تحلیل از چپ و راست؛

گزینه بایدن

کد خبر: 1156089

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

گزینه بایدن

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

برجام تنها گزینه بایدن! 

محمدحسین محترم در «کیهان» نوشت: «۱- بعد از خروج دولت ایران از انفعال و اتخاذ سیاست اصولی «گسترش روابط با همسایگان» و «خنثی‌‌سازی تحریم‌ها» در سایه «اقتدار دفاعی»، گزینه تحریمی بایدن تحت عنوان فریبکارانه «دیپلماسی» نیز آن‌گونه که رسانه‌ها از جمله سی‌ان‌ان اذعان کردند‌، همچون گزینه نظامی هوا شده است. از یک سو شبکه خبری سی‌ان‌ان تأکید می‌کند «با توجه به اتمام ظرفیت تحریم‌ها علیه ایران، گزینه‌های دولت رئیس‌جمهور آمریکا علیه تهران ته کشیده‌اند»

و پاتریک کلاوسون از طراحان تحریم‌های ایران و مدیر تحقیقات انستیتو واشنگتن اعتراف می‌کند «تحریم‌ها اقتصاد ایران را به سمت غیرنفتی و حرکت در مسیر متنوع ‌سازی سوق داده و اجماع بین‌المللی هم دیگر اثرگذار نیست»! از سوی دیگر بر اساس اذعان خود مقامات آمریکایی چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه‌، چه در دولت و چه در سنا و کنگره و حتی به اذعان صهیونیست‌ها هیچ گزینه دیگری برای برخورد با جمهوری اسلامی متصور نیست و هر گزینه دیگری به مثابه «کوبیدن سر به دیوار بتنی» است! چنان که خبرگزاری فرانسه اذعان می‌کند «سیاست ایران، رئیس‌جمهور آمریکا را با انتخاب‌های سختی روبه رو کرده است». لذا در شرایط کنونی توجه به چند مسئله، بسیار مهم است. اولاً برجام و بازگشت به آن بدون لغو تحریم‌ها تنها حربه در دست آمریکا علیه ملت ایران است. بیش از پیش آشکار شده هیچ‌کدام از آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها با برجام مخالف نیستند و همگی بر منافع سیاسی- اقتصادی و امنیتی برجام برای آنها واقفند و همگی آنها نیز در پخت و پز برجام شریک بوده‌اند و بازی کردن عده‌ای از آنها در نقش پلیس خوب و عده‌ای در نقش پلیس بد، حربه‌ای مزورانه برای فریب مردم ایران بوده است. تاریخ هم باید این سخنان صهیونیست‌ها را برای آیندگان ثبت کند که چگونه روحانی‌، ظریف و تیمش برای امضای برجام، به دروغ ادعا می‌کردند برجام به ضرر صهیونیست‌هاست و آنان با آن مخالف‌اند! ژنرال یائیر گولان، عضو کنست و معاون سابق رئیس ‌ستاد کل ارتش اسرائیل همچون دیگر مقامات صهیونیستی که تاکنون پشت پرده اذعان داشته‌اند، چند روز پیش آشکارا در گفت وگو با نشریه آمریکایی هیل اذعان می‌کند

«برجام بهترین گزینه قابل دسترس است و طرفدار بازگشت به برجام هستیم، چون هیچ چشم‌انداز مثبتی برای تغییر رژیم در ایران وجود ندارد»! لذا حربه داخلی‌های همسو با سیاست آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها برای القای اینکه جمهوری‌خواهان و صهیونیست‌ها با برجام مخالف‌اند و اگر به حسن نیت بایدن جواب ندهیم و برجامی نباشد، تمام دنیا به ما حمله می‌کنند و اقتصاد کشور کُن فیکون می‌شود و مردم از تشنگی و گرسنگی می‌میرند! هم رنگ باخته است. ثانیاً در صورت عدم لغو همه تحریم‌ها، برجام در هر شرایطی برای ایران

«خسارت محض» و یک باخت تلخ و برای آمریکایی‌ها یک بُرد شیرین و دستاورد مهم است و تنها راه دست یافتن آمریکا به این دستاورد همچون دوره قبلی، ترساندن مسئولان و بازی با افکار عمومی و ترساندن و تحریک مردم به آشوب و گره زدن اقتصاد کشور به برجام است. نکته طنزآمیز این است که آمریکایی‌ها برای اثربخشی این گزینه نخ نما، امیدوار به نفوذی‌های خود شده‌اند تا جایی که این نفوذی‌ها مذبوحانه به رئیس‌جمهور نامه می‌نویسند که «چه بخواهیم چه نخواهیم اقتصاد کشور به برجام گره خورده و با بازگشت به برجام کشور را نجات دهید»! ثالثاً این که هر روز مقامات آمریکایی و اروپایی و دنباله‌های آنها در داخل تحت عنوان هشدار ادعا می‌کنند که مذاکرات کنونی تنها فرصت احیای برجام است‌، علاوه‌بر ترساندن ایرانی‌ها، هدف اصلی این سخنان پیام به خود آمریکایی‌هاست! در این خصوص به دنبال تأکید بایدن مبنی بر اینکه «بازگشت به برجام در خدمت منافع ملی آمریکا است»، عضو کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا در گفت‌وگویی اختصاصی با بخش فارسی صدای آمریکا به دیگر همکارانش هشدار می‌دهد و از دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان می‌خواهد

«سیاست خارجی را به مسئله حزبی تبدیل نکنند»! ‌اندی لوین با تأکید بر برگشت سریع به برجام به‌عنوان تنها سلاح در دست آمریکا‌، دستیابی به یک توافق «تحت شرایطی که به نفع ایالات‌متحده باشد» را بهترین اقدام ممکن و به دور از اختلافات حزبی می‌داند و نسبت به طولانی شدن و به نتیجه نرسیدن مذاکرات ابراز نگرانی می‌کند. کلودیا تنی،

تیم برچت و مایکل والتس از اعضای جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان آمریکا هم حمایت آمریکا از اعتراض‌ها و آشوب در ایران و انزوای ایران در سیاست خارجی و در روابط اقتصادی – تجاری با دیگر کشورها در سایه برجام را دو گزینه باقی مانده آمریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی می‌دانند. لذا بعد از سفرهای اقتصادی – تجاری رئیس‌جمهور و مقامات ایرانی به کشورهای همسایه و دوست و به دنبال ترافیک دیپلماتیک اقتصادی در تهران و حضور امیر قطر و رؤسای جمهور تاجیکستان و ونزوئلا و ترکمنستان و همچنین رؤسای مجالس و وزرای خارجه و اقتصادی – تجاری دیگر کشورها و احتمالاً رئیس‌جمهور قزاقستان در روزهای آینده در ایران، بایدن برای اینکه بفهمد ایران چگونه تحریم‌ها را خنثی کرده و دور می‌زند، 15 میلیون دلار جایزه تعیین کرده است!

۲- نکته مهمی که باید به آن توجه کرد تا وارد زمین بازی آمریکا نشویم این است که بازی برجام و بازی آژانس دو روی یک سکه و به مثابه تیغ‌های یک قیچی و غیرقابل تفکیک هستند؛ اما آمریکا و مدیرکل آژانس اتمی در حالی فریبکارانه ادعا کرده‌اند «مسئله برجام و مسئله آژانس دو موضوع متفاوت از هم هستند» که خود رافائل گروسی و آنتونی بلینکن بعد از صدور قطعنامه اخیر صریحاً جملات مشابهی را تکرار و ادعا کردند «حذف دوربین‌ها از تأسیسات هسته‌ای ایران احیای برجام را دشوار می‌کند و به مخاطره می‌اندازد»! اگر موضوع سیاسی برجام و مسائل فنی آژانس جدا از هم هستند و مدیرکل آن عروسک خیمه‌شب‌بازی آمریکایی‌ها نیست، گروسی برچه اساسی در مصاحبه با العربیه درخصوص «به بن‌بست رسیدن برجام» اظهارنظر و در گفت‌وگو با سی‌ان‌ان «پیشرفت اقتصاد ایران» را به همکاری با آژانس منوط و ادعا می‌کند «تنها راه جلب اعتماد برای پیشرفت اقتصاد ایران، حضور بازرسان هسته‌ای است»؟! مهم‌تر این است که رئیس‌سازمان انرژی اتمی کشورمان تأکید می‌کند در دولت روحانی «تمام تعهدات پذیرفته شده در برجام مغایر با ضوابط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است»! این یعنی این که از اساس‌، مسیر برجام و آژانس غلط بوده است.

۳- می‌گویند یک نوع ماهی ریه دار بنام «پروتوپتروسه» زمانی که به خواب زمستانی می‌رود، اگر با آب تماس پیدا کند، بیدار می‌شود. حالا حکایت این جماعت دلار دوست داخلی است‌، با این تفاوت که وقتی که هشت سال با قدرت تماس پیدا کرده بودند، به «خواب سیاسی» رفته بودند و حالا که مردم آنها را از قدرت دور کردند و منافع خود را در خطر می‌بینند، بیدار شده‌اند و نگران مردم و کشور شده‌اند! سخنگویان دلاری داخلی کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا در مواضعی حقیرانه به جای دلسوزی برای منافع ملت ایران، دلسوز بایدن شده‌اند و ادعا می‌کنند «دولت آمریکا در معرض فشارهای داخلی است و نمی‌تواند تحریم‌ها را لغو کند و ایران باید کوتاه بیاید»! در حالی که اگر این منطق ذلیلانه آنها را بر اساس اینکه فرض محال که محال نیست، بپذیریم،

چرا خطاب به آمریکایی‌ها نمی‌گویند این موضوع در ایران نیز وجود دارد و دولت ایران هم تحت فشار افکار عمومی نمی‌تواند از منافع ملت کوتاه بیاید و یکطرفه به تعهدات خود پایبند باشد؟!

۴- اما به فرمایش حضرت امام ره «جنگ در رأس امور است» و امروز هم که در «جنگ ترکیبی اقتصادی – امنیتی- رسانه‌ای» هستیم، این جنگ نیز همچون جنگ نظامی در رأس امور است. لذا اکنون که تقابل آمریکا با جمهوری اسلامی به نقطه حساس و سرنوشت‌ساز کنونی رسیده، نباید کسانی که در خط مقدم این جنگ هستند، به خصوص دولتمردان احساس کنند که مردم پشت جبهه را خالی کرده‌اند. برای تحقق این مهم، حضرت امام اتحاد و یگانگی و قرار نگرفتن در تحت تأثیر شایعات و اخبار جعلی و فضای تحریف و تهدید را تنها راه می‌دانستند و تأکید داشتند «تردید در جنگ با دشمنان، خیانت است. هر صدایی از هر گوشه و از هر حلقوم و از هر موج رادیویی برای منطقه بلند می‌شود،‌ در رأس برنامه‌هایشان تضعیف و توهین و تحقیر ایران است. امروز با وضع جهان، اختلافات و تفرقه در داخل سم مهلکی است که ایران و اسلام را به خطر نابودی می‌کشاند و گناهی عظیم‌تر و جنایتی هولناک‌تر از آن نخواهد بود». تذکر آن پیر خردمند و الهی در اواخر جنگ و حیات پربرکتشان را در گوش داشته باشیم که تأکید داشتند « سرنوشت جنگ در صحنه نبرد رقم می‌خورد، نه در ‌ مذاکره‌ها،

پس استوار و مقاوم تا آخر بایستید؛ پیروزی با ملت ایران است»!

 

راز تلاش‌های یک تروریست برای بقا!

حمیدرضا شاه‌نظری در یادداشتی برای «جوان» نوشت: «سخنان اخیر مایک پمپئو، وزیر خارجه تروریست دولت سابق امریکا درباره ترور بزدلانه شهید والامقام حاج قاسم سلیمانی، بیش و پیش از آنکه در چارچوب عملیات روانی همیشگی علیه مقاومت ایران در ماجرای هسته‌ای باشد- که قطعاً این هدف را نیز دنبال می‌کند- یک دلالت روشن و واضح دارد؛ ترس دائمی مقامات تروریست امریکا از انتقام امت اسلامی و ملت ایران!

سخنان اخیر پمپئو که به صورت گفت‌وگوی غیرحضوری با العربیه انجام شد، حاوی حرف‌های جدیدی نبوده و تکرار ادعا‌های دروغین گذشته بود، ولی انجام آن در این مقطع زمانی صرفاً برای فراموش نشدن پروپاگاندای دروغین عاملان آن جنایت در ادعای کذب ضرورت انجام این اقدام تروریستی برای حفاظت از جان امریکایی‌ها بود تا با حساس نگه داشتن افکار عمومی امریکا و جهان نسبت به هرگونه عملیات قصاص، هزینه هرگونه انتقام از عاملان آن جنایت را بالا ببرد. طبق گزارش‌های برخی رسانه‌های امریکایی دولت امریکا در طول سال ۲۰۲۱ و همچنین سال ۲۰۲۲ برای پمپئو و تعداد دیگری از عاملان و آمران جنایت فوق به صورت ۲۴ ساعته تدابیری امنیتی مشابه تدابیر محافظتی برای وزرای کابینه دولت امریکا اتخاذ کرده و ماهانه ۲ میلیون دلار برای آن صرف می‌کند.

وی قبلاً نیز در مقاطع مختلف راجع به دلایل این اقدام جنایتکارانه و لزوم حفاظت از جان خود سخن گفته بود. مانند سالروز شهادت حاج قاسم در سال گذشته و وعده آقای رئیسی مبنی بر حتمی بودن انتقام از قاتلان این شهید عزیز در سخنرانی مراسم بزرگداشت این شهید که پمپئو با تخطئه دولت بایدن مبنی بر مسامحه در برابر ایران، خواستار اتخاذ تدابیر امنیتی بیشتر برای حفظ جان خود شده بود.

آنچه روشن است بعد از جنایت ننگین و فراموش نشدنی دولت سابق امریکا علیه سردار پرافتخار اسلام و ایران، عاملان و آمران این جنایت، دیگر روی آرامش به خود ندیدند و این روز‌ها از لانه‌های خود که تحت تدابیر شدید امنیتی در آن‌ها مخفی شده‌اند، هر از چندی سخنانی برای فراموش نشدن خود و جلوگیری از اهمیت و اولویت افتادن خود بر زبان جاری می‌کنند تا قدری برای خود احساس امنیت بخرند و جلوی انتقام وعده داده شده را بگیرند. این وضعیت به خصوص در مورد شخص پمپئو واضح‌تر است و کل کنش‌های سیاسی وی در دو سال گذشته معطوف به این موضوع بوده است. به گونه‌ای که وی چندی قبل نیز برای منصرف کردن ایرانی‌ها از انتقام وعده داده شده، همسر خود را نیز وارد ماجرا و از عنصر زنانگی او برای این منظور استفاده کرد. در این اقدام بزدلانه و سخیف که قطعاً با اطلاع و برنامه‌ریزی شخص پمپئو انجام شد، سوزان مستروس، همسر پمپئو در ملاقات با فردی ایرانی مقیم امریکا که تصور می‌کردند دسترسی به برخی مقامات ایرانی دارد از او تقاضا کرده بود پیامی را به مقامات تصمیم‌گیر در ایران برساند تا از انتقام صرف‌نظر کنند. وی در این دیدار با التماس، عجز و لابه گفته بود: «از زمانی که دولت ترامپ تمام شده ما در خانه دیگر آسایش و آرامش نداریم و هر لحظه احساس می‌کنیم الان ممکن است گروهی برای انتقام‌گیری از ما اقدام کنند. در این مدت سرویس مخفی امریکا نیز ما را مجبور کرد پروتکل‌های زیادی را رعایت کنیم تا حدی که الان حتی نمی‌توانیم از خانه به راحتی بیرون برویم و حبس شده‌ایم. از وقتی ایران لیست افراد دخیل در ترور قاسم سلیمانی را منتشر کرد و همسر من جزو نفرات اول بود، ترس و اضطراب در خانه ما حاکم شده است. من می‌دانم که شما برنامه‌ریزی کردید برای انتقام‌گیری، اما بدانید آن زمانی که شوهر من به عنوان وزیر خارجه حرف‌های مزخرفی علیه فرمانده سپاه شما و ترور او مطرح کرد، در حالت عادی نبود و مست بود و از روی مستی حرف می‌زد و امیدوارم آن حرف‌ها را جدی نگیرید. من و شوهرم حاضریم هرگونه همکاری با شما داشته باشیم، اما به این شرط که تضمین بدهید برای انتقام از ما برنامه‌ریزی نکنید.»

این روز‌ها باید از خانم مستروس پرسید آیا پمپئو در مصاحبه اخیر خود با العربیه حالت طبیعی داشته یا باز هم مست بوده و یاوه‌گویی کرده و حرف‌های مزخرف زده است؟! با این اوصاف باید گفت سخنان اخیر پمپئو که از سر عجز و ترس بیان می‌شود هیچ‌گونه ارزش پرداختن ندارد و صرفاً باید آن را در راستای تلاش‌های مذبوحانه یک عنصر تروریست دانست که برای بالا بردن هزینه قصاص خودش تلاش می‌کند و دست و پا می‌زند. در واقع راز سخنان و تلاش‌های پمپئو را باید صرفاً تکاپوی یک موجود جنایتکار انسان‌نمای ترسیده از عاقبت اقدامات خود و تقلا برای دو روز زنده ماندن بیشتر توسط وی دید؛ پمپئو راز بقای خود را در دیده شدن خود و زنده نگه داشتن پروپاگاندای دروغینش از دلایل عملیات تروریستی ناجوانمردانه و بزدلانه فرودگاه بغداد در رسانه دیده است! توهمی که البته کمک چندانی به وی نخواهد کرد!

 

برجام رییسی برجام روحانی

عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «همچنان برجام و سرنوشت آن مهم‌ترین موضوع کشور بوده و انتظارات مردم برای به‌سرانجام رسیدن آن زنده است و امیدواریم که چنین شود. در عین حال صدای مخالف با برجام نیز کم نشده و وجود دارد و در عمل هم سنگ‌اندازی می‌کنند. صدایی که بعضا تاسف‌بار نیز هست. اینک همسایه‌های ایران روزانه و ماهانه ده‌ها میلیارد دلار درآمد دارند و بخشی از آن به واسطه بیرون بودن ایران از بازار انرژی است، ولی عده‌ای از مخالفان برجام، پرداخت مشروط 6/1 میلیارد دلار طلب ایران از حکومت عراق را به عنوان یک پیروزی بدون وجود برجام یاد می‌کنند! 

واقعا کار کشور به کجا رسیده است، برخی از نیروها که داعیه‌هایی در سطح مدیریت جهانی دارند، وصولی مشروط طلب 6/1 میلیارد دلاری ایران از حکومت عراق که نزدیک‌ترین حکومت در جهان به ایران است را موفقیت و پیروزی بدانند. بگذریم. 

در یکی از مطالبی که اخیرا در منابع نزدیک به مخالفان برجام منتشر شده، آمده است که: «برجام رییسی هم هرگز چیزی بیشتر از آنچه که برجام روحانی داشت با خود ندارد.» این را در مقام رد کوشش‌ها برای به ثمر رسیدن برجام نوشته است. واقعیت این است که اگر برجام رییسی بتواند به دستاوردهای برجام روحانی برسد، موفقیت بزرگی خواهد بود. البته این موفقیت کافی نخواهد بود، به همان دلیلی که آن برجام به چنان سرنوشتی دچار شد. به عبارت دیگر آن زمان یک جای کار ایراد داشت که در ادامه باید آن را حل کرد. مشکلی که در زمان برجام روحانی هم مطرح بود ولی مسکوت گذاشتند تا بلکه بعدا حل شود و نشد. 

برجام رییسی هر چه باشد بیش از برجام روحانی نیست، ولی به شرط حل یک مشکل می‌تواند پایدار شود و فراتر از آن برجام برود. اصرار به حل برجام بدون رعایت این شرط کار بیهوده‌ای است. برجام احتمالی رییسی به دو دلیل، بدون تحقق شرطی که خواهم گفت حتی به پای برجام روحانی نخواهد رسید. دلیل اول عدم استقبال اقتصادی شرکت‌های گوناگون جهان برای مراوده اقتصادی با ایران است. تجربه خروج ترامپ پیش روی آنان است و این تجربه موجب احساس بی‌ثباتی این شرکت‌ها و عدم علاقه آنها برای ورود به ایران و انعقاد قراردادهای اقتصادی بلندمدت می‌شود. در نتیجه همین که بی‌ثباتی برجام یک بار تجربه و عملی شده است، در برداشت منفی دیگران نسبت به کارایی آن اثرگذار است. 

دلیل دوم نیز آسان‌گیری تحریم‌ها از سوی دولت بایدن است که در عمل اگر برجام به نتیجه هم برسد، به اندازه برجام سال ۱۳۹۴، تغییر زیادی در منافع اقتصادی کنونی ایجاد نخواهد کرد. البته فراموش نکنیم که اگر برجام به کلی منتفی شود، این تحریم‌ها جدی خواهند شد و آسان‌گیری موجود کنار گذاشته می‌شود و هزینه سنگینی را بر اقتصاد کشور تحمیل خواهد کرد. 

بنابراین برجام رییسی، معادل برجام روحانی نیست، ولی با یک شرط می‌تواند بهتر هم باشد. این همان شرطی است که در زمان روحانی مسکوت گذاشته و موجب بی‌ثباتی برجام و خروج امریکا از آن شد. در حقیقت مساله ما با دیگران محدود به موضوع هسته‌ای نبود و نیست، بلکه مسائل منطقه‌ای محور اختلافات است. اتفاقا مساله هسته‌ای به علت همان اختلافات برجسته شده بود و اگر برجام به مسائل منطقه‌ای تعمیم نیابد و راهی برای تفاهم‌های کلی در امور منطقه باز نشود، برجام همچنان ناپایدار و درنهایت غیرمفید خواهد بود. مشکلی که در رابطه با وضعیت سپاه در برجام پیش آمده ناشی از همین مساله و اختلافات منطقه‌ای است. تحقق این شرط به معنای تسلیم شدن نیست، همچنان که برجام نیز مترادف با تسلیم شدن نبود که اگر بود، طرف مقابل زیر آن نمی‌زد. توصیه به گفت‌وگوی فراگیر در امور منطقه‌ای به معنای کوشش برای رسیدن به راه‌حل‌هایی است که منافع طرف‌های ذی‌نفع، متناسب با قدرت آنان تامین شود.  اکنون زمان گرفتن تصمیمات جدی است. تردید نباید کرد که بدون برجام وضع بدتر و بدتر خواهد شد. برجام هم اگر در چارچوب گذشته حل شود، ناپایدار و منافع آن موقتی است، تنها راه‌حل؛ ورود به یک گفت‌وگوی سازنده به قصد رسیدن به تفاهم نسبی در امور و مسائل منطقه‌ای است. راه دیگری وجود ندارد.»

 

گروسی خود را بدهکار صهیونیست‌ها می‌داند!

حنیف غفاری، در سرمقاله «رسالت» نوشت: «رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی طی روزهای اخیر به بازیگری بیش‌فعال در عرصه روابط بین‌الملل تبدیل‌شده است! البته این بیش فعالی گروسی نه در راستای دفاع از حقوق حقه اعضای آژانس، بلکه در مسیر تحقق مطالبات راهبردی و تاکتیکی واشنگتن و تل‌آویو قابل تفسیر است.دیدار گروسی با نفتالی بنت نخست‌وزیر رژیم اشغالگر قدس ، آن‌هم قبل از برگزاری نشست فصلی شورای حکام و صدور قطعنامه غیرحقوقی و کاملا سیاسی علیه کشورمان،  حکایت از بازی مستقیم وی در زمین صهیونیست‌ها دارد. نباید فراموش کرد که پس از مرگ مشکوک آمانو ، پروسه انتصاب گروسی به‌عنوان مدیرکل آژانس به‌سرعت ( بسیار سریع‌تر از روال قانونی تعیین  مدیرکل آژانس) و با لابی‌گری ترامپ و نتانیاهو  صورت گرفت.  صدور قطعنامه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی علیه کشورمان در ماه‌ژانویه ۲۰۲۰ ، آن‌هم با استناد به موارد ادعایی مطروحه از سوی مقامات رژیم‌صهیونیستی، به‌وضوح از ماهیت و هدف شورای حکام و شخص مدیرکل آژانس در جوسازی و فرافکنی علیه کشورمان پرده برداشت.در حال حاضر نیز شاهد تکرار همین بازی وقیحانه از سوی آژانس هستیم.

در حال حاضر، گروسی نه‌تنها اقدامی در راستای مهار فعالیت‌های هسته‌ای غیر اعلامی و غیر صلح‌آمیز رژیم اشغالگر قدس صورت نمی‌دهد ، بلکه متن قطعنامه ضد ایرانی آماده‌شده جهت قرائت و تصویب در شورای حکام را به‌مانند یک «گزارش کار» به نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی ارائه می‌کند! اگرچه ممکن است برخی کشورهای دنیا چشمان خود را بر روی لابی‌گری خاص واشنگتن و تل‌آویو  در تسریع حضور گروسی در جایگاه مدیریت آژانس ببندند، اما ایران هرگز چشمان خود را برروی این حقیقت تلخ نخواهد بست! اکنون زمان«گوش دادن» به سخنان تکراری سخنگوی آمریکا  و رژیم صهیونیستی در آژانس، یعنی آقای رافائل گروسی نیست.

بدون شک مهم‌ترین هدف گروسی از تصویب قطعنامه ضدایرانی اخیر در شورای حکام، اعمال فشار بر کشورمان جهت «امتیازدهی در مذاکرات وین» یا « امتناع ایران از مطالبات حقه خود» می‌باشد.

به عبارت بهتر، میان آنچه در ورای حکام آژانس می‌گذرد و آنچه در مذاکرات وین در جریان است، ارتباطی مستقیم وجود دارد. در این معادله،مواضع جمهوری اسلامی ایران کاملا مشخص است. اقدامات غیرحقوقی آژانس و مطالبات فراپادمانی و فراپروتکلی این سازمان از ایران ، هر دو محکوم بوده و جایی برای توجیه آن از سوی سران این سازمان ظاهرا بین‌المللی وجود ندارد.

اقدام ضد ایرانی اخیر مقامات آژانس، پرده از یک حقیقت مطلق برمی‌دارد.اینکه نگاه غیرواقع‌بینانه  نسبت به معادلات جاری در حوزه‌ روابط بین‌الملل، در بسیاری موارد به پاشنه آَشیل بازیگران تبدیل‌شده است. این قاعده در خصوص سازمان‌های بین‌المللی و نقش آن‌ها در حل‌وفصل منازعات نیز صادق است! در جریان خروج آمریکا از توافق هسته‌ای، برخی دولتمردان قبلی ما تصور می‌کردند سازمان ملل متحد به دلیل تصویب برجام در شورای امنیت ( در قالب قطعنامه‌ ۲۲۳۱ ) ، به‌صورت تمام‌قد در برابر اقدامات غیرقانونی دولت ترامپ  خواهد ایستاد اما این سازمان به‌اصطلاح بین‌المللی، خود  به کاتالیزور و عاملی تسریع‌کننده در پیشبرد استراتژی فشار حداکثری ایالات‌متحده آمریکا علیه ایران تبدیل شد. در حال حاضر نیز آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به‌جای تبدیل‌شدن به یک « نهاد حقوقی بین‌المللی »، به ابزار بازی غرب و رژیم صهیونیستی علیه تهران تبدیل‌شده است.»

قبض و بسط برجام

حامدِ وکیلی در سرمقاله «ابتکار» نوشت: «۱- حتماً با خود فکر کرده‌اید گیر برجام کجاست؟ چرا نه از آن خارج می شویم و نه احیا می شود؟ این با دست پس‌زدن‌ها و با پا پیش‌کشیدن‌ها از سوی ما و طرف‌هایمان برای چیست؟ چرا تکلیف نه از سوی ما و نه آن‌ها یکسره و مشخص نمی شود؟ دو سال است که بایدن رئیس‌جمهور شده و طرفدار بازگشت به برجام بوده؛ برای ایران نیز برجام سناریوی مرجح بوده است. اما این دو خط به هم نمی‌رسند. دو سال پیش، وقتی بایدن تازه بر سرکار آمده بود نوشتم “چرا برجام می‌تواند از خودش محافظت کند؟”. این عنوان مقاله‌ای بود که در آن توضیح دادم برجام لاجرم احیاء خواهد شد. مهمترین علت آن هم این است که برجام سناریوی بدیل ندارد. نه آمریکا و نه ایران پلن بی ندارند. به همین خاطر راهی جز احیای برجام نمی‌ماند. اما همچنان برجام نیمه‌جان است؛ نه جان می‌دهد و نه احیا می‌شود. چه اتفاقی افتاده؟ به گمانم از پارسال تا کنون معادلات کمی تغییر کرده است.

۲- اول اینکه همین نبودنِ پلن بی بلای جان برجام شد. هم ما می‌دانستیم آمریکا راهی جز برجام ندارد و هم آنان متوجه این نکته بودند. لذا طرفین با خیال راحت از اجنتاب ناپذیر بودنِ برجام، ضرب الاجلی برای آن نداشتند. اما به ناگاه اتفاقات جدید در جهان رخ داد که مسیر احیای برجام را تحت شعاع قرار داد. اولین آن جنگ روسیه علیه اکراین بود. این اتفاق در دل ایران تردید ایجاد کرد که آیا برای احیای برجام صبر کند یا تعجیل؟ عده‌ای می‌گفتند که آمریکا نیاز عاجل به جایگزینی نفت روسیه دارد و از سوی دیگر روسیه نیز به جمع جبهه مقاومت علیه تحریم‌هایی که جریان اصلی در دنیا وضع کرده می‌پیوندد و این جبهه قوی‌تر می‌شود لذا باید صبر کرد و با قوی‌تر شدنِ این جبهه و افزایش نیاز جهان به عرضه نفت، از آمریکا امتیاز بیشتری گرفت. در مقابل عده‌ای نیز معتقد بودند دقیقاً به همین علت در احیای برجام باید تعجیل کرد؛ چراکه این فرصت دیگر تکرار نمی‌شود و مشخص نیست آمریکا نتواند از طریق عربستان و سایر ابزارها غیبت روسیه در بازار انرژی را جبران کند. لذا باید تا تحت فشار است کار را یکسره کنیم و گل برجام را در این موقعیت گل به ثمر برسانیم.

۳- در ادامه، تحولاتی در منطقه رخ داد. جبهه جدیدی از ترکیه، قطر، افغانستان، اسرائیل، امارات و عربستان شکل گرفت. اسرائیل توانست بن سلمان (که با بایدن زاویه داشت) را مقداری از چین جدا کند و به آمریکا نزدیک کند. این نزدیکی بیش از همه به ضرر ایران تمام می‌شود. اگر آمریکا بتواند با استفاده از نفت عربستان و ونوزوئلا و ذخایر استراتژیک خود، بازار انرژی را تنظیم کند، ایران فرصت جنگ اکراین و گرانی نفت را برای فشار به آمریکا ازدست می‌دهد. از طرف دیگر آمریکا همچنان نتوانسته بحران تورم ناشی از التهابات بازار انرژی را مهار کند. بر همین اساس چند روز گذشته نرخ بهره را به طور بی سابقه کاهش داد. این یعنی همچنان می‌توان برای برجام شانس بقا قائل شد.

۴- در میانه همه این تحولات پرسرعت، یک اتفاق بسیار مهم‌تر افتاد؛ باز شدنِ پنجره جدید! آمریکا همیشه برای مهار برنامه هسته‌ای ایران دو راه اصلی داشت؛ دیپلماسی و گزینه نظامی. برای فرار از گزینه نظامی طرفین همیشه به دیپلماسی گرایش داشتند.

در این سالیان خط قرمز آمریکا دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای بود. از نظر آنان ایران یا قبل از ساخت سلاح هسته‌ای، با تحریم به میز مذاکره می‌آید و توافق می‌کند و یا اگر سلاح بسازد مورد حمله نظامی قرار می‌گیرد. لذا کارآمدی تحریم تا قبل از ساخت سلاح معنا داشت. اما اکنون انگار امکان دیگری نیز گشوده شده است؛ امکان ساخت سلاح هسته‌ای در ایران؛ امکانی که برجام را با خطر نابودی کامل مواجه ساخته است. در این سناریو تلویحاً به ایران اجازه داده می‌شود سلاح هسته‌ای بسازد و با این کار، غرب شدیدترین تحریم‌ها و جنگ اقتصادی را بسیار بیشتر از امروز علیه ایران راه می‌اندازد. یعنی گزینه نظامی منتفی می‌شود اما گزینه تحریم تقویت می‌شود. شاید یکی از علل تمایل به این سناریو از طرف غرب، شکننده نشان داده شدنِ تاب آوری این روزهای ایران است. آزادسازی بی موقع قیمت‌ها و التهاب ناشی از آن، بی‌شک در این تمایل غرب بی‌تاثیر نبوده است.

۵- اما در پنجره جدید چه امکان‌هایی متولد می‌شود؟ می‌توان از دو احتمال سراغ گرفت؛ احتمال اول اینکه ایران با کارت سلاح اتمی و ارتقای قدرت ملّی خود، به مذاکره برمی‌گردد و کم کم روابطش را عادی می‌کند و با عامل بازدارندگی جدیدش، دیگر مانند قبل به حضور منطقه‌ای و برنامه موشکی کنونی نیاز ندارد فلذا بر سر آنان مذاکره و با غرب توافق می‌کند. در سایه توافق جدید اقتصادش را بازسازی می‌کند و روابطش را عادی می‌سازد. چنین مسیری را تقریباً چین هم پیموده بود. احتمال دوم اما این است که ایران اتمی شده اما تحت شدیدترین تحریم‌ها اقتصادش فلج شده و با بحران شدید مشروعیت در داخل مواجه شده است. در این احتمال، هرچند سلاح اتمی برای ایران بازدارندگی از تهاجم خارجی ایجاد می‌کند اما کشور از درون پوسیده شده است. بلایی که بر سر کره شمالی است.

اما براستی با ساخت سلاح اتمی ما به کدام سو می‌رویم؟ چین یا کره شمالی؟

۶- قطعاً قدرت اتمی تا کنون یک مولفه بدون رقیب قدرت در دنیاست؛ اما ما با برجام هم توان بازدارندگی نظامی را ایجاد کرده بودیم. ضعف‌های کنونی در جنگ اطلاعاتی با اسرائیل با سلاح اتمی نیز برطرف نمی‌شود. اتفاقاً تحریم نقش جدی در کهنه شدن تکنولوژی‌های اطلاعاتی کشور داشته و لذا با سلاح اتمی و تحریم می‌توان تصور کرد که موازنه اطلاعاتی منطقه همچنان به ضرر ما تغییر کند. با برجام ما سلاح اتمی نخواهیم داشت اما امکان بازسازی اقتصاد و مشروعیت داخلی کشور بوجود خواهد آمد. بازدارندگی نیز همچنان وجود دارد اما قطعاً با ضریب و اطمینان کمتر از وضعیت هسته‌ای. حال ما مخیر و البته مرددیم. کدام مسیر متضمن خیر عمومی بیشتری است؟ قطعاً اگر در پنجره جدید مدل چین برای ما محقق شود خیرِ این انتخاب بیشتر است و اگر مدل کره شمالی رخ دهد، شرَّ آن بی‌حد است. هر دو احتمال وجود دارد؛ لذا به نظر می‌آید سران نظام دچار تردید شده‌اند. همین تردید در آمریکا نیز وجود دارد. برای آمریکایی‌ها گزینه مطلوب آن است که مدل کره شمالی تکرار شود. اما آنان به‌طور قطعی مطمئن نیستند برای ما لزوماً این احتمال رخ می‌دهد. به همین سبب برای گشایش پنجره جدید آنان نیز تردید جدی دارند.

۷- این تردید باعث شده همچنان هم در ایران و هم در آمریکا، هرچند کم، امکان برجام زنده بماند. همچنان در هر دو کشور هستند تصمیم‌گیرانی که ریسک پنجره جدید را بالا می‌دانند و به آن تن نمی‌دهند. راز جان کندن و جان ندادن برجام در این روزها همین است. برجام حدیث حاضر و غایب شده است؛ گاهی قبض می‌یابد و تا پای مرگ می‌رود و به ناگاه منبسط می‌شود و نفسی به زحمت می‌کشد. این احتضار و انتظار بلند البته دیگر دارد حکایت پرآب چشم می‌شود. اشک نسلی را درآورده و اعصاب ملتی را ساییده است.

سوالی اساسی ذیل همه این حوادث نفس می‌کشد؛ حکومت تا کجا حق دارد تن به چنین ریسک‌های سنگینی بدهد؟ و تا کجا مجاز است که چنین انتظاراتِ صبرسوزی را بر ملت تحمیل کند؟ پاسخ به این مقوله البته، مقاله‌های دیگری می‌طلبد.

شرح این هجران و این خون جگر/ این زمان بگذار تا وقت دگر»

 

«اقتصاد پشت مو» و مصداق‌های آن در ایران

اسفندیار جهانگرد در سرمقاله «شرق» نوشت: «اقتصاد مالت (Mullet* Economy) یا پشت مویی یا ژولیده اصطلاحی است که «ینسی استریکلر» مبدع کیک‌ استارتر و نویسنده مشهور چندین اثر معتبر جهانی، در کتاب «آینده ممکن» خود به آن پرداخته است. در اینجا سؤال اساسی این است که بیشینه‌کردن سود کوتاه‌مدت و تصمیمات لحظه‌ای نمی‌تواند یگانه کارکرد راه‌حل اقتصادی جوامع باشد. یکی از پیش‌فرض‌های مهم تحلیل‌هایی که پشتوانه تصمیمات اقتصادی قرار می‌گیرند، هدف‌گذاری بیشینه‌کردن سود است. با این وصف و نوع نگاه، غالب سازمان‌ها و نهادها (اعم از دانشگاه، بیمارستان، مدرسه، بنگاه‌های خدماتی و تولیدی و...) در سیستم کشورهای توسعه‌یافته در زمره یک دارایی نمود پیدا می‌کنند که البته باید بیشترین بازدهی را داشته باشند. در این باره «آدام اسمیت» پدر علم اقتصاد به اهمیت بیشینه‌کردن سود اعتقاد داشت، ولی عنوان می‌کرد که هدف نهایی اقتصاد قلمداد نمی‌شود. در این باره، وی مطرح می‌کند که نفع شخصی باید به فرد متقابلا اعتماد هم ارائه بدهد. اما در این باره «میلتون فریدمن» موضوع بیشینه‌سازی سود را طوری مطرح کرد که بنگاه یا شرکت، مسئولیت اجتماعی‌اش این است که فقط سود ایجاد کند. بنابراین با این طرز نگاه، سوددهی کوتاه‌مدت به تنها هدف بنگاه‌ها و شرکت‌ها تبدیل شده است. اما در نظام جهانی، سوددهی فوری و کوتاه‌مدت موجب پیامدهای ناگواری (مثل آلودگی و تخریب محیط زیست، کاهش منابع آبی زیرزمینی و...) در اقتصاد شده است. در این سیستم، قاموس اقتصاد رفتار عقلایی است و آن هم یعنی دنبال‌کردن نفع شخصی و بیشینه‌کردن سود در کوتاه‌ترین زمان ممکن. به‌عبارتی نفع شخصی و کار عقلایی هر دو به مفهوم بیشینه‌کردن سود در کمترین زمان ممکن نمود پیدا کرده‌اند. این موضع و منش منجر به پیدایش مفهوم «اقتصاد پشت مویی یا ژولیده» در جهان شده است. اقتصاد ژولیده به چه معناست؟ یعنی دقیقا مثل فردی که موی خود را به شکل Mullet نامرتب و ژولیده آرایش و تنظیم می‌کند، اقتصاد جهان هم این سبک و آرایش را به خود گرفته است. نقدهای جدی به این منش وارد می‌شود. یکی از آنها این است که نفع شخصی به ارزش‌های فرد و بستری که در آن فعالیت می‌کند مرتبط است و کار عقلایی این است که باید بر مبنای ارزش‌ها و بستری که تصمیم‌گیری در آن صورت می‌گیرد قرار داشته باشد؛ سود فوری نیز تنها ملاک این رفتار در اقتصاد نباید باشد. این بدین مفهوم نیست که بیشینه‌کردن سود باید در اقتصاد منتفی شود، بلکه بدین مفهوم است که توجه به کسب سود در کنار ارزش‌ها و بستر تصمیم‌گیری مفهوم خیلی بهتری پیدا می‌کند.

اصطلاح «اقتصاد ژولیده» در ایران کمی پیچیده‌تر از نرم و مفهوم جهانی آن است. اقتصاد ایران ملغمه‌ای از بیشینه‌سازی سود در کمترین زمان ممکن در فعالیت‌ها همراه با دخالت زیاد دولت از طریق تنظیم‌گری است و پیامدهای ناگواری از آن منتج شده که با شکل جهانی آن کمی پیچیده‌تر شده است. در ایران در اکثر فعالیت‌ها (اعم از کشاورزی، صنعت خودرو، ساختمان‌سازی، بازرگانی، بهداشت، دادگاه‌ها، آموزش، آب، محیط زیست، صندوق‌های بازنشستگی، مؤسسات مالی و پولی و سیاست‌گذاری عمومی و...) هدف اصلی بیشینه‌سازی سود در کمترین زمان ممکن است که البته با مداخلات فسادانگیز دولت‌ها و نهادهای خاص نیز همراه شده است؛ بنابراین شکل خاصی از اقتصاد ژولیده در ایران شکل گرفته است که وجوه افتراقی با نرم‌های جهانی آن دارد. چراکه در اکثر کشورهای توسعه‌یافته تنظیم‌گری در بسیاری امور محدودتر از ایران است. به برخی از فعالیت‌های درگیر این پدیده در زیر اشاره می‌شود ولی در کل، اقتصاد ایران درگیر این پدیده است.

در صنعت خودروسازی در حال حاضر ساختاری رقم خورده است که سه‌گانه خودروسازها، حاکمیت و مصرف‌کننده‌ها از نحوه فعالیت آن در کشور ناراضی هستند. این چالش به دلیل این هدف یعنی خودروسازشدن ایران از یک طرف و از طرف دیگر بیشینه‌کردن سود خودروساز در کمترین زمان ممکن و دخالت بی‌حد و حصر دولت در این فعالیت به‌وجود آمده است. دستاورد این کارکرد شده است موارد زیر:

آمار تصادفات و تلفات جانی بالای ناشی از آن، نارضایتی مشتری از کیفیت و قیمت، هزینه تولید و قیمت بالای محصولات در مقایسه با نرم جهانی، کیفیت پایین طراحی و قطعات، نداشتن مقیاس اقتصادی، نبود رقابت اقتصادی، آلایندگی زیست‌محیطی بالا، مصرف انرژی بیش از استاندارد جهانی در هر کیلومتر، بهره‌وری و کارایی پایین، که در یک کلام نارضایتی سه‌گانه حاکمیت خودروساز و مصرف‌کننده را رقم زده است. صنعت خودروسازی ایران از یک طرف با دیوارهای بلند در قبال واردات خارجی (حمایت دولت) شکل گرفته و از طرف دیگر با یک سیستم تنظیم‌گری داخلی با دخالت خیلی زیاد فعالیت می‌کند که در آن کیفیت و قیمت با استانداردها و مقیاس‌های بین‌المللی و شرایط روز دنیا بسیار فاصله دارد. بنابراین به منظور تأمین سود کوتاه‌مدت سیاست‌گذار و خودروساز، مقیاس اقتصادی تولید، رقابت به مفهوم اقتصادی، به‌کارگیری دانش روز و درنهایت بهره‌وری و کارایی اصلا مورد توجه این صنعت نبوده و در عوض سود و منفعت‌طلبی زودهنگام و کوتاه‌مدت توسط همه گروه‌های ذی‌مدخل در نظام تدبیر این صنعت به‌صورت ضمنی در دستور کار فعالیت آنها قرار گرفته است.  

 ...به‌طورکلی در این صنعت سیاست‌ها در قالب موجه‌جلوه‌دادن نما و ظاهر آن و شکل‌گیری پدیده اقتصاد ژولیده خودروسازی است.

موضوع بعدی که می‌توان در این زمینه مثال زد ساختمان‌سازی است. متأسفانه فرایندها، طراحی، اجرا، کیفیت و قیمت ساختمان در ایران با استاندارد جهانی آن بسیار فاصله دارد. در اجرای پروژه ساختمان‌سازی در ایران زمان زیادی صرف می‌شود. طول دریافت جواز ساخت‌وساز در ایران بسیار زمان‌بر است. نظارت ناکافی شهرداری و سازمان نظام مهندسی ساختمان، شهرهای ایران را به کام بسازوبفروش‌ها شیرین کرده است و آنها با به‌کارگیری مصالح ساختمانی نامرغوب و بی‌کیفیت در ساخت‌وساز، سعی بر این دارند که هزینه تمام‌شده ساختمان را کاهش بدهند و در مقابل ساختمان را مطابق با قیمت مصالح باکیفیت و مرغوب به فروش برسانند تا سود کوتاه‌مدت آنها از این طریق، قابل توجه باشد. مصالح مورد استفاده در پروژه‌های ساختمانی با استانداردهای بین‌المللی فاصله زیادی دارند و چون طراحان ساختمان در طرح‌های خود فرض را بر استفاده از مصالح استاندارد در نظر می‌گیرند در بدو اجرای سازه، پروژه با ابهام و مغایرت‌های اساسی مواجه می‌شود که اصولا غیرقابل قبول نیز هستند.

استفاده از آهن‌های غیراستاندارد، تیرچه‌های ساخته‌شده در کارگاه‌های غیراستاندارد بدون حضور و نظارت مهندسان باتجربه، استفاده از بتن‌های غیراستاندارد و... موجب می‌شود سازه پروژه‌ها ضعیف، عاری از استاندارد و خطرآفرین برای مواقع بروز زلزله شود. در بحث نازک‌کاری نیز مصالح غیراستاندارد از قبیل لوله، کاشی، سرامیک و... موجب صرف هزینه و وقت زیاد در دستیابی به یک ساختمان به ظاهر زیبا ولی درواقع پوشالی می‌شود. همه این موارد با هدف کسب سود کوتاه‌مدت بازیگران این فعالیت در ایران و با دخالت بدون برنامه نظام تنظیم‌گر باعث می‌شود عمر مفید ساختمان در ایران، بسیار کوتاه باشد و حتی شاهد بروز حوادث دلخراش ریزش ساختمان‌ها (مانند متروپل آبادان) در سطح شهرها باشیم که نمودی از ظاهرسازی و پدیده اقتصاد ژولیده ساختمان‌سازی ایرانی است.

در زمینه‌های بهداشت، آموزش، کشاورزی، بانکی، مالی و... هم می‌شود مثال‌ها و مصداق‌های زیادی را مطرح کرد که سود کوتاه‌مدت تنها هدف آن فعالیت‌ها شده و نتایج غیرقابل‌دفاعی را به بار آورده است. اما موضوع مهم‌تری که باید به آن پرداخت، این است که نظام تدبیر هم در ایران در این دام افتاده و دریافت سود کوتاه‌مدت تنها هدف آن شده و نتایج ناگواری را به بار آورده است.

در زمینه سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی تاکنون شش برنامه توسعه بعد از انقلاب اسلامی و پنج برنامه عمرانی هم قبل انقلاب طراحی، تصویب و اجرا شده است و در همه این برنامه‌ها طراحی به گونه‌ای بوده که «هرچه خوبان همه خواهند در آنها ما خواهان بودیم»، اما در اجرا اکثر برنامه‌ها و سیاست‌گذاری‌ها به محاق رفته است. برای مثال رشد اقتصادی پایدار یکی از معیارهای مهم اقتصادی است که برآیند کارکردهای یک اقتصاد در کنار اجرای سیاست توزیع مناسب منافع آن را نشان می‌دهد و می‌تواند شرایط اولیه توسعه را بهبود ببخشد. محاسبات نویسنده نشان می‌دهد اگر اهداف شش برنامه توسعه بعد انقلاب اسلامی در زمینه رشد اقتصادی محقق می‌شد، در اواخر سال 1400 باید تولید ناخالص داخلی ایران (GDP) به قیمت ثابت سال 2015، رقمی حدود 1450 میلیارد دلار می‌بود که عملکرد فعلی اقتصاد شکاف بسیار عظیمی بین اهداف و عملکرد در این زمینه را نشان می‌دهد. این واقعیت نشان می‌دهد که منفعت‌طلبی زودهنگام در داشتن برنامه به شکل ویترینی و بی‌توجهی به واقعیت و فراهم‌نکردن شرایط اجرای برنامه‌ها، یک نما و نماد فرصت‌طلبانه را در طراحی سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی در ایران به‌وجود آورده است. رشد اقتصادی پایدار در عمل باید از محل «رشد بهره‌وری» تأمین شود که رشد بهره‌وری ایران عملکرد بسیار مأیوس‌کننده‌ای دارد؛ سطح فعلی تولید کشور هم با فشار تزریق منابع و عوامل تولید و به دور از بهره‌وری ایجاد شده است و فرضیه ویترینی‌بودن برنامه توسعه، دخالت‌های بی‌حدوحصر نهادهای تنظیم‌گری و کسب سود کوتاه‌مدت را مطرح می‌کند. به‌عبارتی تنظیم برنامه‌ها صرفا برای داشتن برنامه و ظاهر امر بوده و برای اجرا تنظیم نشده بودند. این یعنی دولت هم درگیر پدیده «اقتصاد ژولیده» در قالب تنظیم‌گری اقتصاد و جامعه شده است.

موضوع مهم و به‌روز دیگری که در زمینه سیاست‌گذاری و تنظیم‌گری می‌توان به آن اشاره کرد «قانون هدفمندی یارانه‌ها» در سال 1389 است که این روزها هم سیاست‌ها در این زمینه در موارد دیگر در کشور در حال اجراست. در ماده یک آن قانون، اصلاح قیمت حامل‌های انرژی ایران را به قیمت فوب خلیج فارس گره زده و در ادامه قرار بود این اصلاح قیمت‌ها بین گروه‌های «هدف» توزیع شود که البته اتفاق نیفتاد و موضوع «هدفمندی» یک سیاست فرصت‌طلبانه کوتاه‌مدت بدون فراهم‌کردن شرایط اولیه آن، یعنی اصلاح نظام پولی و بانکی و اصلاح بودجه اجرا شد و بنابراین کارکردی واقعی در بخش حقیقی اقتصاد نداشته است. این موضوع هم این فرضیه را تقویت می‌کند که سیاست‌گذار برای اهداف کوتاه‌مدت خود دست به چنین اقدامی زده و شاهد آن هم دستاوردهای اصلاحی بسیار ناچیز آن بوده است. یعنی اصلاح قیمت‌ها در ایران عمدتا به جهت اهداف اصلاح قیمت‌های نسبی و تخصیص بهینه منابع نبوده است؛ مثلا آمیخته با اهدافی غیراقتصادی (مثل جهت‌دهی آرای فقرا در انتخابات ادواری) شده است و البته هیچ‌گاه الزامات پیاده‌سازی چنین سیاستی در ایران توسط نظام تدبیر فراهم نشده است.

به‌طورکلی آرایش نمای ظاهری در اکثر فعالیت‌های اقتصادی ایران به مفهوم دستیابی به سود کوتاه‌مدت فوری صرف، یک رویه شده است و ارزش‌ها و بستر تصمیم‌گیری‌ها در کشور فراموش شده‌اند. این موضوع در ایران با توجه به اینکه دامن‌گیر سیاست‌گذار و تنظیم‌گر هم شده، بسیار پرهزینه شده است. این رویه سوای مفهوم جهانی آن، در ایران با دخالت بیش از حد دولت در اقتصاد و رخنه‌کردن آن در نظام تدبیر، به شکل بغرنجی شکل گرفته و نیازمند اصلاح است. در این زمینه، لازم است نظام تدبیر به لحاظ نظری تمرکز خود را بر الگوهای منفعت چندبعدی قرار دهد. در شرایط حاضر منفعت شخصی در قالب فردگرایی و مؤسسه‌گرایی کوتاه‌مدت در ایران از سر تا ذیل گسترش پیدا کرده است و این یعنی پدیده‌ای که هرکس به‌عنوان یک فرد یا نهاد در‌حال‌حاضر دنبال بیشینه‌کردن منافع خود است؛ درحالی‌که این دیدگاه به نفع افراد و سازمان‌های مشخصی است، اما به نفع کل جامعه نیست و نمی‌تواند کل اقتصاد را به سرمنزل مقصود برساند. در جهت منافع شخصی و کشور، زاویه دید وسیع‌تری درخصوص آنچه برای جامعه و افراد در حال و آینده ارزشمند است، باید طراحی و اجرا شود. این شامل آن نظر و اجرائی است که در ابتدا هر فرد و جامعه در زمان فعل باید نیازهایش مرتفع شود (اکنون افراد و جامعه). همچنین فضایی برای ملاحظات آینده افراد و جامعه نیز لازم است در نظر گرفته شود؛ یعنی لازم است در سیاست‌گذاری و رفتار افراد نگاهی به افرادی که به آنها تکیه می‌کنیم و جامعه (اکنون ایران) به آنها تکیه کرده و راه را برای نسل بعدی باز می‌کند نیز داشته باشیم. همه این فضاها و شرایط بر کشور تأثیر می‌گذارند و باید تحت تأثیر کشور و جامعه و نیز نفع جامعه باشند. این واقعیت رویکردی ساده و درعین‌حال بسیار مفید برای تصمیم‌گیری و تنظیم استراتژی‌هایی است که فراتر از دیدگاه کوتاه‌مدت و منفعت‌طلبانه جهت کسب سود در کمترین زمان ممکن است و البته می‌تواند مانیفستی برای فرار از اقتصاد ژولیده و پشت‌مویی شکل‌گرفته در ایران باشد.»


 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها