تحلیل از چپ و راست؛

ثمرات تغییر

کد خبر: 1123153

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

ثمرات تغییر

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

آقای همتی! ثمرات تغییر را نمی‌بینید؟

عبدالمجید شیخی، اقتصاددان در یادداشتی برای «ایران» نوشت: «روز گذشته آقای عبدالناصر همتی رئیس کل سابق بانک مرکزی در ویدئویی درخصوص عملکرد دولت سیزدهم اظهار داشته که اگر دولت رئیسی هیچ تلاشی هم نمی‌کرد، قاعدتاً با صادراتی که در سال گذشته داشتیم، می‌توانستیم نزدیک 60 درصد رشد درآمد داشته باشیم و سؤال می‌پرسد سهم دولت سیزدهم در خنثی‌سازی تحریم‌ها چقدر است؟

آقای همتی! آیا خود شما و دولت شما نبود که معتقد بود تحریم هستیم و نمی‌توانیم نفت بفروشیم؟ یادمان نمی‌رود که شما در مصاحبه‌ای گفته بودید برخی ماه‌ها نمی‌توانستیم نفت بفروشیم و میزان فروش نفت ایران به سختی به حدود 100 تا 200 هزار بشکه می‌رسید. این حرف‌های شما خیلی تازه است و چند ماهی بیشتر از آن نگذشته است، چطور الان ادعا می‌کنید «ما هم بودیم می‌توانستیم به همان میزان یا حتی بیشتر نفت بفروشیم؟» مگر خود دوستان شما مدام از تحریم و تنگنا و محدودیت حرف نمی‌زدند؟ مردم یادشان نمی‌رود که دولت دوازدهم مدام بهانه FATF را می‌آورد. یادتان رفته است؟ با یک جست وجوی ساده در گوگل براحتی می‌توان حرف‌های شما را در اینترنت پیدا کرد. با این اوصاف و با این ادبیات حضرتعالی، منتظریم که بزودی ورود میلیون‌ها دوز واکسن را نیز که بعد از اتمام دولت دوازدهم به کشور صورت گرفته، به نام خود بزنید!

آقای همتی! بدون شک یکی از دلایل رشد درآمدهای نفتی، افزایش قیمت نفت است. هیچ کس نمی‌تواند این موضوع را کتمان کند، اما آیا می‌توان دیپلماسی فعال اقتصادی و نفتی دولت سیزدهم را نادیده گرفت؟ در ماه‌های اخیر شاهد رفت‌و‌آمدها و رایزنی‌های گسترده مقامات دولتی ایران به کشورهای همسایه بوده‌ایم، آیا توقع دارید این رایزنی‌ها منجر به نتیجه نشود؟ در روزهای آینده نیز شاهد یکی از همین رایزنی‌ها در سفر رئیس جمهور کشورمان به روسیه خواهیم بود.

به جرأت می‌توان گفت قسمت اعظمی از این  گشایش‌ها در ماه‌های اخیر به خاطر اقتدار و تغییر نگاه دولت سیزدهم است. وقتی غرب متوجه شده اکنون دولتی سرکار آمده که دیگر مثل دولت قبلی تمام تخم مرغ‌هایش را در سبد آنها نخواهد گذاشت، ماجرا متفاوت خواهد بود. تغییر کاملاً محسوس است. شما وزارت نفت دوران آقای زنگنه را با وزارت نفت امروز مقایسه کنید، آیا تغییر را نمی‌بینید؟ حجم 4 ماه فعالیت دوران وزارت نفت کنونی با 8 سال دولت آقای روحانی و وزارت نفت زنگنه برابری می‌کند. توقع دارید درآمدهای نفتی افزایش نیابد؟

آقای همتی! بگذریم که خود حضرتعالی در نزدیک به سه سالی که رئیس کل بانک مرکزی بودید، چنان بلایی سر اقتصاد ایران آوردید که نام نیکی برای خود به جای نگذاشته‌اید. کافی است یک نظرسنجی از فعالان اقتصادی درباره عملکرد نزدیک به سه ساله شما صورت بگیرد تا معلوم شود شما بر سر صادرات غیرنفتی در آن 3 سال چه آوردید. فعالان اقتصادی معتقدند یکی از دلایل افت صادرات در سال‌های 97، 98 و 99 تصمیمات بانک مرکزی در دوران مدیریت شما بوده است. شما در رسانه‌ها معروف به سلطان چاپ پول هستید، نصف چاپ پول در اقتصاد ایران در دوران مدیریت شما در بانک مرکزی صورت گرفته است. بیش از ۵۴ درصد نقدینگی کل تاریخ ایران در دوران ریاست کلی حضرتعالی بر بانک مرکزی خلق شده است. کاش دیروز به همراه ویدئویی که از خودتان منتشر کردید، درباره عملکرد 34 ماه‌تان در ساختمان میرداماد نیز توضیح می‌دادید.»

 

فرصت اقتصادی ویژه برای تهران

صبح نو در سرمقاله امروز خود نوشته: «چین رتبه دومین اقتصاد بزرگ دنیا بعد از آمریکا را در اختیار دارد؛ یعنی آمریکا حدود 25درصد از GDP دنیا و چین 17.5درصد را داراست. از سوی دیگر، جایگاه چین با کشورهای بعد از خودش یعنی ژاپن، آلمان و انگلیس بسیار زیاد است. جمع تولید ناخالص داخلی چهار کشور بعد از چین، باز از این کشور کمتر است. چین همواره رشد اقتصادی خود را افزایش داده تاجایی‌که  از سال2000 تا امروز فاصله خود را با اقتصاد آمریکا کم کرده و پیش‌بینی می‌شود قبل از سال2030، اقتصاد آمریکا را پشت سر بگذارد و به قدرت اقتصادی اول دنیا تبدیل شود. نفوذ اقتصادی چین در جهان چنان در حال گسترش است که کشورهای غربی نیز در صدر تعاملات اقتصادی چین قرار دارند و براساس آمارهای منتشرشده، صادرات چین در سال2021 میلادی ۶۷۶میلیارد دلار بیش از واردات این کشور در آن سال بوده است؛ بنابراین ارتباط با چین به‌عنوان یک کشور بزرگ اقتصادی برای هر کشوری مزیت‌های اقتصادی به‌دنبال دارد و یک گزینه کاملا عقلانی به حساب می‌آید. همچنان‌که کشورهای منطقه ما نیز به‌دنبال مراودات تجاری با چین هستند؛ به‌طوری‌که حجم تجارت ایران با چین بعد از هند، عربستان، امارات، ترکیه، عراق، پاکستان، کویت و قطر در جایگاه نهم قرار داد. از سوی دیگر، چین بیشترین همراهی را با ایران در مذاکرات وین داشته و همواره در برابر زیاده‌خواهی‌های غرب مقاومت کرده است؛ بنابراین ضرورت دارد ایران با توجه به تحریم‌های یکجانبه و ظالمانه آمریکا روابط تجاری خود را با چین بهبود ببخشد و جایگاه بهتری در میان کشورهای منطقه کسب کند. قطعا اجرای قرارداد 25ساله یک فرصت ویژه اقتصادی برای ایران است و منجر به بهبود این رتبه خواهد شد. همچنان‌که از سال92 تا 1400 عمدتا تراز تجاری میان ایران و چین منفی بوده اما در 9ماه اول سال1400 این تراز بهبود یافته که بر این اساس،  10.2میلیارد دلار به چین صادر و در مقابل 8.4میلیارد دلار وارد کردیم و تراز تجاری ما با 1.8میلیارد دلار برای اولین‌بار مثبت شده است.»

 

‌اعتراضات و درک واقع‌بینانه

احسان هوشمند در یادداشتی برای «شرق» نوشت: «کشور در سال جاری بیش از هر دوره دیگری شاهد افزایش شمار تظاهرات و تجمعات اعتراضی با محوریت مشکلات صنفی و حقوقی و اقتصادی بوده است. افزایش تورم و گرانی، عدم دریافت حقوق، نارضایتی از عدم اجرای همسان‌سازی حقوق و بی‌عدالتی در نظام پرداخت حقوق، تأخیر در پرداخت حقوق، اخراج از کار، بی‌کاری و مواردی از این دست مهم‌ترین انگیزه‌های تجمعات در سال جاری بوده است.‌ ... مروری بر اخبار تجمعاتی از این دست نشان می‌دهد در ماه‌های گذشته این تجمعات به‌ صورت کمّی در حال افزایش بوده است؛ یعنی شمار و تعداد تجمعات برگزارشده نسبت به سال‌های گذشته روند رو به افزایشی داشته است. همچنین از نظر مناطق و شهرستان‌هایی که اعتراض‌ها در آنجا برگزار شده، بررسی و گزارش‌ها نشان می‌دهد بر شمار شهرستان‌ها و مناطقی که اعتراض‌های صنفی و اقتصادی در آنها برگزار شده دامنه وسیع‌تری از شهرها را شامل می‌شود. از نظر تعداد افراد شرکت‌کننده نیز افراد بیشتری در تجمعات شرکت کرده‌اند. حضورصدها نفر از فرهنگیان عزیز کشور در تجمعات اخیر در بیش از 80 شهر مستند این ادعاست. از نظر صنفی نیز بر تنوع اصناف و مشاغل در این اعتراضات افزوده شده است. ... در بیشتر اعتراضات صورت‌گرفته رویکرد نیرو‌های انتظامی با صبر و شکیبایی بوده و با تجمع‌کنندگان برخورد تندی، به‌ جز تعدادی موارد محدود، صورت نگرفته است.  بررسی روندهای موجود نشان می‌دهد درصورتی‌که در شرایط اقتصادی کشور تحول مثبتی در جهت مهار تورم و گرانی، افزایش حقوق و درآمد، تثبیت وضعیت شغلی، پرداخت به‌موقع حقوق و مانند آن روی ندهد، می‌توان پیش‌بینی کرد که در ماه‌های آینده بر تعداد و ابعاد تجمعات و نارضایتی‌های صنفی و شغلی و اقتصادی افزوده خواهد شد. ... نارضایتی‌های موجود که ماهیت اقتصادی و شغلی و صنفی دارد، ممکن است تحت تأثیر عواملی تغییر جهت دهد و به ابراز نارضایتی‌های دیگر منجر شود. بی‌توجهی به اعتراضات و بی‌عملی در برابر حل مشکلات به ‌صورت محسوس، تصمیمات شوک‌آور، برخورد نسنجیده با معترضان و بازداشت و برخورد سخت با معترضان، توجه‌نکردن به نهادهای صنفی که می‌توانند به‌عنوان واسط میان معترضان و دولت عمل کنند و انتقال این نقش به رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به‌ویژه رسانه‌های آن سوی مرز و مواردی از این دست می‌تواند به گسترش تجمع‌ها منجر شود. 

 بررسی فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی در ماه‌های گذشته نشان می‌دهد بر ابعاد تولیدات و محتواهای تند و رادیکال افزوده شده و در میان اقشار مختلف استفاده‌کننده در فضای مجازی دست به دست می‌شود. حتی محتوای برخی رسانه‌های خارج‌نشین که شامل نشان‌دادن تصویری از وضعیت موجود به‌عنوان عدم اراده برای پاسخ‌گویی بی‌توجه به حال اقشار ضعیف و متوسط و ریخت‌وپاش در نهادهای دولتی و غیردولتی فرهنگی همراه و همسو و افزایش بودجه آنها و مانند آن دست به دست می‌شود. رسانه‌های دولتی هم قادر به توجیه مخاطبان و مقابله با این موج نیستند. در این شرایط دشوار که بخشی از جامعه ایران به‌ دلیل شرایط عینی و مادی و شرایط روانی و ذهنی درجاتی از نارضایتی را تجربه می‌کند، آموزش و توجیه جدی و حتی ملزم‌سازی نیروهای انتظامی برای برخورد قانونی و آرام با اتفاقات پیش‌روی، استفاده از نظرات و برنامه‌های کارشناسان و متخصصان اقتصاد برای یافتن راه‌های حل‌وفصل مسائل پیش‌روی به ‌صورت ساختاری و کلان، پرهیز از اتخاذ تصمیم‌های شوک‌آور و تورم‌زا، گفت‌وگو و مشورت با نیروهای سیاسی داخلی از جناح‌های مختلف و جریان‌های موجود فعال در کشور، آزادی زندانیان و تجدیدنظر عملی در برخی روندهای قضائی و امنیتی و نیز گشودگی در فضای رسانه‌ای داخلی از جمله صداوسیما و تجدیدنظر در سیاست‌های قبلی، تغییر در سیاست‌های انتخاباتی و تلاش برای جلب مشارکت اکثریت شهروندان می‌تواند تا حد زیادی در آرام‌کردن جامعه اثرگذار باشد.»

 

لزوم مراقبت از قدرت «اراده» ایران 

 سعدالله زارعی در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: «عتراف به قدرت نظامی ایران از سوی مقامات نظامی آمریکا بیانگر آن است که منطق و میدان قدرت در غرب آسیا تغییر کرده است.  ... حملات ایران به «گلوبال‌هاوک» و «عین‌الاسد» که بدون پاسخ ماندند و فرار توأم با عجله آمریکا از افغانستان و پذیرش کاهش نیروهای نظامی خود در عراق، وضعیت رو به ضعف آمریکا را در «دوران ائتلاف‌ها» نمایان کرد. ائتلاف ایساف در افغانستان، ائتلاف ضدتروریزم در عراق، ائتلاف ضدسوریه و ائتلاف ضدایران همه با شکست مواجه شدند و این به معنای پایان نظریه امنیتی «اتکاء بر قدرت برتر نظامی بین‌المللی» می‌باشد. آمریکا با اعتراف به پایان کارآمدی این نظریه، به پایان کارآمدی نظامی خود در مناطق دنیا اعتراف کرده است. 

آمریکایی‌ها براساس فرهنگ خود که قدرت را صرفاً فیزیکی و سخت‌افزارانه می‌بینند، شکست خود از جبهه مقاومت در غرب آسیا را به دلیل وقوع تغییر در «فیزیک نظامی منطقه» معرفی کرده‌اند، ولی واقعیت این نیست دلیل آن هم واضح است؛ آمریکا هنوز هم از قدرت نظامی فراوانی برخوردار است و با سایر قدرت‌های نظامی جهان فاصله قابل توجهی دارد و در این میان بعضی قدرت نظامی ایران را در ردیف چهارم جهان و بعضی هم حتی در ردیف دهم جهان ارزیابی کرده‌اند که البته جایگاه برجسته‌ای است. بله قدرت نظامی ایران از این حیث که بومی است، اهمیت ویژه‌ای دارد ولی هنوز از نظر فیزیکی با قدرت نظامی آمریکا فاصله دارد. پس آمریکا فقط از فیزیک نظامی ایران شکست نخورده است، شکست آن را باید در جای دیگر هم جست‌وجو کرد. ... در واقع آمریکا نه فقط در مواجهه با فیزیک نظامی ایران بلکه بیش از آن در مواجهه با «اراده ایران» شکست خورده است. این اراده ایران است که «نقشه ژئوپولیتیک نظامی» غرب آسیا را هم تغییر داده و مانع تداوم سیطره گذشته آمریکا بر این منطقه شده است. البته این را هم می‌دانیم که همین اراده، دائماً ایران را وادار به افزایش قدرت دفاعی خود کرده است و تأثیر راهبردی اراده ایران، به وسیله تولید سلاح‌های پرقدرت از جمله موشک‌های بالستیک، معتبر شده است. 

با توجه به آنچه گفته شد، طبیعی است که غرب و به‌ویژه آمریکا در پی آن باشند تا به این اراده خلل وارد نمایند. الان غربی‌ها می‌گویند در شرایطی که اراده ایران در از بین بردن نفوذ غرب در آسیا و آفریقا و حتی در آمریکای لاتین وجود دارد، تمرکز کردن بر برنامه هسته‌ای ایران فقط در صورتی ارزش دارد که به «اراده ایران» آسیب وارد نماید. ... با این وصف قدرت‌‌های غربی و به ویژه آمریکا و فرانسه در مذاکرات وین روی باز شدن باب گفت‌وگو درباره قدرت نظامی ایران تأکید نموده و وقتی در این مورد با سرسختی تیم ایران مواجه شدند از آنان خواسته‌اند فعلاً به طور کلی این را بپذیرند ولو آنکه مذاکره پیرامون توان نظامی ایران به طور واقعی شکل نگیرد! چرا برای آمریکا قرار گرفتن قدرت نظامی ایران در روند مذاکرات وین ولو خیلی کلی و مبهم اهمیت دارد؟ دلیل آن واضح است آمریکا می‌خواهد اراده ایران در استفاده از قدرت خود را بشکند. در آن صورت وجود موشک‌ها هر چند بسیار پیشرفته و کارآمد تأثیری فراتر از بمب اتمی پاکستان یا بمب‌اتمی هند نخواهد داشت. 

البته پرواضح است که اگر ما این را بپذیریم، قطعاً آمریکایی‌ها از هفته بعد فشار خود را برای کشاندن ایران پای میز مذاکره نظامی شروع می‌کنند. پس مسئله اصلی شکستن اراده ایران است. ...  آمریکا در صحنه عینی هم نه فقط از سلاح ایران بلکه بیش از آن از اراده ایران شکست خورده است. در ماجرای ایجاد منطقه حایل آمریکا در سوریه که با هدف خنثی کردن ائتلاف مقاومت در منطقه دنبال می‌شد، آنچه آمریکا را وادار به عقب‌نشینی کرد، اراده مقاومت و به‌خصوص اراده ایران بر شکستن این منطقه حایل بود و در نهایت هم با این اراده خط حایل میان سوریه و عراق در مرزهای مشترک این دو کشور شکسته شد و طرحی که آمریکا و رژیم صهیونیستی و بعضی از کشورهای منطقه روی آن حساب ویژه‌ای باز کرده بودند، در نطفه خفه گردید و با از بین رفتن این طرح، حضور نظامی آمریکا در سوریه بی‌خاصیت شد و حتی پس از آن، پایگاه‌ها و نیروهای نظامی آمریکا در این کشور با حملات پی‌در‌پی مواجه و ده‌ها نفر از آنان کشته شدند و به همین دلیل دونالد ترامپ رئیس‌جمهور جنایتکار آمریکا پس از موفقیت سردار سلیمانی در حفظ ارتباط عملیاتی میان مقاومت عراق و مقاومت سوریه اعلام کرد، نظامیان خود را از سوریه خارج می‌کند که البته با فشار تل‌آویو هنوز محقق نشده است. »

 

آتشی به روان خسته جامعه

ژوبین صفاری در یادداشتی برای «ابتکار» نوشت: «طی روزهای گذشته خبرهایی از بازداشت یک سنگ پران به خودروها در اتوبان‌های تهران و همچنین بازداشت جوانی که خودروهای قیمت بالا را بدون آنکه صاحبان‌شان را بشناسد آتش می‌زد؛ به گوش رسید. فارغ از اینکه پلیس به درستی به وظیفه خود عمل کرده و این مجرمان را دستگیر کرده است اما این ماجراها از زاویه‌های دیگر هم قابل بررسی و البته هشدار جدی به تصمیم سازان است.

از دید روانشناختی حتما متخصصان هم بر این عقیده هستند که این اعمال ناشی از نوعی اختلال و بیماری روانی به حساب می‌آید اما واقعیت آن است که اگر بخواهیم به آمار و ارقام هم رجوع کنیم اختلالات روانی در جامعه طی سال‌های گذشته رو به فزونی رفته و شاید این روزها بتوان در افراد بسیاری رگه‌هایی از اختلالات متفاوت جست و جو کرد که برخی از این اختلالات تنها در صورت فراهم بودن بستر مناسب برای بروز می‌تواند منجر به آسیب به سایر افراد جامعه شود. در واقع فاجعه زمانی رخ می‌دهد که جامعه تمام امکانات را برای افراد مستعد اختلال و بروز خشونت فراهم می‌کند. در این وضعیت شاید آسان ترین کار زدن برچسب بیمار روانی به مجرم و گذر از این وقایع است. اما در زیر پوست آن، اختلاف طبقاتی، بیکاری و احساس سرخوردگی‌ای است که در بسیاری از افراد جامعه احساس می‌شود و در برخی به صورت عینی ایجاد خشم می‌کند، اما این دلیل نمی‌شود که سایر افرادی که دست به این نوع خشونت‌ها نمی‌زنند عاری از این خشم و کینه در وجود خود باشند. لازم به توضیح است که نگارنده به هیچ عنوان نگاه ضد سرمایه‌ای ندارد اما به واقع مشکل از جایی ناشی می شود که فضای جامعه برای همه افراد جهت رشد و پیشرفت مهیا نیست. مشکل از جایی ناشی می‌شود که از قضا برخی از این خودروهای لوکس و خانه‌های آنچنانی نه از گذرگاه تولید و ایجاد اشتغال که از رهگذار معیوب بودن نظم اقتصادی، دلالی های غیر مولد و یا فساد به دست آمده است. این موضوع به طور طبیعی احساس مورد ظلم واقع شدن را به افرادی القا می‌کند که حتی برای یافتن یک شغل ساده و داشتن حداقل‌ها دچار مشکل هستند. این حوادث بی‌تردید زنگ خطری است برای جامعه دو طبقه‌ای که اگر به همین رویه ادامه پیدا کند و هیچ پناهگاهی برای بهبود وضعیت پیدا نکند خود به طور مستقیم دست به کار شده و به خشونت بیشتر روی خواهد آورد. افزایش تنش‌های روانی طی سال‌های گذشته که متخصصان نسبت به آن هشدار داده‌‍اند در بسیاری از موراد ناشی از همین احساس نادیده شدن توسط جامعه و تصمیم سازان است.

واقعیت آن است که وضعیت جامعه امروز محصول سلسله اشتباهات فاحشی است که طی سال های متوالی گرفته شده است و متاسفانه هنوز هم تغییری در آن دیده نمی‌شود. آنجا که مردم را توصیه به نخوردن و ندیدن و نخریدن می‌کنند و از آن سو تغییری در مشی زندگی‌شان ایجاد نمی‌شود. دیدن فساد، حقوق‌ها و پاداش‌های نجومی و... در کنار ناتوانی خود برای از پس برآمدن مایحتاج اولیه زندگی قطعاً در افراد سالم هم ایجاد ناراحتی می‌کند چه آنکه شخصی مستعد اختلال یا خشونت نیز باشد که در این صورت همه چیز برای بروز این خشم و آسیب زدن به سایرین برایش فراهم است. بنابراین شاید این زنگ خطری باشد برای تصمیم سازانی که فکر می‌کنند رفتار سلبی و قهری برای زدودن چنین مشکلاتی کافی است. واقعیت آن است که جامعه نیازمند رهایی از احساس بی عدالتی در امکان برای پیشرفت است. موضوعی که می‌تواند حتی در صورت وجود کمبودها، فضا را برای همه قابل تحمل‌تر کرده و مردم را برای زیست مسالمت آمیزتر کنار یکدیگر بدون احساس‌های منفی آماده‌تر کند.»

 

پشت پرده شلیک های مرموز در بغداد

حامد رحیم‌پور در یادداشتی برای «خراسان» نوشت: «تجربه ثابت کرده است فعل و انفعالاتی که در منطقه دیپلماتیک سبز بغداد رخ می دهد می‌تواند سرآغاز تحولات جدید سیاسی و نظامی در عراق باشد. پنج شنبه شب نیز سفارت آمریکا در عراق بار دیگر با 3 راکت هدف حمله قرار گرفت .بلافاصله برخی چهره های سرشناس عراق همچون «مقتدی صدر» رهبر جریان صدر نیروهای مقاومت را به اجرای این حمله متهم کرد در صورتی که رهبران گروه‌های مقاومت عراق از جمله قیس الخزعلی دبیر کل جنبش عصائب اهل الحق  و هادی العامری رئیس ائتلاف الفتح با صراحت تمام هرگونه دست داشتن در این حملات را رد و تعرض به نمایندگی‌های دیپلماتیک در منطقه سبز بغداد را به تندی محکوم کردند. با این اوصاف، اکنون مسئله این است که حملات مرموز اخیر با چه اهدافی صورت گرفته و در راستای منافع کدام جریان‌های سیاسی است؟ هنوز که هنوز است تکلیف تشکیل بزرگ‌ ترین فراکسیون پارلمانی مشخص نیست و رایزنی‌های سیاسی عراقی تا به امروز در این باره بی‌نتیجه بوده است. فعلا، مقتدی صدر بر تشکیل دولت اکثریتی غیر توافقی و انتخاب شخص نخست وزیر تاکید دارد و گفت وگوهایش با رهبران دیگر بلوک شیعی به نتیجه مشخصی نرسیده است.در روزهای اخیر نیز گمانه‌زنی‌های بسیاری درباره روند آینده تشکیل کابینه در عراق مطرح شده است. یکی از این گمانه ها ائتلاف صدر با «الاطار التنسیقی» (کمیته هماهنگی گروه‌های سیاسی شیعی) بود. این اتفاق در سایه مواضع تند صدر علیه الحشد الشعبی و شخص نوری المالکی چندان محتمل نبود، هر چند منتفی هم نبود.به نظر می رسد  اکنون واشنگتن قصد دارد با توجه به اختلافاتی که میان مقتدی صدر و کمیته هماهنگی شیعیان وجود دارد، از حملات این چنینی به اماکن دیپلماتیک ، برای ایجاد انشقاق و عدم شکل‌گیری اجماع در بیت شیعی بهره بگیرد. بدون تردید، واکنش زودهنگام و همراه با تعجیل مقتدی صدر به این رخدادها که مضمون اصلی آن انتقاد از گروه های مقاومت بود، همان خواسته‌ای بود که آمریکایی‌ها انتظار داشتند.افزون بر این خارج نشدن کامل نیروهای آمریکایی مسئله‌ای است که با مخالفت گروه‌های مقاومت مواجه شده زیرا آن را مغایر مصوبه پارلمان عراق می‌دانند و بر این مبنا اعلام کرده‌اند در صورتی که خواسته‌شان محقق نشود، گزینه‌ای جز مقاومت نظامی تا اخراج کامل نظامیان آمریکا از عراق نخواهند داشت. در نتیجه این روند به نظر می‌ رسد اکنون آمریکایی‌ها با طراحی  چنین حملاتی تلاش دارند، از یک سو، فشارهای وارد شده مبنی بر اجرایی شدن قانون خروج آمریکا از عراق را کاهش دهند و از سوی دیگر، واشنگتن امیدوار است که این حملات با هدف دامن زدن به اختلافات گروه  های سیاسی عراق و نا امن کردن فضای عمومی  بستر لازم را برای باقی ماندن آن‌ها در این کشور ایجاد کند.  در این میان، البته روند کلان تحولات عراق از ابتدای اکتبر ۲۰۱۹  نیز نشان می‌دهد که متاسفانه  سیاست ‌ورزی بخش سیاسی گروه‌های مقاومت رو به اضمحلال است. نحوه مواجهه با اعتراضات، تشکیل دولت الکاظمی، تصویب بودجه، انتخابات زودهنگام پارلمانی و حواشی و نتایج جلسه افتتاحیه پارلمان حاکی ا‌ست، کمیته هماهنگی شیعیان از کارآمدی لازم برای مواجهه با بحران ‌های گوناگون برخوردار نیست.همه این اتفاقات و روند ها نشان می دهد که  الحشد الشعبی روزهای سخت تری نیز در پیش دارد. جریان‌های سنی عراق، کردها و برخی شیعیان از جمله جریان صدر و به بیان دیگر، گروه‌هایی که حشد را به غلط یا درست در زمین نوری المالکی  یا ایران می‌بینند، راضی به ادامه حیات آن به ‌عنوان یک شاخه نظامی مستقل از ارتش و نیروهای امنیتی نیستند. در شرایط کنونی نیز آمریکایی ها با  طراحی حملات اخیر، تلاش دارند که  اذهان عمومی و اولویت ‌های دولت آینده عراق را از اخراج نظامیان آمریکایی به ضرورت خلع سلاح گروه‌های مقاومت تغییر دهند. آینده امنیتی و نظامی حشد اکنون بیشتر از هر زمانی به عرصه سیاست گره خورده و این امر، سیاست ‌ورزی هوشمندانه‌ای را طلب می‌کند.»

 

سیاست و آینده ورزش ایران

عباس عبدی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «تعلیق حضور تیم‌های فوتبال ایرانی در مسابقات باشگاه‌های آسیا، بخش کوچکی از بحرانی است که در انتظار ورزش ایران است. ... در حقیقت هر دو مشکل ناشی از نگاه ما به مقررات و نظام بین‌الملل است. ... هر دو گزاره درباره ورزش (استقلال از دولت و پرهیز از سیاست) در ایران با چالش مواجه است. البته گزاره اول به صورت دیگری حل می‌شود، زیرا بعید است در ایران کسی بتواند مستقل از حکومت عهده‌دار مسوولیت یک فدراسیون شود. بنابراین به لحاظ صوری فدراسیون‌ها مستقل هستند و به لحاظ واقعی چنین استقلالی محل سوال است. ولی در موضوع شناسایی همه اعضای فدراسیون‌ها مشکل جدی‌تر است، زیرا به‌طور نانوشته و غیررسمی ورزشکاران ایرانی با ورزشکاران اسراییلی مسابقه نمی‌دهند و این اتفاق تاکنون و طی ۴۲ سال اخیر ده‌ها بار رخ داده است. البته این تصمیم بیش از آنکه از جانب ورزشکاران باشد، تصمیم مدیریت ورزش است و تاکنون عوارض زیادی داشته و حتی چند ورزشکار ایرانی به همین دلیل ترک تابعیت کرده‌اند. مهم‌ترین نمونه‌اش علی‌ر‌ضا فیروزجا شطرنج‌باز جوان ایرانی است که به همین علت تغییر تابعیت داد، زیرا برای رسیدن به مقام‌های بالا چاره‌ای جز بازی با حریف اسراییلی نداشت. البته اسراییل در ورزش چندان قوی نیست ولی برای ایجاد مشکل با ایران حتی حاضر هستند از ورزشکاران دو تابعیتی استفاده کنند تا برای ورزشکاران ایران مشکل ایجاد کنند. بدترین بخش این مساله عدم بیان صادقانه ماجرا است. به‌طور معمول توجیهات غیرواقعی می‌آورند یا اقدام به باخت می‌کنند تا مبادا با ورزشکار اسراییلی مواجه شوند. این اتفاق برای ورزش‌های گروهی کمتر رخ داده است ولی در آینده، رخ دادن آن چندان دور از انتظار نیست. ... مساله مهم‌تر دیگری هم که مطرح است، تاثیر این امر بر اقتصاد و اشتغال ورزش است. در همین چند ماه گذشته برای پرهیز از این رودررویی ورزشی برخی از تیم‌های ورزشی به مسابقات جهانی اعزام نشده‌اند، مسابقات اسپانیا و امارات از این جمله‌اند. شاید راحت باشد که بگوییم ورزشکاران اعزام نشوند، ولی مساله این است که بسیاری از ورزشکاران دنبال کسب مدال و ورود به اقتصاد ورزش و گذران زندگی از این راه هستند و لغو اعزام تیم‌ها، کل این فرآیند را مختل می‌کند. اقتصاد ورزش ابعاد بزرگی دارد، هم‌اکنون حدود 8/3 میلیون نفر بیمه ورزش هستند که به نوعی فعالیت حرفه‌ای در این حوزه دارند، پیش از کرونا به ۶ میلیون نفر هم رسیده بود. شاید صد هزار نفر در ورزش‌های رزمی فعال هستند و حدود هزار نفر اعضای تیم‌های ملی هستند که همه نسبت به آینده خود نگران هستند. 

از سوی دیگر حوزه ورزش بسیار گسترده و پیشرفته شده است. موفقیت‌های ورزشی به نوعی هویت‌بخش و امیددهنده به جوانان است. علی‌رغم همه محدودیت‌ها، ورزش زنان تحول چشمگیری یافته است. آخرین آنها ورود یک دختر جوان به بخش جوانان مسابقات تنیس ملبورن است که برای اولین‌بار رخ می‌دهد، یا پیش‌تر در هاکی روی یخ زنان شاهد اتفاقات مهمی بودیم. ورزش معلولین اهمیت ویژه‌ای در افزایش اعتماد به نفس جامعه ایرانی دارد که در سطح جهانی نیز جایگاه ارزشمندی دارند. والیبال ایران یک جهش بزرگ داشته است. ظرفیت فوتبال بسیار بیش از این است که می‌بینیم. هنگامی که در شمشیربازی، ورزش‌های رزمی، بوکس و از همه مهم‌تر کشتی و وزنه‌برداری این اندازه پیشرفت داریم، به وجود آمدن چنان وضعی می‌تواند موجب سرخوردگی بزرگی برای جوانان و ورزشکاران و اقتصاد ورزش شود. پناهندگی‌های ورزشکاران سیاسی نیست بلکه اقتصادی و حرفه‌ای است.

راه‌حل چیست؟ قطعا ماجرا پیچیده است و نمی‌توان در یک جمله نظر داد. آنچه که قطعی است اینکه مقامات رسمی باید در این زمینه موضع روشن داشته و جامعه و مردم را نسبت به مساله و آینده ورزش کشور آگاه کرده و همراهی عمومی را نیز کسب کنند. این یادداشت فقط یک یادآوری و تذکر است که باید درباره آن فکر کرد.»


 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها