گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
آن قطعنامه و این بیانیه!
حسین شریعتمداری در «کیهان» نوشت: « ۱- اوایل سال ۱۳۵۹ در میان حیرت مردم و مسئولان وقت، پیشنهاد انحلال ارتش مطرح شد، تا آنجا که برخی از افراد سادهلوح و دارای مسئولیت نیز بر آن اصرار میورزیدند. این پیشنهاد با توجه به آن که ارتش در بحبوحه انقلاب به ملت پیوسته و حمایت جانانه حضرت امام را نیز با خود داشت، عجیب به نظر میرسید و البته خیلی زودتر از آنچه پیشنهاددهندگان انتظارش را داشتند نیز از نفس افتاد... اما چند ماه بعد ۳۱ شهریورماه همان سال ارتش صدام که از سوی قدرتهای بزرگ آن روز تا بندندان مسلح شده بود به ایران اسلامی حمله کرد!
۲- آن شب که قرار بود آمریکا برای آزادی گروگانهای جاسوس دزدانه وارد ایران شود، چراغهای ورزشگاه شیرودی را برخلاف همیشه روشن نگاه داشته بودند! چرا؟! برای آن که قرار بود هلیکوپترهای آمریکا در محل این ورزشگاه فرود آمده و مأموریت آزادی گروگانهای جاسوس را از آن نقطه آغاز کنند! چه کسانی چراغهای ورزشگاه را روشن نگاه داشته بودند و با چه بهانهای؟!
۳- دو روز قبل از حمله شبانه آمریکا که با معجزه الهی در صحرای طبس روبهرو شده و ناکام ماند، تمام توپهای ضدهوایی اطراف پایگاه منظریه (۴۰ کیلومتری قم) را به بهانه بازبینی فنی و ارتقاء کیفیت از اطراف پایگاه جمعآوری کرده بودند! چرا؟! چون قرار بود هواپیماهای هرکولس (C _130) آمریکا در منظریه فرود بیایند و منتظر بمانند تا گروگانهای جاسوس بعد از ربایش از لانه جاسوسی با هلیکوپترهای آمریکایی به آن نقطه منتقل شده و با هواپیماهای هرکولس از ایران خارج شوند!
۴- چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، یکی از مسئولان که در گذشته جایگاه و رده بالایی داشت به ناگاه احتمال تقلب در انتخابات پیشروی را مطرح کرد! پدیدهای که اتفاق آن در ساختار انتخاباتی جمهوری اسلامی ایران ناممکن است و... چند ماه بعد فتنه آمریکایی اسرائیلی ۸۸ با رمز تقلب! کلید خورد.
۵- در جریان بیداری اسلامی در کشورهای منطقه که منافع آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی آن به مخاطره افتاده بود، دو تن از سران فتنه ۸۸ با ارسال نامهای به وزارت کشور خواستار صدور مجوز برای راهپیمایی به حمایت از مردم مصر و تونس شدند و قبل از پاسخ وزارت کشور، تارنمای فارسیزبان وزارت خارجه رژیم صهیونیستی مسیر راهپیمایی را اعلام کرد! چند روز بعد معلوم شد سران و اصحاب فتنه ۸۸ که یک سال قبل در جریان فتنه یاد شده، هویت آمریکایی-اسرائیلی آنها برملا شده بود با برنامه دیکته شده بیرونی (دقیقاً نظیر دیکته فتنه ۸۸) قرار بود با اعلام حمایت از مردم مصر و تونس بدنامی برملا شده خود را به انقلابیون این دو کشور نیز منتقل کنند و مردم مصر و تونس را در ادامه انقلابی که آغاز کرده بودند، با تردید روبهرو سازند.
۶- همزمان با شکلگیری مذاکرات هستهای در دولت قبل، برخی از مسئولان وقت از طریق روزنامهها و رسانههای تحت مدیریت خود و مصاحبههای پیدرپی اعلام میکردند که حتی آب خوردن مردم هم به توافق هستهای وابسته است! تا آنجا که ادعا میکردند، حتی توافق بد هم از عدم توافق بهتر است و... بعد از مدتی برجام را که فاجعهای خطرناک بود به ملت تحمیل کردند!
۷ و ۸ و ۹ و ۱۰ و... چند روز قبل، همزمان با صدور قطعنامه ضدایرانی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ۶۱ نفر از مدعیان اصلاحات که غالب آنها از بانیان مشکلات اقتصادی امروز بودهاند و در دولت آقای روحانی مدیریت و مسئولیت داشتند درحالی که خود را «اقتصاددان»! معرفی میکردند با صدور بیانیهای ضمن انتقاد به مشکلاتی که خود بانی و عامل آن بودهاند، ادعا کردند که اگر شرایط به همین منوال پیش برود،
تورم ۳ رقمی خواهد شد! اگر از دهها پرسش که در گزارش کیهان ۲۲ خرداد ماه به برخی از آنها اشاره شده است و به یقین تهیهکنندگان بیانیه پاسخی برای آن نداشته و ندارند، صرفنظر کنیم، این پرسش در میان است که چرا بیانیه مزبور دقیقاً همزمان با صدور قطعنامه ضدایرانی آژانس تهیه و منتشر شده است؟! و چرا متن آن با انگیزه اعلام شده قطعنامه آژانس، یعنی ناامید کردن ملت و زیر سؤال بردن تلاشهای بیوقفه دولت و... همخوانی غیرقابل انکاری دارد؟!
انتظار آن است که مسئولان و مراکز ذیربط از کنار اینگونه رخدادها به آسانی و با سادهاندیشی عبور نکنند!»
نگرانی از اجماع جهانی
جاوید قرباناوغلی در سرمقاله «شرق» نوشت: «1- قطعنامه آژانس بینالمللی انرژی اتمی با ۳۰ رأی موافق، دو مخالف (روسیه و چین) و سه ممتنع (هند، پاکستان و لیبی) به تصویب رسید. بانیان قطعنامه با هوشمندی لحن آن را ملایم گرفته بودند تا راه برای مذاکرات احیا مسدود نشود. گفته شده لحن قطعنامه پیشنهادی سه کشور اروپایی با پادرمیانی آمریکا تعدیل شد. رأی منفی دو قدرت اصلی شورای حکام، مهم و در شرایط متغیر و پرشتاب مناسبات بینالمللی، نمایانگر عدم اجماع بر سر موضوع ایران در برنامه هستهای بین قدرتهای جهانی (کشورهای ۱+۵) است. با وجود این، نگاهی گذرا به پیشینه این دو کشور، امید برای تداوم مواضع را کمفروغ میکند. از این جهت، شرطبندی به مواضع چین و روسیه در روند تنش رو به تزاید ایران با غرب به مصلحت ما نیست.
2- ایران از چند هفته قبل از تصویب قطعنامه شورای حکام و احتمالا با آگاهی از تصویب آن، مواضع سختتری را در قبال آژانس اتخاذ کرد و ادبیات خود با آن را تهاجمی کرد. تعدادی از دوربینهای فراپادمانی آژانس را قطع و با صدور بیانیهای آن را به آژانس اعلام کرد. در بیانیه سازمان انرژی اتمی، ضمن تأکید بر همکاریهای گسترده ایران با آژانس، این همکاریها ناشی از حسن نیت ایران برشمرده و قطع آن به دلیل «عدم قدردانی آژانس» و تلقی ناصواب، وظیفه ایران ذکر شده است. عباراتی ارزشی که در روابط بینالملل جایگاهی نداشته و ناشی از تصور ناصحیح حاکم بر ذهن تدوینکنندگان چنین بیانیههایی است. تندترین مواضع در واکنش به قطعنامه که بسیار دور از انتظار بود، از سوی رئیسجمهور اتخاذ شد. رئیسی در دیدار با اقشار مختلف مردم چهارمحالوبختیاری در واکنش به قطعنامه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی گفت: «در شورای حکام علیه ایران قطعنامه وضع میکنند، این در حالی است که به نام خدا، به نام ملت بزرگ ایران، یک قدم از مواضع خود عقبنشینی نخواهیم کرد». موضعی که من آن را گونه مؤدبانه حرفهای جنجالی احمدینژاد به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد میدانم. تکرار حرفهای او ملالآور و بازخوانی فصلی از پرونده هستهای است که کشور را به تعبیر عامیانه از چاله به چاه افکند.
3- نشست بعدی شورای حکام آژانس در سپتامبر برگزار خواهد شد. حمایت ۳۰ کشور در حمایت از قطعنامه و همراهی ۲۶ کشور از ۳۵ عضو شورای حکام با چهار قدرت اصلی طراح قطعنامه (آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان)، زنگ خطر شکلگیری مجدد اجماع جهانی علیه ایران است که باید آن را جدی گرفت. خوشبینانهترین سناریو تکرار قطعنامهای با ادبیاتی مشابه است؛ هرچند پیشبینیها حکایت از سختترشدن موضع آژانس و احتمال ارجاع مجدد پرونده به شورای امنیت و تکرار سناریویی دارد که احمدینژاد پس از انتخابات ۱۳۸۴ کلید زد. احتمالا اتخاذ موضع تند ایران در قبال قطعنامه صادرشده تا حدودی متأثر از رأی و مواضع روسیه و چین است. این در حالی است که در شرایط کنونی، اقدام تقابلی از جانب ایران، در نهایت به ضرر ایران تمام خواهد شد. درپیشگرفتن این سیاست، بهویژه در برابر آژانس بینالمللی انرژی اتمی که نهادی ناظر است و گزارشهای آن تأثیر انکارناپذیری بر تصمیمات نهادهای بینالمللی دارد، با توجه به وضعیت حاکم بر جهان، به صلاح کشور نیست. پیشبینی میشود در صورت تداوم تنش بین ایران و آژانس، در نشست آتی شورای حکام، آژانس موضع تندتری در قبال ایران اتخاذ خواهد کرد.
4- موضع ایالات متحده آمریکا در قبال پرونده هستهای ایران تابعی از دو متغیر است. اول، بایدن و تیم او مایل به بستن پنجره دیپلماسی نیستند و تعامل با ایران را بر گزینههای دیگر ترجیح میدهند. بااینحال شرایط متزلزل بایدن و حزب دموکرات با توجه به انتخابات پیشروی کنگره، ریسک نرمش در مقابل ایران را محدود میکند؛ بهخصوص اینکه پذیرش شرایط جدید ایران برای دستیابی به توافق در وین (خارجکردن سپاه از لیست گروههای تروریستی) و مخالفتهای جدی در داخل آمریکا با این کار، فشارها بر بایدن را افزایش داده است. بایدن امیدوار است با افزایش فشار تدریجی، وخیمترشدن شرایط اقتصادی، ایران را وادار به نرمش کرده و احیای توافق هستهای را در دسترس قرار دهد.
5- رویکرد تقابلی ایران با آژانس بیتردید تأثیراتی منفی بر مذاکرات تعلیقشده وین خواهد گذاشت و روزنههای اندک امید به احیای برجام را از بین خواهد برد. اجلاس بعدی آژانس سه ماه دیگر در سپتامبر سال جاری برگزار خواهد شد. پیشبینی میشود استمرار این روند (تقابل با آژانس و ادامه بنبست مذاکرات وین) منجر به صدور قطعنامهای شدیداللحن از سوی آژانس خواهد شد؛ اقدامی که بیشباهت با روند سال اول دولت احمدینژاد و اقداماتی که طی آن پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارسال شد و شش قطعنامه الزامآور را در پی داشت، نیست.
سیاستی که غرب در برابر ایران در پیش گرفته، همان روش معروف هویج و چماق است. شکلگیری مجدد اجماع جهانی علیه ایران، مسئلهای است که باید آن را جدی گرفت و نگران بود. نتیجه محتوم رویکرد کنونی، برگرداندن توپ به زمین ایران است. موقعیت ما در آژانس بدتر خواهد شد و هیچ اطمینانی نیز وجود ندارد که چین و روسیه در شورای حکام یا در صورت ارسال پرونده به شورای امنیت، در این شورا، به دفاع از ایران و مخالفت با قطعنامههای پیشنهادی ادامه دهند.
6- به نظر میرسد ایران با اتکا به درآمد نسبتا خوب از محل صادرات نفت و با توجه به نیاز غرب به نفت در بازار جهانی و کاهش سختگیری آمریکا و بستن چشم خود بر صادرات نفت ایران، امیدوار است مقاومت در برابر آمریکا و غرب آنها را به عقبنشینی وادار کند. تحلیلی که جناحی در کشور روی آن شرطبندی کرده و احتمالا توانسته است اجماعی را در شورای عالی امنیت ملی برای اتخاذ این رویکرد ایجاد کند. این در حالی است که شرایط اقتصادی کشور که در ادامه میتواند به چالشهایی ارتقا یابد از یک سو و تحولات منطقهای و بینالمللی از سوی دیگر، برخلاف تحلیل حاکم بر ذهنیت آن جناح خاص در جریان است. ضروری است جناب رئیسی توجه داشته باشد که سایر برنامههای او نیز در سایه شکست احیای برجام و تشدید تنشها با آژانس، تحت تأثیر قرار خواهند گرفت. تنشزدایی در منطقه و موفقیت مذاکره با عربستان سعودی، در گرو مذاکرات وین و احیای برجام است که به یقین در صورت شکست احیای برجام، دچار مشکل خواهد شد. عربستان در حال خرید زمان است که نتیجه برجام روشن شود و بدون برجام آنها تلاشی برای اصلاح رابطه با ایران نخواهند کرد. حضور اسرائیل در کشورهای همسایه و حوزه امنیت ملی کشور که به مرحله تهدیدکنندهای ارتقا یافته نیز در پرتو استمرار تنش ایران با غرب و منطقه در حال اجراست.»
ژانرِ روایتهای غیررسمی
عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «اصطلاح «ژانر» را در ادبیات و هنر به کار میبرند و به معنای مقولهای ادبی و هنری است که شکل یا محتوای خاصی دارد، مثل ژانر سیاسی یا پلیسی یا عشقی و... در طبقهبندی تولیدات فیلم و ادبیات کاربرد دارد. اگر روزنامهنگاری را نیز در مقوله ادبی و هنری قرار دهیم، میتوانیم برای طبقهبندی مطالب آن از اصطلاح ژانر استفاده کنیم و یکی از پرکاربردترین آنها را در ایران امروز، ژانر بیاعتمادی بنامیم که نویسندگان مطالب این ژانر، هر خبر رسمی را با انواع و اقسام شواهد راست و دروغ یا استدلالهای محکم و ضعیف، رد و تخطئه میکنند. این نوع مطالب با گزارشهای تحقیقی تفاوت دارد. نیازی به مطالعه و بررسی عمیق ندارد. خیلی سردستی میتوان آنها را تهیه کرد. در همین چند روز گذشته، انواع نوشته و تحلیل درباره زندگی و مرگ عبدالباقی، علل ریزش متروپل، مساله هک سایت شهرداری، دزدی بانک ملی، اختلال سامانه فرودگاهی، تصادف قطار و... به وفور دیده میشود. تحلیلهایی که دقیقا ۱۸۰ درجه خلاف «روایتهای رسمی» است. جالب آنکه مخاطبان نیز از این نوع مطالب استقبال میکنند. البته طرفداران حکومت هم به وفور در این قالب مطلب مینویسند به ویژه علیه روایتهای رسمی خارجی. آخرین مورد آن سرقت صندوق امانات بانک ملی است که روایتهای غیررسمی آن مخاطب پیدا کرده است و بیشتر ابهامات نیز بیپاسخ مانده. چنین روایتهایی و شیوع آنها، موجب اختلال در تفاهم و بصیرت اجتماعی میشود. اینگونه مطالب نهتنها ناشی از بیاعتمادی مردم و ساختار است، بلکه به صورت تصاعدی بیاعتمادی موجود را تشدید هم میکند. جالبتر اینکه کمتر کسی در ایران حاضر میشود که از روایت رسمی دفاع کند و روایت رسمی هر چه بیشتر میکوشد که خود را بقبولاند، کمتر موفق میشود.
برای نمونه بنده به عللی متفاوت از ادعاهای رسمی معتقد بوده و هستم که عبدالباقی در ماجرای متروپل کشته شده است هر چند احتمال نادرست بودن این تحلیل را هم رد نمیکنم، چون تاکنون هیچ مرجع مستقلی آن را تایید نکرده است ولی در هر حال تجربه نشان داد که خوانندگان از این برداشت چندان رضایتی ندارند و با روایت غیررسمی یعنی فرار کردن و زنده بودن او همدلتر هستند. پرسش این است که چرا چنین میشود؟ و چه باید کرد؟ این وضع تا حدی در همه جهان هست، آنچه میان ما با آنها تفاوت دارد، عمق و گستره روایتهای غیررسمی و میزان پذیرش آنها از سوی مردم است. یعنی در ایران روایتهای غیررسمی خیلی مخالفتر با روایت رسمی است، همچنین موضوعات زیادی را شامل میشود و مهمتر از همه اینکه افراد بسیار بیشتری با آن همدل و همرای هستند و یک ژانر غالب در سیاست اطلاعرسانی ایران است. وجود چنین فضایی عوارض شدیدی در هر زمینهای دارد و بدون حل این مشکل هیچ گام مفید دیگری برای افزایش اعتماد نمیتوان برداشت. رواج این ژانر علل گوناگونی دارد. فقدان رسانه مستقل در اطلاعرسانی، به علاوه انتشار مطالب نادرست و دروغ قبلی از سوی رسانههای رسمی و نیز نبود نهادهای مدنی مستقل برای راستیآزمایی و تن ندادن صاحبان قدرت به پاسخگویی شفاف و بهنگام ازجمله این علل است. هر کدام از اینها نقش تعیینکنندهای در شکلگیری و گستره این ژانر خبری و تحلیلی مخرب دارند. دولت نمیتواند در برابر آن بیتفاوت باشد و به صرف آنکه روایت رسمی درست و معتبر است، روایتهای غیررسمی را نادیده بگیرد یا آنها را توطئه تلقی کند. اتفاقا بدترین حالت این است که همه روایتهای رسمی حقیقت باشد و مردم خلاف آن را باور کنند. دولت حق ندارد انتظار داشته باشد که مردم هر روایت رسمی آن را بپذیرند و روایتهای متعارض را نپذیرند. چرا حق ندارد؟ برای اینکه اولا چنین روایتهایی هست و اثرات زیانبارشان وجود دارد. دوم؛ علت وجود آنها در عملکرد رسانهای رسمی و سیاست نادرست پاسخگویی حکومت و نه در بدذاتی مردم یا توطئه بیگانگان است. هر گاه دسترسی به اطلاعات معتبر ممکن نباشد، یا پاسخگویی دولتی ناقص و یکسویه باشد، نتیجهای بهتر از این حاصل نخواهد شد. این وضع محصول بیاعتمادی به رسانههای رسمی و ضعف یا بیصداقتی پاسخگویان رسمی و تجربیات منفی مردم از پنهانکاری رسانههای رسمی و مقامات است. راهحل آن نیز پیچیده نیست ولی نیازمند ارادهای جدی در تغییر و اصلاح نوع مدیریت، حکمرانی و سیاست رسانهای است.»
قطعنامههایی با ارزش صفر
محمدصالح جوکار رئیس کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «درباره صدور قطعنامه ضدایرانی در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی به چند نکته باید توجه داشت. نخست بحث آمریکاییها و کشورهایی اروپایی که این پیشنویس را تنظیم کردند و دوم بحث آژانس و سفر اخیر مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نشست با سران رژیم صهیونیستی است. این موضوعات با یکدیگر تبدیل به سناریویی میشوند که اینها برای ما تنظیم کردهاند. بحث مذاکرات امسال به خوبی پیش میرفت تا اینکه آمریکاییها بدعهدی خود را بار دیگر اعمال کردند و بهدنبال گرفتن امتیاز بیشتر و عدم امتیازدهی به جمهوری اسلامی هستند؛ موضوعی که سرنوشت آینده آن مشخص نیست. آمریکاییها در بحث برجام به تعهدات خود عمل نکردند و از این توافق بینالمللی خارج شدند و آنچه را که به زبان بیان میکنند در عمل به شکل دیگری انجام میدهند. عقیده من بر این است قطعنامهای که در شورای حکام صادر کردهاند جنبه عملیاتی ندارد و بیشتر جنبه سیاسی و محکومیتی داشته و کارآمدی خاصی در شرایط امروز ندارد. حرف آنها این است که به مستنداتی دست پیدا کردهاند همان مستندات واهی که رژیم صهیونیستی در گذشته از طریق شویی در سازمان ملل برای جهانیان ارائه میکرد. امروز هم اینها به همین مستندات واهی یا اخبار کذبی از سوی برخی سازمانهای تروریستی مانند منافقین اکتفا کردهاند و بدون اینکه نظر جمهوری اسلامی ایران را بگیرند، این قطعنامه را به شورای حکام آژانس بینالمللی بردند تا با تصویب این قطعنامه سیاسی، فشار بر ایران برای پذیرش شرایط آنها را فراهم کنند که این اتفاق محقق نمیشود. اینها باید بدانند که انتشار حداکثری قطعنامههایشان در گذشته جواب نداد و پاسخی نگرفتند زیرا میخواستند از طریق تحریمهای اقتصادی، ایران را به زانو درآورند که نتوانستند. امروز هم با این قطعنامه سیاسی دنبال چنین نیت پلیدی هستند که تحقق پیدا نمیکند زیرا همانند دیگر فتنهانگیزیهای آمریکاییها که همه نقش بر آب شد این هم نقش بر آب میشود. آنچه مهم است اینکه رژیم صهیونیستی به عنوان کشوری که دارای کلاهکهای هستهای فراوان است در بحث هستهای زیر بار هیچ پادمانی نرفته و هیچ پادمانی را نپذیرفته و امروز مبنای استناد مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار میگیرد جای تاسف دارد. آژانسی که باید در فاز فنی و در بحث هستهای و دستیابی به این صنعت مهم به ایران کمک کند متأسفانه جز کارشکنی چیز دیگری از آن نمیبینیم و این ناشی از این است که شورای حکام و نهادهای دیگر مانند سازمان ملل متحد و شورای امنیت زیر سلطه آمریکاییها اداره میشوند و هیچ اختیاری ندارند مشروعیت و مقبولیت خود را با اینگونه اقداماتی که انجام میدهند در دنیا زیر سوال میبرند. نخستین اقدام ایران در واکنش به صدور قطعنامه ضدایرانی در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی خروج از تعهدات فراپادمانی و جمعآوری دوربینهای فراپادمانی بود که اقدام بسیار خوبی بود. باید به اینها نشان داد که جمهوری اسلامی حاضر به پذیرش توافق یکطرفه نیست و براساس آنچه حق ملت ایران است و منافع ملی جمهوری اسلامی اقتضا میکند مسائل را جلو میبریم.»
نگارههای اشتباهی که «سلام فرمانده» آنها را تغییر داد
سیدمحمد برقعی در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشت: « برخی به اشتباه فکر میکردند چون در چند مدرسه ترانههای تتلو و ساسی مانکن خوانده شده یا کنسرت چند هزار نفره تتلو برگزار شده، نسلهای بعد یعنی همان دهه هشتادیها و دهه نودیها، به ارزشهای دینی و انقلابی، دلبستگی ندارند. در حالی که دیدیم این نسل، چگونه در تجمعات دهها هزار نفری در سطح شهرها و هزاران مدرسه در سراسر ایران با همه وجود «سلام فرمانده» خواندند و حقیقت نسل بعد را که دلداده اسلام و ارزشها هستند، نمایان کردند.
1- برخی به اشتباه فکر میکردند بین تولید و انجام کارهای امام زمانی و مهدوی با فعالیتها و کارهای انقلابی، تعارض وجود دارد؛ همان انگاره اشتباهی که امثال انجمن حجتیهایها به دنبال آن بودند ـ هستند ـ وجود نمادهای صریح و مهم انقلابی و ملی مانند نام بردن از رهبر انقلاب و حاجقاسم سلیمانی در متن شعر یا عهد بستن با نظام و... و همچنین شاهکار این سرود یعنی همان عبارت مکرر «سلام فرمانده» عملا این سرود را به محصولی که مروج مهدویت و انتظار فعالانه و مجاهدانه است تبدیل کرده و خط بطلانی بر رویکرد انحرافی که امثال انجمن حجتیه و دیگر مقدسمآبان بیعمل ترویج میکنند، کشیده است.
2- برخی به اشتباه گمان میکردند شهر تهران از حیث حضور خانوادهها و نوجوانان و جوانان متدین حزباللهی و پای کار انقلاب و نظام، در حال افول است و از این حیث از شهرستانها عقب مانده است. اجتماع ۱۵۰ هزار نفری «سلام فرمانده» و ثبتنام قریب به ۳۰۰ هزار نفری برای شرکت در این اجتماع تنها در مدت ۳ روز باز بودن سامانه ثبتنام، نشان داد چقدر این انگاره، سطحی و غیرواقعی است. حال آنکه این جمعیت ۳۰۰ هزار نفری که اگر فرآیند ثبتنام ظرف ۳ روز به اتمام نمیرسید، معلوم نبود به چند صد هزار میرسید، تنها بخشی از بدنه اجتماعی متدین و انقلابی پایتخت است که انشاءالله امالقرای جهان اسلام را سالها بیمه خواهد کرد.
3- برخی به اشتباه گمان میکردند دوره سرودهای انقلابی گذشته و صرفا «رپرها» و «خوانندگان پاپ» آن هم از نوع مرکزنشینشان امکان مطرح شدن در سطح عمومی و ملی دارند اما دیدیم خداوند متعال چگونه از شهرستان لنگرود، مداحی گمنام را بلند کرد و اثری را در دلها انداخت که مبنای شعر و ملودی آن برخاسته از طراوت و هیبت روضه و مداحی است.
4- و برخی به اشتباه گمان میکردند دوره ترویج و صدور انقلاب اسلامی با محصولات فرهنگی گذشته است اما همگان دیدند ظرف چند ماه عراق، هند، پاکستان، ترکیه، سوریه، لبنان، نیجریه و... با ترجمههای عربی، ترکی، هندی و... از سرود «سلام فرمانده» پر شد.»
دیدگاه تان را بنویسید