تلاش برای تزریق امید به جامعه‌

کد خبر: 1155760

فکر می‌کنم دولت سیزدهم، دولت مردمی و دارای انگیزه کار برای مردم است. مشکلات کشور خیلی زیاد است که بیشتر این مشکلات ناشی از هشت سال دولت روحانی است و دولت سیزدهم باید تصمیمات مهم در حوزه‌های مختلف بگیرد و بتواند اعتماد مردم را برای تصمیمات مهم‌تر جلب بکند.

تلاش برای تزریق امید به جامعه‌

سال گذشته، سیزدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در شرایطی برگزار شد که جامعه گلایه‌مند از عملکرد هشت‌ساله دولت دوازدهم بود، و به همین خاطر به‌سختی پای صندوق رای آمد. حالا یک سال از آن روز می‌گذرد و عملکرد دولت سیزدهم ملموس‌تر شده است. به همین جهت برای بررسی عملکرد دولت رئیسی با توجه به شرایطی که کشور را از دولت روحانی تحویل گرفت، با سعید آجرلو، کارشناس مسائل سیاسی به گفت‌وگو پرداختم.

آجرلو در ابتدای سخنانش به سیمای کلی شرایط جامعه در دولت دوازدهم می‌پردازد و رویکرد غلط روحانی در سیاست خارجی و عدم اعتقاد به اصلاحات بزرگ در بودجه کشور را ازجمله علل اصلی سخت اداره‌کردن کشور می‌داند. در چنین شرایطی انتخابات 1400 برگزار می‌شود. او در شرح شرایط کشور در آستانه انتخابات 1400 می‌گوید: «دولت روحانی بعد از خروج ترامپ از برجام، چون به رویکردهای معطوف به سیاست خارجی بدون برجام یا با نقش کم برجام اعتقاد نداشت، کشور را به‌سختی اداره کرد. و هزینه‌ها و چالش‌‌های زیادی برای کشور ایجاد کرد. از این بابت فکر می‌کنم شرایطی که انتخابات 1400 در آن برگزار شد، و رئیسی در آن رئیس‌جمهور شد، از این زوایا باید موردتوجه قرار بگیرد. البته در دور دوم ریاست‌جمهوری روحانی، مساله کرونا اهمیت داشت و نمی‌توانیم در بررسی شرایط دولت روحانی این را درنظر نگیریم. کرونا ضربات زیادی به اقتصاد دنیا زد و در ایران هم همین‌طور بود و مشکلات را مضاعف کرد. دولت روحانی قبل از کرونا که کم‌توان بود، مساله کرونا هم اضافه شد و ناتوانی بیشتر عیان شد.»

او در توضیح وضعیت اقتصادی دولت روحانی به‌طور اجمالی می‌گوید: «وقتی وارد انتخابات 1400 شدیم، شاید بزرگ‌ترین مساله کشور، کسری بودجه بود. که همین، علت تورم و افزایش قیمت‌ها بود. یعنی در دولت روحانی به‌خصوص در چهار سال دوم، سیاست‌های ارزی و بانکی و حتی مدیریتی به شکلی بود که مساله کسری بودجه خیلی جدی شد. و همین پایه پولی و نقدینگی و تورم را افزایش داد. و می‌شود گفت به‌واسطه کرونا تا حدی رکود هم به این تورم اضافه شد.»

او در این بخش نتیجه‌گیری می‌کند: «پس ما در ابتدای دولت رئیسی تا حدود زیادی، با یک اقتصاد گرفتار تورم، یک جامعه‌ گلایه‌مند از وضعیت کشور در حوزه اجرایی و دولت مواجه بودیم که این خودش را در آمار انتخابات و درصد مشارکت نشان داد و دلیل آن عملکرد دولت روحانی بود و موجب شده بود مردم به حوزه‌های سیاست داخلی علاقه‌مند نباشند و حس گره‌گشایی از وضع موجود را از دست بدهند.»

او ادامه می‌دهد: «با توجه به مقدماتی که گفتم، دولت رئیسی رویکرد خود را نسبت به دولت قبل تغییر داد. و متفاوت از روحانی عمل کرد؛ هم در کمپین انتخاباتی، هم در چینش کابینه و هم در عملکرد. می‌شود گفت که یک تقسیم‌بندی کرد. تقسیم‌بندی به حوزه‌های سیاست داخلی و سیاست خارجی و مدیریتی و اقتصادی و رویکردی. درباره رویکرد و جهت‌گیری دولت رئیسی بگویم که تا حدود زیادی متفاوت از دولت روحانی بود و تلاش کرد وابستگی دولت را به برجام کم کند. کار سخت و پرهزینه‌ای بود؛ اما این تلاش صورت گرفت.»

    رئیسی؛ متعهد به ارتباط با مردم

آنچه آجرلو نقطه تمایز اصلی بین روحانی و رئیسی می‌داند، متعهد ماندن به مردم است. او معتقد است تفاوت رویکرد دولت سیزدهم نسبت به دولت دوازدهم، ارتباط با مردم است و رئیسی برای حفظ این ارتباط تلاش می‌کند. او در این‌باره تاکید می‌کند: «رئیسی به مردم متعهد مانده است، یعنی از همان ابتدا و تا همین امروز تلاش کرده ارتباطش را با مردم قطع نکند؛ هم در سفرهای استانی، هم در دیدار با حوزه‌ها و صنف‌ها و مشاغل مختلف، او از مواجه شدن با مردم، برعکس روحانی دریغ نکرد. مثلا در همین حادثه متروپل آبادان، او به آبادان رفت، در متن حادثه کنار مردم حضور داشت. این رویکرد درست و دقیقی است که روحانی این رویکرد را نداشت و به هرحال کنار مردم بودن موجب می‌شود دریافت درستی از مشکلات و بحران‌ها صورت بگیرد. پس در این مورد، رویکرد رئیسی رویکرد مردمی است.»

او به رویکرد متفاوت دیگری که رئیسی نسبت به روحانی درپیش گرفته نیز گریزی می‌زند و تغییر نسلی مدیران را از رویکردهای رئیسی می‌داند. او توضیح می‌دهد این رویکرد نیز مانند بسیاری از رویکردهای دیگر از فواید و زیان‌ها مستثنی نیست، اما باتوجه به افزایش سن مدیران عصرهای اول انقلاب و گام دوم، کشور ناگزیر باید به این سمت می‌رفت و طبیعی است. او همچنین به دیگر رویکردهای متفاوت رئیسی از دولت سابق می‌پردازد: «موارد دیگری مانند مقابله با فساد و عدالت‌خواهی در حوزه اجرایی جزء رویکرد ایشان بود که قبل از انتخابات هم درباره‌اش صحبت کرده بود.»

    دوری از تنش در سیاست داخلی

سعید آجرلو به عملکرد یک‌ساله دولت رئیسی در سیاست داخلی نیز می‌پردازد و در توضیح تفاوت جدی بین دولت رئیسی و دولت‌های قبلی می‌گوید: «دولت رئیسی برخلاف دولت اصولگرای اسبق یعنی دولت احمدی‌نژاد، بر ادبیات وفاق بین گروه‌ها و طبقات مختلف اجتماعی، تاکید دارد. می‌خواهم بگویم مجموعه دولت رئیسی و خود او اصلا به‌سمت شکل‌دادن به‌سمت دوقطبی‌های جدید در عرصه اجتماعی-سیاسی حرکت نکردند. از این جنبه فکر می‌کنم روحیات رئیسی این است که در حوزه سیاست داخلی کمتر تنش داشته باشیم. دیدارهایی که او با جریان‌های سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا داشته، همین مساله را نشان می‌دهد. البته جبهه پایداری تلاش زیادی کرده تا به نوعی خود را نزدیک‌ترین گروه سیاسی به دولت نشان بدهد. و فکر می‌کنم این به نفع دولت رئیسی نیست که دست‌بالا از نظر سیاست داخلی با جبهه پایداری باشد و رئیسی هم نشان داده که اساسا می‌خواهد فاصله‌اش را با گروه‌های سیاسی حفظ کند. ولی به هرحال، یک گروهی مانند جبهه پایداری که از لحاظ سیاسی و فرهنگی تا حدود زیادی رادیکال است، اعتقادی به وحدت در سیاست داخلی و سایر جریان‌های اصولگرا ندارد و نوعی ادعای ناب‌گرایی و خالص‌سازی دارد، حتما نزدیک شدن زیادش به دولت، تطابقی با سیاست کلی وفاق و عدم‌تنش در حوزه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ندارد. از این بابت فکر می‌کنم در سیاست داخلی، اصلاح‌طلبان رفته‌رفته در مقابل رئیسی گارد تهاجمی می‌گیرند و به اپوزیسیون ایشان تبدیل می‌شوند، کمااینکه قبل از این هم حداقل در چند ماه اخیر بودند و این را تا انتخابات مجلس ادامه خواهند داد. درباره سیاست داخلی صحبت زیاد است اما به‌صورت کلی، در یک سال گذشته اصلاح‌طلب‌ها سعی کردند از موضع تدافعی خارج بشوند و یک گارد تهاجمی بگیرند و حملات به دولت را بیشتر بکنند. و این یک تهدید جدی برای دولت است.»

    نقطه‌زنی در سیاست خارجی؛ تقویت ارتباط با همسایگان

در شرایطی که روحانی در سیاست خارجی استراتژی‌ای جز برجام نداشت، اقدامات او هم منحصر به جلب‌اعتماد غرب می‌شد. باوجود این، غفلت از همکاری تجاری و دیپلماتیک با کشورهای همسایه، دستاوردی جز بی‌اعتمادی آنها به ایران و درنتیجه عدم انتفاع اقتصادی از روابط با آنها نداشت. سعید آجرلو به این مساله در سخنان خود می‌پردازد و معتقد است: «رویکرد رئیسی، در حوزه سیاست خارجی در تقویت ارتباط با همسایگان و شکل دادن به روابط جدید در حوزه شرق و کشورهای اطراف ایران رویکرد درستی است. این بالاخره زمان می‌برد چون زیرساخت سیاست خارجی در هشت سال گذشته، به‌سمت غرب بود و به‌گونه‌ای شکل داده شده بود که کشورهای شرق خیلی به دولت برای همکاری‌های تجاری و دیپلماتیک اطمینان نداشتند. در دوره جدید، به‌هرحال در این سیاست تجدیدنظر شد. در اجرا زمان می‌برد؛ اما باید تا طی شدن فرآیندش صبر داشت.»

او البته نقدهایی به شیوه پیشبرد برجام در دولت رئیسی نیز دارد: «در حوزه برجام، شاید اگر به یک سال قبل برگردیم، دو اقدام دیگر و متفاوت می‌توانست شکل بگیرد. اقدام اول این بود که در فاصله‌ گذار بین دو دولت، با توجه به اینکه روحانی مایل بود به برجام برگردد، هزینه بازگشت به برجام را دولت خود می‌توانست بدهد، و برجام را احیا بکند و طبیعتا طبق قانون مجلس با آن مواجهه و برخورد می‌شد، شاید اگر به یک سال گذشته برگردیم، این رویکرد می‌توانست موردتوجه قرار بگیرد.»

او ادامه می‌دهد: «مساله دوم در مذاکرات هسته‌ای، مساله انتخاب علی باقری‌کنی است. فکر می‌کنم باقری‌کنی برای این سمت، بهترین گزینه نبود. چون او از منتقدان جدی برجام بود و نگاه دیگری به این موضوع داشت، به همین واسطه برای احیای برجام دولت می‌توانست از گزینه‌های دیگری استفاده کند، چون انتخاب کارگزار هم مهم است. یعنی جدای از سیاست‌های کلی، تاکتیک فردی که مذاکره می‌کند، دارای اهمیت است. باقری‌کنی کسی نبود که بتواند مذاکرات را در یک سال به نتیجه برساند و عملا ما با یک دیپلماسی عمومی در حوزه برجام، هم در سطح جهانی و ملی مواجه نبودیم. یعنی وزارت خارجه و علی باقری‌کنی درباره این موضوع که چه سیاستی را دارند و به چه سمتی می‌روند و خط‌قرمزها کجاست، توضیح دقیقی ندادند. منتها به این نکته هم دقت کنید که شاید احیای برجام برای ما بتواند مسکنی باشد؛ ولی به‌صورت کلی با توجه به جنگ اوکراین و گذشت زمان از تحریم‌های ایران، یک بازار غیررسمی و مالی دارد شکل می‌گیرد و این می‌تواند اثر تحریم‌ها را کم کند. شاید فایده‌اش این باشد که تحریم‌ها را علیه ایران و کشورهایی که در مقابل آمریکای می‌ایستند، فرسایشی بکند.»

    افزایش سرعت ترمیم کابینه در سال دوم دولت

این کارشناس مسائل سیاسی، مسیر جدید دولت سیزدهم در حوزه مدیریتی را این‌گونه تحلیل می‌کند: «با توجه به شرایط کشور و شرایطی که جریان اصولگرا داشت، دو نوع تفکر در سطح مدیران طی یک سال گذشته در مدیران وجود داشته است. یک تفکر که غلظت واقع‌گرایی آن بیشتر است، دیگری تفکری است که غلظت گرایش‌های غیرواقعی بیشتری دارد. می‌شود گفت نماینده‌ رویکرد دوم، حجت‌الله عبدالملکی بود که ناکام شد و نشان داد در عرصه اجرایی، توان پیاده کردن حرف‌هایش را ندارد. از این جهت، فکر می‌کنم دولت مسیر جدیدی را برود. یعنی حالا که دولت دارد به یک سالگی می‌رسد، اگر اصلاحات دیگری هم در عرصه‌های مدیریتی و کابینه باشد، به این سمت است.»

او ادامه می‌دهد: «وزیر صمت هم کم‌وبیش همین رویکرد دوم را دارد و بالاخره کمتر از عبدالملکی اهل شعار دادن است. ولی به آن‌چیزی که روز رای اعتماد گفت، حداقل در حوزه سیاست‌های خودرو عمل نکرد. یک چالش دیگر، در سطح مدیریتی، چالش تصمیم‌گیری است که بالاخره تصمیم‌گیری، فرماندهی متمرکز و واحد می‌خواهد. بخشی از این تصمیم‌گیری، به حوزه پاستور و بخش زیادی از آن به حوزه معاون‌اول برمی‌گردد. در اینجا در یک سال اخیر چالش داشتیم و باید دولت این را رفع بکند. و بتواند مسائل اصلی و مهم را در حوزه‌های مدیریتی تعیین‌تکلیف بکند. این هم موضوعی است که اگر زمان جلوتر برود، دولت بهبود پیدا می‌کند. از این جهت می‌شود امیدوار بود. اما در حوزه واقع‌گرایی دولت به کسانی نیاز دارد که هم تجربه کار اجرایی داشته باشند، هم تصویر درستی از واقعیت‌ها، هم توان داشته باشند راه‌حل‌هایشان را اجرا بکنند، نه راه‌حل‌هایی که با واقعیت در تضاد باشد و توانی برای اجرای آن نباشد. مانند آن‌چیزی که در وزارت کار دیدیم. بالاخره تجربه عبدالملکی نشان داد خیلی نباید ساده به حل مشکلات کشور نگاه کرد. اینها فکر می‌کردند با تصمیم‌های خیلی ساده و کوچک می‌شود مشکلات کشور را حل کرد. این هم در حوزه مدیریتی فکر می‌‌کنم قابل بیان باشد که امیدوار باشیم در سال دوم فعالیت خود، دولت بتواند خود را ترمیم کند و با تجربه بهتر، تصمیم‌های اجرایی بهتری بگیرد.»

    نگاه به اقتصاد باید مدیریتی و سیاسی باشد

بدون توجه به مسائل و شرایط اقتصادی نمی‌شود ارزیابی درستی از عملکرد دولت‌ها داشت. در چنین شرایطی سعید آجرلو معتقد است مساله اصلی در حوزه اقتصاد، تعریف شدن اقتصاد ذیل سیاست است و باید سیاستمداران درباره اقتصاد تصمیم بگیرند. او بیشتر توضیح می‌دهد: «به تعبیری اقتصاددانان نباید تصمیم نهایی را بگیرند. باید در سطح مشاور باشند، هم در حوزه دولت هم در حوزه خارج دولت. چون سیاستگذاری اقتصادی، حتما نیاز به تصمیمات سیاسی دارد، ازجمله در حوزه اصلاح بودجه. همچنین در حذف یارانه‌ها دیدید تبعات اجتماعی و سیاسی و امنیتی داشت و طبیعتا فراتر از سطح اقتصادی است. به همین جهت فکر می‌کنم در روند دولت در کوچک کردن خود، گام اولیه برداشته شده و می‌تواند امیدوارکننده باشد؛ اما نیازمند سیاست‌های جبرانی خیلی جدی برای طبقات پایین و متوسط جامعه است که از مساله گرانی و تورم آسیب‌های خیلی جدی دیده‌اند.»

او ادامه می‌دهد: «من فکر می‌کنم در حوزه سیاست‌های جبرانی نیاز به دقت بیشتری داریم و اگر شرایط این‌گونه ادامه پیدا کند، حتما کار برای اصلاح بودجه سخت‌تر می‌شود. یعنی ما به یک هدف‌گذاری درست در سیاستگذاری جبرانی دست پیدا کنیم، که این کوچک کردن دولت و حذف یارانه‌ها به منفعت برای مردم تبدیل شود نه اینکه مشکلات مردم را بیشتر بکند. این حوزه‌ سیاستگذاری و اجراست. مردم احساس نکنند یک‌طرف اجناس گران شده و از طرف دیگر از آنها حمایت نمی‌شود که بتوانند همان زندگی قبل خود را ادامه بدهند. یعنی ما همزمان باید دولت را کوچک بکنیم، وابستگی‌مان را به نفت و سیاست خارجه کمتر بکنیم و هم باید سیاست‌های جبرانی خیلی جدی داشته باشیم. این کاملا مساله مدیریتی و سیاسی است. یعنی صرفا اقتصادی نیست. تصمیم‌گیری‌های درست و سریع و هدفمند می‌خواهد، بالاخره کارگزارهای قوی می‌‌خواهد که بتوانند از پس این اجراها بربیایند؛ هم در حوزه کالاهای اساسی که بیشتر به وزارت کشاورزی مربوط می‌شود، هم در حوزه واردات و صادرات که به حوزه وزارت صمت مرتبط می‌شود، هم به حوزه سیاست‌‌های پولی و مالی و ارزی که به وزارت اقتصاد مرتبط می‌شود. اینها فکر می‌کنم اضلاع اصلی هستند که باید بتوانند تصمیمات را درست و دقیق جلو ببرند. این تجربه یک‌ساله به ما نشان داد نیازمند فرماندهی واحد در حوزه اجرا هستیم. همان‌طور که عرض کردم معاون‌اول باید این نقش را ایفا کند و توقع می‌رود بتواند از پس اجرای این نقش بربیاید. به‌صورت کلی، سیاست اقتصادی کشور باید هدفمند کردن یارانه‌ها باشد، به مفهومی که هم دولت کوچک شود، هم یارانه‌های پنهان از بین برود. و یکی هم در سطح حمایت و سیاست‌های جبرانی. این را هم فراموش نکنیم که ما اصلاحات بزرگی در سطح شرکت‌های نیمه‌دولتی و شبه‌خصوصی داریم که آنجا بالاخره باید به آن ورود شود یعنی بدون ورود به این حوزه ممکن است سیاست کوچک شدن دولت با چالش مواجه شود.»

    وجه تمایز رئیسی و روحانی؛ مردمی بودن

او به‌عنوان نتیجه‌گیری می‌گوید: «یک جمع‌بندی هم من داشته باشم، فکر می‌کنم دولت سیزدهم، دولت مردمی و دارای انگیزه کار برای مردم است. مشکلات کشور خیلی زیاد است که بیشتر این مشکلات ناشی از هشت سال دولت روحانی است و دولت سیزدهم باید تصمیمات مهم در حوزه‌های مختلف بگیرد و بتواند اعتماد مردم را برای تصمیمات مهم‌تر جلب بکند. و شاید یک نگاه پروژه‌ای به برخی مسائل وجود داشته باشد، این‌که خیلی از مسائل حل‌نشده باقی مانده، مساله آب، اقلیمی، اینها باید به‌صورت پروژه‌ای حل بشوند تا مردم احساس کنند سیاست دولت سیزدهم جنبه راهگشایی و کارگشایی دارد و تبدیل به حل مساله می‌شود. دولت به‌عنوان کارگزار اصلی در حوزه اقتصادی، مدیریتی و اجرایی شاید بتواند این رویکرد را در بعضی مسائل حاکم کند، چون به هرحال حل شدن همین مشکلات کوچک خود می‌تواند فرآیند اعتماد عمومی به دولت و مسئولان را بیشتر بکند. همچنین در سطح جهانی هم تا حدی می‌شود گفت نظم جهانی دارد به هم می‌خورد و این بالاخره برای ما می‌تواند فرصتی در منطقه ایجاد کند، که این نیازمند تبیین یک استراتژی و راهبرد کلان در سطح حاکمیتی است. فراموش نکنید مساله سیاست، مساله استفاده از فرصت‌هاست. که این فرصت‌ها در عرصه بین‌المللی برای کشور ایجاد شده و می‌شود از آن استفاده کرد و نفع اقتصادی برد.»

او در پایان جهت‌گیری دولت سیزدهم در رسیدن به یک جامعه قوی را اینچنین توضیح می‌دهد: «آن‌طور که عرض کردم، مساله تحریم در دنیا فرسایشی شده، برهمین اساس تعریف کنونی از تحریم با تعریف قدیم آن متفاوت است. به هرحال مساله اصلی این است که ما باید به‌سمت شکل دادن یک جامعه و دولت قوی حرکت بکنیم و موانع را برای رسیدن به آن از بین ببریم. حالا من سعی کردم در این گفت‌وگو هم موانع هم راهکارها را عرض کنم، اما هدف اصلی ما ایجاد جامعه و دولت قوی است. فراموش نکنیم وقتی دولت قوی داریم که هم بتواند رابطه درستی با مشکلات و چالش‌های اقتصادی کشور برقرار کند، هم بتواند با مردم ارتباط برقرار کند و اعتماد به دست بیاورد، هم بتواند اینها را تبدیل به یک تصمیم‌گیری کند و با همراهی مردم تصمیمات مهم برای اداره‌ کشور بگیرد.»

منبع: فرهیختگان

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها