تحلیل از چپ و راست؛

اعتراض معلمان

کد خبر: 1116461

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

اعتراض معلمان

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

چرایی و چگونگی عملیات گازانبری غرب 

 محمد ایمانی امروز در یادداشتی برای «کیهان» نوشته: «اینکه معلمان، بازنشستگان، کارگران، کشاورزان و گروه‌های اجتماعی مشابه، با مشکلات اقتصادی دست به ‌گریبانند، بر کسی پوشیده نیست. عیبی هم ندارد، بلکه بجا و مبتنی بر حق هم هست که دغدغه‌ها و مشکلات خود را به گوش مسئولان برسانند و انتظار تدبیر و چاره‌جویی در حد مقدورات را داشته باشند. اصلا شان نزول مدیریت و مسئولیت، رسیدگی به مشکلات مردم به‌ویژه طبقات متوسط و پایین به‌عنوان ولی‌نعمت مسئولان است. در عین حال چند سؤال و ابهام در این میان وجود دارد. نخست اینکه آیا نسبت به مشکلات باید رویکرد جزیره‌ای و صرفا صنفی داشت، یا اینکه در کنار طرح مطالبات صنفی، نباید از منافع و مصالح کلان ملی غفلت کرد؟ به عبارت دیگر باید مراقب بود با دمیدن در مشکلات صنفی و مطالبه اختصاص بودجه و منابع - که نوعا کمیاب و محدود هم هستند- نقض غرض نشود و برآیند مسیر چاره‌جویی، موجب مشکلات جدید (مثل تولید نقدینگی و تورم جدید و...) که دود آن در چشم همه می‌رود، نشود.

دوم؛ آیا تنها راه طرح مطالبات و مشکلات، تجمعات بی‌در و پیکر خیابانی است که هیچ‌کس مسئولیت راه‌اندازی و اتفاقات متن و حاشیه آن را به‌عهده نمی‌گیرد، یا روش‌های مدنی‌تر، مفید‌تر و کم‌هزینه‌تر هم وجود دارد؟ مسئولیت انحراف این تجمعات و موج‌سواری دشمنان کلیت ملت ایران با کیست؟ آیا هزینه‌های هنگفت این موج سواری، جز از جیب ملت ایران پرداخت می‌شود؟

سوم؛ مشکلات اقتصادی، یکشبه نازل نشده‌اند. بلکه خروجی مدیریت «ائتلاف‌اشرافی غربگرا» در طول هشت سال گذشته، در بسیاری از حوزه‌ها، همین ناکارآمدی و انباشت و افزایش چالش‌ها بوده است. با این وجود، آیا عجیب نیست که ناگهان در همین سه ماه ابتدایی تشکیل دولت جدید، حجم گستره‌ای از تجمعات به بهانه‌های مختلف، ساماندهی و تحریک و تشویق می‌شود و سپس با، مطالبه دزدی توسط غربگرایان و ضدانقلاب، تبدیل به اغتشاش و ناامنی می‌شود یا خرج تکرار این گزاره القایی می‌شود که «هیچ چاره‌ای نیست، باید مقابل آمریکا کوتاه آمد»؟!

در واقع وسط این هیاهو، آنچه گم می‌شود، سوء مدیریت فاحش ‌اشرافیت غربگرا و حواله دادن علت مشکلات به منطق عقلایی «مقاومت ایران بر سر حقوق خود در برابر زیاده‌خواهی غرب» است. ...

شاید یک تحلیل درباره موج تجمعات، این باشد که حجم مشکلات صنفی به حد انباشت رسیده و سرریز شده است، چنانکه مدیر معدوم کانال آمدنیوز فاش کرده بود انگیزه حمایت طیف متبوعش از انتخاب روحانی، تشدید ناکارآمدی و رساندن کشور به نقطه جوش بوده است(!) اما تحلیل دیگری هم که تناقضی با تحلیل قبلی ندارد، این است که اردوگاه سیاسی بانی وضعیت موجود، هنوز ماموریتش را تمام و کمال انجام نداده و بنابراین مامور و مجبور است فاز دوم را پس از شکست در رساندن ایران به نقطه بی‌ثباتی در دولت قبل، به اجرا بگذارد. کارشناسان و اهل فن می‌دانند که برجام، یک توافق صرف نبود، بلکه آغاز روند برجامیزاسیون برای به تحلیل بردن توانمندی‌های ایران بود. این روند هر چند خسارت‌های اقتصادی و دیپلماتیک و فرهنگی و امنیتی بسیاری به کشور ما زد، اما با تدابیر رهبر انقلاب، غیرت و همت برخی مدیران دلسوز، استقامت ملت، نتوانست برنامه «مهار ایران قوی» را در مقابل آمریکا به اجرا بگذارد.

به شهادت کارشناسان غربی، ایران امروز در برابر آمریکا، به مراتب قوی‌تر از ایران 8 سال قبل است و اغلب معادلات منطقه‌ای نه با نظر آمریکا، بلکه معطوف به اراده ایران پیش می‌رود. ... روند مثبت رویداد‌های داخلی و خارجی، همچنان که کابوسی برای غرب است، اسباب سرشکستگی غربگرایان و ابطال گزاره‌های دروغین آنهاست. این طیف با خود فکر می‌کنند اگر ملت و دولت ایران، بتوانند رشته‌های دست و پاگیر «تحریف» و «خودتحریمی» را پاره کنند و از گردنه دشوار برخی چالش‌ها در چند ماه پیش رو عبور کنند، موفقیت‌های بزرگ‌تری در سال جدید پیش روی شان خواهد بود. و در این صورت، هیچ پشمی‌ به کلاه غرب و غربگرایان نمی‌ماند. بنابراین، ‌ترفندی که تدارک کرده‌اند، عملیاتی کردن برخی مین‌های کار گذاشته در زمین اقتصاد، پیش از جابه‌جایی دولت است. ... آنها اکنون پای میز مذاکره، دست پایین را دارند. آمریکا به اعتبار خیانت و عهدشکنی خود، پشت میز مذاکرات تحقیر می‌شود و همه دنیا هم حق را به ایران می‌دهند که بدون گرفتن تضمین معتبر، انتفاع واقعی و پایدار از وعده لغو تحریم‌ها، و راستی‌آزمایی وعده‌های جدید، اجازه بازگشت آمریکا و دسترسی به مکانیسم ماشه برجام را ندهد. در مقابل نقشه غرب و پادوهای آنها این است: اول، فضا‌سازی در رسانه‌های غربی علیه تیم مذاکره‌کننده ایران مبنی بر اینکه دنبال توافق و حل مسئله نیست. دوم، سوار شدن روی موج مشکلات صنفی و معیشتی و تولید فشار خیابانی از داخل، برای مجبور کردن ایران به تسلیم در مذاکرات، در ازای وعده‌های هیچ و پوچ که نتیجه آن می‌تواند تشدید فشار‌های اقتصادی در آینده باشد. این دو خط، به مثابه دو لبه یک قیچی در عملیات گازانبری دشمن عمل می‌کنند و متأسفانه، طیف ‌اشرافیت آلوده و غربگرا در هر دو حوزه، در خدمت دشمن عمل می‌کند، بلکه حتی گرانیگاه این قیچی است. هدف اصلی از تحریک تجمعات و اعتراضات - در پوشش مطالبات غالباً به حق صنوف مختلف- ضربه‌زدن به خود ملت ایران است.»

 

ضرورت تغییر سیاست‌ها و اعتراض معلمان

محمدتقی سبزواری امروز در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته است: «گزارش‌های رسیده از نقاط مختلف نشان می‌دهد که اعتراضات فرهنگیان وارد مرحله جدیدی شده است. بیش از دو دهه است که فرهنگیان نسبت به وضعیت معیشتی خود معترضند و هر از مدتی با مسکن‌های موضعی، سعی شده است، آنان را راضی کنند.  اعتراضات صنفی معلمان کاملا مدنی و مطابق با اصل ۲۷ قانون اساسی است. این تجمعات به دعوت تشکل‌هایی شکل گرفته که عمدتا مجوز از کمیسیون ماده ۱۰ احزاب دارند.  کندوکاوی در تجمعات اخیر و همه‌گیری آن در آموزش و پرورش نشان می‌دهد که دولت رییسی باید فکری عاجل بکند و با اجرای سند تحول، تعلیم و تربیت را روی ریل لازم قرار دهد. موافقین و منتقدین سند تحول اشتراکاتی دارند که می‌تواند نقطه آغازین این حرکت باشد.  دولت رییسی با چالش‌های جدی مواجه است. انباشت و گسترش فقر و تبعیض و ناهنجاری‌های اجتماعی، دولت سیزدهم را تحت فشار قرار داده است.  نیروهای اداری که هرگز در تجمعات شرکت نمی‌کردند، اکنون به راحتی در تجمعات شرکت می‌کنند. حراست ادارات، تنها درخواستی که دارند تعداد شرکت‌کنندگان در تحصن‌هاست و از مدیران مدارس، مصداق‌ها را طلب نمی‌کنند. تعامل نیروهای امنیتی و انتظامی جز در تهران رضایت‌‌بخش بوده است. موارد اینچنینی نشان می‌دهد که تا به‌ حال، حاکمیت قصد مقابله نداشته است. اعتراضات شکل گرفته هم می‌تواند تهدید باشد و هم فرصت. دستگیری فعالان صنفی، تهدیدی است که به سادگی قابل جبران نیست. باز کردن باب گفت‌وگو با فعالان صنفی می‌تواند سرآغاز آشتی ملی باشد. سیگنال‌هایی که با اعتراض معلمان به دولت ارسال می‌شود، نشان‌دهنده واقعیتی است که می‌تواند در تغییر سیاست‌های داخلی و خارجی موثر واقع شود. آیات عظام نیز پیش از این به این مهم اشاره داشته‌اند.

فریاد اعتراض معلمان تنها نشان‌دهنده شکاف طبقاتی و نبود عدالت اجتماعی نیست. این فریاد ریشه در تعلیم و تربیت ناکارآمد، اتخاذ سیاست‌های غیرمردمی و مخالف منافع ملی دارد. کشور به مدیرانی باسواد و متخصص و متعهد و مسوولیت‌پذیر نیاز دارد. با باند و فامیل‌بازی این درد درمان نمی‌شود.»

 

کنترل چرخه تورم در بودجه 1401

محمد رضا یزدی زاده، اقتصاددان امروز در یادداشتی برای «ایران» نوشته است: «رشد هزینه‌های جاری دولت در بودجه 1401 به میزان 5 درصد تعیین شده است که حکایت از کاهش بودجه جاری کشور دارد. این سیاست در راستای کنترل نرخ تورم لحاظ شده است. هم اکنون تورمی بالا را تجربه می‌کنیم و با اجرای سیاست‌های کاهشی باید منتظر کاهش نرخ تورم در سال آینده باشیم که البته به‌دلیل شرایط موجود، روند کاهش آن سریع نخواهد بود. در تبیین دلایل بروز این رخداد باید به انضباط مالی و اصلاح ساختار بودجه سال آینده اشاره کرد که بخوبی در لایحه ارائه شده نمود دارد. همچنین طی چند سال گذشته همواره بودجه عمرانی رو به کاهش بوده است و امسال شاهد نخستین لایحه بودجه هستیم که توانسته تعادل را میان بودجه عمرانی و جاری برقرار کند. این تصمیم در راستای کنترل چرخه فزاینده تورم اتخاذ شده است. در واقع چنانچه هزینه‌های جاری افزایش می‌یافت به تبع آن با افزایش حقوق و دستمزد مواجه بودیم که پدیده تورم پولی را رقم می‌زند و برخلاف آنچه تصور می‌شود این افزایش عملاً منجر به قدرت خرید کارمندان نخواهد شد و تنها تورم را توسعه می‌بخشد.

البته ذکر این نکته ضروری است که کاهش هزینه‌های جاری با هدف کنترل نرخ تورم شرط لازم است و کافی نیست. این مهم در شرایطی محقق می‌شود که دیگر موتور‌های کنترل تورم مانند طلا و ارز را خاموش کنیم. طلا و ارز دو شاخص بی‌ثباتی اقتصاد کشور هستند و متأسفانه هم اکنون به جای پول در کشور کارکرد پیدا کرده‌اند. همچنین از دیگر اقدامات ضروری این است که چنین سیاست‌هایی توسط سازمان برنامه و بودجه درتبصره‌های بودجه و توسط دولت در سیاست‌های اجرایی نمود پیدا کند. در رابطه با کلیت بودجه نیز هنوز لازم است در جهت استقلال بودجه و سیستم تأمین مالی پایدار قدم‌های اساسی برداشته شود. نسبت مالیات به کل بودجه حدود 40 درصد است و باید کاهش یابد اما از سوی دیگر 100 هزار میلیارد تومان نیز از فروش اوراق در نظر گرفته شده که می‌تواند تورم زا نباشد. بنابرین باید از ساختار تورم زای بودجه دوری کرد. هر چند که در حال حاضر نیمی از بودجه ماهیت تورمی ندارد.

 انتظار این است که دولت به‌سمت شفاف‌سازی اقتصاد زیر زمینی حرکت کند و این مهم جز با کنترل شبه پول‌هایی همچون ارز و طلا ممکن نیست.علاوه بر آن افزایش درآمد مالیاتی بدون فشار مالیاتی به بخش تولید هم نکته‌ای است که دولت باید نسبت به آن اهتمام ورزد. سخن پایانی اینکه انضباط فقط متوجه بودجه جاری نیست بلکه تنظیم هزینه مناسب با درآمد و تأمین مالی پایدار به تبع شفاف‌سازی اقتصاد زیرزمینی نیز مد‌نظر است.»

 

شرایط ارزتک نرخی فراهم نیست

محمد لاهوتی رئیس کنفدراسیون صادرات امروز در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته است: «ارز ۴۲۰۰ تومانی شبیه موضوع یارانه نقدی است؛ به این معنا که هم پرداخت می‌شود و هم تأثیری در زندگی مردم ندارد. ... نکته مهم در مورد حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی نحوه اجرای این سیاست است، طی سال‌های گذشته سفره مردم هر روز کوچک‌تر و تعداد دهک‌های آسیب پذیر بیشتر شده است. با حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی به صورت عام انتظار می‌رود ما به التفاوت ارز ۴۲۰۰ تومانی تا آن نرخ ارزی که قرار است برای خرید کالا پرداخت شود به طرق مختلف به اقشار آسیب پذیر اعطا شود تا قدرت خریدشان افزایش یابد. اگر حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی به تنهایی انجام شود و حمایتی از مردم صورت نگیرد قطعاً سفره‌ها کوچک‌تر خواهد شد؛ لذا مهم‌تر از حذف ارز ترجیحی، هزینه کرد منابع مازاد بعدی است که از حذف ارز به دست دولت می‌رسد که باید در جهت حمایت از اقشار آسیب پذیر خرج شود که هم این اطمینان به مردم داده شود که قرار نیست سفره شأن کوچک‌تر شود و هم اینکه این منابع به صورت بهینه در اختیار مردم قرار خواهد گرفت و کسانی که دارای تمکن مالی هستند مشمول دریافت این یارانه نمی‌شوند. موضوع اول که باید تا پایان سال انجام شود شناسایی دهک‌های آسیب پذیر و قشر هدف حمایتی است. .. روش‌های مختلفی برای حمایت وجود دارد، به نظر می‌رسد که اعطای کارت خرید اعتباری برای برخی از اقلام می‌تواند کمک کننده باشد و در بخشی از دهک‌ها که نیازمند کمک‌های مالی هستند می‌توان پرداخت نقدی انجام داد و در برخی از جا‌ها هم می‌توان ما به التفاوت نرخ ارز را در بخش انرژی هزینه کرد. اما باید توجه شود که پرداخت نقدی بدترین روش حمایتی است، زیرا هم نقدینگی را افزایش می‌دهد و هم اهداف عالیه را محقق نمی‌کند. ... در حال حاضر چندین نرخ برای ارز در کشور وجود دارد؛ ارز نیما، ارز ثنا، ازر ترجیحی، ارز بازار متشکل ارزی، ارز بازار آزاد و ارز صرافی داریم که به دلایل متعددی به وجود آمده اند، اما در انتها نتوانسته‌اند نقش محوری خود را ایفا کنند. با حذف ارز ترجیحی تنها یکی از این نرخ‌ها حذف می‌شود و بقیه کماکان وجود دارند. برای تک نرخی شدن ارز فاکتور‌های مختلفی مورد نیاز است؛  موضوع اول افزایش درآمد‌های ارزی دولت است که بتوان در شرایط نیاز، با رگولاتوری و مدیریت شناور، با عرضه بیشتر جلوی افزایش نرخ و با خرید ارز از کف بازار، جلوی کاهش بیشتر نرخ را بگیرد. این مساله نیازمند منابع ارزی و ریالی است که قطعاً اگر شرایط فروش نفت و کسب درآمد‌های دولت بهتر شود راحت‌تر می‌تواند این کار را کندبه هر حال نکته مهم این است که حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی به معنای تک نرخی شدن ارز نیست. حالا که قرار است ارز ۴۲۰۰ تومانی حذف شود، دولت تلاش کند تا با اتخاذ روش‌های مدیریتی فاصله و شکاف بین نرخ‌های ثنا، نیما، بازار متشکل، بازار آزاد و صرافی را کمتر کند. در این صورت شفافیت بیشتری ایجاد می‌شود و دسترسی به منابع ارزان‌تر برای برخی از افراد سخت می‌شود و در نهایت دولت در شرایط بهتر می‌تواند به سمت تک نرخی کردن ارز حرکت کند.»

 

حافظه جمعی، سرمایه ملی

یونس مولایی در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشته است: «آدمی ذاتا در میان داشته‌ها و نداشته‌های خود بیش از همه به دومی می‌اندیشد، تا جایی که بسیاری از نعمات و مواهب تا از دست نروند، کسی چندان به اهمیت آنها فکر نمی‌کند. در سطح ملی نیز ملت‌ها در بسیاری از مواقع نسبت به داشته‌های خود چندان آگاه نیستند. گزافه نیست اگر یکی از مهم‌ترین عناصر ملت ایران که کمتر ملتی در جهان همانند آن را دارد، «تاریخ» بدانیم. ملتی با پیشینه‌ای چند هزار ساله و انباشتی از تجارب تاریخی که جزئی جداناشدنی از هویتش به حساب می‌آید. کافی است نگاهی به کشورهای اطراف‌مان که از فقدان چنین عنصر گرانقیمتی محروم هستند، بیندازیم و نتایج آن را در شکل نگرفتن «هویت ملی» و متقابلا نبود یک انسجام جمعی برای دفاع و صیانت از سرنوشت جمعی‌شان مشاهده کنیم. 

در چنین فضایی، نادیده گرفتن تاریخ و برخورد تشریفاتی با این سرمایه ناب را می‌توان مصداقی از کفران نعمات الهی از سوی بسیاری از مقامات و مسؤولان فرهنگی و آموزشی کشور به حساب آورد. عدم توجه به «حافظه جمعی» مردم و تاثیر کتمان‌ناپذیر تاریخ بر هویت ملی ایرانیان باعث شده شاهد انبوهی از تهدیدات باشیم. 

تاکید رهبر حکیم انقلاب بر «جهاد روایت و تبیین» را می‌توان شاهد مثالی از ضعف مدیران کشور در این باره دانست. ایشان با نیازسنجی صحیح نسبت به برنامه‌ریزی منسجم دشمنان برای ضربه به «حافظه جمعی» ایرانیان، بر ضرورت روایت حقیقی «واقعیات جامعه، تاریخ انقلاب، دفاع‌مقدس و حوادث گوناگون 43 سال اخیر» تاکید و خاطرنشان کردند: اگر این کار نشود ـ که در موارد متعدد نشده است ـ دشمن روایت تحریف‌آمیز و دروغ خود را در افکار عمومی جاری و با عوض کردن جای ظالم و مظلوم، اقدامات مستمر ظالمانه خود را توجیه می‌کند».

بر همین اساس صیانت از تاریخ و هویت ملی ایرانیان را می‌توان پا به پای صیانت از امنیت ملی واجد اهمیت دانست؛ واجبی که صدالبته باید آن را نیز فراموش شده دانست و به سختی می‌توان رد آن را در سیاست‌گذاری‌های آموزشی و فرهنگی کشور پیدا کرد. تسریع تحولات و افزایش دامنه ارتباطات در سایه اقتضائات تکنولوژی‌های جدید باعث شده نسل جوان با انبوهی از روایت‌ها درباره مقاطع مختلف تاریخ خود روبه‌رو شود. در چنین فضایی، آنچه انکارناپذیر است سهم اندک جریانات انقلابی در تبیین روایت شکست‌ها و پیروزی‌های ملت ایران است؛ تجاربی که نادیده گرفتن آنها به منزله نفی خود و چراغ سبز به تهاجم‌های خارجی خواهد بود.»

 

کمک مستقیم به مردم افغانستان

روزنامه جمهوری اسلامی امروز در یادداشتی نوشته است: «با گذشت 4 ماه از تسلط گروه تروریستی طالبان بر افغانستان، هنوز هیچ کشوری حاضر نشده حکومت این گروه را به رسمیت بشناسد. سازمان ملل هم کرسی دولت سابق افغانستان را به طالبان نداده است و این گروه در تمام تلاش‌های بین‌المللی خود برای حل مشکل به رسمیت شناخته نشدن توسط دولت‌ها و مجامع جهانی با شکست مواجه و این روزها در این زمینه دست به دامن آمریکا شده است.

در کنار این شکست، گروه تروریستی طالبان در داخل و خارج از افغانستان با دو معضل جدید نیز مواجه است که یکی فروپاشی اقتصادی و فراگیر شدن فقر و فلاکت است و دیگری سر برآوردن شاخه طالبان در پاکستان با ادعای تاسیس «امارت اسلامی پاکستان» به جای «جمهوری اسلامی» پاکستان. این هر دو معضل، موانع بزرگی بر سر راه حکومتی هستند که گروه تروریستی طالبان در افغانستان به وجود آورده و ادعای نجات مردم این کشور از اشغال و استعمار و جنگ و ناامنی و فلاکت را دارد.

مهم‌تر از اینها رفتار طالبان در 4 ماه گذشته است که برخلاف ادعای تغییر، تقریباً تمام آنچه را که در 5 سال حاکمیت خود بر افغانستان در دهه 70 انجام داد اکنون نیز تکرار می‌کند و به همین دلیل فاقد پشتوانه مردمی در داخل کشور است. کنار گذاشتن قانون اساسی، زیر بار انتخابات نرفتن، تشکیل دولت انحصاری بدون مشارکت اقوام و پیروان مذاهب، تضییع حقوق زنان، حاکم کردن فقه حنفی، حذف فقه جعفری، کوچاندن اجباری شیعیان و غصب کردن خانه‌ها و املاکشان، محروم کردن دختران از تحصیل، وادار ساختن مردم به انجام اموری که الزام شرعی و قانونی ندارند، کشتار صدها نفر از کارمندان دولتی و پایمال کردن حقوق شهروندی زنان و مردان، بخشی از اقدامات ضدحقوق بشری حکومت طالبان در چهار ماه گذشته بوده که نشان می‌دهد این گروه برخلاف ادعائی که می‌کند هیچ تغییری نکرده است.

با این رفتارهای خلاف شرع و اخلاق و قانون، از یکطرف تطهیرکنندگان گروه تروریستی طالبان سرافکنده و شرمنده شده‌اند و از طرف دیگر هیچ دولتی نمی‌تواند به خود اجازه دهد حکومت خودساخته و کودتائی طالبان را به رسمیت بشناسد. حتی دولت پاکستان که حامی پروپاقرص طالبان بوده و هنوز هم به حمایت‌های خود ادامه می‌دهد، احساس می‌کند از یکطرف به رسمیت شناختن حکومت‌ طالبان می‌تواند لکه ننگی در تاریخ پاکستان باشد و از طرف دیگر در برابر شاخه پاکستانی طالبان که مدعی حکومت در این کشور است دچار مشکل بزرگی شده است.

در این میان، مردم افغانستان که دچار فقر و محرومیت‌های شدید شده‌اند، در بلاتکلیفی عجیبی بسر می‌برند. گروه تروریستی طالبان، حتی کمک‌های بین‌المللی به مردم این کشور را در برابر چشمان خود مردم غارت می‌کنند و به مردم می‌گویند ما ضامن رزق شما نیستیم. جمهوری اسلامی ایران هم که تاکنون محموله‌های متعددی متشکل از مواد غذائی و داروئی و سایر اقلام را به افغانستان فرستاده تا به مردم این کشور کمک کند، طالبان آنها را مصادره کرده و حتی در مواردی این کمک‌ها را به خانواده‌های کشته‌شده‌های خود داده است، کشته‌هائی که شغل آنها ترور مردم و انجام انفجارها و عملیات انتحاری علیه مردم بی‌گناه افغانستان بود. به عبارت روشن‌تر، گروه تروریستی طالبان کمک‌های خارجی را به خانواده‌های تروریست‌های وابسته به خود می‌دهد و از توزیع آن در میان مردم نیازمند خودداری می‌کند.

در چنین حالتی، دولت‌ها باید راهی برای کمک کردن به مردم افغانستان و نجات دادن آنان از تمامی مصائبی که دچار هستند بیابند بدون آنکه به نجاست به رسمیت شناختن حکومت کودتائی و خودساخته گروه تروریستی طالبان آلوده شوند. کسانی که سخن از ضرورت همکاری با طالبان برای تامین امنیت منطقه به میان می‌آورند، یا ماهیت تروریستی طالبان را نمی‌شناسند و یا فریب ظاهرسازی‌های این گروه تروریستی و ادعای دروغین تغییر سران آن را خورده‌اند. این افراد نشان داده‌اند که برای حل مشکلات مردم افغانستان اهمیتی قائل نیستند و راه و رسمشان در دالان تشریفات حرکت کردن است. جمهوری اسلامی ایران اگر می‌خواهد به وظیفه تاریخی خود درباره افغانستان عمل کند باید مستقیماً به کمک مردم این کشور بشتابد و در سرمای طاقت‌فرسای زمستان آنان را دریابد.»

 

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها