تحلیل از چپ و راست؛

پیام انتخابات عراق

کد خبر: 1102767

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

پیام انتخابات عراق

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

پایان اولین رئیس‌جمهور

محمدجواد اخوان امروز در سرمقاله «جوان» نوشت: «چند روز پیش ابوالحسن بنی‌صدر از دنیا رفت که زندگی سیاسی او به‌عنوان اولین رئیس‌جمهور ایران آیینه‌ای عبرت‌نما در برابر سیاستمداران بود. ... در یکی از بیانیه‌های دفتر سیاسی وقت سپاه که همان روز‌ها صادرشده به ماجرایی اشاره‌شده است که نشانگر بارزی از حرکت اولین رئیس‌جمهور ایران در مسیر سقوط است. در این سند آمده است: «در یکی از ملاقات‌هایی که شورای عالی سپاه با بنی‌صدر در زمان فرماندهی کل قوایی بنی‌صدر و بستری شدن امام در بیمارستان داشتند، یکی از اعضای شورای عالی سپاه از بنی‌صدر می‌پرسد: چرا هر وقت ما می‌خواهیم با شما ملاقات کنیم باید روز‌ها منتظر بمانیم، ولی آقای مسعود رجوی هر وقت اراده کند می‌تواند با شما ملاقات کند؟ ‍! آقای بنی‌صدر جواب می‌دهد: من باید این گروه‌ها را داشته باشم، زیرا وقتی‌که ما از دولت آلمان علت شرکتشان در تحریم اقتصادی نسبت به ایران را پرسیدیم، به ما گفتند ما با مطالعه بولتن‌های پزشکی امام به این نتیجه رسیده‌ایم که امام بیش از سه ماه دیگر زنده نیست؛ بنابراین امام سه ماه دیگر فوت می‌کند و روحانیت دسته‌دسته می‌شوند، تنها این گروه‌ها هستند که به علت داشتن تشکیلات، در ایران باقی می‌مانند و قدرت را در دست می‌گیرند. من باید این گروه‌ها را داشته باشم.»

بنا به اذعان خود بنی‌صدر، اشاره غربی‌ها، وی را به این جمع‌بندی می‌رساند که خورشید پربرکت عمر امام (ره) در حال غروب است و اینجاست که روحیه غرور، قدرت‌طلبی و طمع‌ورزی درون او زبانه می‌کشد و به طمع دست‌اندازی حداکثری و تمامیت‌خواهانه به اریکه قدرت، خود را یکه‌تاز میدان می‌انگارد و بی‌محابا در مسیر سقوط تاخت می‌کند.

هیچ بعید نیست که آنچه دولت وقت آلمان غربی به نمایندگی از غرب سلطه‌جو از طریق حلقه‌های نفوذ به رئیس‌جمهور وقت ایران رسانده است، نوعی از عملیات ادراکی (Perception operations) باشد که با هدف تأثیرگذاری بر ذهن نخبگان حریف با بهره‌گیری از اطلاعات کانالیزه شده یا بعضاً غلط دنبال می‌شود. شخصیت خودشیفته و روحیه متکبرانه بنی‌صدر، بستری کاملاً آماده را در وی ایجاد کرده تا برای خود در سپهر آینده ایران، آرزو‌های بزرگی را تصور کند و بیماری نفسانی و شتاب‌زدگی ناشیانه وی برای رسیدن به آمال دور و درازش، زمینه را برای درافتادن او در تله فریب راهبردی دشمن فراهم آورد و نهایتاً او با تصور قریب‌الوقوع بودن پایان عمر پربرکت امام (ره) ماهیت خود را نمایان ساخت و همین امر سقوط او را قطعی کرد.

نزدیک شدن بنی‌صدر به گروهک منافقین باعث دنباله‌روی او از رویکرد جنایت‌بار این تشکیلات منحوس شد و پس از سقوط سیاسی، دست او را در ریختن خون هزاران نفر از ایرانیان بی‌گناه آلوده کرد. اینک بنی‌صدر از دنیا رفته و تجربه سیاسی او در پیش چشم ما است، او که می‌توانست در مقام «اولین رئیس‌جمهور ایران» خود را وقف خدمت به مردم کرده و نام نیکی از خود در این مرزوبوم برجای گذارد، اما حماقت و بدنامی را برگزید، با همراه شدن با تروریست‌ها در میان ملت منفور شد و پس از عمری جلای وطن، همچون پهلوی‌ها لیاقت دفن شدن در مام میهن را نیز از دست داد.»

 

مخاطرات فروپاشی اجتماعی

علیرضا صدقی در سرمقاله «ابتکار» نوشت: «رخدادهای اجتماعی امروز ایران بیش از هر چیز آیینه‌ای تمام‌نما از اضمحلال و فروپاشی نهادهای بزرگ، متوسط، کوچک و خرد اجتماعی را بازتاب می‌دهد. این گزاره حتی اگر به مذاق نهاد قدرت خوش نیاید، باز هم واجد رگه‌هایی جدی از حقیقت نیمه‌عریانی است که در حال حاضر ایران می‌گذرد. از آمار بالای طلاق تا عصبیت افسارگسیخته بطن جامعه و از بزه‌های فراگیر تا بحران نهاد خانواده، همه و همه حکایت از صحت گزاره فوق دارد.

ریشه و بن بخش قابل توجهی از این بحران‌های اجتماعی را باید در ناکارآمدی حاکمیت در تمشیت امور جستجو کرد. حاکمیتی که نه در عرصه اقتصادی، نه در حوزه‌ فرهنگی، نه در زمینه اقتصادی و نه به طور کلی در ساحت‌های گوناگون زیست اجتماعی مردم هیچ راهبرد مشخص، معین و مبینی برای جلوگیری از مخاطرات و از پس آن امیدآفرینی ندارد، به طور طبیعی باید انتظار چنین جامعه‌ای را هم داشته باشد. جامعه‌ای که نه از وضعیت فعلی راضی و نه به آینده امیدی دارد، یا در باتلاق رویکردهای نوستالژیک گرفتار می‌آید و یا در آغوش نوعی آنارشی اجتماعی جای می‌گیرد.

از جمله ویژگی‌های بارز این وضعیت ناپایداری فراگیر و آمادگی برای رسیدن به یک کمپلکس اجتماعی - عمومی است. شرایطی که مشخص نیست پساپشت آن چه پیامد و ره‌آوردی انتظار جامعه را می‌کشد. چه این‌که در این شرایط شکاف‌های اجتماعی و فاصله میان گروه‌ها و دهک‌های مختلف جامعه به بیشترین سطح ممکن می‌رسد. در این شکاف اجتماعی است که منازعه‌ها و تعارض‌های درون‌جامعه‌ای رخ می‌دهد. تعارض‌هایی که در گام نخست آرام‌آرام گروه موثر را نحیف و نحیف‌تر و سرآخر کلیه گروه‌ها را از میان برمی‌اندازد.

نتیجه این منازعات لاجرم موجب می‌شود تا با عبور از این نبردهای درون‌جامعه‌ای، حاکمیت با جمعیتی توده‌وار که هیچ تعریف مشخص اجتماعی ندارد، روبه‌رو شود. جمعیتی فاقد هویت جمعی، منفرد، متعارض، متکثر و عاری از توان و قوت ساماندهی انگاره‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی؛ بدون شک اداره چنین جامعه‌ای برای هر حاکمیتی بسیار سخت و صعب خواهد بود.

برکشیدن چنین کشوری هر چند نهادهای اجتماعی را متاثر و درگیر می‌کند، لیکن آسیب آن بیش از همه متوجه نخبگان سوار بر ماشین قدرت است. آن‌ها اگر امروز قدرت گرفتن طبقات متوسط و به تبع آن نهادهای اجتماعی وابسته به آن را مخل برنامه‌های گاه خطای خود می‌دانند، متوجه نیستند که در بزنگاه‌های خطرخیز همین گروه‌ها هستند که در نهایت به کمک کشور و مردم آن خواهند آمد. این گروه‌ها نه بالقوه و نه بالفعل خطری جدی برای موجودیت ساختار محسوب نمی‌شوند و باید برای دفاع از کیان آن‌ها در ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی چاره‌ای اندیشید و درمانی یافت.

راهکار درمان نیز بیش از هر مسیر دیگری از کریدور سیاست و اقتصاد عبور می‌کند. با تکیه بر این دو محور باید زمینه و زمانه را برای امیدآفرینی و تغییر فضای عمومی جامعه فراهم آورد. گو اینکه به نظر می‌رسد گروه تازه به همه کرسی‌های قدرت رسیده، مسیر دیگری را می‌پیماید و به هیچ روی توجهی به آن‌چه گفته آمد ندارد.»

 

عراق به کدام سو می‌رود؟

جعفر بلوری، امروز در یادداشتی برای «کیهان» نوشته است: « انتخابات عراق چرا پیچیده شد؟ عراق به کدام سو می‌رود؟ میزان مشارکت در انتخابات چرا پایین آمد؟ بخشی از این پیچیدگی، ریشه در دل تاریخ دارد. وضعیت اقتصادی بدی که مردم این کشور در آن قرار دارند در کنار متعدد بودن بازیگران خارجی صحنه سیاسی این کشور نیز از جمله دلایل پیچیده شدن وضعیت در عراق و مشارکت ضعیف در انتخابات آن است. کارشناسان اتفاق نظر دارند وضعیت اقتصادی و امنیتی حاکم بر این کشور در میزان مشارکت ضعیف موثر بوده و مردمی که سال‌ها بخش‌های زیادی از کشورشان در‌ اشغال ‌تروریست‌های آدمخوار بوده، و با ‌ترس و وحشت و سختی زندگی کرده‌اند، بیش از این نمی‌توانند ناکامی‌ها را تحمل کنند. ده‌ها سال قبل از داعش، دیکتاتورها بر این کشور حکومت می‌کردند، دیکتاتورهایی که با کودتا قدرت را قبضه کرده و تمام امور سیاسی و اقتصادی کشور را، نه در راستای تامین منافع ملی که در راستای تامین منافع شخصی و تامین و تقویت قدرت هزینه کرده‌اند. از زمان سقوط صدام نیز این کشور با اشغال آمریکایی‌ها روبه‌روست. طبیعی است چنین کشوری با بحران‌های پیچیده و مشکلات عدیده اقتصادی و امنیتی درگیر باشد و باز هم طبیعی است، مردمانش، به هر شکلی که شده، این نارضایتی را نشان دهند.

«چارلز کورزمن»، اندیشمند آمریکایی که در حوزه «جامعه‌شناسی انقلاب» اثرات خواندنی از خود بجا گذاشته، پیچیدگی‌های موجود در بطن جامعه به‌ویژه در شرایط غیرعادی و حساس را، در تحلیل اوضاع آن جامعه، برجسته و مهم می‌داند. وقتی کشوری شرایطی مثل شرایط امروز عراق را دارد و هر روز در گوشه‌ای از آن، تجمع، انفجار و تیراندازی و کشتار صورت می‌گیرد، اوضاع اقتصادی مطلوبی ندارد و... یعنی شرایط عادی نیست و پیچیده است. تحلیل چنین جامعه‌ای نیز پیچیده و به قول «کورزمن» پیش‌بینی تحولات آینده آن نیز سخت است. شاید پاسخ دادن به این سؤال که «عراق به کدام سو می‌رود؟» به دلیل همین پیچیدگی‌ها، دشوار باشد اما چند موضوع خیلی شفاف و روشن است. ادامه حضور‌ اشغالگران آمریکایی در این کشور، وضعیت عراق را وخیم‌تر خواهد کرد. چرا؟ بخوانید:

یک مورد- فقط یک مورد نشان دهید- آمریکا کشوری را به هر نامی‌ اشغال کرده و آن کشور، سرنوشت وخیمی ‌پیدا نکرده باشد. نزدیک‌ترین مثال برای این ادعا، وضعیت امروز افغانستان است. آمریکایی‌ها آیا غیر از این بود که اعلام کردند، برای بهبود شرایط این کشور و مبارزه با ‌تروریسم (طالبان) وارد افغانستان شده‌اند؟! غیر از این است که، پس از 20 سال‌ اشغالگری، همان شبه‌نظامیانی که می‌گفتند برای نبرد با آنها وارد افغانستان شده‌اند بر این کشور مسلط شده‌اند؟!

به‌دلیل همان پیچیدگی‌هایی که بالا‌ اشاره کردیم، پیش‌بینی تحولات آتی عراق کمی ‌دشوار است اما پیش‌بینی وضعیت این کشور در صورت ادامه حضور‌ اشغالگران آمریکایی، کار سختی نیست: «ادامه وضع موجود»، خوش‌بینانه‌ترین پیش‌بینی است که ادامه‌ اشغالگری برای مردم عراق را به‌دنبال خواهد داشت. اینکه چه جریانی در عراق روی کار بیاید به هیچ‌کس جز خود عراقی‌ها مربوط نیست اما باید متوجه بود که گاهی، یک انتخاب غلط می‌تواند، تبعات جبران‌ناپذیری داشته باشد. حذف عامل وضع نامطلوب، مهم‌ترین راه برای بهبود آن وضع است و ادامه اختلافات و چنددستگی‌ها نیز، مهم‌ترین مانع برای حذف این عنصر نامطلوب از عراق است.»

 

