و آن‌که باید تعهداتش را اجرایی کند، امریکاست و نه ایران. اما امریکایی‌ها همچنان از طریق فرافکنی به دنبال فضاسازی‌های تخریبی هستند و اعلام می‌کنند، ایران باید با شرایط اعلامی ما به گفت‌وگوها بازگردد. از سوی دیگر شرایط جهانی و منطقه‌ای به گونه‌ای است که به امریکا برای اینطور رفتارهای تحکمی یکجانبه کمکی نمی‌کند. فراموش نباید کرد که امریکا در شرایط دشواری قرار دارد و بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند توافق است. آمدن بایدن به منطقه خاورمیانه در شرایط کنونی و دیدارهایش با رهبران رژیم صهیونیستی، عربستان و... حاکی از آن است که اقمار منطقه‌ای امریکا نیازمند حمایت گسترده امریکا هستند و در برابر ایران شدیدا احساس ضعف می‌کنند. در واقع کشورهای منطقه‌ای در مواجهه با ایران خود را به اندازه‌ای فاقد ابزارهای قدرت می‌دانند که برای ایجاد بالانس منطقه‌ای نیازمند ورود رییس‌جمهور امریکا شده‌اند. یعنی هژمونی منطقه‌ای ایران همه تلاش‌های عربستان، صهیونیست‌ها و... را بی‌اثر ساخته و ایران را در موضع برتر قرار داده است. بر این اساس درخواست از بایدن برای حضور در منطقه در راستای این ضرورت بنیادین صورت گرفته است که وزن کشورهای منطقه را در مواجهه با ایران کمی سنگین‌تر کند. کشورهایی که به‌رغم همه ظرفیت‌هایی که برای آنها تدارک دیده شده، قادر به هماوردی با هژمونی ایران در منطقه نیستند و خود را نیازمند مساعدت امریکا می‌بینند. از سوی دیگر اخباری منتشر شده که روس‌ها از ایران برای ادامه جنگ با اوکراین رسما درخواست کمک نظامی کرده‌اند. 

پهپادهای ایران و حضور ایران در کنار نیروهای روسیه می‌تواند چرخش ویژه‌ای در مناسبات جدیدی در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی ایجاد کند. من فکر می‌کنم مجموعه این اتفاقات پیش از دور جدید گفت‌وگوها یک وزن‌کشی مهم محسوب می‌شود که دورنمای تازه‌ای را در خصوص گفت‌وگوها شکل می‌دهد. هم ایران و هم امریکا با تحولات تازه راهی میز مذاکرات خواهند شد و هرکدام منافع خود را دنبال می‌کنند. امریکایی‌ها در دور جدید گفت‌وگوها که با حضور وزرای خارجه استارت می‌خورد، نمی‌توانند دست برتر را داشته باشند و این ایران است که از تحولات تازه منطقه‌ای دستاورد‌های خاص خود را خواهد داشت. امریکایی‌ها به دنبال آن هستند با نمایش‌هایی که در منطقه به راه می‌اندازند، خود را در موضع برتر قرار دهند، اما این تلاش‌ها با واقعیت‌هایی که در بطن تحولات منطقه‌ای جریان دارد، بی‌اثر خواهد شد. بنابراین باید منتظر روزهای آتی و تحولات بعدی باشیم تا مشخص شود دست امریکا تا چه اندازه در مذاکرات و رخدادهای بین‌المللی پر یا خالی است؟»

 

میهمانی با پشت خمیده و خورجینی خالی

حمیدرضا کمالی، کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا در یادداشتی برای «ایران» نوشت: «در برخی مناطق ییلاق‌نشین ضرب‌المثلی هست که می‌گوید: «میهمان خوب باید خمیده پشت باشد» یعنی هدایا و پیشکشی با خود بیاورد. به نظر می‌رسد، بایدن میهمانی خمیده‌پشت ولی با خورجینی خالی است.

سفر جو بایدن رئیس جمهور امریکا به منطقه غرب آسیا که قرار است از روز چهارشنبه 22 تیرماه با دیدار از سرزمین‌های اشغالی، آغاز شود و پس از برگزاری یک نشست چهارجانبه امنیت غذایی (امریکا، هند، امارات و رژیم صهیونیستی) با شرکت در نشست رهبران 9 دولت عرب در جده عربستان (25 تیرماه) پایان یابد، اولین سفر رئیس جمهور امریکا به منطقه در شرایط غیر‌جنگی از 11 سپتامبر 2001 تاکنون است.

در طول بیش از دو دهه گذشته، امریکا همواره به عنوان متجاوز در افغانستان، عراق، سوریه، لیبی و... مستقیماً درگیر نزاعی بسیار پرهزینه بوده است. قطعاً رئیس جمهور امریکا علاقه‌مند بود که به‌عنوان طرف پیروز از مناطق تحت سیطره بازدید و ضمن استقبال باشکوه و سان دیدن از نیروهای مستعمره، بنای طاق نصرتی را افتتاح کند اما شکست و فرار مفتضحانه از عراق و افغانستان، تشدید خصومت با روسیه و پدیدار شدن بحران سوخت در اروپا، ناکامی در تضعیف قدرت و حتی دستیابی به مصالحه‌ای آبرومندانه با ایران به دلیل مقاومت بی‌نظیر ملت و نظام جمهوری اسلامی در‌برابر تحریم‌های ضد‌بشری فراگیر، ظالمانه و کمرشکن، بی‌ثباتی سیاسی در لندن و سرزمین‌های اشغالی، ادامه رقابت کمرشکن با چین و آمارهای نا‌امید‌کننده اقتصادی امریکا موجب شد بایدن کهنسال بیمار همچون شیر بی‌یال و دندان به نحوی سمبلیک در ضیافت تکراری متحدان خود حضور یابد.با شکست پروژه ایران‌هراسی و اتحاد پوشالی ترامپ‌ساخت، موازنه قدرت در منطقه غرب آسیا دچار تغییر و تحولی ساختاری شده است. ماجراجویی‌های ترورپایه رژیم صهیونیستی به نفوذ مردمی عربی و آسیایی آن کمکی نکرده بلکه تنش در روابط تل‌آویو - مسکو را نیز دامن زده است. در مقابل اما، علی‌رغم اتخاذ راهبرد توسعه روابط با شمال و شرق، کماکان موقعیت ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران در جنوب کشور و غرب آسیا تجلی دارد و به‌دلیل بهره‌مندی از قدرت عظیم هیبریدی، ترکیبی و چندبعدی، عملاً نادیده گرفتن آن در معادلات منطقه‌ای امکان‌ناپذیر شده و گزینه‌ای جز اعتراف صریح به اقتدار ایران و پذیرش جایگاه ممتاز آن وجود ندارد. به همین دلیل، تهران در موضوعات محوری منطقه نظیر مسأله فلسطین کماکان پیروز جنگ هویتی و شناختی است و توانسته گفتمان انقلابی خود را در برابر گفتمان سازش در مناطقی چون عراق، سوریه، لبنان، غزه و یمن به پیش برده و به عنوان سرمایه‌ای راهبردی، محفوظ نگاه‌دارد. این سرمایه راهبردی به نحوی قدرت بازدارندگی ایران را تقویت کرده که برخلاف رژیم صهیونیستی برای تحقق بسیاری از اهداف منطقه‌ای خود بر قدرت نرم تکیه داشته و نیازی به استفاده از ارتش و نیروی نظامی نمی‌بیند. اگرچه در حوزه قدرت سخت نیز همگان به توان بازدارندگی، بلکه قدرت پیش‌دستی نظام ایران اعتراف دارند. در این شرایط و با توجه به تحولات منطقه‌ای و جهانی (بدون اشاره به ملاحظات و نیازهای داخلی دموکرات‌ها)، اهداف بایدن را از سفر به منطقه می‌توان در پنج دسته نیاز، تحلیل کرد:

1- تأیید ضمنی اقدامات ترامپ در‌ مورد پایتختی قدس و انضمام خاک سوریه در جولان به رژیم صهیونیستی و اطمینان‌بخشی به یهودیان نگران ساکن شهرک‌های اشغالی از طریق عدم ارائه هرگونه ابتکار صلح یا سازش بین فلسطینیان و رژیم کودک‌کش صهیونیست. (کسب حمایت لابی یهود در انتخابات)

2- اطمینان‌بخشی لفظی به متحدان آسیب‌پذیر امریکا در منطقه در‌ برابر نارضایتی و اعتراضات مردمی و حملات جبهه مقاومت.

3- تلاش در جهت محدودسازی نفوذ منطقه‌ای ایران از طریق هماهنگی سه‌جانبه محور «غربی - عربی - عبری» در پمپاژ پول و شانتاژ اخبار جعلی در مناطقی که همدلی مردمی بالایی نسبت به آرمان‌های انقلاب اسلامی وجود دارد.

4- ترغیب دولت‌های شورای همکاری به افزایش ظرفیت تولید نفت و گاز قبل از پایان تابستان و رسیدن فصل سرما با هدف کنترل بازار انرژی و فشار بر روسیه.

5- محدودسازی روابط کشورهای منطقه با چین بویژه در زمینه‌های نظامی، فناوری‌های نو، حوزه انرژی و نیز مشارکت و سرمایه‌گذاری در طرح «ابتکار مشارکت بین‌المللی»1 به عنوان جایگزین پروژه «یک کمربند یک جاده» چین که اخیراً در نشست رهبران گروه 7 در آلمان مطرح شد.

خوشبختانه به نظر می‌رسد هم ایالات متحده و هم دولت‌های منطقه به این نتیجه رسیده‌اند که با توجه به ناکارآمدی و هزینه بالا، امکان ادامه پروژه ایران‌هراسی به شیوه سابق وجود ندارد و بدون جلب مشارکت فعال ایران در معادلات امنیت منطقه، نمی‌توانند چشم‌انداز روشنی برای خود ترسیم کنند. در این میان دولت عربستان باید بیش از همه قدردان جمهوری اسلامی باشد چرا که حتی برگزاری چنین اجلاسی در جده، مرهون پذیرش ادامه آتش‌بس توسط انصارالله یمن است. اقتصاد امریکا با مشکلات جدی مواجه بوده و تورم بی‌سابقه، نارضایتی عمومی را افزایش داده است. در این شرایط بایدن که به رأی شهروندان نیازمند است، لاجرم زیر بار هیچ هزینه جدیدی در منطقه نخواهد رفت و با خورجینی خالی به منطقه آمده است. شرایط استیصال و نیاز به گونه‌ای است که بایدن علاوه بر نادیده گرفتن شعارهای انتخاباتی خود در تعقیب قاتلان خاشقجی و آمران جنایت جنگی در یمن، حتی سرکوب متحدان خود در میان شاهزادگان سعودی توسط بن‌سلمان را به فراموشی سپرده است. مهم‌ترین هدیه امریکا برای متحدانش در منطقه، سیستم‌های راداری و ضد‌هوایی است که ناکارآمدی خود را به اثبات رسانده و آسیب‌پذیری آن حتی در برابر پهپادهای ساخت یمن و غزه نیز بارها به اثبات رسیده است و آنها امیدوارند با اتصال امنیت رژیم صهیونیستی به امنیت کشورهای عربی، دیواره امنی برای آن رژیم ایجاد کنند، در حالی که تجربه ثابت کرده است ایران در دفاع از منافع ملی خود با هیچ بازیگر کوچک و بزرگی، شوخی و معامله نخواهد کرد.به نظر می‌رسد چنانچه درک صحیحی از پیام اصلی این سفر در ذهن رهبران دولت‌های متحد امریکا شکل گیرد، آن پیام در کام ملت‌های منطقه شیرین خواهد بود:«پایان دوران اتکا به بیگانه و آغاز دوران برادری و حسن همجواری.»

 

بایدن به اهداف سفر خود نمی‌رسد

حسین عبداللهی فر در یادداشتی برای «جوان» نوشت: «سفر رئیس‌جمهور امریکا به منطقه با اهداف زیادی دنبال می‌شود که بی‌گمان همه آن‌ها اعلام نشده یا به عبارت دقیق‌تر میان بخش اعمالی آن با بخش اعلامی‌اش تفاوت‌های فاحشی وجود دارد. سؤال اساسی، اما اینجاست که آیا بایدن می‌تواند به هدف اعمالی و اعلامی خویش دست یابد؟

بسیاری از کارشناسان مسائل بین الملل و مطالعات منطقه‌ای معتقدند که این سفر نیز نمی‌تواند واشنگتن را در رسیدن به اهدافش کمک کند، چرا که تجربه نشان می‌دهد میان آنچه در ذهن سیاستمداران امریکایی می‌گذرد و معمولا ًمبنای تصمیمات آن‌ها قرار می‌گیرد با واقعیات میدانی تفاوت آشکاری وجود دارد.

به منظور بررسی علمی این ادعا لازم است اهداف منطقه‌ای بایدن از این سفر را مورد بررسی قرار داده و میزان موفقیت وی را ارزیابی کرد.

طبق اظهارات مقامات امریکایی از مهم‌ترین اهداف بایدن از این سفر مقابله با آنچه تهدید ایران می‌داند، اعلام شده است. مشاور امنیت ملی کاخ سفید هدف از سفر بایدن به منطقه را یکپارچگی و همکاری عمیق‌تر میان کشور‌های منطقه در برابر تهدید ایران، از جمله تهدید موشکی و پهپادی این کشور عنوان کرده است. تهدیدی که از نظر آن‌ها پس از خروج ترامپ از برجام و ناتوانی بایدن در بازگشت به مذاکرات افزایش نیز یافته است. این درحالی است که جمهوری اسلامی ایران بار‌ها و بار‌ها اعلام داشته توان دفاعی‌اش را برای افزایش قدرت بازدارندگی ارتقا بخشیده است. این درحالی است که دخالت‌های امریکا در منطقه و کمک به رژیم‌های کودک کش و جنگ طلب و تلاش برای ایجاد جبهه جدید و متحد کردن دشمنان نظام اسلامی نتیجه عکس خواهد داشت.

هدف دیگر اعلامی امریکا کمک به وضعیت حاد رژیم صهیونیستی و نجات این غده سرطانی از فروپاشی زودهنگام و کاهش اختلافات داخلی ساکنان سرزمین‌های اشغالی است. این در حالی است که هر گونه اقدام برای عبور این رژیم از وضعیت نابسامان فعلی بدون تغییر زیرساخت‌های امنیتی، سیاسی و اقتصادی حرکتی موقتی بوده و کوششی برای لاپوشانی وضعیت دشوار و متزلزل آن است.

عملیاتی کردن طرح تشکیل ناتوی عربی هدف دیگر بایدن و پیگیری «توافق ابراهیم» یا همان پروژه امضای صلح بین امارات متحده عربی و بحرین با رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۲۰ دو هدف دیگر بایدن اعلام شده‌اند که نتیجه هر دو در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. ناتوی عربی از این رو محکوم به شکست است که امروز جهان شاهد پوشالی بودن ناتوی غربی است و در تحولات جاری عملاً برای اوکراین هیچ نتیجه‌ای در بر نداشته است. توافق ابراهیم نیز تا امروز هیچ گرهی از مشکلات رژیم اشغالگر قدس را حل نکرده بلکه برای امارات و بحرین نیز مشکل آفرین بوده است.

یکی دیگر از اهداف مهم بایدن از سفر منطقه تأمین کمبود انرژی کشورش اعلام شده که تصور می‌کند با افزایش فروش نفت عربستان تحقق پیدا می‌کند. این درحالی است که عربستان پیشاپیش از عدم امکان پاسخ مثبت به چنین درخواستی سخن گفته است. در این خصوص به دلایل زیادی اشاره شده است که نگرانی از حمله مجدد انصارالله یمن یکی از آنهاست.

از این رو هدف دیگر بایدن به مسئله یمن اشاره شده است که به گمان خویش می‌تواند هم به این وضعیت خاتمه بخشیده و هم پایان آن را به نفع عربستان رقم بزند. این در شرایطی است که امریکا در سیاست قبلی خود مبنی بر فشار به عربستان برای خروج از یمن با مشکلاتی مواجه و امروز با بی‌تفاوتی روبه‌رو شده است.

از دیگر اهداف بایدن به منطقه انعقاد قرارداد‌های جدید تسلیحاتی با عربستان سعودی اعلام شده که هدف آن رونق بخشی به وضعیت شرکت‌های تولید‌کننده سلاح در امریکا است. اگر چه این هدف به یمن حماقت سعودی‌ها قابل دسترس است، اما نجات اقتصاد امروزین امریکا با این پول‌ها افق روشنی ندارد. ضمن آنکه افکارعمومی جهان فراموش نکرده که بایدن آل‌سعود را به دلیل سیاست غلط در یمن و قتل خاشقچی مورد انتقاد شدید قرار داده است.

اگرچه برای سفر بایدن اهداف دیگری نیز می‌توان متصور بود لکن بررسی مهم‌ترین آن‌ها نشان می‌دهد که وی نمی‌تواند امید زیادی به تحقق آن‌ها داشته باشد.»

 

متراژ میز مذاکره مهم نیست!

حنیف غفاری در سرمقاله «رسالت» نوشت: «مقامات ارشد اروپایی اخیرا در محافل رسمی و غیر رسمی از تلاش خود جهت چینش دوباره میز مذاکرات احیای برجام سخن می گویند. در این سیکل تکراری، اروپائیان دچار آسیب مزمنی به نام« غلبه فرامتن بر متن» شده اند. به عبارت بهتر، مقامات اروپایی با وجود گذشت بیش از یک سال از حضور بایدن در کاخ سفید هنوز قدرت تفکیک «فرامتن» از « متن» یا حتی تعریف نسبت منطقی آنها با یکدیگر را ندارند. 

بهتر است جهت ورود دقیق تر به این موضوع و اثبات گزاره فوق، نیم نگاهی به مذاکرات دوحه بیندازیم مذاکرات اخیر دوحه در حالی برگزار شد که آقای جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ادعا داشت مجموعه تحت مدیریت وی زیرساخت‌هایی را فراهم کرده و ابتکاراتی برای حل و فصل نقاط اختلافی در مذاکرات خواهد داشت. با برگزاری مذاکرات دقیقا این پیام مخابره شد که نه تنها آمریکا و اتحادیه اروپا از مشی قبلی خود مبنی بر نادیده گرفتن بخش مهمی از حقوق ایران در برجام عقب نشینی نکردند بلکه بر تاکتیک بازگشت پوچ به برجام اصرار داشتند که در قالب آن طرف غربی ظاهرا به برجام بازگردد اما عملا بخشی از تحریم های ایران را برندارد.

در مقابل ،جمهوری اسلامی ایران بر همان خطوط قرمز خود  مبنی بر مختومه شدن پرونده های ادعایی آژانس انرژی اتمی قبل از عملیاتی شدن برجام، ارائه تضمین های اعتباری درخصوص حضور شرکت‌های خارجی در ایران و همچنین رفع محدودیت ها و تحریم های غیر هسته ای

 ( که در مسیر رفع عملیاتی تحریم های برجامی خلل ایجاد می کند )، تاکید کرد. با این حال مقامات آمریکایی و اروپایی تاکید داشتند که طرح این مطالبات یا هر مطالبه دیگری که مانع از بازگشت غیر عملیاتی آنها به برجام شود ، مصداق «مطالبات فرابرجامی و زیاده خواهانه» محسوب می شود. 

تجربه مذاکرات دوحه نشان داد که اروپائیان تلاش دارند تا با استناد به عوامل محیطی و فرامتنی، متن و محتوای مذاکرات را تحت تاثیر قرار دهند. در هر حال، تغییر مکان یا اصرار مقامات اروپایی برای برگزاری مذاکرات متعدد، حل کننده ماجرای این توافق نیست بلکه در اینجا غرب به اتخاذ یک تصمیم واقعی نیاز دارد. 

هر لحظه ای  که این تصمیم واقعی از سوی غرب اتخاذ شود، با توجه به مختومه شدن نسبی ابعاد فنی و حقوقی مذاکرات امکان احیای توافق هسته ای وجود دارد، در غیر این صورت شاهد استمرار همین دور باطل هستیم! 

باید این حقیقت را مدنظر قرار دهیم که در نگاه یک بازیگر عاقلانه و واقع بین در حوزه روابط بین الملل و سیاست خارجی،نمی توان «متن» را قربانی« فرامتن»کرد!به عبارت بهتر، عوامل محیطی و بازی های تبلیغاتی در صورتی اصالت و موضوعیت دارند که بتوانند تأمین کننده منافع ملی یک کشور باشد. در حال حاضر، آمریکا و تروئیکای اروپایی تلاش زیادی در راستای اصالت بخشی کاذب به فرامتن مذاکرات و زدودن مطالبات حقوقی و منطقی جمهوری اسلامی ایران پای میز مذاکره دارند اما این تاکتیک مدت‌هاست مورد رصد و تحلیل دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان قرار گرفته است. در هر حال،اکنون اروپائیان و آمریکا فرصت بسیار اندکی جهت بازتعریف نسبت متنی و فرامتنی مذاکرات احیای برجام در ذهن مغشوش و سردرگم خود دارند. در این میان، مخابره آدرس‌ها و سیگنال‌های نادرست از سوی غرب صرفا منجر به پیچیده تر شدن اوضاع به ضرر واشنگتن و تروئیکای اروپایی خواهد شد.»

 

 


 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها