تحلیل از چپ و راست؛
قیمت نفت و مذاکرات برجام
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
دست برتر ایران پشتوانه توافق خوب
محمد ایمانی در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: « تفاوت امروز با سال 1394 این است که امروز عیبها و خسارتهای بزرگ آن آشکار شده است. بله، به لحاظ حقوقی نمیتوان درباره توافق منعقده مجدداً مذاکره کرد؛ اما این قاعده درباره توافقی است که چارچوب آن، امکان تدلیس و کلاهبرداری و غشّ در معامله را برای یک طرف و خسارت برای طرف دیگر فراهم نکند وگرنه، معامله باطل است. اکنون دست طرف ایرانی در مذاکرات، هم از نظر افزایش اقتدار ملی و هم اسناد خسارتدیدگی از توافق بد، کاملاً پُر است و به لحاظ حقوقی میتواند قاطعانه استدلال کند که ادعاهایی مانند هستهای و غیرهستهای کردن برچسب تحریمها، موجب محرومیتش از عایدات ضروری توافق بوده است.
در برجام، حقوق ایران برخلاف تعهداتش، فاقد هر نوع تضمین معتبر در برجام است. این تضمین موثق و معتبر را یا باید آمریکا بدهد، یا اینکه تعهدات ایران به شکلی اجرا شود که بازدارنده و برگشتپذیر باشد. ... قبل از هر توافق دوباره، باید پاسخ به یک سؤال مهم روشن شود: اگر امروز توافق کردیم و فردا آمریکا طبق تحریمهای کاتسا یا هر تحریم قدیم و جدید دیگر با برچسب غیرهستهای، برای انواع تعاملات بانکی و تجاری ما مانعتراشی کرد، تکلیف چیست و به لحاظ حقوقی چگونه میتوان حق تضییع شده را مطالبه کرد؟ ... بازگشت به قالب معوج برجام (با همه معایب نهفته در آن که میتواند عامل ابطال و نامشروع بودن یک توافق باشد) سرآغاز گرفتاریهای جدید است. بنابراین، باید تکلیف انتفاع پایدار ایران در موضوع تحریمها (تجارت خارجی، تعاملات بانکی، و عدم تهدید سرمایهگذاران خارجی)، به علاوه راستیآزمایی، تضمین معتبر، و اتمام بهانهجوییهای آژانس معلوم شده باشد؛ و به هر میزان از این ارکان فاصله بگیریم، از توافق خوب دور شده ایم. ... آنچه کفه ایران را در مقایسه با 6 یا حتی یک سال قبل سنگینتر کرده، تغییر ریل دیپلماسی تکبعدی و منفعلانه به دیپلماسی فعال اقتصادی است که موجب شده حجم تجارت خارجی کشور در همین یک سال، به 90 میلیارد دلار برسد و به آمار سال 96 (101 میلیارد دلار در اوج اجرای برجام) نزدیک شود. به عبارت دیگر، ایران بدون برجام، تجارت خارجی را در همان حدود گسترش داده و ضمنا توانسته صادرات نفت را که طبق نقشه آمریکا قرار بود به صفر برسد، به بالای یک میلیون و 500 هزار بشکه در روز برساند. قیمت نفت هم که در اثر سه شوک «مقاومت موثر ایران در مذاکرات»، «پیروزیهای مقاومت منطقهای در مصافهای جدید» و نهایتا «بحران اوکراین»، در همین چند ماه اخیر بالای 70 دلار در هر بشکه افزایش داشته و به 130 دلار(2 برابر) رسیده است. به همین دلیل هم آمریکاییها برای افزایش صادرات نفت ایران و ونزوئلا به التماس افتادهاند. شرایط به قدری برای آمریکا دشوار شده که حتی بنزاید و بنسلمان هم برای افزایش صادرات و کاهش قیمت نفت، برای آمریکاییها اما و اگر میآورند. در چنین شرایطی، ایران دست برتر را در مذاکرات دارد و باید همین برتری در توافق جدید گنجانده شود.»
گفتوگو با طرف اصلی برجام
احمد شیرزاد، در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته : « ماجرای درخواست روسیه از امریکا برای ارایه تضامین ویژه برای بهرهمندی از منافع برجام در شرایطی که مذاکرات به پردههای پایانی خود نزدیک شده ... دقیقا روشن نیست که روسیه، چه مسیری را دنبال خواهد کرد؟ یک نگاه بدبینانه این است که روسها در حال موشدوانی در مذاکرات هستند تا در پلانهای نهایی توافق، مشکلاتی ایجاد شود و بهبود مناسبات ایران با غرب به تاخیر بیفتد. این رویکرد با توجه به برخی اسناد و مدارک، طرفداران بسیاری در افکار عمومی ایرانیان پیدا کرده است. نگاههای خوشبینانه نیز این استدلال است که روسها به دنبال تضامینی عملی هستند تا مناسبات تجاری و اقتصادی با ایران پس از احیای برجام رونق پیدا کند. بنابراین طرح این درخواست نهایتا منافع ایران را نیز تامین میکند.
اما با هر نگاهی که به موضوعات مطرح شده نگریسته شود، اینکه در روزهای پایانی گفتوگوها، ناگهان به بهانه جدید تحریمهای روسیه در این گفتوگوها تاخیر ایجاد شود، باعث نگرانی است. البته از همین امروز میتوان مطمئن بود که امریکا با درخواست روسیه، موافقت نخواهد کرد. در حال حاضر موضوع تحریمهای روسیه و مقابله جدی غرب با روسها به اندازهای اهمیت پیدا کرده که این کشورها به هیچ عنوان، از آن عدول نمیکنند. از منظر منافع ملی ایران نیز هر چند این رفتار روسها باعث بروز برخی نگرانیها میان ایرانیان شده، اما واقعیات میدانی حاکی از آن است که روسها، نمیتوانند سنگ جدی پیش روی توافق بیندازند. اگراراده جدی امریکاییها، حصول توافق است و اگر ایران هم روی خوش به توافق نشان دهد، نه اروپاییها، نه روسها و نه چینیها، قادر به مشکلتراشی جدی نیستند. در واقع اراده امریکا، پایان دادن به یک بحران کهنه و قدیمی، است. در حال حاضر ناتو در شرق اروپا با یک بحران جدی روبهرو شده و به اندازهای سرگرم ماجرای اوکراین هستند که ترجیح میدهند، پرونده هستهای به سرعت حل و فصل شود. بنابراین اگر ایران و امریکا اراده جدی برای توافق داشته باشند، توافق عملیاتی خواهد شد.از سوی دیگر، برخی این پرسش را مطرح میکنند، بهترین واکنش ایران به این رفتار روسیه از منظر روابط بینالملل چه میتواند باشد؟ معتقدم ایران باید در مسیر اصلی مذاکرات حرکت کند و به حاشیهها توجه نکند. باید به حاشیههایی از این دست که روسها در جایگاه سخنگوی ایران با طرفهای برجام، مذاکره میکنند پایان داده شود. یعنی هیات ایرانی باید فعال در جریان مذاکرات حضور داشته باشند و اجازه ندهند هیچ طرفی، ابتکار عمل را در دست بگیرد. البته ایجاد چنین مناسباتی، نیازمند مهارتهای دیپلماتیک خاصی است که ممکن است بهطور کامل در تیم فعلی وجود نداشته باشد، اما ظرفیتهای دیپلماتیک و استدلالهای طرف ایرانی به اندازهای بالاست که میتوانند منافع ملی کشور را محقق کنند. توصیه ما این است که اجازه ندهند، روسیه ابتکار عمل را در مذاکرات به دست بگیرد. بهتر است، ایران رودرروی طرف اصلی مذاکرات قرار بگیرد و مطالبات خود را با صراحت اعلام کند. تجاوز روسیه به اوکراین این فرصت را در اختیار ایران قرار داده تا مستقیما امریکا را مخاطب مطالبات خود قرار دهد. البته اصولگرایان بهطور سنتی به برخی ظواهر اهمیت میدهند و معتقدند نباید به طرف مقابل رو داد. این در حالی است که از منظر روابط بینالملل، منافع ملی در اولویت قرار دارد و اگر منافع ملی ایجاب کند که با یک طرف بر سر یک میز بنشینند، باید به خاطر منافع ملی این ضرورت را عملیاتی سازند.»
تاثیراحیای برجام بر بازارهای انرژی
جلال میرزایی تحلیلگرمسائل سیاسی در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «هرچه زودتر احیای برجام صورت گیرد شاهد تاثیر این امر بر بازارهای انرژی خواهیم بود اما باید توجه کنیم که در شرایط عادی بیش از دو ماه زمان میبرد تا بتوانیم نفت ذخیره شده روی نفتکشها و نیز انبارها در برخی بنادر را به فروش برسانیم. در شرایط عادی بازگشت ایران به بازار نفت با توجه به کشش بازار سخت و پرهزینه است. در واقع ایران برای از سرگیری فروش نفت به مشتریان سابق که در ٣ سال اخیر نیازشان را از کشورهای دیگر تامین کرده و میکنند و احتمالا با برخی از صادرکنندگان که رقبای ایران هم هستند قرارداد دارند، با موانعی روبهرو است لذا باید باز هم از حربه تخفیف استفاده کند. با فرض اینکه شرایط عادی باشد و موانع بانکی برای بازگشت پول حاصل از فروش نفت خام وجود نداشته باشد، ٣ ماه زمان میبرد تا شرکتهای خریدار پول نفت خریداری شده را به ایران پرداخت کنند. در شرایط عادی و با فرض خاتمه بحران اوکراین، خریداران نفت ایران محدود به ۲ یا ٣ کشور هستند که این امر باعث محدودیتهایی بر سر راه مبادلات تجاری و نیز محدودیت بر سر راه انتخاب شرکای تجاری میشود و هزینهها را ممکن است هم در هنگام فروش و هم خرید افزایش دهد. شرایط کنونی که در نتیجه بحران اوکراین خلق شده فرصتهایی را پیش روی تصمیمگیران کشور گذاشته که در صورت درک واقعیات و منافع حاصله به اهمیت یک توافق به موقع در جهت احیای برجام پی خواهند برد. موقعیت فعلی مخاطرات تاخیر در توافق هم به دلایل اقتصادی و هم سیاسی بیشتر از منافع آن خواهد بود ؛ چرا که ایران در صورت توافق به سادگی و در کوتاهترین زمان و بدون هیچ تخفیف و یا تقبل هزینهای قادر است بیش از ٨٠ میلیون بشکه نفت ذخیر شدهاش را طی چند روز به فروش برساند. ایران در فروش نفت خام در موقعیت فعلی مجبور نیست تنها به ۲ یا ۳ کشور بفروشد. ضمن اینکه درآمد حاصل از فروش را نیز میتواند طی چند روز دریافت کند. ایران نفتی را که در شرایط عادی هر بشکه ٧٠ یا ٨٠ دلار باید بفروشد در موقعیت فعلی با ۱۳۰ تا ۱۴۰ دلار میتواند بفروش برساند. آنچه اکنون پیش روی تصمیمگیران کشور است این است که از حجم فشارها برای اختلال در دستگاه محاسباتی کاسته شده نه در داخل کشور مخالفتی جدی با احیای برجام وجود دارد و نه در منطقه اوضاع بر طریق گذشته مانده است لذا شایسته است فرصت موجود غنیمت دانسته شود و با ارزیابی دقیق از مخاطراتی که تغییر وضعیت کنونی درپی دارد، به برخی تردیدها و نیز برخی وسوسهها پایان داده شود. در مجموع در موقعیت طلایی ناشی از بحران اوکراین ایران برای ورود دوباره به بازار نفت نه نیاز به زمان دارد و نه پرداخت هزینه ناشی از تخفیف برای جذب مشتریان. در بعد سیاسی هم باید به این واقعیت توجه کنیم که در پرتو تحولات کنونی از حجم مخالفتهای داخلی در آمریکا که همواره مانعی بر سر راه احیای برجام بوده کاسته شده و اروپاییها هم به دلایلی از جمله بازگشت ثبات به بازار نفت به خاطر منافع برخی بازیگران حاضر به کارشکنی در راه احیای برجام نیستند.»
نئورئالیسم علیه آمریکا!
علیرضا حجتی در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشت: «این روزها با حمله روسیه به اوکراین در فضای رسانهای مقاله مشهوری از «استفن والت» استاد مشهور روابط بینالملل در دانشگاه هاروارد مورد توجه قرار گرفته است که چند سال پیش به ریشههای بحران اوکراین پرداخته و آمریکا را مسؤول آن دانسته بود.
در چنین فضایی «جان مرشایمر» استاد دانشگاه شیکاگو در گفتوگو با نشریه آمریکایی نیویورکر، ایالات متحده آمریکا را مسؤول تهاجم روسیه به همسایهاش دانسته است. مواضع اشخاصی چون استفن والت و جان مرشایمر در توضیح ریشههای منازعه در اوکراین از آنجایی قابل اهمیت است که این ۲ استاد روابط بینالملل خالق و مبدع نظریههای رئالیسم تهاجمی و تدافعی در روابط بینالملل هستند. نظریههای نوواقعگرایی که با وجود اشکالاتی که به آنها وارد است اما توانستهاند بخوبی تمام تحولات جهانی را پس از جنگ دوم جهانی توضیح دهند و در میان تعدد نظریات روابط بینالملل، این نئورئالیسم است که به گونهای مسلط ظاهر شده است. نظریات واقعگرایی به عنوان نخستین الگو در تبیین رفتار قدرتهای بزرگ بر آن است که کنش دولتها یا بازیگران، وابسته به بعد ساختاری نظام بینالملل بوده و رفتار آنها نمایانگر جایگاه و موقعیتی است که در ساختار دارند. در این قالب منافع و استراتژی دولتها بر پایه محاسبات هزینه- فایدهای است که از جایگاه آنها در نظام بینالملل ناشی میشود، به همین دلیل دولتها تلاش میکنند بتوانند حداقل موقعیت خود را در این نظام حفظ کنند. با این توضیح رئالیسم تهاجمی مرشایمر یک نظریه ساختاری و بخشی از مکتب نوواقعگرایی است که برای نخستینبار توسط او مطرح شد. این نظریه نیز با توجه به مبنای واقعگرایی عنوان میکند آشوبزده - آنارشیک - بودن نظام به معنای نبود نظمدهنده مرکزی- نظام جهانی - است که باعث رفتار تهاجمی دولتها در سیاست بینالملل است.
با این تفسیر مرشایمر در گفتوگو با نیویورکر در توضیح اینکه چگونه بحران اوکراین به اینجا رسید، میگوید: تمام این دردسرها سال ۲۰۰۸ آغاز شد که پس از کنفرانس سران پیمان ناتو بیانیهای صادر شد مبنی بر اینکه گرجستان و اوکراین به ناتو خواهند پیوست. روسها این را کاملا روشن کردند که چنین کاری را به منزله تهدید حیاتی علیه خود میدانند و خط قرمز خود را رسم کردند. با این وجود با گذشت زمان شاهدیم غرب همچنان تلاش میکند اوکراین را به خود وصل کرده و از آن علیه روسیه استفاده کند. البته این فقط به گسترش ناتو محدود نمیشود. گسترش ناتو قلب یک استراتژی است که طبق آن اتحادیه اروپایی نیز به اوکراین گسترش پیدا کرده و با تبدیل آن به یک لیبرال- دموکراسی طرفدار آمریکا آن را به متحد خود تبدیل کند و این برای روسیه تهدیدی حیاتی است.
استاد دانشگاه شیکاگو در پاسخ به سوال نیویورکر که جلوگیری روسیه از تبدیل اوکراین به یک لیبرال- دموکراسی غربی آیا نوعی امپریالیسم نیست؟ با استناد به دکترین مونروئه میگوید: این امپریالیسم نیست، بلکه بازی شطرنج قدرتهای جهانی است. وقتی شما کشوری هستید مثل اوکراین که در همسایگی یک قدرت جهانی مانند روسیه زندگی میکنید، باید درباره اینکه آنها چه میگویند و میخواهند، دقت کنید چون اگر سوزنی در دست بگیرید و به چشم آنها بزنید، آنها تلافی خواهند کرد. کشورهایی که در نیمکره غربی هستند این را درباره آمریکا خیلی خوب درک میکنند، البته هیچ کشوری در آمریکای لاتین وجود ندارد که ما به آنها اجازه دهیم از یک قدرت جهانی در فاصله بسیار دور [چین و روسیه] دعوت کنند نیروی نظامی به آنجا بفرستد.
در همین حال استفن والت هم در مقاله تازه خود در فارینپالیسی درباره حمله روسیه به اوکراین با انتقاد از آمریکا و غرب مینویسد: گفته میشود پوتین به تنهایی منشأ این مشکل است که به همراه دیکتاتورهایی همچون آدولف هیتلر، جوزف استالین، صدام، فیدل کاسترو، شی جین پینگ و هر کس دیگری که ما داریم، به طور منظم شیطانصفت شده است. غرب اصرار دارد این بحران را نه به عنوان یک تضاد منافع پیچیده بین کشورهای دارای سلاح هستهای، بلکه به عنوان یک بازی اخلاقی بین خیر و شر تلقی کند. این گرایش خطرناک است، زیرا زمانی که یک درگیری با چنین عبارات شدید و اخلاقیای شکل میگیرد، سازش کفرآمیز میشود و تنها نتیجه قابل قبول تسلیم کامل طرف مقابل است. در این محیط، دیپلماسی چیزی بیش از یک نمایش فرعی نخواهد بود. پاسخهای سیاسی غرب به همان اندازه آشناست: بیانیههای معمول تقبیح، اعزام نمادین نیروها برای اطمینان بخشیدن به متحدان و اعمال تحریمهای اقتصادی، در مقابل، توجه ناچیز به مصالحههایی که ممکن است خطر جنگ را خنثی کند. حتی بدتر از آن، دلیلی وجود دارد که گمان کنیم این گرایش در طرف مقابل نیز بخوبی پیشرفت کرده است.»
دیدگاه تان را بنویسید