توطئه افغانهراسی با هوچیهای داخلی و خارجی
طی روزهای گذشته فیلمهایی از زدن، کشتن، شکنجهشدن و تجاوز به مهاجران افغان منتشر شده که بسیاری از آنها جعلی، دروغ و بعضاً مربوط به مدتها قبل است.
دکتر بهرام زاهدی، کارشناس مسائل افغانستان در واکنش به موج افغانهراسی که برخی تلاش میکنند در ایران به راه بیفتد، در سایت مشرق نوشت: اواخر اسفند۱۴۰۰ بود که موج دوم اخبار دروغ و ویدئوهای جعلی در مورد افغانها و افغانستان، فضای مجازی ایران را درنوردید. این موج برخلاف موج پیشین که از اوایل سال۱۴۰۰ شروع شده بود و بیشتر معطوف به انتشار دروغ در مورد وقایع داخل افغانستان بود، وقایع داخل ایران را هدف اصلی خود قرار داده است و با حمله به ذهنیت مردم ایران درصدد برانگیختن واکنشهای خشن ناشی از وحشت از سوی ایرانیان است تا آنگاه این خشونت را در ابعادی هزار برابر بزرگنماییشده به ذهن مردم افغانستان و مهاجران افغان تزریق کند و چرخهای از نفرت و خشونت بین دو ملت برادر ایجاد شود.
شاید اغراق نباشد که بگوییم در بهار و تابستان۱۴۰۰ هر هفته، صدها خبر و ویدئوی دروغ در مورد افغانستان با تمرکز بر داعشی جلوه دادن طالبان در فضای مجازی منتشر میشد. کلمهای نیز از سوی برخی رسانههای اصلاحطلب اختراع شد که سعی میکردند با آن هرگونه واقعگویی از مسائل افغانستان را ساکت کنند؛ «تطهیر طالبان».
تکنیکهای زیرکانه جدیدی در این موج اول (نسبت به دروغپراکنی در سالهای قبل) استفاده شده بود، مثلاً در برخی فیلمها که حاضران به زبان پشتو صحبت میکردند و مردم ایران متوجه معنای واژگان نمیشدند، یک توضیح (کپشن) درج و محتوای دلخواه فریبدهندگان به مخاطب ویدئو القا میشد.
در این موج برخی افراد رسانهای شناختهشده (مثلاً یک خبرنگار نسبتاً معروف) هم در حساسترین لحظات توئیت میزد و خبر از مباح شدن خون مردم هرات ازسوی طالبان میداد، در حالی که در صحنه عمل و واقعیت حتی یکهزارم از چنین چیزی صحت نداشت.
امریکا از افغانستان اخراج شد، اما پروژه تخریب ذهنی مردم ایران و افغانستان توسط آلت دستهای داخلی امریکا متوقف نشد. وقتی تیمهای رسانهای تحت قیادت امریکا، موج دوم را با تجربهها و درسهای موج اول شروع کردند، انبوه دادههای جعلی پیشین در ذهن جامعه رسوب کرده بود و ضمناً پمپاژ چنین اخباری هم متوقف نشده بود بلکه چیز دیگری به آن اضافه شد.
این بار با افزودن اخبار ضدمهاجر و ایجاد این توهم که میلیونها افغان به عنوان سربازان مخفی عمل خواهند کرد، شایعات و دروغها شکل دیگری پیدا کرد. بر همین اساس باید نام موج دوم را موج افغانهراسی/ایرانهراسی گذاشت. موج اول میتوانست به جنگ داخلی در افغانستان و درگیر شدن ایران در آن جنگ بینجامد که با هوشیاری مسئولان مربوط چنین نشد ولی موج دوم تودههای مردم را هدف گرفته و همان رسانهها و جریانات بینام و بانام پیشین بدون کوچکترین شرمی از انبوه دروغهای قبلی این بار نیز سوار بر موج شدهاند و وقیحانه دم از پیشبینیهای درست خود میزنند.
روزنامه جمهوری اسلامی طرف امریکا ایستاد!
آیا کسی تیتر روزنامه جمهوری اسلامی را فراموش کرده است که با انتشار یک عکس اشتباه سخن از بازار بردهفروشی در افغانستان به میان آورده بود؟! عکس دختری که خانوادهاش را امریکاییها به شهادت رساندهاند، توسط این روزنامه در محتوایی معکوس تبدیل به مرثیه برای خروج امریکاییها شده بود چراکه معنی آن تیتر دروغین این بود که تا امریکاییها بودند امنیت بود و با رفتن امریکا کار به بازار بردهفروشی و بدتر از آن کشیده است. اینک همین روزنامه با جمعکردن انبوهی از دادههای غلط در کنار هم و جابهجا کردن مرزهای وقاحت نوشته است: «علاوه بر جنایتی که در صحن رضوی به اجرا درآمد، وقایع دیگری از قبیل وارد کردن انواع سلاح، آمادهسازی مکانهایی برای توطئه و تلاشهای گستردهای برای سربازگیری توسط تکفیریها در داخل کشور رخ میدهد و در حال رخ دادن هستند که از برنامههای ویژه برای به اجرا درآوردن نقشههای شوم دشمنان کشور خبر میدهند. خوشبینی مفرط به گروه تروریستی طالبان که در دور اول حکومتشان بر افغانستان مرتکب جنایات بزرگی همچون کشتار دیپلماتهای ایرانی در مزار شریف... شدند و باور سادهلوحانه این فریب آنان که طالبان عوض شدهاند، امروز چنین مشکلات بزرگی را برای جمهوری اسلامی ایران پدید آورده است. جدا دانستن حساب طالبان از داعش نیز همانند جدا دانستن حساب امریکا از شیطان است. طرح تطهیر طالبان که به صورت یک سیاست رسمی در کشورمان به اجرا درآمد، از همان ابتدا با مخالفت شدید اصحاب فکر و صاحبان تحلیلهای صحیح از شرایط منطقه و توطئه امریکایی طالبانیسم جدید مواجه شد، ولی متأسفانه گوش تصمیمسازان و تصمیمگیرندگان بدهکار این تحلیلهای واقعبینانه نبود.»
تحلیلهایی آمیخته با دروغ و خطا
اهلفن میدانند که خطوط بالا تا چه میزان آمیخته بهدروغ و خطاست؛ دروغها و خطاهایی از قبیل ورود محموله سلاح، سربازگیری، نحوه روایت ماجرای شهادت دیپلماتها و یکی پنداشتن داعش و طالبان که هر یک توضیحاتی را میطلبند: ورود محموله سلاح و ضبط آن در استان کرمان مربوط به مرداد ۹۷ که در موج دوم دروغپراکنی به نام امسال پخش شده است و ناآگاهان با فریب اینگونه عملیات روانی آن را مبنای تحلیل خود قرار دادهاند.
سربازگیری از سوی «هاشم رئیس» یار نزدیک مارشال دوستم (دشمن طالبان) صورت گرفته بود که خوشبختانه سریعاً توسط نهادهای امنیتی بازداشت شد.
امروزه روشن شده است که شهادت دیپلماتهای ما در مزارشریف توسط دیگران و به منظور ایجاد جنگ میان ایران و افغانستان صورت پذیرفته بود (مستند «چه کسی ما را کشت؟» را ببینید.)
طالبان بود که هیولای داعش را در شرق متوقف کرد و اگر مسئولان خداینکرده حرفهای غیرکارشناسی و شبهکارشناسی این آقایان را خورده بودند، یعنی طالبان و داعش را یکی پنداشته بودند و با دولت فاسد غنی همکاری میکردند، امروز شاهد پدیده وحشتناک صاحب سرزمین بودن داعش در مرزهای شرقی خود بودیم.
اگر خط فکری اصلاحطلبانی مانند روزنامه جمهوری اسلامی (که ژست ضدامریکایی هم به خود میگیرد) دنبال شده بود، ما هنوز شاهد حضور صدها هزار نیروی امریکایی در کنار مرزهای خود در منطقه بودیم و تمام ناراحتی غرب و غربگرایان هم از همین شکستهای پیاپی و خروج امریکاییها از منطقه و نیز شکست مدلهای تحمیلی امریکا از جمله لیبرالدموکراسی است.
پایمال کردن خون شهدای صحن مطهر رضوی
طی روزهای گذشته فیلمهایی از زدن، کشتن، شکنجه شدن و تجاوز به مهاجران افغان منتشر شده که بسیاری از آنها دروغ و بعضاً مربوط به مدتها قبل است، اما برخی نیز صحت دارند و البته ذهن مردم افغانستان را نیز کاملاً مشوش ساختهاند. پرواضح است که با فراری شدن بخشی از بدنه تربیتشده امریکا در افغانستان (نظیر مریم سما که رهبر جریان ایرانستیزی در مجلس افغانستان بود) و فرار آنها به کشورهایی نظیر امارات متحده عربی و انتقال بخشی از آنها به آلبانی اکنون گروههای رسانهای مشترک ایرانی- افغان تحت امر امریکا به وجود آمده و با پمپاژ شایعات قصد جاری کردن خون دو ملت توسط یکدیگر را دارند و در این بحبوحه روزنامه جمهوری اسلامی و امثال او هم با آدرس غلط، حادثه تروریستی رخداده در حرم را به طالبان نسبت میدهند! (در حالی که طالبان محکوم کرده و فرد ضارب، افکار داعشی داشته و داعش و طالبان شدیداً با یکدیگر در حال جنگ بودهاند و سختترین دشمنان یکدیگر در افغانستان هستند.)
همین چندی پیش بود که مریم سما در آلبانی به همراه ۵۰۰هزار دلار جعلی بازداشت شد. (به گفته پلیس آلبانی، مریم سما قصد داشته است این مقدار پول را به حساب «فضل محمود فضلی» از دولتمردان رژیم سابق افغانستان حواله کند. پیش از این پلیس آلبانی اعلام کرده بود از محل زندگی نظیفه ذکی، عضو دیگر مجلس سابق افغانستان نیز ۱۰۰هزار دلار کشف و ضبط کرده است.)
خاتمه سخن اینکه این موج شایعهسازی، در صورت عدمشناسایی و برخورد با عوامل آن، ممکن است منجر به ناامنی و شکافهای خطرناک اجتماعی در استانهای تهران و خراسان رضوی گردد، لذا شرایط به گونهای است که باید با اقدامات فوری جلوی هر گونه نشر اکاذیب و شایعهسازی گرفته شود و با عوامل درگیری و آزار و شکنجه مهاجران نیز برخورد قاطع صورت گیرد و اطلاعرسانی مناسب هم پس از آن انجام شود، (همانگونه که اگر تخلفی از این دست از سوی مهاجران صورت گیرد باید با فوریت با آن برخورد کرد).
برای خنثیسازی پروژه موج دوم شایعهسازی و نشر دروغ در فضای مجازی- علاوه بر موارد فوق- باید علمای مختلف افغان و ایرانی، (اعم از شیعه و سنی) نیز بیشتر فعال شوند و با پررنگتر کردن فضای همدلی و تقریب و وحدت اسلامی، جلوی بروز بسیاری از مشکلات را بگیرند.
منبع: روزنامه جوان
دیدگاه تان را بنویسید