تحلیل از چپ و راست؛

جای خالی فرضیه اقتصادی

کد خبر: 1125058

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

جای خالی فرضیه اقتصادی

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

عصای موسی است، چوبدستی نیست!

 حسین شریعتمداری امروز در «کیهان» نوشته: « ساحران که به دعوت فرعون برای مقابله با حضرت موسی‌(ع) آمده بودند، بر این باور بودند که موسی نیز یکی از ساحران است و از آنجا که هیچ ساحری را برتر از خود نمی‌دانستند، کمترین تردیدی نداشتند که در مقابله پیش ‌روی بر موسی غلبه می‌کنند و پیروز این آوردگاه خواهند بود اما، وقتی عصای موسی را دیدند که به اژدهایی تبدیل شده و همه آنچه به سحر آورده بودند را بلعیده و از میان برداشته است، از ژرفای دل به حقانیت موسی علیه‌السلام و خدای یگانه ایمان آورده و در پیشگاه پروردگار جهانیان به سجده افتادند. چرا؟ چون اهل فن بودند و سره را از ناسره تشخیص می‌دادند و می‌دانستند که آنچه موسی‌(ع) آورده است از نوع سحر و جادو نیست. آنها خود از چیره دست‌ترین ساحران بودند و فرق میان سحر و معجزه را می‌دانستند.

وقتی ساخت موشک‌های نقطه زن سپاه به نتیجه رسید، ژنرال بلند‌پایه رژیم صهیونیستی که از کارشناسان برجسته صنایع موشکی بود گفت؛ اگرچه سپاه دشمن اسرائیل است ولی به عنوان یک متخصص کارکشته، آنچه پدید آورده‌اند را دستاوردی بزرگ می‌دانم و به احترام متخصصان ایران کلاه از سر برمی‌دارم و نمونه‌های دیگری از این دست و در عرصه‌های مختلف، علمی، تکنولوژیک و... که فهرست آن هم به درازا می‌کشد و بیرون از محدوده این وجیزه محدود است.

 سفر آقای رئیسی، رئیس‌جمهور کشورمان به روسیه که به دعوت چند‌باره پوتین صورت پذیرفت و مواضع مقتدرانه ایشان در این سفر، به وضوح از آغاز فصل جدیدی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و ضربه شکننده‌ای بر پیکر آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی آن بود و نشان می‌داد که ایران اسلامی را نمی‌توان در تنگنای تحریم‌ها به بند کشیده و در انزوا ‌انداخت ...  اکنون نگاهی به اظهارات و مواضع آمریکا و متحدانش درباره سفر آقای رئیسی به روسیه بیندازید. چه می‌بینید؟ انبوهی از ابراز نگرانی و عصبانیت و ابراز استیصال و نا‌امیدی از ادامه فشارها بر ایران و‌... چرا؟! چون می‌دانند چه اتفاقی افتاده است و می‌دانند قطب قدرتمندی در حال شکل‌گیری است که موجودیت آنها را با خطر جدی رو‌به‌رو کرده است و‌...

حالا نیم نگاهی هم به مواضع یک جریان غربگرا (بخوانید غربگدا) و آلوده داخلی داشته باشید. با انواع دروغ‌ها و تهمت‌ها و یقه جر دادن‌ها علیه این سفر راهبردی به میدان آمده‌اند! اظهارات و نوشته‌های این پادوها با توجه به هویت وابسته آنها اصلاً تعجب‌آور نیست، بلکه فقط خنده‌دار است.

چرا میز مذاکره رئیسی و پوتین دراز بود؟! چرا از پوتین برای فروش S۴۰۰ تضمین نگرفتیم؟! مردم ایران از تزار خوششان نمی‌آید چه تزار نیکلای چه تزار پوتین! انقلابیون درباره روسیه و چین حرف‌های حزب توده و مائو‌ئیست‌ها را تکرار می‌کنند و ... ادعاهای دیگری در اوج کینه‌توزی و بی‌سوادی.

سفر آقای رئیسی با توجه به هویت ایشان که خود را فرزند و شاگرد دو امام انقلاب می‌داند فقط پرده‌ای از برکات ناشی از حرکت در مسیر انقلاب را به نمایش گذارده است. انقلابی که به قول « اَبا اِبان» نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی دنیا را به لرزه ‌انداخته است. امید آنکه قدر این انقلاب را بدانیم و در همه امور بر صدر بنشانیم. و بالاخره برادر عزیزم آقای نجم‌الدین شریعتی مجری فرهیخته برنامه تلویزیونی «سمت خدا» از قول حضرت آقا نقل می‌کرد که در‌باره تلویزیون فرموده بودند « تلویزیون عصای موسی است و معجزه می‌کند مبادا از آن به عنوان چوبدستی استفاده کنید».

 

تاریکخانه‌ها را روشن کنید

محمد اسماعیلی  در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشت: «آیا تا به حال به این نکته دقت کرده‌اید که چرا حتی در شب‌های سرد زمستان هم صدها چراغ و نورافکن در پارک‌ها روشن است؟ بله! درست حدس زدید. علت این است که در تاریکی و ظلمات هر فسادی امکان‌پذیر است. 

بدون مقدمه سراغ اصل مطلب می‌رویم، چراکه معتقدیم کار از مقدمه‌‌چینی و فلسفه‌بافی گذشته است و زمان زیادی برای جلب اعتماد مردم نداریم. در سال‌های پس از جنگ و دولت سازندگی بتدریج در گوشه و کنار کشور بویژه در بدنه دولت سازمان‌ها، شرکت‌ها، موسسات و هلدینگ‌هایی شکل گرفت که تقریبا هیچ نوری از ناحیه رسانه‌ها به داخل آنها تابانده نمی‌شود و به همین دلیل هیچ‌کس از اتفاقات درون آنها کمترین اطلاعی ندارد. 

بسیاری از خودروهای چندین میلیاردی که هم‌اکنون در شمال شهر تهران تردد می‌کنند یا آپارتمان‌های فوق‌لاکچری فرشته و الهیه، محصول و خروجی این تاریکخانه‌‌هاست که انتظار می‌رود در دولت آقای رئیسی همه این نقاط شناسایی و یک رشته سیم برق با ولتاژ بالا به درون تک‌‌‌تک آنها کشیده شود تا نورافکن‌های رسانه‌ها و دستگاه‌های نظارتی بتوانند ابعاد و جزئیات این نقاط کور را مورد عنایت قرار دهند. 

هر از گاه یکی، دو نفر از عوامل و صاحبان این تاریکخانه‌ها پای‌شان به محکمه‌ها باز می‌شود که نتیجه آن پرونده‌هایی است که باید با فرغون آنها را جابه‌جا کرد. البته تعدادی از این افراد نیز هم‌اکنون در زندان هستند که جای تقدیر و تشکر از دستگاه قضا دارد. 

مجازات و زندان رفتن اینها و حتی اعدام برخی از آنها اگر چه باعث دلخوشی موقت مردم می‌شود ولی میلیاردها خسارت و سوءاستفاده‌ای که انجام شده است قابل بازگشت نیست، چرا که بخش قابل توجهی از این ثروت‌های حرام تبدیل به ملک و املاک در ترکیه و کانادا شده‌اند که بازگرداندن آنها به بیت‌المال کار دشواری است. نکته‌ای که محل تاکید این نوشته است همان سیم‌کشی و روشن کردن فضای داخل این شرکت‌ها و هلدینگ‌هاست که باعث پیشگیری از وقوع انواع مفاسد اقتصادی در درون این تاریکخانه‌ها می‌شود. 

در همین راستا یکی از نسخه‌های اورژانسی این است که رؤسا و اعضای هیات‌مدیره این موسسات و شرکت‌ها در دولت جدید عوض شوند تا روزنه‌ای برای ورود افراد جدید و شکستن حلقه‌های محارم به وجود آید ولی متاسفانه شاهد هستیم هر وزیر یا مسؤولی که بخواهد دست به ترکیب این هیات‌مدیره‌ها بزند تیم‌های رسانه‌ای و اجیرشدگان آنها چنان بلوا و هیاهویی درست می‌کنند که معمولا وزیر مجبور به عقب‌نشینی می‌شود، بویژه اگر جوان و نجیب باشد. 

در این میان گاهی به روشنگری‌ها در این باره حمله می‌شود اما باید توجه داشت واقعیت از زبان هر کسی باید شنیده شود و قبل از برچسب زدن به این و آن لازم است به اصل موضوع بپردازیم، چراکه فسادستیزی به حفظ نظام مربوط می‌شود بنابراین اوجب واجبات است.

فراموش نکنیم یکی از شعارهای اصلی رئیس‌جمهور محترم بحث فسادستیزی بوده است و شفاف شدن وضعیت این بنگاه‌های اقتصادی نخستین قدم برای مبارزه با مفاسد به شمار می‌رود. 

کلام آخر اینکه شفاف کردن وضعیت این تاریکخانه‌ها نیاز به یک عزم و اراده ملی، مشارکت همه دستگاه‌های نظارتی، قضایی و اندکی هم شجاعت رسانه‌ای دارد که امیدواریم در سایه مدیریت جدید رسانه ملی محقق شود.»

 

از مشکلات اصلی دولت

عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته: « اطمینان دارم که افرادی از طرفداران دولت و حتی نزدیکان آن نیز کمابیش با ایده این یادداشت موافق هستند، ولی بنا به ملاحظاتی آن را به‌طور عمومی اظهار نمی‌کنند، هر چند در گفت‌وگوهای شخصی از بیان آن پرهیز ندارند. یکی از مشکلات اصلی این دولت فقدان نظریه مشخص اقتصادی است. آنان در عین نقدی که به دولت روحانی داشتند، به غلط گمان می‌کردند که اگر بیشتر کار و کمتر فساد شود، مساله مملکت حل خواهد شد. ولی فراموش کردند که اگر نظریه اقتصادی نداشته باشید هر چه بیشتر کار کنید، بهره‌وری کمتر خواهد بود و چه بسا اتلاف بیشتری می‌شود که عوارض آن از فساد کمتر نیست. فقدان نظریه اقتصادی، یعنی اینکه هر روز یک چیز می‌گویند و روز یا هفته بعد آن را رد می‌کنند یا چیزی مخالف آن را می‌گویند. فقدان نظریه یعنی اینکه هیچ کدام حرف یکدیگر را نمی‌فهمند و هر کدام به صورت جزیره‌ای عمل می‌کنند، یعنی می‌کوشند که گلیم سازمان خود را از آب بیرون بکشند. فقدان نظریه یعنی اینکه سردرگم هستند حتی گفت‌وگوهای آنان متشنج می‌شود. فقدان نظریه یعنی اینکه نمی‌دانند چرا باید ارز ۴۲۰۰ را حذف یا تثبیت کنند؟ فقط منتظرند ببینند که وزن مخالفت یا موافقت با آن در چه حدی است به همان نسبت رفتار کنند. ... در هر حال دولت فاقد نظریه اقتصادی است و از آن بدتر اینکه دست‌اندرکاران امر اقتصاد در این دولت آشنایی کافی با موضوع ندارند و فقط در پی رفع و رجوع مشکلات موردی هستند، بدون اینکه نظریه جامعی اقدامات آنان را پوشش دهد. 

در اینجا می‌خواهم مساله مهم‌تری را بگویم. حتی اگر دولت هم به یک نظریه اقتصادی برسد، این گام برای اداره کشور کافی نیست. باید کلیت حکومت نسبت به آن اتفاق نظر داشته باشند. اصولا یکی از عللی که برخی افراد در انتخابات شرکت نکردند، این است که بر اساس سازوکارهای قبلی، دولت به نسبت منسجم و دارای نظریه انتخاب می‌شد، ولی سایر اجزای حکومت حاضر به پذیرش آن رویکرد نبودند و به همین دلیلی دولت قادر به حل مشکلات نمی‌شد، لذا با عدم شرکت در انتخابات بهتر دانسته شد که همه ارکان قدرت از خودشان باشد تا حداقل به یک انسجام نسبی برسند، حتی اگر نظریه‌ای ضعیف را بپذیرند، با وجود هماهنگی قوا، باز هم اثراتش برای مردم بهتر از تنش میان قواست. اکنون می‌بینیم که نه آن نظریه وجود دارد و نه این هماهنگی. همچنان هر کدام مترصد آن هستند که توپ را به زمین دیگری بیندازند. دولت می‌توانست ارز ۴۲۰۰ را حل کند، ولی آن را لایحه کرد و به مجلس داد تا مجلس را در اقدام خود شریک کند یا حتی مسوولیت آن را به عهده مجلس بیندازد. مجلس هم زیر بار نرفت. نهادهای دیگر هم در این باره سکوت کرده‌اند یا خود را کنار می‌کشند، در حالی که حکومت یک کل یکپارچه است. اگر قرار است دولت اقدامی کند که به نفع جامعه است یا انجام آن ضرورت دارد، همه باید پای کار آن باشند، اعم از نهادهای سیاسی یا اقتصادی یا تبلیغی یا حقوقی و نظامی و ... اینکه هر کدام بخواهند خود را از تصمیمات مهم کنار بکشند، در نهایت موجب توقف کارها خواهد شد. 

خلاصه اینکه با این شیوه‌ها و این حد از فقدان نظریه اقتصادی و حتی سیاسی و این اندازه از عدم انسجام و هماهنگی، ممکن نیست که گام موثری برای خیر و صلاح کشور برداشته شود. خود دانید.»

 

رئیسی در مسکو

جاوید قربان‌اوغلی در یادداشتی برای «شرق» نوشت: «از زمان سفر جناب رئیسی به مسکو، مطالب بسیاری در رسانه‌ها درباره حواشی این سفر مطرح شده و جناح‌های مختلف سیاسی به مصداق «هر کسی از ظن خود شد یار من» از منظری به تفسیر و تأویل آن پرداختند. مؤیدان نماز رئیسی در کاخ کرملین و به‌زعم خود شرایط روحی و روانی پوتین در ملاقات را نمایانگر اقتدار و موفقیت سفر رئیسی جمهور برشمردند. در مقابل منتقدان بر شمار فراوانی از موارد همچون نحوه استقبال در فرودگاه و کاخ کرملین، پرچم کشور، نحوه ملاقات دو رئیس‌جمهور و... که با شئونات کشور سازگاری نداشت و در شأن رئیس‌جمهور کشور نبود، انگشت گذاشتند. ... مشخص نیست که توافق دو کشور درباره سفر رئیسی بر سفر رسمی بود یا کاری. به فرض پذیرش سفر کاری و حذف میهمانی رسمی شام، هنوز پاسخی به سؤالات متعدد دوستان درباره عدم استقبال پوتین از رئیس‌جمهور کشورمان در آستانه کاخ کرملین، دست‌دادن، عکس‌گرفتن و نحوه نشستن که در همه‌جای دنیا مرسوم است، نیافته‌ام. اخیرا نیز کلیپ کوتاهی از نحوه ورود رئیسی به محل ملاقات منتشر شد که در صورت صحت باید آن را به حساب بی‌تجربگی دست‌اندرکاران انجام این سفر گذاشت. نه به آن کاری که برخلاف عرف دیپلماتیک از امیرعبداللهیان سر زد و در مقام پاسخ به اینکه چرا در محل رؤسای کشورها ایستادی، گفت «جایی که ایستادم در شأن ایران بود» و نه به اینکه رئیس‌جمهور میزبان قدمی برای استقبال از رئیس‌جمهور کشورمان به جلو برنمی‌دارد و از دست‌دادن با وی نیز خودداری می‌کند، ملاقات در فاصله غیرمرسوم پنج‌متری دور میزی غیرمتعارف برگزار می‌شود و آن‌چنان که از عکس‌های منتشرشده برمی‌آید، اثری از پرچم به‌عنوان نماد کشور مشاهده نمی‌شود. حتی اگر قول سفیر کشورمان درباره «سفر کاری» جناب رئیسی را بپذیریم، احتمالا جناب سفیر از حداقل‌های تشریفات چنین سفری اطلاع دارند. سخن آخر درباره تشریفات سفر اینکه مسئولان و برنامه‌ریزان وظیفه دارند با دقت و وسواس جزئیات و برنامه‌های سفر را به‌گونه‌ای تنظیم کنند که متضمن حفظ وجهه و جایگاه رئیس‌جمهور و رعایت عزت و کرامت نظام جمهوری اسلامی باشد. از تشریفات که بگذریم، اطلاعات روشن و قانع‌کننده‌ای درباره محتوای سفر که بتواند حاشیه‌های ناخوشایند آن را از اذهان بزداید، در اختیار نداریم. فارغ از نظر منتقدان در استراتژی پررنگ «نگاه به شرق» و اینکه این رویکرد تا چه اندازه تأمین‌کننده منافع ملی کشور است، قبل از سفر صحبت از امضای موافقت‌نامه 20ساله بود که ظاهرا این امر نیز فعلا به تعویق افتاده و مسئولیت تهیه متن نهایی به وزرای خارجه دو کشور واگذار شده است. درصدد مقایسه رفتار روسیه با دیگر کشورها نیستم، ولی قبلا در این ستون نوشتم بازی هنرمندانه اردوغان حاوی درس‌های بزرگی است. جنگنده پیشرفته سوخوی روسیه را سرنگون می‌کند، سفیر پوتین در آنکارا به قتل می‌رسد، چند سال با تمام امکانات برای سرنگونی اسد سرمایه‌گذاری کرده و با روسیه سرشاخ می‌شود. درنهایت سامانه اس ۴۰۰ را هم از همان کشور دریافت می‌کند. در جمع‌بندی نهایی و با توجه به نوع برخورد روسیه با رئیسی و دستاوردهای سفر می‌توان چنین استنباط کرد که پوتین همچنان مایل به استفاده از کارت ایران در پیشبرد اهداف جاه‌طلبانه خود است. در نگاه حاکمان کرملین ایران به دلیل مشکل با غرب و مشکل اقتصادی ناشی از بحران هسته‌ای، چاره‌ای جز رویکرد به شرق به شمول روسیه ندارد. برخورد دور از شأن در سفر اخیر رئیسی و پیش از آن تعامل ناشایست با سفر رئیس مجلس نمایانگر نگاه کرملین به ایران است. شایسته است با محور قرارگرفتن منافع ملی، کنارگذاشتن نگاه پررنگ منفی به غرب به شمول آمریکا و برقراری روابطی متوازن با همه کشورهای تأثیرگذار جهان، دندان طمع کرملین در این‌گونه برخوردها با ایران کشیده شود. پوتین باید درک کند که نه روسیه کنونی، امپراتوری سابق تزاری و نه حتی در اندازه‌های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است که در دوره جنگ سرد بر نیمی از جهان سیطره داشت و نه ایران در عهد قاجار و دوره پهلوی است. قراردادن همه تخم‌مرغ‌ها در سبد مسکو، همراهی و حمایت بدون مابازا از مواضع این کشور قطعا در راستای رویکرد نه شرقی و نه غربی نیست و با مصلحت مد نظر رهبری همخوانی ندارد. مضافا اینکه رویکرد فرصت‌طلبانه پوتین در سوریه، استفاده حداکثری از نیروی رزمی ایران برای حفظ نظام سوریه، تحکیم و تعمیق روابط با اسرائیل و ترسیم خطوط قرمز در اقدام علیه اسرائیل، نادیده‌گرفتن ایران در مناقشه قره‌باغ، استفاده حداکثری از گرفتاری ایران در بحران هسته‌ای و رقیب‌پنداشتن ایران در صادرات گاز، درس‌های عبرت بزرگی است که باید از آن پند گرفت. تکرار می‌کنم این ملاحظات نافی حفظ جایگاه روسیه در سیاست خارجی کشور، برقراری روابطی متوازن و بر اساس منافع متقابل و استفاده از ظرفیت‌های آن در توسعه کشور نیست. هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند رابطه با همسایه بزرگ، قدرتمند و تأثیرگذاری مانند روسیه را نفی کند.»

 

اقتصاد ایران و همسایگان فراموش شده !

مهدی حسن‌زاده در یادداشتی برای «خراسان» نوشته: « وزیر اقتصاد روز گذشته در همایشی اعلام کرد که در سال ۲۰۱۹ سهم اقتصاد ایران از تجارت حدود دو هزار و ۳۰۰ میلیارد دلاری ۱۵ کشور همسایه، 6/1 درصد بوده است. به عبارتی از مجموع دو هزار و 300 میلیارد دلار تجارت کشورهای اطراف ایران فقط حدود 37 میلیارد دلار آن در اختیار ایران است. این آمار نشان می دهد که اقتصاد ایران با وجود این که در مقایسه با 15 کشور اطراف خود از نظر حجم تولید ناخالص داخلی، جزو 3-4 کشور نخست است اما در زمینه تجارت با این کشورها نتوانسته است، سهم چشمگیری کسب کند. در این میان، مهم ترین شرکای تجاری ما در منطقه عراق، افغانستان ،ترکیه و امارات هستند و بسیاری از کشورها از جمله روسیه، پاکستان و قزاقستان با وجود بازار بزرگ و حجم تقاضای بالا و تجارت نسبتا زیادی که دارند، سهم بسیار کمی از صادرات ایران می برند. یکی از مهم ترین پیشران های اقتصاد کشور پس از عبور نسبی از کرونا و پشت سر گذاشتن آثار منفی تحریم ها، صادرات است. تقویت صادرات به طور مستقیم منجر به افزایش ایجاد اشتغال و همزمان تقویت منابع ارزی می شود و نقش مهمی در ثبات بازار ارز و مقابله با جهش نرخ ها در این بازار دارد. از این منظر تقویت تجارت و افزایش صادرات به کشورهای منطقه سیاستی است که باید به طور جدی پیگیری شود. سفر اخیر رئیس جمهور به روسیه و رایزنی های چندی پیش برخی مسئولان اقتصادی دولت با همتایان خود در پاکستان، عراق و ترکمنستان را می توان در همین راستا ارزیابی کرد. تجربه صادرات سالانه حدود 10 میلیارد دلار به عراق نشان داده است که می توان روی دیگر بازارهای منطقه نیز حساب ویژه ای باز کرد. اقتصاد ایران هم از منظر صادرات خدمات فنی و مهندسی، هم از منظر صادرات محصولات صنعتی نظیر لوازم خانگی، هم از منظر صادرات مواد غذایی و هم از منظر جذب گردشگر خارجی توان بالقوه ای برای تجارت با کشورهای منطقه دارد اما شاه کلید در این مسیر، ترانزیت و تقویت کریدورهای منطقه ای و بین المللی است.  بخشی از منطق توافق 25 ساله با چین نیز بر محور ایده این کشور تحت عنوان «کمربند و راه» متکی است که سعی دارد مسیرهای انتقال کالا، فناوری و انرژی را تنوع بخشد و در این مسیر ایران به عنوان چهارراه منطقه در مسیری که هم به لحاظ دریایی و هم به لحاظ زمینی به کشورهای متعددی دسترسی دارد می تواند هم بخشی از ایده یک کمربند و راه باشد و هم کریدور شمال - جنوب را تکمیل کند. کریدوری که از یک سو به روسیه و آسیای میانه و از سوی دیگر از مسیر دریا به هند منتهی می شود.به این ترتیب تلفیقی از فرصت های منطقه ای چه در قالب صادرات محصولات و چه در قالب ترانزیت و تکمیل کریدورها می تواند فرصت های جدید برای اقتصاد ایران در تعامل با همسایگان ایجاد کند و سهم اقتصاد ایران از تجارت منطقه‌ای را افزایش دهد. این اتفاق موجب تقویت پیوندهای منطقه ای و حتی جهانی اقتصاد ایران می‌شود و تحریم پذیری اقتصاد ایران را نیز کاهش می‌دهد.بر این اساس حرکت به سمت تسهیل تجارت با همسایگان و رفع موانع ارزی، بانکی و زیرساختی آن ضروری است.»


 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها