تحلیل از چپ و راست؛
چرا لاریجانی نامزد شد؟
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
پیام رزمایش موشکی ایران را بشنوید!
سیدعبدالله متولیان در یادداشتی برای روزنامه «جوان» نوشته: « رزمایش پنج روزه پیامبر اعظم ۱۷ روز جمعه با موفقیت صد درصد و دستیابی به تمامی اهداف از پیش تعیین شده پایان یافت. ... این رزمایش که جزو موفقترین رزمایشهای موشکی جمهوری اسلامی ایران تاکنون بوده است اراده و توان ایران در دفاع از تمامیت ارضی، منافع ملی و امنیت ملت ایران را به رخ جهانیان کشیده و عملاً و علناً اعلام کرد که هرگونه تحرک خصمانه از سوی دشمنان با پاسخ فراگیر و قاطع نیروهای مسلح جمهوری مواجه خواهد شد. ... این رزمایش به دلیل ابعاد راهبردی آن در رسانههای جهانی بازتاب گستردهای یافت. علاوه بر رسانههای غربی، رسانههای رژیم صهیونیستی نیز با حساسیت بالایی نسبت به انعکاس اخبار مرتبط با این رزمایش پرداخته و همراه با برخی رسانههای غربی همسو با واشنگتن و تل آویو، سعی کردهاند نمایش و تمرین اقتدار دفاعی، بازدارندگی و تهاجمی جمهوری اسلامی ایران را که به طور معمول و منظم سالی چند بار از سوی بخشهای مختلف نیروهای مسلح انجام میشود، به برخی مسائل سیاسی از جمله مذاکرات وین گره بزنند.
بهرغم پیشرفتهای به دست آمده در روند مذکرات وین میان ایران و گروه ۱+٤، روزنامه صهیونیستی تایمزاسرائیل مدعی شکست این مذاکرات شده و نوشت: «این رزمایش سالانه پنج روزه که روز دو شنبه آغاز شد، چند روز پس از شکست مذاکرات احیای توافق هستهای تهران با قدرتهای جهان به وقوع پیوست.» در حالی که این رزمایش نظامی روز دو شنبه کلید خورد، یک فرمانده ارشد ایرانی تهدید کرد هرگونه حمله اسرائیلی، پاسخ ایران را در بر خواهد داشت و همه بخشهای زیرساختهای مورد استفاده در این حمله را هدف قرار میدهد که اشارهای آشکار به برد و دقت موشکهای ایرانی داشت.
آسوشیتدپرس نیز در پوشش این رویداد راهبردی نوشت «موشکهای کوتاه برد و میان برد ایران میتوانند پایگاههای امریکا در منطقه و حتی اسرائیل را هدف قرار دهند؛ برد این موشکها بین ۳۵۰ تا ۲ هزار کیلومتر است.»
خبرگزاری رویترز نیز نوشت: «ایران نسبت به پاسخ کوبنده به هرگونه اقدام از سوی اسرائیل که مخالف تلاشهای قدرتهای جهانی برای احیای توافق هستهای ۲۰۱۵ تهران هستند، هشدار داد. در این رزمایش همزمان پنج موشک کروز و پهپادهای مسلح به اهداف از قبل تعیین شده حمله کردند.»
حقیقت این است در حالیکه تروئیکای اروپایی و امریکا از تمام ظرفیتهای ممکن برای تغییر موازنه در میز مذاکرات به نفع خود استفاده کرده و به «دامن زدن به نافرمانیهای مدنی»، «مطالبه حداقلی به جای مطالبه حداکثری ملت ایران از مذاکرهکنندگان»، «تشدید تحریمها»، «مطالبات غیرمنطقی وچنگ و دندان نشان دادن اعضای تروئیکای اروپایی»، «تهدیدهای نظامی و اتمی رژیم صهیونیستی»، «پالسهای تهدیدی محور شرارت عبری، غربی و وهابی» مشغول هستند جمهوری اسلامی بر اساس تقویم رزمایشهای خود و در اقدامی به موقع با برگزاری رزمایش پیامبر اعظم ۱۷ علاوه بر نشان دادن اقتدار دفاعی خود و پاسخگویی به شرارت لفظی رژیم صهیونیستی، خط بطلانی بر تمامی سناریوها و برنامههای طرف غربی کشیده و مستقیماً بر مسیر مذاکرات و تقویت موضع ایران تأثیر مثبت گذاشته است. پیشبینی میشود که طرفهای غربی پیام روشن این رزمایش را دریافت کرده و از ایجاد اختلال در مسیر مذاکرات دست بردارند. میتوان اظهار امیدواری کرد که تیم مذاکرهکننده ایران با تکیه بر اقتدار دفاعی کشور گامهای خود را برای استیفای حقوق برجامی پایمال شده توسط امریکا و اروپا بردارند.
امیدواریم اروپاییها پیام روشن این رزمایش را دریافت کرده و از حرکات معوج و زیگزاگی و دونکیشوت وار و وقت کشی با امید به تغییر میدان مذاکره به نفع خود دست برداشته و در اقدامی عاقلانه و منطقی به شش سال بدعهدی و فرار از مسئولیتهای خود در برجام پایان بدهند و بدانند که جمهوری اسلامی ایران در استیفای حقوق خود در برجام بسیار جدی و مصمم است.»
ابعاد یک حضور و رد صلاحیت- ۲
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در روزنامه «اعتماد» و در ادامه یادداشت دیروز خود نوشته است: «پس چرا لاریجانی نامزد شد؟ به نظر بنده پاسخ به این پرسش نشان میدهد که چرا او تا این حد پیگیر علل رد صلاحیت خود بود و حتی استعفای صادق لاریجانی نیز در این چارچوب قابل فهم خواهد شد. بهطور کلی آخرین شانس لاریجانی برای حضور در عرصه سیاسی ایران، حضور در این انتخابات بود تا با اعلام صلاحیت او برای حضور در انتخابات، نه فقط او، بلکه جناح اصولگرای سنتی بتواند خود را نشان دهد، زیرا نداشتن نامزد انتخاباتی برجسته از سوی این جناح به منزله پایان حضور آنان بود. همانگونه که آقای حجاریان هم درباره شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» میگوید، این شعار برای اولینبار از سوی جناح انقلابی! حکومت پیگیری شد. و در آخرین مرحله با حذف هر دو جناح از عرصه انتخابات گام پایانی را برای اجرایی شدن این شعار برداشتند. این طرح در انتخابات ۱۴۰۰ علیه اصلاحطلبان موفقیت کامل نداشت. زیرا بخش اصلی آنان کلیت انتخابات را به چالش کشیده و از شرکت در آن کنار کشیدند. البته این نیز روغن ریخته نذر امامزاده بود، چون اغلب مردم مستقل از اصلاحطلبان نیز چنین میکردند.
ولی اصولگرایان سنتی قادر به اجرای این سیاست نبودند، یا حداقل هنوز به این مرحله نرسیدهاند. پس اگر در انتخابات نامزد نمیداشتند و از سوی دیگر با حداکثر توان مردم را به حضور انتخاباتی تشویق نمیکردند، با دستان خود گور سیاسی خود را میکندند. پس چارهای نداشتند که برای این امر نامزدی را معرفی کنند و هیچکس بهتر از لاریجانی نبود. او نیز انگیزه داشت که با این حضور بتواند همزمان احیاگری سیاسی خود و جناح اصولگرای سنتی را آغاز کند و خودش نیز در راس این جریان قرار گیرد.
ولی جناح رادیکال متوجه این حرکت شد، در نتیجه بدل زد و او را رد صلاحیت کردند. هر رد صلاحیتی یک معنای خاص دارد. مثلا رد صلاحیت سال ۱۳۹۲ آقای هاشمی هیچ معنای بدی برای او نداشت، لذا در ظاهر خیلی راحت آن را پذیرفت و حتی دنبال انتشار رسمی علل آن نیز نرفت، چون علتی را که مردم و جامعه پذیرفتند، بهترین حالت برای او بود، یعنی ترس از رایآوری او علت ردصلاحیت تلقی شد. پس چه دلیلی دارد که علتیابی شود؟ چه علتی بهتر از این؟ ولی این مساله برای لاریجانی مطرح نبود، چون کسی شانسی برای انتخاب شدن او قایل نبود که بخواهند او را به این دلیل رد صلاحیت کنند. به علاوه رد صلاحیت او تقریبا غیرمحتمل تصور میشد، ... به نظرم برای انقلابیون رد صلاحیت او ارزش آن را داشت، حتی اگر در بالاترین سطوح هم اظهار تعجب و مخالفت میشد. تنها یک نکته پیشبینی نشده بود و اینکه مجبور شوند علل رد صلاحیت او را بگویند. هنگامی هم که مجبور به این کار شدند، با محرمانه کردن غیرمنطقی نامه، او را از انتشارش منع کردند، و این عجیبترین رفتاری است که از نهادی سر میزند! تا حالا همواره مدعی بودند که برای حفظ آبروی اشخاص علت رد صلاحیت را نمیگوییم، حالا که گفتهاند، مدعی شدند که محرمانه است، حق انتشار نداری!!
خیلی روشن است که شورای نگهبان نمیتواند از انتشار این نامه شکایت کند، چون باید بگوید چرا آن را محرمانه کرده و انتشار آن چه زیانی به این نهاد وارد کرده است؟ اگر این تصمیم مطابق ادعای سخنگوی شورای نگهبان کارشناسی و بدون سوگیری سیاسی است چرا باید از انتشار آن ناراحت بود؟ این نحوه رفتار اوج پنهانکاری و فقدان اعتماد به نفس یک نهاد حقوقی را آشکار میکند، نهادی که همه کارهایش باید شفاف باشد. ولی در هر حال آقای لاریجانی توانست این موج را به شورای نگهبان و انگیزهای که در پس ردصلاحیتش بود، برگرداند. چگونه؟ برای این باید جزییات این نامه را مرور کرد که به برخی از آنها اشاره میشود.»
شاگرد خلف منتظری
کبری آسوپار در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشته: « اعتراض توئیتری علی مطهری، نماینده سابق مجلس و از حامیان حسن روحانی به عدم پخش برنامهای از صداوسیما در سالگرد درگذشت آیتالله منتظری عجیب است؛ چه آنکه موضع منفی صداوسیما درباره منتظری روشن است و طبعا اگر برنامهای بدین مناسبت پخش میکرد، به لحاظ محتوایی، باز هم مورد اعتراض امثال مطهری قرار میگرفت، چه آنکه رویکرد او نسبت به آیتالله منتظری، در ادامه همین توئیتش که با انتقاد از صداوسیما آغاز میشود، آمده است: «مهمترین درسی که باید از آیتالله منتظری بیاموزیم، این است که ایشان به خاطر دفاع از حقوق مردم یک مقام عالی را از دست داد».
مطهری البته همچون بسیاری از اصلاحطلبان - مخالفان سابق و همفکران لاحق - میتواند درسآموز منتظری باشد، حرجی هم نیست؛ جماعتی که اگر استادشان حضرت حسین بن علی علیهماالسلام هم باشد، از قیام خونین او «درس مذاکره» خواهند گرفت، دیگر چه فرقی میکند، از چه کسی بیاموزند؟ اما آن عبارت دوم قابل تامل است؛ عبارتی که ۲ گزاره را در خود دارد:
اول، دفاع منتظری از حقوق مردم
دوم، از دست دادن یک مقام عالی
اهل سیاست خوب بلدند به گونهای سخن بگویند که گویی همیشه همه مردم همراه و همموضع آنان هستند اما این بازی سیاسی گاهی به جاهایی میرسد که جز توهین به ملت و استهزای شعور مخاطب معنای دیگر نمیدهد. هم از این رو است که از «مردم» نامیدن کسانی که منتظری به خاطر دفاع از آنها به مقابله با امام امت پرداخت، نمیتوان ساده گذشت.
... این 2 گروه، یعنی مردم؟ سیدمهدی هاشمی و باند تبهکارش مردم بودند یا تروریستهای گروهک رجوی؟
چرا علی مطهری باید این تروریستها و تبهکاران را «مردم» بنامد؟ مردم ایران، نه تروریست، بلکه قربانیان تروریسم و شهدای مبارزه با تروریسم هستند و استفاده از لفظ «مردم» برای مجرمان شناختهشده، توهین به ملتی است که همواره در مقابل تروریسم ایستاده است. اگر ایستادن منتظری مقابل امام خمینی، دفاع از حقوق مردم است، پس امام، رهبر چه کسانی بود؟ رهبر کدام امت؟! اگر رجوی و سیدمهدی هاشمی مردم بودند، پس آنهایی که به دست اینان ترور شدند، چه کسانی بودند؟ اگر حامیان کسانی که سال 67 با حمله نظامی به ایران در عملیات به قول خودشان «فروغ جاویدان» قصد فتح تهران را داشتند، مردم هستند، اگر زندانیان منافق که منتظر رسیدن اعضای خود به تهران، در زندان جشن گرفته بودند، مردم بودند، پس آن نظامیان ایران که مقابل آنان ایستادند و به فرماندهی شهید صیاد شیرازی عملیات مرصاد را رقم زدند، چه کسانی بودند؟ سوالات متعدد اینگونه میتوان نوشت وقتی برابر آدم، لاطائلاتی همچون توئیت علی مطهری گذاشته شود. همه عمر مطهری را اگر بتوان در یک کلمه خلاصه کرد، کلیدواژه «تناقض»، او را بس!
در باب چشمپوشی منتظری از مقام عالی هم، سخن زیاده لازم نیست؛ همین بس که او در اوج اعتراضات به امام خمینی و نمایش چهرهای جنایتکار از نظام جمهوری اسلامی، همچنان از قائممقامی رهبری این نظام استعفا نکرد تا وقتی عبدالله نوری در 7 فروردین 68 نزد او رفت و خبر نگارش نامه «برکناری»اش توسط امام را به گوش او رساند و از او خواست خود محترمانه استعفا کند. ... علی مطهری البته درسآموز خلفی برای منتظری است. او هم در اوج انتقادات به حکومت، همواره تلاش کرد جزئی از مسؤولان حکومتی باشد، تا وقتی که دیگر، به هیچ راهی نتوانست تایید صلاحیت شورای نگهبان را بگیرد. او در باب دگردیسی سیاسی هم شاگرد خلفی برای منتظری بوده است. منتظری از تئوریپرداز ولایت فقیه، به مخالف ولایت و از مخالف جدی منافقین، به حامی آنان تغییر یافت و علی مطهری هم نه فقط از مخالف جدی و پرشور اصلاحطلبان به حامی هیجانی آنها تبدیل شد، بلکه حالا با حمایت از منتظری، مقابل امام هم میایستد. امید که مطهری بر این تغییر، مهر توقف بزند و تا حمایت از تروریستها و شاید قاتلان پدر هم پیش نرود. علمای بسیاری بهترین دعا در حق دیگری را «عاقبت به خیری» میدانند و ما هیچ یک از التماس چنین دعایی برای خود بینیاز نیستیم. »
دورنمای روابط ایران و عربستان
حسن هانیزاده تحلیلگر مسائل خاورمیانه در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته است: «اگر روند مذاکرات ایران و عربستان که مهمترین چالش آن جنگ عربستان علیه یمن است به یک خروجی قابل قبولی برسد قطعا روابط تهران و ریاض در یک فرایند زمانی کوتاه از سر گرفته خواهد شد. اظهار خوشبینی حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه ایران نسبت به دورنمای روابط تهران و ریاض نشان میدهد که بهرغم وجود برخی چالشها در مسیر بهبود رابطه بین ایران و عربستان امیدواریهایی برای ایجاد همگرایی بین این دو کشور تاثیرگذار منطقه وجود دارد. روابط دو کشور در 4 دهه گذشته تحت تاثیر فضاسازیهای منطقهای و بینالمللی قرار داشته تا جایی که عربستان به دلیل همراهی با سیاستهای آمریکا روابط خود با ایران را قطع کرد. سیاستهای تخریبی عربستان در طول دوران حاکمیت دونالد ترامپ رئیسجمهوری سابق آمریکا و به دلیل حمایتهای آمریکا از سیاستهای تهاجمی محمد بن سلمان ولیعهد عربستان علیه ایران و محور مقاومت تشدید شد. نقش تخریبی عربستان در سوریه، عراق و لبنان و تحمیل یک جنگ ظالمانه بر ملت فقیر یمن آن هم تنها به دلیل گرایش اکثریت مردم این کشور به یک مذهب مشخصی، شرایط ادامه همگرایی منطقهای را تحت تاثیر قرار داد. عربستان در طول 10 سال گذشته در بحران سوریه مبلغ 80 میلیارد دلار و در جنگ ظالمانه 7 ساله خود علیه مردم بیدفاع یمن مبلغ 350 میلیارد دلار هزینه کرد اما نتوانست شطرنج سیاسی و میدانی این دو کشور را تغییر دهد؛ در عراق نیز عربستان سعودی سیاست خصمانهای را علیه جریانهای مردمی مانند حشدالشعبی، عصائب اهلالحق و النجباء اتخاذ و تلاش کرد تا بین طیفهای سیاسی عراق شکاف ایجاد کند. ریاض با داشتن یکصد شبکه ماهوارهای فعال و گردش مالی سالانه 10 میلیارد دلار در حوزه رسانه همواره یک جریانسازی سیاسی و رسانهای علیه ایران انجام داده که از این تعداد رسانه 6 شبکه ماهوارهای صرفا برای ایجاد شکاف بین مردم ولایی خوزستان بهطور شبانهروزی برنامه پخش میکنند. با این حال ایران در طول 4 دهه گذشته همواره دست دوستی به سوی کشورهای عرب شورای همکاری خلیجفارس دراز کرده اما عربستان به دلیل نفوذ سیاسی در این شورا تمام تلاشهای صادقانه ایران برای ایجاد وفاق و همگرایی با همسایگان عرب خود را نقش بر آب ساخت. اکنون که تیم جو بایدن رئیسجمهوری دموکرات آمریکا به دلیل نقض آشکار حقوق بشر در عربستان و اقدام محمد بن سلمان ولیعهد عربستان در قتل دردناک جمال قاشقجی روزنامهنگار برجسته سعودی نگاهی کاملا منفی نسبت به حاکمیت این کشور دارد، لذا بن سلمان بشدت دچار انزوای سیاسی شده است. از این رو عربستان در یک چرخش جدید از اردیبهشتماه سال جاری یک سلسله گفتوگوهایی در بغداد با اشراف دولت عراق با نمایندگان جمهوری اسلامی آغاز کرد که این مذاکرات بهرغم وجود چالشهای جدی پیشرفتهایی نیز داشته است. دیدار اخیر امیر عبداللهیان وزیر خارجه ایران با فیصل بن فرحان همتای سعودی خود در حاشیه نشست وزرای خارجه کشورهای عضو سازمان همکاریهای اسلامی در پاکستان از وجود اراده جدی نزد دولتمردان سعودی برای بهبود روابط با ایران حکایت دارد. پیشبینی میشود اگر روند مذاکرات ایران و عربستان که مهمترین چالش آن جنگ عربستان علیه یمن است به یک خروجی قابل قبولی برسد قطعا روابط تهران و ریاض در یک فرایند زمانی کوتاه از سر گرفته خواهد شد. بهویژه اینکه فواد حسین وزیر خارجه عراق در جریان سفر اخیر خود به تهران و دیدار با همتای ایرانی خود بر ضرورت از سرگیری مذاکرات تهران - ریاض در بغداد تاکید کرد.»
تبیین تغییر مسیر بازار سرمایه
محمدآرام بنیار ، کارشناس بازار سرمایه در یادداشتی برای روزنامه «ایران» نوشت: «در بررسی علل نوسان بازار سرمایه در چند ماه گذشته باید به موضوعی اشاره کرد که به طور قطع یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین موارد است و آن تعیین وضعیت مدیران عملیاتی مرتبط با بازار سرمایه است. هرچه زودتر مدیران عملیاتی در بازار سرمایه، مدیران و معاونان بانکها و شرکتهای تأمین سرمایه که احتمال تغییر آنها وجود دارد، مشخص شوند ابهام بزرگی از بازار سرمایه برطرف میشود. اما آنچه در قالب رشد بازار طی چند وقت اخیر مطرح شده نتیجه رشد قابل توجه بازار کامودیتیها هم در پتروشیمی و هم فلزات است. مثلاً قیمت اوره از 300 دلار به 800 دلار افزایش یافت. سایر موارد هم از 30 درصد تا حدود 200 درصد در بازارهای جهانی رشد کردند. افزایش قابل توجه قیمت ارز هم در کنار سایر موارد سبب شد میزان سودآوری شرکتهای بورسی افزایش یابد.
همچنین بسته سیاستی حمایتی 10 بندی که وزیر امور اقتصادی و دارایی طی روزهای اخیر اعلام کرد، میتواند در مجموع اثر مثبت داشته باشد. سایر نکات مطرح شده در لایحه بودجه همچون کاهش 5 درصدی مالیات شرکتهای بورسی هم در نهایت به سودآوری شرکتهای بورسی منجر میشود.
البته همچنان که از سود شرکتهای بورسی سخن به میان میآید نباید از این نکته غافل شد که رشد درآمد شرکتهای بورسی افزایش نقدینگی و افزایش سود حاصل از سرمایهگذاری آنها را افزایش میدهد و منجر به ایجاد فصل درآمدی جدید خواهد شد.
به عنوان مثال یک شرکت فولادی و پالایشگاهی یک هلدینگ سرمایهگذاری هم محسوب میشود چرا که درآمد ناشی از سرمایهگذاری در زنجیره ارزش آنها در کل درآمد و سودآوری آن شرکتها را افزایش میدهد.
در واقع نگاه سرمایهگذاری به شرکتهای بورسی باید با دید بلند باشد که در اینصورت میتوان از بسیاری نوسانات قیمت سهام در کوتاهمدت چشمپوشی کرد. در نهایت هم پیشنهاد میشود که سازمان بورس و وزارت اقتصاد و دارایی بودجهای را برای آموزش، ارتقای سواد مالی و تحلیل تازهواردان بازار سرمایه اختصاص دهند. با این هدف که تصمیمات این گروهها در سرمایهگذاری کلان کشور به درستی تعریف و به سمت بازارهای تولید کالا و خدمات یعنی بازار سرمایه هدایت شود. چرا که بازار سرمایه با ابزارهای متنوعی که دارد بهترین فرصت برای رونق تولید و ایجاد اشتغال است و البته که لازمه تحقق این مهم بازگشت اعتماد به بازار و ایجاد اعتماد پایدار است که در اثر تصمیمات ثابت و درست سیاستگذاران ایجاد میشود. شفافسازی در این عرصه پیشبینی روند مثبت برای بازار را در پی خواهد داشت.»
جبهه پایداری بازنده بازی صیانت
مهسا جزینی در یادداشتی برای روزنامه «شرق» نوشته است: «تصور میشد بعد از نامه مرکز پژوهشهای مجلس درباره طرح جنجالی و پرحاشیه صیانت یا همان «حمایت از حقوق کاربران و خدمات پایه کاربردی فضای مجازی» که بخش مهمی از آن را خلاف قانون اساسی دانسته و همراهی جستهوگریخته نمایندگان با خروجی این مرکز، احتمالا پرونده این طرح فعلا مسکوت گذاشته شود یا حداقل تعجیل در تصویب آن دچار تعویق شود؛ اما یادداشت تند دیروز علی خضریان، نماینده مجلس و عضو جبهه پایداری، خطاب به رئیس مرکز پژوهشهای مجلس در خبرگزاری مهر، حاکی از آن است که این جریان سیاسی خیال کوتاهآمدن ندارد. جبهه پایداری که بهنوعی عامل و مهمترین حامی این طرح در مجلس تلقی میشود، به استناد همه نقلقولهای منتشرشده، اصراری عجیب بر تصویب سریع این طرح دارد. درصورتیکه این جریان سیاسی و نزدیکانش در پارلمان همچنان بر ایده خود پافشاری کنند -فارغ از رأیآوردن یا نیاوردن آن در انتها- طرح صیانت بدل به پاشنه آشیل مجلس سیزدهم و فراتر از آن شکاف بین اصولگرایان خواهد شد. اصولگرایانی که تاکنون مخالف این طرح بودهاند، بعد از این سفت و سختتر با تمسک به کلیدواژهای همچون «اولویت با مشکلات معیشتی مردم است»، بهسرعت از این طرح عبور خواهند کرد و مدافعان و حامیان طرح صیانت را نیز احتمالا با همین واژهها و مشابه آن مورد عتاب و انذار قرار خواهند داد. حامیان هم با همان کلیدواژهها و تحلیلهای مرسوم و معلوم خود در حمایت از این طرح، بر تصویب آن اصرار خواهند کرد. با نیمنگاهی به مشکلات داخلی و چالشهای سیاست خارجی که ایران این روزها با آن روبهرو است و همچنین تصویری که از منازعه بین مدافعان و مخالفان این طرح در رسانهها و افکار عمومی ترسیم خواهد شد، باید گفت نتیجه بازی از حالا معلوم است؛ بازنده آن جبهه پایداری و نزدیکانشان در مجلس و بیرون مجلس و برنده آن، دیگر اصولگرایان خواهند بود. جبهه پایداری که در همه سالهای گذشته با اصرار بر آنچه خود «اصلح» میپنداشته، بهنوعی در نقش بازیبرهمزن و سهمخواه اصولگرایان ظاهر شده است، احتمالا تصور میکند تا ابد میتواند با این شیوه پیش رود؛ اما چنین نیست و بعید است که بتواند مجلس را در تصویب طرح صیانت با خود همراه کند.
برای همین به احتمال زیاد بعد از این، شکاف بین دو طیف فعلی مجلس موسوم به قالیباف- پایداری شدیدتر خواهد شد و مصالحهای که تاکنون باعث شده بود اختلافهای درونی و افتراق آنها چندان کشدار و برجسته نشود، به پایان خواهد رسید. طرح صیانت در صورت اصرار جبهه پایداری بر آن، بدل به نقطه عطفی در چیدمان سیاسی مجلس یازدهم خواهد شد و فصل جدیدی در پازل سیاسی پارلمان اصولگرایان باز خواهد کرد.»
دیدگاه تان را بنویسید