تحلیل از چپ و راست؛
امیدواری در ایستگاه هشتم
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
انگلیس و غلط زیادی
حسن رشوند در یادداشت امروز روزنامه «جوان» نوشته: « با مراجعه با واکنش مقامات انگلیسی پس از شلیک موشکهای سپاه پاسداران در رزمایش پیامبر اعظم ۱۷ که در نوع خود، هم از لحاظ نوع موشکها و هم موفقیت آنها در اصابت به همه هدفهای طراحی شده، این چندمین بار است که مقامات انگلیس نسبت به اقدامات جمهوری اسلامی غلط زیادی میکنند و با همین ذهنیت است که هر از گاهی تلاش دارند با اقدامی یا سخنی، مسئولان و نیروهای مسلح ایران را مورد ارزیابی قرار دهند تا ببینند جمهوری اسلامی در چه مرحله از آمادگی قرار دارد. یک بار با ورود به آبهای سرزمینی ایران واکنش جمهوری اسلامی را نسبت به این ورود غیر قانونی تست میکنند و با دستگیری سربازان خود به دست نیروهای سپاه و تحقیر حاصل از این رفتار، به دنبال واسطه برای آزادی سربازان خود بر میآیند و دیگر روز، با توقیف یک نفتکش آن هم در خارج از حوزه نفوذ جمهوری اسلامی در جبلالطارق به دنبال قدرت نمایی و ایجاد فشار به ایران برمی آیند که در مقابل با توقیف نفتکش خود مواجه و ناچار به آزادی نفتکش ایرانی شده و واژه غلط کردیم «جرج پنجم» پادشاه خود را پس از یک قرن، بار دیگر تکرار میکنند.
انگلیسیها دچار خطای راهبردی شدهاند و تصور میکنند با خروج امریکا از منطقه، این آنها هستند که میتوانند مدیریت منطقه را به دست بگیرند. چند ماهی است خبر خروج اجباری امریکا از غرب آسیا بر سر زبانها است. خروج خفت بار از افغانستان و اخیراً خروج اجباری شان از عراق در صدر اخبار است؛ بنابراین در این شرایط، این سؤالها مطرح است که آیا امریکا واقعاً از غرب آسیا خارج خواهد شد. آیا جایگزینی برای استمرار حضور کشوری دیگر در منطقه متصور است.
اکنون که امریکا در مخمصه ماندن و رفتن از منطقه درمانده است و چارهای جز اسبابکشی و کوچ اجباری از غرب آسیا ندارد، انگلیسیها به طمع افتادهاند که میتوانند خود را جایگزین امریکا کرده و بار دیگر حضور یک قرن پیش خود را در این منطقه تکرار کنند. ... آن موقع که انگلیس در منطقه غرب آسیا سلطه و هژمون داشت، نه خبری از سپاه پاسداران و نیروهای مسلح آماده ایران بود، نه جبهه مقاومتی از حزبالله لبنان شکل گرفته بود، نه حشدالشعبی عراقی که دارد امریکا را مجبور به اخراج میکند، نه انصارالله یمنی که با دست خالی جنگ تحمیلی سعودیها را شش سال است مدیریت میکند و امروز با موشکهای خود ریاض و دبی را تهدید میکند و نه حماس و جهادی که در فلسطین اشغالی خواب را بر صهیونیستها حرام کرده است؛ بنابراین مقامات انگلیسی امروز باید بیش از پادشان گذشته خود واژه غلط کردن را با هر سخن گرافه ای، صرف کنند و فراموش نکنند که از ادبیات قلدر مآبانه آنها حداقل بیش از نیم قرن است که گذشته است.»
ابعاد یک حضور و رد صلاحیت ۳
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته: «نامه آقای جنتی نشان داد که شورای نگهبان فاقد گردش کار قانونی و معقول و قابل دفاع برای رسیدگی به صلاحیتهای افراد است. منتقدین شورای نگهبان، بارها و بارها بر این اشکال جدی انگشت گذاشتهاند ولی به علت باز نبودن فضای این شورا هیچگاه سندی که تا این اندازه روشن آن انتقادات را مستند کند در اختیار قرار نمیدادند. کافی است به این بخش از نامه توجه کنیم: «تصمیمگیری درباره احراز صلاحیت داوطلبان ریاستجمهوری مطابق بند ۹ اصل ۱۱۰ و اصل ۱۱۵ قانون اساسی بر مبنای گزارشهای رسمی دستگاههای قانونی و شناخت و اطلاعات اعضا از سوابق و ویژگیهای داوطلبان، پس از بحث و مذاکره با رای مخفی صورت میگیرد و مستند رای اعضای شورای نگهبان ممکن است یکسان نباشد و مانند تصمیمگیری در موارد مشابه در سایر نهادها، هر یک از اعضا به یک یا چند گزارش یا اطلاعات خود توجه کرده باشند.» معنی گزارههای بالا این است که یک مجموعه مطالبی در نقد یا له و علیه افراد گفته میشود، هیچکدام از آنها با روش عادلانه و متعارف اعتبارسنجی نمیشود. فردی که علیه او این اتهامات طرح شده هیچ اطلاعی از آنها ندارد و هیچ امکانی برای دفاع نیز ندارد، در نهایت هم افراد حاضر، برحسب تصورات خود از آنچه گفته شده یا حتی آنچه خودشان از فرد در ذهن دارند رای میدهند. انصافا خداوند بزرگ نیز در روز جزا اینگونه با بندگانش برخورد نمیکند که اینها با مردم چنین رفتاری دارند. خداوند جوارح بشر را به شهادت میگیرد ولی در این فرآیند جایی برای حضور هیچ متهمی نیست. جالب است که حتی متوجه قبح چنین فرآیندی نبودند که آن را مکتوب و رسما ابلاغ کردهاند؟ رفتار متعارف و عقلایی چگونه است؟ اول اینکه باید عناوین رد صلاحیت افراد یا شرایط لازم برای احراز صلاحیت کاملا احصا و تعیین و تعریف شود. دقیقا مثل قانون. سپس هرگونه ادعایی که علیه یا له فرد وجود دارد، مرتبط با این عناوین مطرح گردد.
فرد باید بتواند در نقد و رد آن ادعاها از خود دفاع کند، سپس برای اثبات و رد تکتک آنها رایگیری شود، اگر موردی از آنها رای اکثریت را آورد و مصداق رد صلاحیت باشد، همان مورد برای عدم تایید نامزد کافی است. ولی نامه مذکور نشان میدهد که: یکم؛ هیچ گردش کار منصفانه و عادلانهای وجود ندارد و هیچ تعریف روشنی از عناوین رد و تایید صلاحیت وجود ندارد.
جالب است که شش نفرشان فقیه هستند و میدانیم که فقها برای هر بیان نظری و فتوایی اصطلاحا چقدر مته لای خشخاش میگذارند تا مبادا اشتباهی صورت دهند یا حقی زایل شود ولی در اینجا به سادهترین شکل ممکن درباره سرنوشت یک ملت تصمیم میگیرند. با وجود چنین قدرتی، خود را هم در وضعیت موجود حتی اندکی مسوول نمیدانند.
دوم؛ بیشتر ادعاهای مطرح در نامه حتی اگر درست باشد، ربطی به موضوع صلاحیت نامزد انتخاباتی ندارد.
سوم؛ حتی همین موارد بیربط با موضوع تعیین صلاحیت فرد، نیز عموما نادرست و مخدوش بوده است.
چهارم؛ همه اینها در مورد فردی است که سابقه ۴۳ساله در سطوح بالای سیستم در این ساختار سیاسی دارد و برادرش نیز عضو شورای نگهبان است. خودش هم با همه اینها از نزدیک نشست و برخاست داشته است.
در گفتوگوی مفصل مکتوبی که پیشتر با یکی از محققان شورای نگهبان درباره نقد این شورا در روزنامه اعتماد داشتم و اخیرا نیز در کلابهاوس در همین رابطه گفتوگو داشتم، توضیح دادم که شورای نگهبان بالاترین نهاد حقوقی در کشور است، ولی کمتر حقوقدانی حاضر میشود که از تصمیمات آن دفاع کند. نامه مذکور میتواند شاهد جدید و قاطعی در اثبات ادعای بنده باشد، بعید میدانم که حتی یک حقوقدان نیمه معتبر هم از استدلالهای موجود در نامه دفاع کند.»
زنهاری درباره بودجه پیشنهادی
احسان هوشمند در یادداشتی که روزنامه «شرق» منتشر کرده، نوشته: « یکی از مهمترین مسائل پیشروی کشور، گسترش فقر مطلق و نسبی و نیز تعمیق شکافهای توسعهای میان نقاط برخوردارتر و مناطق کمتر برخوردار است. برآوردهای موجود نشان میدهد که خط فقر در کشور از سال 1398 به سال 1399 رشد نزدیک به 40 درصدی را تجربه کرده است. ... نرخ فقر نیز تحت تأثیر تحولات اقتصادی و تورم در سالهای گذشته رشد چشمگیری داشته و از 22 درصد جمعیت زیر خط فقر کشور در سال 1396 این نرخ در سال 1398به 32 درصد جمعیت کشور رسیده است ... افزایش تورم و کاهش قدرت خرید برای بسیاری از ایرانیان موجب شده تا سهم خرید مواد خوراکی بخش بیشتری از درآمد خانوار را به خود اختصاص دهد و در نتیجه از توجه به برطرفکردن سایر نیازمندیهای انسانی و فرهنگی و بهداشتی صرف نظر شود. افزایش تورم، کاهش رشد اقتصادی و نیز افزایش نرخ بیکاری هم بیش از دیگر اقشار زندگی اقشار فرودست جامعه را تحت تأثیر خود قرار داده است؛ یعنی در این دوره سطح رفاه ایرانیان تحت تأثیر این شاخصها کاهش چشمگیری داشته است. در نتیجه زندگی روزمره شهروندان کشور تحت تأثیر این شاخصها قرار گرفته و وضعیت مسکن، شغل، تفریح و بهداشت و درمان و سایر شاخصهای فرهنگی نیز بهشدت از این وضعیت متأثر شده و البته پیامد چنین روندی در تشدید تنشهای خانوادگی، آسیبهای روانی و آسیبهای اجتماعی نمایان شده و درنهایت سرمایه اجتماعی در سطحی ملی مستهلکتر شده است. تابآوری اجتماعی در چنین شرایطی متأثر از شرایط عینی و اقتصادی کاهش یافته و به شمار اعتراضات صنفی و شغلی نیز افزوده شده است. برخی برآوردها نشان میدهد در برخی استانها در چند سال گذشته نسبت به دوره قبل از آن میزان حضور اعتراضی اقشاری از شهروندان در خیابانها افزایش یافته و بهاینتریب بر میزان اعتراضات خیابانی و تنشهای بعدی ناشی از آن افزوده شده است.
همچنین این بررسیها نشان میدهد که کیفیت و مضامین اعتراضی نیز در روندهای جاری متنوعتر شده و شمار جمعیت مشارکتکننده در این دست از نارضایتیها و اعتراضات افزایش داشته است. ... از منظری دیگر کاهش درآمدهای دولت بهویژه کاهش چشمگیر درآمدهای ناشی از فروش نفت نیز موجب شده تا دولت توان و بودجه لازم برای پیشبرد برنامههای عمرانی و نیز ترمیم زیرساختها و توجه به مسائلی مانند افزایش خدمات بهداشتی و درمانی، آموزشی، فرهنگی، توسعه راهها و سایر خدمات مورد نیاز ملت ایران بهویژه در استانهای مرزی و کمتر برخوردار را از دست بدهد. در چنین شرایطی فشار وارده به شهروندان در مناطق مرزی و نیز دیگر مناطق محروم کشور بیشازپیش افزایش مییابد. ... استمرار این وضعیت در تشدید مسائل پیشروی کشور ازجمله در میان گروههای جمعیتی پرشمار فقیرتر و نیز مناطق محروم کشور میتواند پیامدهای نگرانکنندهتری در پی داشته باشد. تشدید فقر و نابرابری و افزایش شمار مستمندان و نیز اقشار به زیر خط فقر راندهشده یکی از پیامدهای استمرار این روندها است. تابآوری این اقشار روزبهروز بیشازپیش کاسته شده و وقوع حوادث ناگواری را هشدار میدهد. در حوزه مناطق مرزی نیز افزون بر افزایش نارضایتیها و اعتراضات عمومی و صنفی و اجتماعی، در چنین بستری زمینه برای افزایش تبلیغات ضد ایرانی در فراسوی مرزها فراهم میشود. گسترش افراطگری مذهبی در فراسوی مرزها و رویکرد این جریانها برای نفوذ در درون کشور و نیز فرقهگرایی قومی و برنامههای این جریانها برای استفاده از شرایط موجود کشور و یارگیری از میان آسیبدیدگان شرایط موجود هم پدیده خطیر و هشداربخشی است که در صورت نادیده گرفتهشدن میتواند منافع ملی و عمومی و حتی امنیت کشور را تحت تأثیر منفی خود قرار دهد. آیا برای اصلاح این روند عزم و اراده و برنامهای مدون وجود دارد؟ آیا در بررسی و بازبینی لایحه بودجه این نگرانیها مورد توجه قرار میگیرد؟»
شکست «فشار حداکثری» و دست برتر ایران در مذاکرات
محمد کاظمی، پژوهشگر مسائل بین الملل در یادداشتی برای روزنامه ایران نوشته: «خروج امریکا از برجام، زمینه را برای اعمال رسمی مجدد همه تحریمهایی که قرار بود ذیل توافق برجام، متوقف شوند، فراهم کرد. ترامپ با اعلام اینکه «خروج امریکا از برجام نسبت به ماندن در این توافق، نتایج بهتری در پی خواهد داشت»، سیاست بسیار سختگیرانه و خصمانهای علیه ایران در پیش گرفت که به «سیاست فشار حداکثری» شهرت یافت.
رساندن فروش نفت ایران به صفر، مهار نفوذ روزافزون جمهوری اسلامی ایران در منطقه، جلوگیری از تقویت توان نظامی-دفاعی ایران از جمله در حوزه پیشرفتهای موشکی و محدودسازی شدید دسترسیهای ایران به منابع مالی، ازجمله مؤلفههای اصلی سیاست فشار حداکثری ترامپ علیه ایران بود. بجز تحقق نسبی مورد آخر، هیچکدام از دیگر ادعاهای امریکا به واقعیت حتی نزدیک هم نشد. به گزارش رسانههای غربی، صادرات نفت ایران که در ابتدای دوره فشار حداکثری با کاهش روبهرو شده بود، بهزودی احیا شد و در یک سال اخیر، میزان صادرات نفت ایران به بالاتر از یک میلیون بشکه نفت در روز رسیده است. در مسائل مربوط به نفوذ منطقهای و گسترش توان دفاعی و موشکی، به اذعان «مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی» (آی.آی.اس.اس)، جمهوری اسلامی در سالهای پس از برجام پیشرفتهای چشمگیری داشته است. بهعلاوه، طبق گزارشهای منتشر شده از صندوق بینالمللی پول، میزان دسترسیهای ایران به داراییهای خارجی خود در دو سال اخیر بهتر از گذشته شده است. ناتوانی سیاست فشار حداکثری در رسیدن به اهداف خود، در فضای کارشناسی-رسانهای داخل امریکا نیز بهشدت مشهود بود. به اذعان اکثریت قاطع محافل فکری، جمعهای کارشناسی و تحلیلگران برجسته امریکایی، سیاست فشار حداکثری اعمالی از سوی دولت امریکا در سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰ علیه جمهوری اسلامی ایران به اهداف مدنظر امریکا نرسید و با شکست روبهرو شد.
اندیشکده «شورای آتلانتیک»، یکی از فعالترین اندیشکدههای واشنگتن در حوزه سیاست خارجی، در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ در یادداشتی با عنوان «پنج دلیل برای اینکه چرا سیاست فشار حداکثری علیه ایران معکوس عمل کرد» به قلم «باربارا اسلیوین»، شکست سیاست فشار حداکثری را اثبات کرده و اینگونه جمعبندی میکند که «بازندگان این راهبرد (سیاست فشار حداکثری) حاکمیت قانون و در نهایت، رهبری جهانی امریکا» هستند.
«رابرت مالی» نماینده ویژه وزارت خارجه امریکا در امور ایران، در مصاحبه با تلویزیون «ام.اس.ان.بی.سی» گفت: «پویش فشار حداکثری که توسط رئیسجمهور سابق امریکا دونالد ترامپ علیه ایران اعمال شد، بهطرز فاجعهباری شکست خورد و به منافع امریکا آسیب زد.»
نیویورکتایمز در یادداشتی به قلم مجموعهای از نویسندگان تحریریه خود نوشت: «واقعیت تلخ این است که تحریمهای ذیل سیاست فشار حداکثری ناپایدار هستند. این تحریمها نتوانستهاند رفتار ایران را به سمت بهتر شدن تغییر دهند. بلکه دقیقاً برعکس این رخ داده است.»
گروه بینالمللی بحران نیز در یادداشتی با عنوان «شکست سیاست فشار حداکثری علیه ایران»، شکست این سیاست را اثبات میکند. این یادداشت افزایش درصد غنیسازی اورانیوم، افزایش حجم ذخایر اورانیوم غنیشده در ایران، افزایش ظرفیت غنیسازی اورانیوم در ایران و کاهش دسترسیها و نظارتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر برنامه هستهای ایران را بهعنوان تعدادی از مصادیق سیاست فشار حداکثری در حوزه هستهای معرفی میکند.
لزوم نقد کردن امتیازات پیروزی ایران در کارزار فشار حداکثری روی دیگر سکه شکست امریکا در سیاست فشار حداکثری، پیروزی ایران در تقابل با این سیاست است. مقاومت جمهوری اسلامی در برابر این حجم از فشارهای اقتصادی و امنیتی و ناکامسازی امریکا در رسیدن به خواستههای خود در دوره ترامپ، باعث تغییر جایگاه ایران در مناسبات بینالمللی و تغییر زمان نسبت به دوره پیش از این سیاست شد.موضوعی که باعث شده ایران دست بالا در مذاکرات را داشته باشد.»
ایستگاه هشتم؛ اوضاع امیدوارکننده است
رضا فرجیراد تحلیلگر مسائل بینالملل امروز در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته است: «امیدواری ایران، طرفهای غربی و شرقی نسبت به دور قبلی مذاکرات بیشتر شده است و صحبتهای مثبتی از سوی همه آنها شنیده میشود. فرانسویها قبلا هم از این کارها کردهاند، در آن زمان با توجه به اینکه به این نتیجه رسیده بودند که در مذاکرات برجامی 2015- 2013 ایران و آمریکا به توافق میرسند به دنبال منافع اقتصادی بودند. طبیعتا زمانی هم که توافق حاصل شد، دیدیم که فرانسویها در اقتصاد ایران بیشترین نقش را بازی کردند؛ از توتال گرفته تا فروش هواپیمای ایرباس و... اما این بار مسائل اقتصادی کمتر مطرح است و مذاکرات هم به آن مرحله نرسیده که بگوییم نتیجهگیری مثبت آن قطعی است هر چند امیدواریها رو به ازدیاد است. نگرانی برمیگردد به سفر اخیر امانوئل مکرون به کشورهای عربی، که منجر به توافقات چند ده میلیارد یورویی نظامی با برخی از کشورهای منطقه شد با این حال ممکن است توافقات پنهانی هم که منافعی برای فرانسویها داشته باشد، صورت گرفته باشد. ضمن اینکه انتخابات ریاستجمهوری فرانسه را در پیشرو داریم و ممکن است عربها قول و قرارهایی برای حمایت از مکرون در انتخابات گذاشته باشند. اینها مسائلی اثرگذار بر مذاکرات است که ممکن است رسیدن به نتیجه را به تعویق بیندازد، در مجموع میشود گفت اوضاع امیدوارکننده است و همه طرفها دارند تلاش میکنند و ایران هم به آن چیزی که میشود گفت برجام سابق است، نزدیک میشود.»
دیدگاه تان را بنویسید