تحلیل از چپ و راست؛
قمار قدرتها با قیمت نفت
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
انتظار از توافق احتمالی
محمد صرفی، در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: «ما نمیدانیم دقیقاً در پشت درهای بسته هتل کوبورگ در وین چه گذشته و میگذرد. دانستههای ما براساس اظهارات طرفین مذاکرات و اخباری عمدتاً غیررسمی و جسته و گریخته است. طرف غربی میگوید مذاکرات فنی به پایان رسیده و احیای توافق هستهای در گرو تصمیم سیاسی در پایتختهاست. طرف غربی، بهخصوص آمریکاییها عجله فراوانی برای بازگشت به برجام دارند. این عجله پس از جنگ اوکراین و افزایش کمنظیر قیمت انرژی، دوچندان شده است.
برای فهم میزان فشار و فوریت مسئله مهار قیمت انرژی، میتوان به رفتار قابل تأمل آمریکا با دولت ونزوئلا نگاهی انداخت. ... در چنین فضایی وجود برخی گرهها و ابهامات مهم و کلیدی، موید این نکته است که در توافق نباید تعجیل کرد. توافق بدون بازشدن این گرهها و برطرف شدن برخی موانع و ابهامات، میتواند عواقب و خسارات خاص خود را برای کشور در پی داشته باشد. این مسائل در نکات زیر مورد ذکر کرد؛
۱- نکته کلیدی و بسیار مهم، مسئله تضمین است. آمریکاییها بارها و علناً گفتهاند که نمیتوانند تضمین کنند دولت بعدی این کشور به توافق پایبند باشد. البته این هم از شارلاتان بودن آنهاست. درخصوص دشمنی با ایران و فشار به ما، کاملاًً متحد و منسجم هستند اما وقت توافق که میشود معلوم نیست با که طرفیم! کاخ سفید میگوید کنگره مستقل است و نظر خودش را دارد و ما دموکراتیم و اگر جمهوریخواهان بر سر کار آیند یا هر رئیسجمهور دیگری، اختیارات خودش را دارد و ممکن است تصمیم دیگری بگیرد! تیم هستهای کشورمان بارها اعلام کرده است؛ توافق با چنین حاکمیتی که حاضر به پذیرش مسئولیت امضای خود نیست را نمیپذیرد.
۲- وقتی تضمینی وجود ندارد و دولت آمریکا هرگاه اراده کند میتواند از توافق خارج شود، یعنی ما با یک توافق نیمبند و لرزان مواجهیم. چنین توافقی از منظر اقتصادی دو خسارت موازی برای کشور در پی دارد. نخست و مهمتر از همه آنکه این کار یعنی تشدید شرطی شدن اقتصاد کشور. اثرات و تبعات میراث شوم دولت تدبیر و امید در گره زدن اقتصاد کشور به مذاکره و توافق، همچنان پابرجاست و توافق متزلزل و بدون تضمین، این وضعیت خسارتبار را تشدید میکند. نکته منفی بعدی اینکه وقتی توافق تضمین واقعی و عملی نداشته باشد، کدام کشور یا شرکت خارجی حاضر است براساس آن وارد کار جدی اقتصادی با ایران شود؟ متاسفانه یک جریان غربزده در داخل کشور اصرار دارد ضرورت این تضمین را زیر سؤال ببرد که مطمئنیم این ضرورت از دید تیم مذاکرهکننده ایران اسلامی پنهان نمیماند.
۳- برخی از شواهد و قرائن نشان میدهد، حریف اصرار دارد موضوع راستیآزمایی را که یکی از خطوط قرمز مهم و تضمینکننده انتفاع اقتصادی ایران از احیای توافق است، نادیده بگیرد! البته این مسئله چندوجهی، فنی و پیچیده است و برای مثال تعیین تکلیف دسترسی سیستم بانکی کشور به سوئیفت، میتواند یکی از ابعاد آن باشد. اهمیت موضوع راستیآزمایی در این نکته نهفته است که با یقین میدانیم آمریکاییها در پی احیای توافق بدون انتفاع اقتصادی واقعی، موثر و پایدار ایران هستند. بنابراین آنچه بهعنوان سازوکار راستیآزمایی در توافق احتمالی دیده شده، باید متضمن انتفاع ایران باشد؟
۴- نکته بعدی، مسئله کلیدی رفع تحریمهاست. دولت ترامپ تحریمها را چندلایه کرد و برچسبهای مختلفی مانند تروریسم و حقوق بشر و امثالهم به آنها افزود. یعنی ممکن است، تحریمهای هستهای برداشته شود اما عملاًً اتفاقی نیفتد. چرا؟ چون همان موارد با عناوین دیگری تحریم شدهاند. اینجاست که باید روی خط قرمز رفع همه تحریمها تأکید کرد زیرا در این سالها اتفاقات بسیاری در حوزه تحریمها رخ داده است که نشان میدهد تنها بازگشت به برجام و بسنده کردن به آن، گره تحریمها را باز نمیکند.
۵- نکته بعدی که طرح و پیگیری جدی آن در مذاکرات ضروری است، مسئله خسارت ایران از بدعهدی آمریکا و اروپاست. مسئلهای که کمتر به آن توجه شده و دربارهاش صحبت میشود اما از جهتی بسیار مهم است. اگر به راحتی از کنار این موضوع بگذریم درواقع این پیام را به طرف غربی دادهایم که بدعهدی هیچ هزینهای ندارد و با این کار با دست خود، راه را برای بدعهدیهای احتمالی بعدی که هیچ بعید نیست، باز میکنیم.
۶- در پایان و با ذکر همه این نکات و سؤالات باید گفت میدانیم که تیم جدید هستهای، چه توافق خسارتبار و پر از اشکالات ساختاری و حقوقیای را به ارث برده است. نمیتوان و نباید انتظار داشت از تعمیر و احیای فرغونی پنچر، یک خودروی مدل بالا ساخت اما میتوان و باید همانگونه که دیروز آقای رئیسی، رئیس جمهور محترم کشورمان در اجلاس خبرگان تأکید کرد، خطوط قرمز در توافق احتمالی رعایت شود.»
ریشه دوقطبی شدن/ نقدی بر سیطره عوامگرایی
عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «فراموش نکنیم که در بحران موشکی کوبا جان.اف. کندی نپذیرفت که موشکهای هستهای شوروی در کوبا مستقر شود و تهدید نظامی کرد به نحوی که جهان را در آستانه جنگ هستهای قرار داد و آن تهدید را بهتر از سکوت صلحآمیزی دانست که رقابت نظامی بدتری را ایجاد کند. روسها عقبنشینی و تفاهم کردند و کار درست هم همین بود. اینبار نیز باید مانع از شکلگیری یک جنگ میشدند. اروپا و امریکا یا آگاهانه به سوی این جنگ رفته و از آن استقبال کردند یا در جلوگیری از آن ناتوان بودند و شکست خوردند. به عنوان تحلیلگر نمیتوان نقش آنان در این رخداد مهم نادیده گرفته شود. آنان بیطرف نبودند. بیایید یک لحظه تصور کنیم که این جنگ به برخورد هستهای منجر شود.گرچه احتمال آن کم است، در هر حال غیرممکن نیست و هر اتفاقی ممکن است خواسته یا ناخواسته چنین جنگی را رقم بزند. احتمال اندک جنگ هستهای هم بسیار خطرناک است. در این صورت چه کسی را باید سرزنش کنیم؟ هر چند دیگر فرصتی برای سرزنش کردن هم نخواهیم داشت، در عین حال میتوانیم از حالا پاسخی برای آن داشته باشیم. پوتین؟ گمان نمیکنم که این پاسخ جامع باشد. قطعا پوتین هم هست، ولی دیگران نیز هستند، زیرا این بازی بازیگران گوناگونی دارد. همانطور که هیتلر که شر مجسم بود نیز به نحوی محصول فضای ناشی از معاهده صلح ورسای در ۱۹۱۹ و آثار مترتب بر آن در اروپا دانسته میشود. جالب است کسانی در مقام تحلیلگر سخن میگویند که منطق طرف روس را چنانچه اظهار و منتشر شده است، تحلیل و نقد نمیکنند. بحث سر این نیست که ما از پوتین یا روسها بدمان بیاید یا خوشمان بیاید و حتی مساله این نیست که مخالفت با این حمله برای منافع ما بهتر است یا موافقت با آن یا اتخاذ موضع بیطرفی. فارغ از اینکه چه ارزیابی از این جنگ داریم، میتوان هر یک از سه موضعگیری را متناسب با منافع کشور اتخاذ کرد. همچنین مساله این نیست که این جنگ اخلاقی است یا خیر؟ پیشگیرانه است یا تجاوزکارانه؟ معلوم است که کمتر کسی به ویژه ایرانیان به پوتین سمپاتی داشته یا از روسیه دل خوشی دارد. بهطور طبیعی میتوان به راحتی هر جنگی را پیشاپیش و از منظر اخلاقی محکوم کرد و آن را تجاوزکارانه دانست، ولی اینها هیچ کدام کمکی به فهم ماجرا نمیکند و راهگشای نهایی نیست. کیفیت روابط بینالملل و ضرورت دفاع از منافع ملی و نیز وجود اختلافات ارضی و مرزی و وجود ساختاری چون شورای امنیت و حق وتو و... واقعیتهایی است که خود را بر رفتار کشورها تحمیل میکند. آنچه گفته شد به این معنا نیست که خواننده را به موضعی کارشناسانه و تحلیلی بیطرفانه از اتفاق برساند. اینها فقط در حد طرح پرسش و نکات کلیدی برای فهم موضوع است. مساله اصلی این است که باید بتوان درباره این مسائل نظر داد، نظراتی کارشناسی و تحلیلی که فراتر از تعلقات اخلاقی و منافع ملی، ایدهپردازی کند و برای همه چراغ راهنما باشد. اخلاق، دانش، قدرت و منفعت را نمیتوان به یکدیگر تقلیل داد و به جای هم گذاشت، در حالی که همه آنها ضروری هستند، ولی باید تمایز میان آنها را در نظر داشت. در این فضای موجود شهروندان و سیاستمداران کار خود را انجام میدهند، ولی دانشمندان نباید اجازه دهند که این دو گروه حوزه علم را بیاعتبار کرده و از بیطرفی خارج کنند. نباید اجازه دهند که تحلیل و توصیف آنها تحت تاثیر فشارهای این دو گروه قرار گیرد. باید استقلال حرفهای و علمی خود را حفظ کنند. هم در نحوه و بیان گزارهها، هم در ادبیاتی که به کار میبرند، هم در ارایه مستندات و شواهد؛ بیطرفی و التزام به اصول علمی را باید حفظ کنند و اجازه ندهند که با نقش کنشگری و تحلیلگری آنان خلط شود. متاسفانه اتفاقی که در جریان ماجرای اوکراین در ایران رخ داده، موضعگیریهای رسمی و صداوسیما و رسانههای نواصولگرایان از یک طرف و مواضع ضد حکومتی گروههای مقابل موجب شد که این تمایز میان دانش و علم با سیاست و اخلاق شکل نگیرد. جامعه ایران به شدت دوقطبی شده است. هر اتفاقی رخ دهد به سرعت دو قطب موجود به تناسب خود را پیرامون آن اتفاق تعیین جایگاه میکنند و بیش از آنکه به واقعیت بپردازند، شکاف میان خود را در آن ماجرا بازتعریف کرده و میکوشند که مرزهای هویتی را پررنگتر کنند. یکی از راههای از میان بردن این قطبیت و شکاف عمیق، احترام گذاشتن به استقلال حاملان دانش و علم و تحلیلگران است. البته حاملان علمی نیز خودشان باید در اجرای این هدف کوشا باشند، در غیر این صورت مردم ما بیش از آنچه هست دو یا چند پاره خواهند شد. این شکاف گفتوگو را غیرممکن و ممتنع میکند. همه حوزههای علم باید استقلال نسبی پیدا کنند و الا جامعه ما رو به قهقرا خواهد رفت.»
جهش فضایی با ماهواره نور ۲
«جوان» در سرمقاله امروز نوشت: «خبر شادیبخش پرتاب موفق دومین ماهواره نظامی ایران به نام نور ۲ مصادف با اعیاد شعبانیه کام ملت ایران را شاد کرد. فرزندان گمنام سپاه در فرماندهی فضایی نیروی هوافضای سپاه بار دیگر با استفاده از ماهوارهبر سه مرحلهای قاصد موفق شدند ماهواره دیگری را که پیشرفتهتر و تکامل یافته ماهواره نور ۱ است در مداری بالاتر نسبت به قبل قرار دهند.
نزدیک به دو سال پیش و در اردیبهشت ۱۳۹۹ سپاه موفق شد نور ۱ را پس از سالها رکود بخش فضایی و در حالی که ماهواره بر سیمرغ چندین پرتاب ناموفق داشت در مدار حدود ۴۳۰ کیلومتری قرار دهد که سبب جابهجا شدن چندین رکورد در صنعت فضایی کشور شد. از جمله ارتقای مداری ماهوارههای کشور که تا پیش از آن در حد مدار بیضوی ۲۵۰ در ۳۷۵ کیلومتر بود. نور ۱ اولین ماهواره ایرانی مجهز به صفحات بازشونده حاوی سلول خورشیدی هم بود که سبب افزایش مدت مأموریت با تأمین انرژی بیشتر میشد. نور ۱ برای یک سال مأموریت برنامهریزی و طراحی شده بود، اما به لطف خداوند فعلاً بیش از دو برابر این مدت در فضا بوده و با توجه به کاهش ارتفاع آن از ۴۳۰ به حدود ۳۲۰ کیلومتری چند ماه دیگر هم به کار خود ادامه خواهد داد. نور ۲ که آن هم مأموریت شناسایی و سنجشی دارد مدار ماهوارههای ایرانی را حدود ۲۰ درصد هم بالاتر برده و با تزریق موفق در مدار ۵۰۰ کیلومتری قابلیت اجرای مأموریت برای سه سال را خواهد داشت.
اما آنچه سپاه را به حضور و نقش آفرینی در عرصه فضایی وادار کرد در وهله اول نیازهای متعدد دفاعی مبتنی بر خدمات فضایی است. این نیازها شامل تصاویر با کیفیتهای مختلف در طیف مریی دید در روز و حرارتی، کاربردهای رله مخابراتی و ارسال فرامین به فواصل دور و دریافت داده (مثلاً از پهپادها) برای استفاده در مراکز فرماندهی و در نهایت خدمات مکانیابی برای نفرات و تسلیحات است.
استفاده از خدمات ماهوارهها در کاربرد نظامی جزو حساسترین کاربردهای خدمات فضایی است که با سختگیری فراوانی از سوی قدرتهای عرصه فضایی روبه رو میشود. سپاه برای تکمیل زنجیره افزایش قدرت بومی کشور ناگزیر بود به خدمات فضاپایه هم دسترسی پیدا کند. از سویی تعلل برنامه فضایی کشور در بخش دولتی در هشت سال گذشته و ناتمام ماندن فرایند توسعه ماهوارهبرهای آن برنامه و از سویی لزوم شروع حرکت در جهت تأمین نیازهای دفاعی سبب شد که سپاه ظرف همین چند سال گذشته برای حل مشکلات بخش دفاعی و در صورت لزوم بخشهای کشوری برای نقش آفرینی در عرصه فضایی برنامهریزی کند که باز هم با مدیریت جهادی مثالزدنی در نیروی هوافضای سپاه به سرعت به ثمرات اولیه خود رسیده است.
در بخش طراحی و ساخت ماهواره به لطف تلاشهای صورت گرفته در بخشهای مختلف کشور در صنعت دفاعی و دانشگاهها و حتی شرکتهای دانش بنیان، دانش و فناوری طراحی و ساخت انواع ماهواره با زیرسامانههای مختلف آن، تجمیع و مونتاژ و آزمایشهای زمینی لازم برای تضمین عملکرد ماهواره به سطح قابل اتکایی رسیده است که سپاه هم از این دستاوردها بهره برده است. در زمینه ایستگاه کنترل ماهواره و تبادل داده و ارسال فرامین و همچنین پایگاه پرتاب هم سپاه در سالهای اخیر نیاز خود را با کار بومی برطرف کرده است.
اما در بخش پرتابگرهای ماهواره که تحت شدیدترین تحریمها برای ایران قرار دارد و حتی ماهوارههای دانشجویی ایران هم به دست کشورهای خارجی پرتاب نمیشود، ماهواره برهای فعلی ایران به دلایل مختلف که از حوصله این مطلب خارج است توان پشتیبانی از برنامه فضایی را در حال حاضر ندارند. سپاه با درک این گلوگاه اقدام به کار روی پرتابگرهای بومی با وام گرفتن از دستاوردهای کم نظیر عرصه موشکی کرد و ماهواره بر قاصد را ساخت که از پرتابگر متحرک قابل شلیک است و لزوماً نیاز به پایگاه پرتاب ثابت هم ندارد.
این ماهواره بر در مرحله اول خود از یک موشک نظامی قدر با موتور سوخت مایع استفاده کرده و در مرحله دوم موتور فضایی پیشرفته سلمان ساخت خود سپاه را به کار میگیرد. مرحله سوم آن نیز یک پیشران سوخت جامد دیگر است که کار تزریق دقیق ماهواره با سرعت لازم در مدار خاص مدنظر را بر عهده دارد. موتور سلمان با بهرهگیری از فناوری سوخت جامد مرکب پیشرفته و نیز استفاده از مواد ترکیبی غیرفلزی و سبک و فناوری نازل یا خروجی تمام متحرک یکی از بهترین پیشرانهای ساخته شده در ایران است که افزودن آن به موشک قدر، پایههای اصلی شکلگیری ماهوارهبر قاصد را ایجاد کرده است.
اجرای دو مأموریت موفق در دو پرتاب اصلی با قاصد آن هم در مدار ۵۰۰ کیلومتری نشان داد که سپاه به قابلیت رفع مشکل پرتابگرهای لازم برای این مدار دست یافته که با به کارگیری موتور پرقدرتتر رافع در مرحله اول ماهوارهبر، به توان حمل محموله بیشتر هم میرسد؛ و میتواند علاوه بر ماهوارههای خود در آینده و به خواست سایر ارکان برنامه فضایی کشور، ماهوارههای دیگر در رده وزنی بالاتر را با انواع ماهوارهبرهای ساخت خود به مدار تزریق کند و نه تنها برنامه فضایی کشور را از رکود فعلی خارج سازد بلکه شتاب قابل توجهی هم به آن ببخشد.»
قمار قدرتهای بزرگ با قیمت نفت
علیرضا سلطانی . کارشناس اقتصاد انرژی در یادداشتی برای «شرق» نوشت: «قیمت نفت در بازارهای جهانی مدتی است بر مدار رکوردشکنی قرار گرفته است. ثبت رکورد 130 دلار در هر بشکه تحت تأثیر تحولات ژئوپلیتیکی بار دیگر اذهان فعالان سیاسی و اقتصادی جهان را متوجه اهمیت و تأثیرگذاری متغیرهای سیاسی بر بازار نفت کرده است. از زمان آغاز حمله روسیه به اوکراین و در طول تقریبا دو هفته اخیر، قیمت نفت بیش از 35 دلار افزایش در هر بشکه را نشان میدهد. این رشد قیمت نفت در بازارهای جهانی اگرچه با حمله روسیه به اوکراین آغاز شد و در واقع با امنیتیشدن فضای بینالمللی، آنهم با حضور و فعالشدن دو قدرت نظامی جهانی یعنی آمریکا و روسیه، اقتصاد جهانی و بازار نفت دچار التهاب شد، اما واقعیت این است که عامل اصلی مؤثر بر روند روبهرشد قیمت نفت، تحریمهای اقتصادی بیسابقه غرب به رهبری آمریکا علیه روسیه بود. به معنای دقیقتر اگر تحریمهای غرب علیه روسیه به این گستردگی و شدت نبود، بازار نفت اینقدر دچار التهاب قیمتی نمیشد. تحریمهای بیسابقه علیه روسیه که سبب شد تحریمهای ایران پشت سر گذاشته شود، عملا عرضه نفت روسیه در بازار را در محدودیت شدید قرار میدهد و این نگرانیها نسبت به کمبود عرضه نفت در بازار را افزایش میدهد؛ بازاری که تحت تأثیر کاهش پاندمی کرونا در حال رونق و عبور از رکود دوساله است. بحران اوکراین و مهمتر از آن تحریمهای اقتصادی، یک شوک بزرگ به اقتصاد جهانی است که حتی قدرتهای بزرگی مانند آمریکا نیز از اثرات منفی و زیانهای اقتصادی آن در امان نیستند. به نظر میرسد روسیه و آمریکا با هدف قدرتنمایی بیشتر، بازار نفت را به ابزار قمار علیه یکدیگر تبدیل کرده و به عبارت دیگر روی نفت قمار میکنند. روسیه با ادامهدادن به حمله نظامی به اوکراین قصد دارد بازار نفت را همچنان ملتهب نگه دارد که با افزایش فشارهای اقتصادی و رشد تورم در آمریکا، دولت بایدن و همپیمانان او در اروپا و آسیا را وادار به کوتاهآمدن از تحریمهای اقتصادی کند. به تعبیر دیگر قصد دارد همه کشورها و خصوصا کشورهای غربی را در آسیبها و زیانهای تحریمهای اقتصادی شریک کند و این تحریمها را بدون هزینه برای آمریکا و اروپا هرچند در کوتاهمدت باقی نگذارد.
از طرف دیگر بایدن با وجود آگاهی از آثار گسترده تحریمهای اقتصادی علیه روسیه و خصوصا بازار نفت که تأثیر فوری و وسیعی بر اقتصاد روزمره آمریکا خواهد داشت، به تشدید تحریمها پرداخته و قصد دارد با افزایش قیمت نفت و افزایش التهاب در بازارهای جهانی، افکار عمومی آمریکا و جهان را علیه پوتین بسیج کند و رئیسجمهور روسیه را متهم اصلی التهابات اقتصادی معرفی کرده و از این طریق فشارهای سیاسی علیه روسیه را برای توقف تحرکات سیاسی و نظامی خود به حوزه متحدان اروپایی افزایش دهد. هرچند دولت آمریکا برای این سیاست خود و کاهش هزینههای تحریمهای اقتصادی، خصوصا در بازار نفت، روی بازگشت نفت ایران به بازار و عرضه نفت انباشته این کشور برای کاهش التهابات بازار نفت حساب کرده بود، اما روسها با خواندن دست آمریکا، مذاکرات احیای برجام را با طرح شروطی با چالش و توقف مواجه کردند. هرچند به نظر میرسد این چالش پایدار نباشد، اما میتواند مدتی مذاکرات احیای برجام و در نتیجه رفع تحریمها و امکان عرضه نفت ایران به بازار را دچار توقف کند و این برای روسیه مطلوب است. بهطور طبیعی بازار نفت این رکوردها را در هفتههای آینده پشت سر خواهد گذاشت و دوباره به شرایط متعادلی بر خواهد گشت، اما آنچه این مهم را زودتر و جدیتر محقق میکند، بازگشت نفت ایران به بازار است که حتی آمریکا هم به ظاهر بر این مسئله تأکید دارد. ایران محمولههای نفتی درخور توجهی روی آب دارد که عرضه آن حتی در کوتاهمدت میتواند به ثبات و تعادل بازار نفت کمک کند. این مهم مستلزم اراده سیاسی در ایران و آمریکاست که با نهاییکردن مذاکرات احیای برجام، موانع رسمی و غیررسمی سیاسی و اقتصادی عرضه نفت ایران به بازارهای جهانی را رفع کرده و مانع از سوءاستفاده قدرتهای دیگر از ابزار نفت برای پیشبرد اهداف سیاسی خود شوند. این شرایط بالابودن قیمت نفت نباید از سوی دولت ایران که به شدت به منابع ارزی نیاز دارد، نادیده انگاشته شود. این شرایط پایدار نیست و باید از لحظه لحظه آن استفاده کرد؛ همان استفادهای که عربستان و عراق و دیگر کشورهای نفتی از این سفره پهن میبرند.»
نوروز فرصتی برای افزایش خدمت به مردم
سردار حسین رحیمی، رئیس پلیس پایتخت در یادداشتی برای «ایران» نوشت: «نهادینهسازی سیمای پلیس مقتدر و در عین حال اخلاق گرا، قانونمدار، مهربان و هوشمند در جامعه از مهمترین اولویتهای پلیس برای جذب مشارکت عمومی مردم و تقویت چهره اجتماعی این نیروی خدمتگزار است.
پلیس همواره در تمام ایام سال با اجرای برنامهها و طرحهای مختلف در صدد حفظ و ارتقای نظم و امنیت عمومی است که صد البته این تلاشها در ایامی چون عید نوروز، دوچندان میشود. اقتدار توأم با رأفت اسلامی و عمل بر مدار قانون از جمله اصلیترین رموز استقرار امنیت پایدار در جامعه است و پلیس بخصوص در سالهای اخیر و با ترسیم خط روشن خدمت به آحاد جامعه، سعی کرده است به این مهم جامه عمل بپوشاند.
شعار نوروزی سال 1401 با عنوان «پلیس هوشمند، قانون مداری، نشاط بهاری» مؤید این معناست که این نیروی خدمتگزار علاوه بر توسعه علمی و رشد در حوزههای مختلف ارتباطی و اطلاعاتی و سوار بودن بر قطار «هوشمندسازی»، پایبندی خود به قانون را اثبات کرده و آن را چراغ راه برنامههای خود میداند و در کنار همه این پیشرفتها، شور و نشاط آغاز سالی جدید و نو شدن را همگام با بهار به جشن نشسته و آن را توشه یک سال پر از تلاش و فعالیتهای مؤثر مینماید.
هوشمندسازی پلیس و ایجاد تسهیل در اقدامات و عملیات این نیرو، همواره با تکیه بر ظرفیتهای درون سازمانی و نیروی انسانی متخصص و همچنین استفاده از ظرفیتهای برون سازمانی و برقراری ارتباط مؤثر با مردم، تعریف شده تا علاوه بر افزایش سرمایههای اجتماعی پلیس، مشارکت عمومی در راستای حفظ و ارتقای نظم و امنیت عمومی و آرامش را نیز شاهد باشیم و اینجاست که میتوان، دستیابی به امنیت پایدار را هدفی در دسترس دانست.
عمل بر مدار قانون یکی از مهمترین مشخصههای پلیس جمهوری اسلامی ایران است و همین امر نیز رسیدن به قله «پلیس در تراز جامعه اسلامی»، را بهعنوان راهبردی اصلی، پیش روی برنامههای کلان انتظامی گذاشته است.
پلیس هوشمند، قانونمدار و پر از شور و شوق ساختن و به پیش بردن اهداف، برای جامعهای که مردمش را سرمایه اجتماعی دانسته و بهدنبال نیل به جایگاه پلیس در تراز جامعه ایمانی است، تلاش میکند از هر فرصتی برای افزایش خدمت به مردم بهره گیرد و چه فرصتی مغتنمتر از بهار که همزمان با رویش دوباره زمین، با اهداف بلند و عالی، گامهای خود را در راه رسیدن به قله نظم و امنیت عمومی، محکم کرده و مستحکمتر از قبل به مسیر تعالی خود ادامه دهد.پلیس هوشمند مردمی و قانونمند و منضبط، کارگزاری امین، متعهد، مؤمن و متخصص است که در برنامههایش هم بر مشارکت فعال و حداکثری مردم تأکید دارد و هم به اجرای دقیق قانون و حفظ ارزشها و ولایتمداری پایبند است، شادی و نشاط اجتماعی را ارج نهاده و بهدنبال هموار کردن مسیر رسیدن به قله نظم، آرامش و امنیت حقیقی است، قانون مداری را اصل دانسته و هوشمندی را میانبری برای آرمانها و نقشه راه فعالیت در دنیای حاضر میداند.
کوتاه سخن آنکه، نوروز 1401 با شعار «پلیس هوشمند، قانون مداری، نشاط بهاری» آغاز میشود اما این تنها شعاری برای ابتدای سال آینده نیست، بلکه روشن کننده مسیر خدمت روزافزون، مجاهدانه، صادقانه و البته مقتدرانه پلیس است که باید با عملی کردن برنامهها و طرحهای ایجابی و مؤثر، به آن جامه عمل پوشاند.»
چگونه میتوان فقر مطلق را تعدیل کرد
محمد زاهدی اصل، استاد دانشگاه علامه طباطبایی در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «موضوع فقر، به ویژه در کشورهای کمتر توسعه یافته، در سطح خرد و کلان، همواره دغدغه مردم، دولتها و سیاستگذاران بوده است که در ابعاد سه گانه «نسبی»، «مطلـــق» و «شدیـــد» مطرح میشود. در بیان شفاف و همه فهم، منظـــور از فقرمطلق «محرومیت از حداقل نیازهای اساسی برای بقـــا است که در عمل وضعیت ناخوشایندی از زندگی بخشهایــی از جامعه را به نمایش میگذارد.» اخیرا وزیر تعاون، کار و رفــاه اجتماعی اعلام کردهاند که حدود ۳۰ درصد مردم کشورمان دچار فقر مطلق هستند یعنی قریب به ۲۵ میلیون نفر جمعیت، از حداقل معیشت محروم هستند که قطعا چنین وضعیتی، برازنده کشورمان، آنهم با منابع و ثروتهای عظیم خدادادی نیست، البته این وضعیت یک شبه ایجاد نشده بلکه در بستر زمان و بر اثر ناکارآمدی ساختار اداری، فساد، رانت و عدم شفافیت اقتصادی بهوجود آمده است و با کاهش ارزش پول ملی و تورم لجام گسیخته رو به تشدید است که در صورت استمرار میتواند تبدیل به یک بحران جدی شود. باید بپذیریم که «اقتصاد» علم است و ریاضیات و محاسبات هوشمندانه و دقیق، زیرساخت آن را تشکیل میدهد اگر پدیده فقر مطلق یک موضوع اقتصادی است باید از همین زاویه مورد تحلیل قرار گیرد و با روشهای علمی نسبت به آن چاره اندیشی شود؛ مشکلی که طی چند دهه ایجاد شده طی چند هفته آن هم به صورت دستوری قابل حل و تعدیل نیست اصولا موضوعهای اقتصادی شرایط و اقتضائات خودشان را دارند و دستور پذیر نیستند باید در این خصوص کارشناسان و صاحبنظران برجسته کشورمان (که تعدادشان هم کم نیست) اظهارنظر و چاره اندیشی کنند؛ ظرفیتی که دولت میتواند هوشمندانه از آن بهره بگیرد. البته شاید بتوان در کوتاهمدت و بهصورت موقتی، تمامی داشتهها و ذخایر نهادهای حکومتی را بسیج کرد و متناسب با برآورد کارشناسان ذیربط از خط فقر، مبالغ قابل توجهی را در قالب یارانه نقدی، بستههای حمایتی و یا کالای کوپنی و امثال آنها در نظر گرفت ولی تداوم آن برای مدت طولانی امکانپذیر نخواهد بود. ضمن اینکه متناسب با شأن و حرمت انسان هم نیست چنانچه خانم «کاتلین وودروف» در کتاب خود با عنوان «از خیریه تا مددکاری اجتماعی» به صراحت اعلام میکند: «کمک مالی مستقیم دولت از یک طرف شخصیت کمک گیرنده را تخریب میکند و از سوی دیگر باعث افزایش تعداد فقرا میشود.» لذا راه چاره، آن هم در یک زمان معقول، سیاستگذاری هوشمندانه با مشارکت تمامی صاحبنظران وطن پرست است تا از یک طرف بستر اشتغال برای لشکر بیکاران آنهم با دستمزدی متناسب با نرخ تورم با تاکید بر عرصههای تولید فراهم شود و از سوی دیگر، مبارزه با فساد در ابعاد مختلف، برای مفسدان و رانتخواران دانه درشت عملیاتی شود و به جای تحمیل انواع عوارض و مالیاتهای نوظهور بر مردم، اشخاص حقیقی و حقوقی فعال در عرصه اقتصاد، تجارت و صنعت که به شکلهای مختلف، مالیات واقعی را پرداخت نمیکنند یا فرار مالیاتی دارند اخذ مالیات شود و با مافیاها، قاچاقچیها و دلالان اقتصادی که غالبا برای نهادهای مسئول نیز شناخته شده هستند، بهصورت انقلابی برخورد و ثروتهای بادآورده آنها به نفع اقتصاد کشور و حمایت هدفمند از محرومان جامعه مصادره شود و چنین عملکردی معرف انقلابی بودن دولت خواهد بود و از حمایت قاطبه ملت نیز برخوردار خواهد شد.»
دیدگاه تان را بنویسید