عملیات روانی تغییر ریل انقلاب /نان جریان غربباور در مردم هراسی
یکی از کارکردهای مبرهن جریان غربباور در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی آن بوده است که در پس هر رخداد مهم داخلی و بینالمللی، جامعه را مستمراً از آینده کشور بهراساند و اینگونه القا کند که موجودیت نظام هر آن به واسطه تحریم، مشکلات اقتصادی و حتی حمله محتمل نظامی در معرض نابودی قرار خواهد گرفت
معیشتی- اقتصادی جان سالم به در ببرند، از حمله نظامی غرب جان به سلامت نخواهند برد و بر اساس سیاستهای منطقهای و بینالمللی نظام، هر لحظه احتمال حمله به کشور توسط امریکا، رژیمصهیونیستی و متحدان اروپایی و منطقهای آنها وجود دارد، کمااینکه در خط خبری رسانههای وابسته به این جریان و حتی در تحلیل سیاسی عناصر برجسته آنها میتوان این مسئله را به وضوح دید که مصرند هراس و نگرانی را به جامعه تزریق کنند.
همپوشانی اهداف
هدف عمده غرب و ضدانقلاب در عبارتهایی مانند «استانداردسازی رفتار ایران در عرصه منطقهای و بینالمللی»، «دوقطبیسازی میان حاکمیت- مردم» و «ایجاد تزلزل در مؤلفههای قدرت هستهای، دفاعی و منطقهای» و «رویگردانی جامعه از گفتمان انقلاب اسلامی به ویژه در عرصه بینالمللی» است که با اتخاذ رویکرد یادشده توسط این جریان برخی از این اهداف به مرز تحقق نزدیک خواهند شد.
در یک برهه زمانی مجموعه رسانهها و شخصیتهای متصل به جریان غربزده، با مذموم نشاندادن صنعت هستهای برای کشور کوشیدهاند رویکرد ایران به فعالیتهای هستهای صلحآمیز را خسارتبار توصیف کنند.
تحقق اهداف سیاسی با مردمهراسی
جریان مورد اشاره با همین حربه سیاسی که با منافع ملی نیز در تضاد آشکار است، حتی توانسته است به اهداف سیاسی- جناحی میانمدت خود نیز جامه عمل بپوشاند، کمااینکه مهرههای نشانهدار آنها در ماهها پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ با بازیهای رسانهای توانستند اینگونه به مردم القا کنند که عامل اصلی مشکلات اقتصادی کشور ناشی از توسعه هستهای و ادامه روند رو به رشد هستهای به منزله سایه افکندن فقر و بیکاری و گرانی است. نامزدهای وابسته به این جریان در مناظرات همان سال همین خط از عملیات روانی را دنبال کردند و توانستند با ایجاد رعب و وحشت کاذب در بخشهایی از جامعه به کرسی ریاست جمهوری تکیه بزنند.
اما بعد از گذشت هشت سال، با تعطیلی کامل صنعت هستهای نه تنها سایه مشکلات اقتصادی از کشور رخت بر نبست بلکه دامنه آن به قدری گسترده و فراخ شد که جمع کردن آن بعد از گذشت هشت ماه همچنان غیرممکن مینماید، البته همانطور که در ادامه اشاره خواهد شد برخی عناصر سیاسی این جریان در کنار رسانههای وابسته، همچنان احتمال حمله نظامی به کشور را محتمل میدانند و سیاستهای نظام در پافشاری از حقوق بدیهی ملت را بستری برای فقر و جنگ ارزیابی میکنند!
این ادعاها در حالی است که در خلال مذاکرات هستهای میان ایران و ۱+۵ در دولت گذشته بارها با ادبیات مختلف شنیده شد که برجام سایه جنگ را از کشور برداشته است و قطعنامه ۲۲۳۱ باعث شد تمام قطعنامه تحریمی علیه کشورمان لغو شود، آن هم در حالی که شش قطعنامه وضعشده علیه ایران هیچ گاه لغو نشده و تنها تعلیق شده و ایران همچنان ذیل فصل هفتم قرار دارد و چنین ادعایی خالی از واقعیت است.
مضاف بر اینکه تلاش مستمر این جریان برای القای این نکته که ایران همچنان در معرض حمله نظامی قرار دارد، خلاف ادعای سابق مورد اشاره است، به عنوان نمونه حسین موسویان، دیپلمات سابق وابسته به جریان تجدیدنظرطلب در آخرین موضعگیری خود در باب لزوم تعامل ایران با غرب، در گفتگو با روزنامه شرق با تأکید بر اینکه باید درگیری با اسرائیل را مدیریت کرد تا جنگ نشود، میگوید: «همزمان برای رفع خصومتها با جهان غرب باید یک برنامه ویژه طراحی شود که شامل دو اقدام موازی باشد؛ توسعه روابط با اروپا و به موازات آن کاهش تشنج و خصومت با امریکا. ضمناً بین ایران و اسرائیل هم جنگ نظامی- امنیتی، اما محدود عملاً در جریان است که گاهی مخفی و گاهی آشکار صورت میگیرد. این موضوع هم باید مدیریت شود تا نتوانند پای ایران را به جنگی جدید بکشانند.»
وی در ادامه گفت: «جناح نئوکانهای امریکا، لابیهای ضدایرانی در داخل امریکا، قدرتهای بلوک شرق، اسرائیل و جبهه کشورهای عربی ضدایران هم نمیخواهند روابط ایران با جهان غرب عادی شود، بنابراین با تمام قدرت و ظرفیت تلاش خواهند کرد نه روابط ایران با اروپا، کانادا، استرالیا و ژاپن عادی شود و نه سطح تشنج و خصومت با امریکا کاهش یابد. برای تحقق این برنامهشان هم قطعاً از عوامل داخلیشان استفاده خواهند کرد.»
در مطلب دیگری همین رویکرد قابل مشاهده است، به طوری که با تأکید بر این موضوع که نباید بستری را آماده کنیم که اسرائیل از گزینههای روی میز خود استفاده کند، مینویسد: «متأسفانه دشمن قسمخورده انقلاب اسلامی (اسرائیل) تعاملات خود برای تخریب فرصت برجام را به حداکثر رسانده و کار به بررسی «نقشه دوم» و «گزینههای روی میز» در صورت ناکامی توافق رسیده است.»
این روزنامه اصلاحطلب در ادامه نوشت: «آقای رئیسی به توافق نیاز دارد، چراکه وضعیت اقتصادی، سیاسی و منطقهای ما به سمت بهبودی در شرایط فعلی و تحریم پیش نمیرود... همه میدانند که (در دولت روحانی) گفتگوهای دوره ششم مذاکرات در وین تا آخرین گام پیش رفته بود... تا جایی که بسیاری گمانهزنی میکردند دولت رئیسی بعد از ورود و با برگزاری چند جلسه میتواند به سادگی گام آخر را بردارد، چالش هستهای و تحریمی را بعد از چندین و چند سال خاتمه دهد و هم بار فشارهای اقتصادی و معیشتی ناشی از آن را از روی دوش مردم بردارد و سایه بزرگ این چالش را سرانجام از سر ایران کم کند و فرصتهای متعددی را که پشت دیوار آن ماندهاند، برای خود و ایران دسترسپذیر کند.»
از این دست مطالب و موضعگیریها کم نیستند که گویندگان آن تلاش میکنند جامعه را همچنان از آینده انقلاب و کشور دچار واهمه کنند تا پایههای مردمی بودن نظام را متزلزل و بستر قدرتگیری جریان وابسته به خود را در آینده نزدیک فراهم کنند.
مزد ایجاد ترس
باید گفت نان جریان غربباور برای دستیابی به اهداف سیاسی و جناحی خود در ایجاد ترس و دلهره در مردم است، کمااینکه همین رویکرد درباره موضوعات مختلفی از جمله توسعه توان موشکی کشور یا حضور قدرتمند منطقهای در کشورهایی نظیر سوریه، عراق، یمن و حتی لبنان نیز اتخاذ شده و سالهاست تئوریسینهای این جریان توسعه توان دفاعی و حضور منطقهای کشور را عامل حمله نظامی به کشور عنوان میکنند، این در حالی است که تمام معادلات منطقهای و بینالمللی حداقل در یک دهه اخیر اثبات کرده است اتفاقاً توسعه صنعت هستهای، موشکی و فراگیرتر شدن فعالیتهای منطقهای یکی از عوامل ثبات داخلی و ایجاد بازدارندگی بینالمللی برای ممانعت از حمله نظامی به کشور بوده است.
دیدگاه تان را بنویسید