رد صلاحیت لاریجانی زنگ خطری برای سنتی‌ها

کد خبر: 1114219

انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400 اگرچه برای اصلاح‌طلبان ردصلاحیت‌های زیادی را به همراه آورد اما در این میان اصولگرایان هم از رد صلاحیت‌ شورای نگهبان بی‌نصیب نماندند و شاهد بودیم که چهره‌های اصولگرایی مانند عزت‌الله ضرغامی، سعید محمد و... همگی رد‌ صلاحیت شدند؛ در این میان اما حتما مهم‌ترین رد‌ صلاحیت این انتخابات مربوط به علی لاریجانی بود

رد صلاحیت لاریجانی زنگ خطری برای سنتی‌ها

منتقد سنتی شیوه بررسی صلاحیت‌ها حتما اصلاح‌طلبان‌اند؛ نیروهایی که سال‌هاست بسیاری از ناکامی‌های خود در عرصه سیاست را ماحصل نوع نگاه شورای نگهبان می‌دانند و می‌گویند شیوه بررسی صلاحیت‌ها باعث می‌شود که نیروهای اصلی جبهه اصلاحات نتوانند در انتخابات حاضر شوند. البته بیراه هم نمی‌گویند؛ چنانکه در انتخابات مجلس یازدهم مشاهده شد طیف وسیعی از اصلاح‌طلبان و حتی نمایندگان مجلس اصلاح‌طلب رد صلاحیت شدند و در آن سال رکورد انتخابات مجلس هفتم هم شکسته شد. حتی در انتخابات آن سال اصلاح‌طلبان با پدیده‌ای جدید روبه‌رو شدند؛ رد‌صلاحیت از سوی هیئت‌های اجرائی. در‌واقع رد صلاحیت دومرحله‌ای شد که بسیاری از شخصیت‌های سرشناس اصلاح‌طلب در همان مرحله اول از سوی هیئت‌های اجرائی رد صلاحیت شدند تا شاید با این شیوه جدید فشار افکار عمومی از روی شورای نگهبان کمتر شود. در انتخابات ریاست‌جمهوری هم شرایطی مشابه رخ داد و هیچ‌یک از نامزدهای دلخواه نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان تأیید صلاحیت نشد و صرفا دو نامزدی که مقبولیت عمومی ویژه‌ای نداشتند؛ یعنی محسن مهرعلیزاده و عبدالناصر همتی تأیید صلاحیت شدند که دومی یعنی همتی اصلا اصلاح‌طلب فرض نمی‌شد. البته این موضوع یعنی ردصلاحیت‌های گسترده مربوط به یکی، دو سال اخیر نیست و اصلاح‌طلبان در بیش از دو دهه اخیر کم‌ هزینه رد صلاحیت را پرداخت نکرده‌اند. حتما عجیب‌ترین رد صلاحیت را می‌توان مربوط به اکبر هاشمی‌رفسنجانی دانست؛ اویی که هم‌زمان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود و تا چند سال پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92 رئیس مجلس خبرگان بود اما به دلیل «کهولت سن» رد‌صلاحیت شد! و این در حالی بود که تا آن زمان در قانون منع سنی برای کسب مقام ریاست‌جمهوری مشخص نشده بود یا پیش از اینها و در جریان رقابت‌های مجلس هفتم که باعث تحصن برخی نمایندگان مجلس ششم در مجلس شد. همه اینها مشکلات شیوه بررسی صلاحیت‌ها برای اصلاح‌طلبان بوده است که برای مثال امروز علی مطهری می‌گوید یکی از دلایل سکوت اصلاح‌طلبان ناامیدی آنها برای بازگشت به قدرت است؛ شرایطی باعث شده است اکثر قریب‌ به اتفاق کرسی‌های مجلس در اختیار اصولگرایان باشد، دولت اصولگرا باشد و به تبع اینها نیروهای بسیاری از نهادها از یک جناح سیاسی باشند. اما حالا موضوع ردصلاحیت‌ها وجوه جدیدی به خود گرفته است. انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400 اگرچه برای اصلاح‌طلبان ردصلاحیت‌های زیادی را به همراه آورد اما در این میان اصولگرایان هم از رد صلاحیت‌ شورای نگهبان بی‌نصیب نماندند و شاهد بودیم که چهره‌های اصولگرایی مانند عزت‌الله ضرغامی، سعید محمد و... همگی رد‌ صلاحیت شدند؛ در این میان اما حتما مهم‌ترین رد‌ صلاحیت این انتخابات مربوط به علی لاریجانی بود؛ فردی که 12 سال رئیس مجلس بود و حتی هم‌زمان از سوی رهبر انقلاب به‌عنوان مسئول پیگیری قرارداد 25ساله ایران و چین منصوب شده بود. پیش از اینها هم که رئیس سازمان صداوسیما بود و مسئولیت‌های مهم دیگری که از او یک چهره مهم در نظام ساخته بود اما ناگهان شورای نگهبان او را رد صلاحیت کرد؛ این رد صلاحیت آن‌قدر ابعاد گسترده‌ای یافت که رهبر انقلاب هم در سخنانی خواستند که اگر در انتخابات در حق کسانی جفا شده است، جبران شود که منظور این سخنان لاریجانی دانسته شد و خود لاریجانی هم در نامه‌ای از رهبر انقلاب برای این موضع‌گیری تشکر کرد. رد صلاحیت لاریجانی در مواضع اصولگرایان سنتی هم نسبت به مقوله رد صلاحیت هم تغییراتی ایجاد کرد زیرا قبل از انتخابات زمزمه‌هایی به گوش می‌رسید که اگر رئیسی وارد انتخابات نشود، ممکن است جامعه روحانیت مبارز از علی لاریجانی حمایت کند. علی لاریجانی همیشه مورد حمایت جامعتین یعنی جامعه روحانیت مبارز و مجمع مدرسین حوزه علمیه قم بوده و شاید به همین دلیل هم بوده است که او همواره از حوزه انتخابیه قم در انتخابات شرکت می‌کرد. لاریجانی اگرچه در سال‌های اخیر قدری نزدیک به اصلاح‌طلبان شده است اما هنوز هم پایگاه سیاسی خود در بخش‌های سنتی اصولگرایان را داراست و رد صلاحیت او به نوعی زنگ خطری برای سنتی‌ها بود. در‌واقع شاید نتوان گفت سنتی‌های اصولگرا صرفا به دلیل علاقه به لاریجانی نسبت به ردصلاحیت‌های اخیر حساس شده‌اند بلکه رد صلاحیت‌ او را خطری برای ادامه مسیر سیاسی خود می‌دانند و به نظر می‌رسد که این گمان در میان آنها وجود دارد که ممکن است در آینده محذوفان تازه خودشان باشند. چنانکه می‌بینیم اتفاقا اصولگرایان سنتی همین حالا هم جای ویژه‌ای در سیاست رسمی ندارند و به نوعی به همان‌ سرنوشتی دچار شده‌اند که اصلاح‌طلبان دارند و برای همین است که می‌بینیم چهره‌های مطرح سنتی‌ها اخیرا سیاست‌های شورای نگهبان را نقد می‌کنند. برای مثال خرداد امسال بود که مصطفی پور‌محمدی، دبیر عالی جامعه روحانیت مبارز، متعاقب سخنان رهبر انقلاب در نامه‌ای سرگشاده نوشت: «آنچه در فراز دردمندانه کلام آخر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بیان شد، غم نهفته سالیان بود که در جریان رد و تأیید صلاحیت‌ها و حواشی و شایعات قبل و بعد آن، به بسیاری ظلم شده است؛ بررسی‌هایی که بر اساس گزارش‌های نادرست، ناقص و بعضا یک‌طرفه و بدون امکان دفاعِ صاحبان حق، به سرنوشت‌هایی تلخ و قصه‌هایی پرغصه انجامید. متأسفانه جریان بررسی صلاحیت‌ها و حواشی آن، بیش از هر مجموعه و فرد، ساحت شورای محترم نگهبان را مخدوش ساخته است؛ در‌حالی‌که به حفظ حریم آن جایگاه سخت نیازمندیم. باید صادقانه و دردمندانه بگوییم که این سازوکار رسیدگی‌ها و پیامدهای آن، بیش از آنکه به افراد ذی‌حق و خانواده‌هایشان آسیب برساند و به آنها ظلم و جفا کند، ظلم و جفایی به‌مراتب سهمگین‌تر در حق نظام جمهوری اسلامی، حضرت امام و مقام معظم رهبری بوده و هست. نظامی که در بیانات امام و رهبری با این استحکام، صلابت، طهارت و جامعیت دیده و شناخته می‌شود، در گیرودار رفتار ناآگاهانه ما و سازوکارهای معیوبِ قانونی و رویه‌های متضاد و سلیقه‌ای، مخدوش شده و متأسفانه نسل ما را سوژه بدگویی، بدخواهی و کینه‌توزی بداندیشان و بدخواهان کرده است». یا همین دو روز پیش که محمدرضا باهنر به «شرق» گفت: «شورای نگهبان باید ضابطه‌مند و شفاف عمل کند. من باور دارم که شورای نگهبان باید حدود و ثغوری تعیین کرده و شفاف مشخص کند که معیارهای نظارتی چیست تا هر فردی قبل از اینکه پرونده‌اش به شورای نگهبان برود، خود را بسنجد که وزن لازم را دارم یا خیر؟ من هم معتقدم نظارت باید ضابطه‌مند باشد و فقط به اراده اعضای شورای نگهبان متصل نباشد... بهتر است خود شورای نگهبان آیین‌نامه‌ای بنویسد و معیارها را مشخص کند و برای محکم‌ترشدنش نیز آن آیین‌نامه را به عرض مقام معظم رهبری برساند تا تبدیل به سیاست ابلاغی شود». یا در خرداد امسال مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری استان قم در بیانیه‌ای نوشت: «متأسفانه شورای محترم نگهبان برخی از شخصیت‌های متعهد و مورد اعتماد نظام و رهبری را تحت عنوان عدم احراز صلاحیت، از عرصه انتخابات حذف کرد و تاکنون نیز هیچ یک از اعضای آن با وجود تلاش زیاد نتوانسته‌اند در این زمینه به پرسش‌ها و ابهامات موجود در اذهان مردم به خصوص نسل جوان پاسخ دهند. نتیجه این عملکرد، حضور برخی چهره‌های ناکارآمد در عرصه انتخابات و شکل‌گیری فضای سرد و غیررقابتی است».

با این شرایط باید گفت که نیروهای جدیدی به زمره منتقدان ردصلاحیت‌ها اضافه شده‌اند و دیگر نمی‌توان فقط اصلاح‌طلبان را در این دایره تعریف کرد و گویا سنتی‌های اصولگرا هم در کنار اصلاح‌طلبان بعد از این نسبت به شیوه بررسی صلاحیت‌ها انتقادهایی خواهند داشت./شرق

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها