تحلیل از چپ و راست؛

جان و نان

کد خبر: 1118176

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

جان و نان

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

اگر وطن‌فروشی نیست، پس چیست؟! 

حسین شریعتمداری امروز در یادداشتی برای «کیهان» نوشته است: « برخی از مدعیان اصلاحات و دست‌اندرکاران دولت قبل (و نه همه آنها) بجای آنکه از افتضاحات ۸ ساله خود و انبوه مشکلاتی که بر سر ملت آوار کرده‌اند شرمنده باشند، در اقدامی کاملاً هماهنگ با دشمنان بیرونی به دروغ‌پراکنی و سیاه‌نمایی علیه دولتی روی آورده‌اند که فقط سه ماه از تشکیل آن می‌گذرد و به گواهی آنچه همگان به وضوح می‌بینند، ضمن آنکه با همه توان مشغول آوار‌برداری از خرابی‌های دولت موسوم به تدبیر و امید! است، آستین همت بالا زده و در همین مدت کوتاهی که از عمر آن می‌گذرد دستاوردهای چشمگیر و غیرقابل انتظاری داشته است. ... کسانی که - از داخل و خارج- این خسارت‌های انبوه و کلان را به ملت و نظام تحمیل کرده‌اند، با بهره‌گیری از رسانه‌های اجاره‌ای و پشتیبانی آشکار دشمنان بیرونی و به بهانه «نقد» ! حرکت مشترکی را با خمیرمایه دروغ‌پراکنی و اتهام‌زنی علیه نه فقط دولت، بلکه علیه نظام آغاز کرده‌اند. اقدامی که غیر از «وطن‌فروشی» با هیچ واژه‌ای قابل تعریف نیست.

نیم نگاهی به انبوه دروغ‌های شرم‌آوری که این جریان مشترک داخلی و خارجی علیه تمامیت نظام می‌بافند و منتشر می‌کنند، به وضوح نشان می‌دهد که از آن سوی مرزها مدیریت می‌شوند. کافی است دروغ‌ها و تهمت‌های این جریان آلوده را با آنچه مقامات و رسانه‌های آمریکایی و اسرائیلی و اروپایی بر قلم و زبان دارند به مقایسه بنشینید تا انطباق بی‌کم و کاست اتهامات مطرح شده از سوی پادوهای داخلی آمریکا را با کانون اصلی مدیریت آنها در آمریکا و اسرائیل به وضوح ببینید.

بفرمائید! مقایسه کنید! ... اول؛ آنکه جریان یاد شده در دروغ‌پراکنی‌ها و اتهام‌زنی‌های خود تصمیم گیرنده اصلی نیست، بلکه مامور به انجام دستوراتی است که از کانون‌های بیرونی به این جریان دیکته می‌شود! ... و دوم؛ اینکه جریان مورد اشاره به خوبی می‌داند که دروغ می‌گوید ولی از آنجا هیچ واکنشی از سوی مراکز ذیریط نمی‌بیند، حتی بعد از افشای دروغ‌ها و بی‌اساس بودن تهمت‌هایی که مطرح کرده است، به نوع دیگری آنها را تکرار می‌کند. شبیه آنچه در ماجرای گوهر عشقی و‌ گریم نوری‌زاد با سس گوجه‌فرنگی و تحریف شخصیت شهید‌سلیمانی، دروغ‌پردازی درباره بودجه حوزه‌های علمیه، دفاع از دیدگاه آمریکا و اسرائیل در مذاکرات وین، همسویی با خواسته دشمنان درخصوص صنایع موشکی و حضور ایران در منطقه و ده‌ها نمونه دیگر، شاهد بوده و هستیم. و اکنون این سؤال جدی در میان است که اگر کار جماعت یاد‌شده وطن فروشی نیست، پس چیست؟!»

 

جان و نان مردم اولویت دولت مردمی

حامد طالبی، معاون سردبیر در «ایران» نوشته: « رئیس جمهور در جلسه ستاد تنظیم بازار با اشاره به موفقیت واکسیناسیون عمومی در صیانت از جان مردم، گفت: «نان مردم هم بسیار اهمیت دارد و باید با کنترل، پیگیری و نظارت بر حلقه تأمین، توزیع و مصرف مراقبت شود تا به مردم اجحاف نشود و سوداگران نتوانند نان مردم را با مشکل مواجه کنند.»

حفظ جان و نان مردم باید در اولویت دغدغه دولت‌ها باشد، اما این وضعیت طی سالیان اخیر شکل بغرنجی به خود گرفت چرا که دولت وقت نسبت به وظیفه خود در تأمین سلامت و معیشت مردم کم توجه شد و در دولتی که قرار بود هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد، هم چرخ اقتصاد، هم سفره مردم کوچک‌تر شد، هم پیشرفت صنعت هسته‌ای متوقف گردید. عمده دلیل ایجاد این مسائل نوع نگاه دولت قبل به شیوه اداره کشور بود. رئیس دولت قبل راه حل مشکلات کشور را در حوزه سیاست خارجی جست و جو می‌کرد و وقتی در نتیجه رویکرد و نگاه غلط به سیاست خارجی عملاً در این عرصه به هیچ توفیقی دست پیدا نکرد، مدیریت کشور دچار بحران شد. این بحران یعنی نداشتن ایده مدیریت در کنار بحران کرونا عملاً شرایط کشور را در حالت ویژه‌ای قرار داد که معیشت و اقتصاد مردم و همچنین جان و زندگی آنان در خطر جدی قرار گرفت.

بی توجهی به مشکلات مردم در حوزه درمان و تأمین دارو و پس از آن بی توجهی به تأمین واکسن، عملاً باعث شد که جان مردم نیز مورد آسیب جدی قرار گیرد و رکورد بی سابقه و وحشتناک 700 کشته کرونایی در روز به ثبت برسد. این رکورد در روزهایی ثبت شد که مردم مجبور بودند برای تأمین داروهای ابتدایی مثل سرم به بازار سیاه سر بزنند. با این حال آنچه باعث تغییر شرایط شد، تغییر رویکرد در دولت جدید در اداره کشور بود. رویکرد دولت سیزدهم همانگونه که بارها توسط رئیس دولت عنوان شده، حل مسائل کشور با بهره‌گیری از ظرفیت‌های داخلی به علاوه تعامل سازنده با جهان به منظور کسب و تقویت منافع ملی است. در نتیجه چنین رویکردی در کمتر از 3 ماه، ضمن آنکه اکثریت مردم واکسینه شدند، شرایط اقتصادی نیز به نفع مردم تغییر کرد. هرچند وضعیت به ارث رسیده به گونه‌ای است که تا رسیدن به شرایط مطلوب همچنان باید تلاش مضاعفی صورت گیرد.

آنچه مردم از دولت جدید دیده‌اند این است که دولت برای صیانت از جان مردم واکسیناسیون حداکثری را با بیشترین سرعت به اجرا درآورده و مقابله با مراحل مختلف کرونا را بخوبی مدیریت می‌کند و برای نان مردم هم علاوه بر برداشتن موانع کسب و کار در ایام کرونایی به دنبال چاره‌جویی زیربنایی برای اقتصاد بیمار و مجروح کشور است. نظرسنجی‌های ملی نیز این نکته را عیان می‌کند که مردم واقف به این شرایط به ارث رسیده هستند. به گونه‌ای که طبق نظرسنجی‌ها 70 درصد مردم، دولت جدید را میراث‌دار مشکلات دولت قبل می‌دانند و 67 درصد مردم نیز  از عملکرد رئیسی و کابینه او در حل مشکلات طی 100 روز ابتدایی آغاز به کار اعلام رضایت کرده‌اند.»

 

راهبرد اصلی ایران در مذاکرات

جاوید منتظران تحلیلگر مسائل بین‌الملل امروز در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته: « تیم کامل مذاکره‌کننده ایران با شروع مجدد مذاکرات تاکنون با اختیارات کافی، هدف اصلی خود را لغو تمام تحریم‌ها اعلام کرده که به اعتقاد من رویکردی درست و اصولی است. این درخواست و مطالبه ایران چیز عجیبی نیست و در واقع تیم ایران درخواستی فراتر یا کمتر از متن برجام طلب نکرده است. درست هم همین است که بدون برآورده شدن تمام مفاد توافقنامه برجام، این توافقنامه برای مردم ایران، توافقنامه‌ای بی‌فایده است، کما اینکه چهار سال است که مردم ایران از حقوق و مزایای توافقنامه برجام محروم بوده‌اند. بنابراین اگر آمریکا و اروپا می‌خواهند که برجام، احیا شود، باید ابتدا لغو تحریم‌ها و بهره‌مندی ایران از منافع اقتصادی آن را تضمین کنند که خواسته‌ای منطقی و منطبق با مفاد برجام است. غربی‌ها همان‌طور که در مرگ برجام پیش‌قدم بودند طبیعتا باید در احیای آن نیز پیش‌قدم باشند و به تعهدات خود بازگردند تا مذاکرات هم بتواند به نتایج مطلوب برسد. اما با گذشت هفت دور از مذاکرات، غربی‌ها تاکنون اقدام امیدوارکننده‌ای انجام نداده‌اند و حتی فراتر از آن شاهد هستیم که همزمان با مذاکرات تحریم‌های جدیدی را هم علیه افراد و شرکت‌های ایرانی وضع می‌کنند. به نظر می‌رسد که طرف‌های غربی هنوز جدیت لازم را از خود نشان نداده‌اند و کماکان رویکرد عدم لغو حداکثری تحریم‌ها را دنبال می‌کنند. ما به یاد داریم که جو بایدن از همان روزهای ابتدایی انتخابات آمریکا وعده بازگشت به برجام را داد و گفت که دولتش قصد دارد پس از بازگشت به این توافق، با متحدان اروپایی خود در یک جبهه قرار بگیرد و از این اقدام به‌عنوان زمینه‌ای برای قوی‌تر و طولانی‌تر کردن برجام استفاده کند. اما آن‌ها که متهمان ردیف اول نابودی برجام هستند، وقت‌کشی، زیاده‌خواهی و اتهام‌پراکنی‌ علیه راهبرد لغو تمام تحریم‌ها که از سوی ایران ارائه شده است، را دنبال و تلاش می‌کنند با فریبکاری این راهبرد ایران را به‌ عنوان یک اقدام غیرسازنده به افکار عمومی معرفی کنند. غربی‌ها معتقدند که ورود منابع مالی به اقتصاد ایران، قدرت ایران را در منطقه‌ بالا می‌برد و دیگر ایران از مذاکرات بعدی بی‌نیاز می‌شود به همین خاطر با راهبرد ایران مخالفت می‌کنند. آن‌ها از این طریق می‌خواهند راه را برای یک فرابرجام بازنگه دارند و به‌عبارتی غرب تنها با تکیه‌ براین رویکرد است که می‌تواند دیگر موضوعات مدنظر خود با ایران را در فرصت‌های مناسب و در اشکال دیگری از مذاکرات، مطرح کند».

 

تقابل یا تعامل رسانه‌های مجازی با مکتوبات رسانه‌ای

احمد افروز - ‌پژوهشگر ارتباطات و رسانه در یادداشتی برای «شرق» نوشته: «شاید کمتر از یک دهه باشد که دنیای رسانه کم‌کم هویتش را بر مدار شبکه اطلاعات مجازی در معرض تغییر دیده و برحسب همین انفعالات هم چاره‌ای جز دگرگونی در ماهیت نداشته است. این تغییر ماهیت اتفاقا از سر اجبار است وگرنه جوابگوی تعدد و تکثر مخاطب با این همه خواسته رسانه‌ای نخواهد شد. رسانه‌های خبری از جنس مکتوبش صدالبته در همهمه رسانه‌های جمعی خاصه تعاملی‌اش، بارها سر بر گریبان برده‌اند و شاید یکی‌یکی رو به افول رفته‌اند، مگر برخی که توانسته‌اند با خرق‌عادت و محتوای بدیع و عمیق، همچنان دل به مخاطب بنهند. اینها خود را نه‌تنها وامدار دنیای کاغذی نکرده‌اند بلکه مجبورند در فضای مجازی نیز قد علم کنند. پس حیات رسانه‌های مکتوب سابق و اسبق، در لوای عرض اندام در شبکه رسانه‌ای اینترنتی هم هست. بی‌آنکه نگاه واپس‌گرایانه‌ای داشته باشیم، باید حضور مکتوبات رسانه‌ای را نه تقابل بلکه تعامل دانست که بیش از آنکه چالش‌ساز باشد، موجد فرصت است. متأسفانه رسانه‌های مجازی و بالطبع تعاملی‌اش از نبود دروازه‌بانی خبر رنج می‌برند؛ اینجا هیچ ‌نشانه‌ای از دریچه فقر و غنای اطلاعات برای ورود به رسانه دیده نمی‎‌شود؛ یعنی هرچه هست وارد و سپس در گسترده بی‌مرز توزیع می‌شود. البته چنین رویکردی عمدتا در دایره به‌اصطلاح رسانه‌های تبلیغات‌زده وافر است که حجم اطلاعات واقع‌نمای خبری‌شان در چاله تبلیغات تجاری رسانه‌ای‌شان کاملا کم‌رمق می‌زند. با این توصیف رسانه‌های مکتوب برای ادامه حیات، باید در رقابت با رسانه‌های بناشده بر کلیدواژه دیجیتال و به عبارت ساده‌تر مجازی، کمی بیشتر دست‌وپا بزنند. اینجاست که اتفاقا معیار «گزینش» باید در رویکرد خبرزنی و خبرپراکنی رسانه‌های مکتوب ملاک باشد؛ یعنی داده‌هایی که اهمیت، جذابیت، گستره مخاطب و همه تمایزات رقابتی رسانه‌ای را در انتشار داده‌ها ملاک بگذارد. اگرچه عنصر تازگی را به‌هرحال از دست می‌دهند مگر با ورود به گزارش‌های کیفی تحقیقی و عمقی که ازقضا هرازگاهی نیز روزنامه‌ها را منبع دنیای مجازی هم کرده است! روزنامه فرم خاص و شاید نوستالژیکی از ژورنالیسم است که همین ویژگی بر اصالتش می‌افزاید و مخاطبش را راهبری می‌کند. چنین رسانه‌هایی اما راهی جز هم‌گرایی با بستر اینترنت ندارند. امروز رسانه‌های جمعی حتی مثل تلویزیون با آن‌ همه ادعا بازهم برای بقا، دست به دامن حضور در فضای مجازی می‌شوند تا مخاطبش را از مجازی به قاب نمایش لینک دهند. این همان رویکرد حفظ موجودیت رسانه‌های مکتوب به شرط چندبعدی‌شدن بر بستر دیجیتال است. کاغذ و مکتوبات ظرفی‌اند از مظروفات رسانه‌ای که بالذات و ماهیتا خرد و محجورند؛ این نیز عیب نیست بلکه نطفه این رسانه را با این ویژگی بسته‌اند اما قرار نیست به شکل ایستا در دایره محدودیت بمانند. 

در این بعد رسانه‌ای باید محتوا را دریافت و چه بهتر که در حین حفظ اصالت، فضای مجازی را نیز فرصت بدانند نه تهدید و مخاطب را در فضایی مسالمت‌آمیز ولو در شرایطی قطعا سخت، جذب، همراه و قانع کنند. مقاومت رسانه‌های مکتوب در برابر فضای مجازی امری غریب و حتی بی‌معناست؛ چاره اما در هم‌گرایی و متعلقات ارزش‌افزوده‌ای است که این رسانه‌ها مجبورند به خود اضافه کنند تا ضمن حضور توأمان بر بستر اینترنت، به‌عنوان منبع کاغذی پیام برای مخاطب همچنان پذیرفته باشند. رسانه‌های مکتوب باید رسانه‌های مجازی را رقیب بدانند؛ رقیبی سخت اما نه آنکه به یُمن بی‌دروازه‌بانی‌اش بتواند مکتوبات رسانه‌ای را به قطعیت خاموش کند.»

 

کاسبان تحریم چه کسانی هستند؟

غلامرضا کمالی پناه در یادداشتی برای «ابتکار» نوشته: « حتما بارها شنیده‌ایم و خوانده‌ایم که کاسبان تحریم با برداشتن تحریم‌ها مخالف هستند و اجازه نمی‌دهند که تحریم‌های مخرب علیه ملت بیچاره ایران برداشته شود. واقعا اینها کیانند و از جان ملت ایران چه می‌خواهند و اصولا چه منافعی در این کارشکنی‌ها کسب می‌کنند؟

اگر بخواهیم مخالفان رفع تحریم‌ها را دسته بندی کنیم به طور کلی می‌توان آنان را به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم کرد‌.

هر دو گروه در یک نقطه ،مشترک و همدل و هم راستا هستند و آن نقطه حفظ و بلکه تقویت و توسعه تحریم هاست. هر دو گروه می دانند که پیامد برداشتن تحریم ها موجب رفاه مردم ایران و البته سبب سقوط منافع و جایگاه آنان (کاسبان تحریم) است. هر دو گروه اگرچه به ظاهر گاهی در حرف شعارهای ضد هم می دهند اما در عمل و در دلشان خدا خدا می کنند که توافقی صورت نگیرد و کاسبی آنان آسیب نبیند.

الف) کاسبان داخلی

این که می گفتند تحریم‌ها کاغذ پاره ای بیش نیست و تحریم ها هیچ اثری بر زندگی مردم ندارد و هرچه هست از کوتاهی دولت و مجلس غیرخودی است و فلان و بهمان خیانت کردند و برجام مایه ننگ است و عهدنامه ترکمنچای دیگری است و آن را در مجلس انقلابی پاره کردند و به آتش کشیدند و... از این جنس حرفها صرفا برای از میدان بدر کردن رقیب و دستیابی به قدرت و ثروت و...استفاده شد.با این اقدامات لجبازانه و منفعت جویانه کاری کردند که روز به روز زنجیر تحریم ها بر دست و پای منافع ملی و اقتصاد نیمه جان محکم تر شد تا جایی که ارزش و قدرت پول ملی را نزارتر و بی رمق تر نمود و مردم را به این روز انداخت که عن قریب برای حفظ جان خود و خانواده ممکن است به خوردن هم روی بیاورند.

به نظر می‌‌آید مافیای قدرت و ثروت در کشور دست به دست هم داده اند تا اجازه ندهند آب خوش از گلوی مردم ایران پایین برود.انگار مافیای قدرت واقعا به این تحلیل و برداشت انگلیسی شدیدا باور کرده اند که اگر میخواهی بر مردم ایران حکومت کنید باید آنان را گرسنه نگه دارید و دائما ذهن آنان را درگیر به دست آوردن یک لقمه نان بخورونمیر کنید تا نتوانند به نیازهای ثانویه و ارزشمندترین فکر کنند. کما اینکه هم اکنون هیچ کس در ایران جز به سیر کردن شکم زن و فرزندش فکر نمی‌کند و اگر راجع به کتاب و عرفان و دین و انسانیت و اخلاق و اندیشه و آزادی و سایر خوبی ها با اکثر مردم صحبت شود رغبت چندانی نشان نمی دهند و اینها را قصه می دانند. پس این گروه قدرت محور به هدف خود دست یافته اند.اما در کنار اینان مافیای ثروت نیز تلاش می کنند که تحریم ها برداشته نشود بلکه برعکس شدیدتر هم شود. صدقه سری همین تحریم‌ها بازار بی‌رقیب خودرو کلا به چنگ خودروسازان فرصت طلب داخلی افتاد. ده برابر دارند خودروهای بی کیفیت را به مردم می فروشند. اگر اجازه واردات خودرو می دادند و تحریم نبودیم چه کسی حاضر بود پراید را 20 میلیون تومان بخرد؟ این در حالی است ده برابر بیشتر قالب می کنند و از آن طرف مردم ماه‌ها و سال‌ها باید در صف باشند تا این ارابه‌های مرگ را با قیمت‌های گزاف بخرند. نه تنها در بخش خودرو بلکه در سایر زمینه‌ها و بخش های اقتصادی نیز این وضعیت و مافیا حکمفرماست. فروش ارز با این قیمت گزاف و دریافت دلارهای دولتی و رانتی و فروش آنها در بازار و مافیای میوه و مافیای ملک و مافیای برنج و … اینها در این شرایط تحریم کاسبی‌های بی‌نظیری دارند که امکان ندارد به برداشتن تحریم‌ها رضایت دهند. این گروه‌ها در پشت شعارهای قشنگ و دهن پرکن سنگر می گیرند و به نام دفاع از منافع هسته ای و دفاع از اقتصاد مقاومتی و دفاع از آرمان‌های انقلاب و از این دست حرفها مخالفت‌های خود با برداشتن تحریم‌ها و احیای برجام را توجیه می کنند ولی درواقع هدف اصلی آنان حفظ منافع اقتصادی و سیاسی و گروهی خودشان است. البته یک عده آدم ساده لوح امثال بنده که دل در گرو ارزشها و انقلاب و دین و کشور دارند ممکن است این حرفها را باور کنند و در پای منبر این کارشناسان کاسب مسلک سینه بزنند.اگرچه آنقدر آش شور شده است که دیگر ما سادگان هم ذوقی نشان نمی دهیم و صد البته کاسبان هم کم کم به این نتیجه رسیده‌اند حال که قدرت و ثروت در دستشان است چه نیازی به تایید و حمایت مردم دارند؟

ب) کاسبان خارجی

سردسته کاسبان خارجی تحریم‌، صهیونیست‌ها هستند. این رژیم دلایل خود را دارد و در این جهت تا شکست مذاکرات تمام تلاش و توان خود را به کار می گیرد. کشورهای حوزه خلیج فارس نیز به دامن اسرائیل غاصب پناه برده اند و آن یهودیان نژادپرست را بر ایران اسلامی ترجیح داده‌اند که باید از خودمان بپرسیم چرا؟ نمی‌توانیم خوش‌بین باشیم که روسیه و چین و برخی کشورهای همسایه از وضعیت موجود کاسبی نمی کنند. خرید نفت و کالاهای ایرانی به قیمت بسیار اندک و ثمن بخس و فروش کالاهای خود به بهای گزاف و البته سود سرشاری که در نبود ایران در بازار فروش نفت و گاز نصیب برخی کشورها بویژه روسیه می شود هر آدم عاقلی را به شک می اندازد که این کشورها از این شرایط تحریم کاسبی می کنند یا نه؟این که روسیه یا چین یا هر کشور دیگری برای کسب منافع خود راه و رویه ای را انتخاب کنند نمی توان آنان را سرزنش کرد. ما باید از خودمان بپرسیم چرا واقعا منافع ملی و رفاه مردم خویش را به دوستی‌ها و دشمنی‌ها و دلبستگی و نفرت‌ها گره زده‌ایم و همچنان بر پایه احساس عمل می‌کنیم؟

واقعا جای سوال است روزنامه کیهان بر چه اساسی در همه دولتها در تلاش است کاری کند دست و دل دیپلمات‌ها برای تصمیم گیری و اقدام بلرزد؟ همواره عملکرد این روزنامه و تیم هدایت کننده آن در راستای تضعیف روحیه دیپلماسی بوده است. چه آن زمان که کلا با برجام مخالف بود و چه این زمان که سنگ بزرگی را پیش پای دولت و تیم دیپلماسی می‌گذارد و خواهان لغو همه تحریم‌ها می‌شود و از این طریق می‌خواهد سیاست رفع تحریم‌ها به بن بست کشیده شود. همه هم می‌دانیم تحریم‌هایی که به برجام مربوط نیست برداشته نخواهد شد و برای لغو آنها به مذاکرات جداگانه‌ای نیاز است. این که خواهان برداشتن همه تحریم‌ها باشیم درواقع روی دیگر مخالفت با برداشتن آنها و احیای برجام است. مثلش این است که یک نفر مخالف برداشتن آب از دریا باشد و نفر دیگر شرط بگذارد که درصورتی می‌توانی از دریا آب برداری که کلا دریا را در ظرف بریزی و بیاوری.نتیجه هر دو یکسان است. گاهی به شک می‌افتیم نکند مشاوران حاج حسین شریعتمداری جاسوسان نتانیاهو باشند یا بدتر آن که 50 سال آینده اسرار و مطالب محرمانه سران رژیم صهیونیستی فاش و منتشر شود و در میان آنها ببینیم که روزنامه کیهان پایگاه فرهنگی و تبلیغاتی آنان بوده تا بتوانند به اهداف خود در ایران دست یابند وگرنه این همه شباهت و نقاط اشتراک در مخالف با احیای برجام و رفع تحریم‌ها برای چیست؟»

 

۷۲ درصد از افزایش بودجه ۱۴۰۱ آموزش‌وپرورش برای حقوق و دستمزد!

محمد صادق عبداللهی در یادداشتی برای «جوان» نوشت: « بودجه سال ۱۴۰۱ پس از ارائه از سوی دولت همچنان در مجلس شورای اسلامی در حال بررسی است. از جمله بودجه‌های پرچالش در این لایحه، اعتبارات آموزش‌وپرورش است. افزایش تأکیدات بر آموزش‌وپرورش برای پیشرفت و توسعه در مباحث نظری سال‌های اخیر از سویی و از سوی دیگر تصویب طرح‌ها و لوایحی همچون رتبه‌بندی معلمان موجب شده است تا حساسیت نسبت به بودجه این دستگاه بیش از پیش افزایش یابد.

نگران‌کننده‌ترین مسئله پیرامون آموزش‌وپرورش در لایحه بودجه ۱۴۰۱ تقریباً میزان و چگونگی افزایش واقعی اعتبارات آن است. هرچند که با حساب و کتاب عددی بودجه آموزش‌وپرورش ۴۸.۱۳ درصد افزایش داشته است، اما دقت بیشتر نگرانی را دامن می‌زند.

اگر به سراغ جداول لایحه بودجه ۱۴۰۱ برویم با یک جمع و تفریق می‌توان دریافت که بودجه آموزش‌وپرورش (با احتساب اعتبارات ردیف‌های متفرقه) حدود ۱۷۵ هزار میلیارد تومان است که این عدد نسبت به قانون بودجه سال ۱۴۰۰ حدود ۴۸.۱۳ درصد به میزان ۵۶.۹ هزار میلیارد تومان افزایش داشته و به تبع این رشد، سهم اعتبارات آموزش‌وپرورش از مصارف بودجه عمومی دولت که در سال آتی ۱۵۰۵ هزار میلیارد تومان است با حدود ۳ درصد افزایش نسبت به سال ۱۴۰۰ به ۱۱.۶۵ درصد ارتقا یافته است.

هرچند که این افزایش در نگاه اول بسیار امیدوارکننده به نظر می‌رسد با نگاهی به مصادیق افزایش، معلوم می‌شود که چندان نباید از این افزایش دلشاد بود چرا که عمده آن متعلق به دو ردیف «اجرای طرح رتبه بندی معلمان» با اعتبار ۲۵ هزار میلیارد تومان و «پاداش پایان خدمت بازنشستگان» به مبلغ ۱۶ هزار میلیارد تومان است!

در واقع بایستی بگوییم که کل بودجه آموزش‌وپرورش در سال آینده، ۱۵.۹هزار میلیارد تومان افزایش داشته و ۷۲ درصد از آنچه برای این قلب تپنده توسعه و پیشرفت کشور، در لایحه بودجه پیش‌بینی شده، مربوط به حقوق، دستمزد و پاداش بازنشستگان است!

به عبارت دیگر هر آنچه اعتبار داریم به جای آنکه در جهت توسعه آموزش‌وپرورش و افزایش کیفیت آموزشی سرمایه‌گذاری شود، نقداً به عنوان حقوق و پاداش پرداخت خواهیم کرد و تمام! با این حساب می‌توان گفت که در سال آتی آن هم با دلار ۲۳هزارتومانی که مبنای بودجه است و افزایش سرسام‌آور هزینه‌های جاری و مخارج بازگشایی مدارس، نباید انتظاری برای افزایش کیفیت و توسعه نظام آموزشی داشته باشیم.

به خصوص آنکه اگر کمی حساب و کتاب کنیم، معلوم می‌شود که به‌دلیل مشکلات مالی و از سر اجبار برای تأمین هزینه‌ها، برخی از ردیف بودجه‌های کیفیت بخشی با افت چشم‌گیری مواجه بوده و برای مثال بودجه «برنامه پرورشی، امور تربیتی، توانمندسازی و غنی‌سازی اوقات فراغت و پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی دانش‌آموزان» از یک هزار میلیارد تومان در سال ۱۴۰۰ به ۳۶۴ میلیارد تومان، یعنی ۶۴ درصد کاهش رسیده یا بودجه توانبخشی کودکان استثنایی به کلی حذف شده است!

این را بگذاریم در کنار منابع درآمدی‌ای که در خصوص آن‌ها با خوشبینی بیش برآوردی شکل گرفته و یحتمل محقق نخواهند شد! معنای این نوع بودجه‌ریزی یعنی ما سرمایه‌گذاری برای آینده را فدای امروز کرده‌ایم و بایستی دقت داشته باشیم که عقب ماندن یک ساله از توسعه شاید نیاز به سال‌ها تلاش برای جبران خواهد داشت.

پیشنهاد آن است حال که با کمبود منابع مواجه هستیم به‌جای آنکه از کیفیت بزنیم، کمیت را کاهش دهیم تا منابع محدود را بر روی نقاط اصلی و اولویت‌دار متمرکز‌سازیم. لزومی ندارد در سالی که با کمبود منابع مواجه هستیم بخواهیم تمام فعالیت‌های سابق را به شکلی ظاهری ادامه دهیم.»

 


 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها