حسن بهشتیپور ضمن تحلیلی در روزنامه آرمان نوشت: «آمریکاییها با زرنگی چگونه میخواهند از زیر تعهدات بینالمللی فرار کنند. این یک رویه حقوقی است که دولتها در چارچوب حاکمیت، توافقهایی که به دست میآید را محترم میشمارند و اجرا میکنند. حتی حکومتها، رژیمها تغییر میکنند آن توافقهای قبلی را اجرا میکنند. ولی آمریکاییها خود را تافته جدابافته از دنیا میدانند و زیر بار تعهدات نمیروند.
او با اشاره به برخی عهدشکنیهای آمریکا و همچنین صدام (قرارداد ۱۹۷۵) میافزاید: برای اینکه ما تضمین بگیریم، یک راه دو بخشی در پیش داریم اول اینکه در داخل کشور باید اقداماتی را انجام دهیم که اصولاً تحریم کماثر یا بیاثر شود. راه دوم این است که در توافق قید شود که اگر طرف مقابل به هر دلیلی تعهدات خود را انجام نداد، طرف مقابل اجازه دارد این اقدامات مشخص را انجام دهد. باید چند اقدام مشخص قید شود و آن اقدامات باید به قدری مهم و تأثیرگذار باشند که طرف مقابل هر وقت هوس کرد از توافق خارج شود بداند که باید هزینه گزافی بپردازد. در برجام در مواد ۲۶ و ۳۶ این اقدامات آمده بود. منتقدان میگفتند ترتیباتی که در این مواد آمده است نمیتواند آنچنان بازدارنده باشد که طرف مقابل از توافق خارج نشود. چرا دوست عزیز! آن افراد متوجه بودند ولی دیگر زورشان بیشتر از این نمیرسید. حال کسانی که زورشان میرسد بسما... ؛ در توافق باید ذکر شود که اگر هر کدام از طرفها از برجام خارج شدند و به هر دلیلی تعهدات را اجرا نکردند طرف مقابل میتواند اقدامات مشخص ذیل را انجام دهد. این باید در متن قید شود».
بهشتیپور همچنین در تحلیل دیگری در روزنامه اعتماد مینویسد: «هنوز پرانتزهای باز فراوانی در مذاکرات وین وجود دارد. یکی از مهمترین این پرانتزها و گزارهها عدم مسئولیتپذیری ایالات متحده نسبت به هر نوع تفاهم احتمالی است. آمریکا برخلاف اصول بدیهی نظام بینالملل، حاضر نیست تضامین لازم برای تداوم توافق احتمالی را ارایه کند. در واقع طرف مقابل تاکید میکند، هر نوع تفاهمی تنها تا زمان پایان دوره ریاستجمهوری جو بایدن، قابلیت اجرایی دارد و این کشور نمیتواند تضمینی برای تفاهم در آینده را ارایه کند. طبیعی است یک چنین توافقی برای ایران غیر قابل قبول است. به هر حال ایران خواستار پایان دادن به تحریمهای اقتصادی است...
زمانی که جهان پیرامونی متوجه شوند، تفاهم میان ایران با کشورهای مقابل تنها در سالهای معدود (مثلا تا پایان دوره زمامداری بایدن)، قابلیت اجرایی دارد، طبیعی است از سرمایهگذاریهای پایدار در ایران و تعریف پروژههای مشترک اقتصادی در افق بلندمدت خودداری میکنند. بنابراین به نظر میرسد یکی از پرانتزهای باز در گفتوگوها مرتبط با تضامین مورد نظر ایران در این زمینه باشد. مسئله بعدی، مسئله نحوه پایان دادن به تحریمهای اقتصادی است. ایران خواستار «لغو» تحریمهای اقتصادی مورد نظر است، اما ایالات متحده از «تعلیق» مرحله به مرحله تحریمها سخن میگوید. وقتی به جای لغو تحریمها، فرآیند تعلیق تحریمها مطرح شود، باز هم شرکای اقتصادی ایران در جهان پیرامونی با حساسیتها و نگرانیهای بیشتری، مناسبات اقتصادی و ارتباطی خود با ایران را دنبال خواهند کرد. پس رسیدن به یک تعریف واحد درخصوص پایان دادن به تحریمهای اقتصادی، ابهام دیگری است که هنوز درباره آن گفتوگوهای دامنهداری میان دو طرف جریان دارد». اینک جا دارد چند پرسش از نویسنده بهعنوان یکی از حامیان روند غلط مذاکرات و تدوین برجام بپرسیم.
۱- چرا تکلیف لغو تحریمها و تضمین تعهدات طرفین در برجام معلوم نشده اما با این وجود دولت مورد حمایت آقای بهشتیپور، آن را امضا کرد و حتی تعهدات خود را دو ماه قبل از فرا رسیدن روز رسمی اجرای برجام به اجرا گذاشت و فقط با کف و سوت امثال آقای بهشتیپور مواجه شد؟
2- چرا زمانی که آقای روحانی چندینبار ادعا میکرد همه تحریمها بالمره و یکجا لغو (و نه تعلیق) خواهد شد و صاحبنظران منتقدان نسبت به غیرواقعی بودن این وعدهها و کلاهبرداری طرف آمریکایی هشدار میدادند، امثال آقای بهشتیپور، اعتنایی به هشدارها نداشتند و تکلیف خود را تحسین و تمجید میدانستند؟!
3- توافقی که تکلیف حقوق ایران در آن (لغو تحریمها) مشخص بود و نه تضمین تعهدات طرف مقابل، اصلا چه ارزش و اعتباری میخواست داشته باشد، جز معطل کردن دولت ایران برای اهتمام به درونزایی و دیپلماسی فعال اقتصادی و شرطی کردن اقتصاد کشور و چند برابر کردن تحریمها به موازات تضعیف برنامه هستهای ایران؟!
4- اگر عهدشکنی آمریکا به اعتبار سوابقش مسلّم و محرز بود، چرا حامیان چشم و گوش بسته برجام از دولت وقت و تیم مذاکرهکننده نخواستند که تعهدات خود را به شکل زمانبندی شده (تدریجی) و برگشتپذیر قبول کند و مثلا ظرف 2 ماه، 95 درصد توانمندی هستهای را واگذار یا اوراق نکند؟! به فرض که از آمریکا نمیتوانستند تضمین بگیرند، آیا نمیتوانستند که داراییهای هستهای را یکجا به حراج نگذارند تا مجبور نشوند کاسه التماس در 6 سال بعدی (پس از اجرای تعهدات) را دست بگیرند؟!
5- آیا امثال آقای بهشتیپور از محدودیتهای روشن مانند قانون ایتارا که دولت آمریکا را موظف به ارائه گزارشهای 3 ماهه به کنگره درباره روند اجرای برجام از سوی ایران میکرد و در واقع تمدید تعلیق تحریمها را مشروط به تایید هر 3 ماه یکبار کنگره میکرد، خبر نداشتند و حالا خبردار شدهاند که عملا با برجام نمیشود قرارداد یا شراکت پایدار (مصون از تحریمها) با دیگران امضا کرد؟! هزینه این بیخبری یا با خبر بودن اما سکوت کردن و اعتراض نکردن را چرا ملت و کشور باید بدهند؟/کیهان
دیدگاه تان را بنویسید