تحولات جدید درمورد مذاکرات هسته‌ای

کوروش احمدی، دیپلمات بازنشسته امروز در «شرق» نوشته است: «  مصاحبه اخیر آقای خطیب‌زاده، سخنگوی وزارت خارجه، حاوی نکته‌ای مهم بود و آن اینکه ایشان دوشنبه مؤکدا تأکید کرد که «مذاکرات برای تبعیت همه از برجام است و قرار نیست متن جدیدی و توافق جدیدی مذاکره بشود». این تأکید مؤکد اگر بازتاب نظرات دولت سیزدهم باشد که قاعدتا باید چنین باشد، از چند جهت حائز اهمیت است: اول اینکه برجام مورد قبول دولت سیزدهم بوده و قرار است همین که هست حفظ و احیا شود و همه طرف‌ها از آن تبعیت کنند. دوم اینکه «تبعیت همه از برجام» معلوم نیست با «قانون اقدام راهبری برای لغو تحریم‌ها» سازگار باشد؛ چراکه در بند 7 این قانون از «رفع کامل تحریم‌ها ازجمله هسته‌ای، نظامی، حقوق‌بشری و امثال آن» سخن رفته است. درحالی‌که می‌دانیم برجام تنها قرار بود ناظر بر رفع تحریم‌های مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران باشد. سوم اینکه اگر قرار بر حفظ همین برجام موجود باشد، معنی آن می‌تواند این باشد که رویه‌ای که طی شش دور مذاکرات در بهار گذشته در وین مبنای کار بود، رویه درستی بوده و قرار نیست رویه متفاوتی مبنای کار قرار گیرد. در این صورت می‌توان احتمال داد که مذاکرات به نحو سابق ادامه خواهد یافت و دور بعدی دور هفتم خواهد بود و «یک پلتفرم جدید» قرار نیست مبنای کار قرار گیرد. در چنین صورتی، مذاکرات از نقطه‌ای که متوقف شد از سر گرفته خواهد شد و در این صورت امکان تسریع در کار وجود خواهد داشت. در این صورت، توپ در زمین آمریکا خواهد بود تا نیات واقعی خود را آشکار کند و نشان دهد ‌‌آیا واقعا به گونه‌ای مثبت و سازنده و بدون طرح مسائل نامربوط حاضر به پیشبرد کار خواهد بود یا خیر. البته اظهارات مقامات ما هنوز عاری از تناقض نیست. مثلا این سخن روز سه‌شنبه آقای خطیب‌زاده مبنی‌بر تأکید ایران بر رفع «تمامی تحریم‌ها» و «اخذ تضمین» در این رابطه‌ با سخن روز دوشنبه ایشان در مورد احیای برجام موجود هماهنگ نیست. مسئله مهم دیگر در مورد اینکه «توافق جدیدی» در دستور کار نیست، برمی‌گردد به قانون INARA، یعنی «قانون بررسی توافق هسته‌ای با ایران» که در مارس 2015 با محوریت عناصر ضد ایرانی در کنگره آمریکا تصویب شد و دولت آمریکا را ملزم به ارائه هر توافقی با ایران به کنگره به‌منظور بررسی با امکان «رد» آن توسط کنگره کرد. در جریان یک رأی‌گیری رویه‌ای در سپتامبر 2015 مشخص شد که همه 54 سناتور جمهوری‌خواه به اضافه چهار سناتور دموکرات با برجام مخالف‌اند و چون جمهوری‌خواهان نتوانستند از سد فیلی‌باستر (آبستراکسیون) بگذرند و مهم‌تر چون نتوانستند به  حد نصاب 64 رأی برای وتوی مخالفت رئیس‌جمهور با مصوبه احتمالی علیه برجام برسند، از INARA کاری برنیامد و تنها در این مرحله بود که برجام برای دولت آمریکا نهایی شد. 

در غیر این صورت برجام می‌توانست از اساس شکل نگیرد. اکنون چون INARA همچنان معتبر است، بحث بر سر این است که آیا هرگونه توافقی در وین باید در چارچوب آن قانون به کنگره ارسال شود یا خیر. دولت و اکثر دموکرات‌های کنگره می‌گویند که اگر همان برجام قبلی عینا احیا شود، نیازی به ارسال توافق به کنگره نخواهد بود. اما شماری از جمهوری‌خواهان و فعالان دست‌راستی مدعی‌اند که در هر صورت توافق احتمالی در وین باید برای بررسی به کنگره ارسال شود. با این حال، اگر تغییری هرچند اندک در توافق برجام وارد شود، بعید است دولت بایدن بتواند از تقدیم آن به کنگره شانه خالی کند. تحول مهم دیگر در روزهای گذشته، حدس و گمان‌هایی است که درمورد تیم مذاکره‌کننده ایران مطرح است. در این مورد شاید اظهارات آقای دکتر امیر‌عبداللهیان تکلیف را روشن کرده باشد. ایشان گفته است: «تیمی که در وزارت خارجه این موضوع را دنبال خواهد کرد با مدیریت معاونت سیاسی وزارت امور خارجه و با مسئولیت مستقیم وزیر امور خارجه خواهد بود». این سخن می‌تواند به این معنی باشد که اولا امور برجام در وزارت خارجه ماندنی است و ثانیا ظاهرا آقای باقری کنی رئیس تیم جدید خواهد بود. با توجه به ماهیت فنی و حقوقی مذاکرات، امید است از نفرات و تجربیات تیم قبلی، به‌ویژه آقای عراقچی، در مذاکرات پیش‌رو که به خاطر حفظ منافع ملی برخوردی ملی و فراجناحی با آن لازم است، استفاده بشود.»

 

شروع کردن؛ بهتر از تماشاگر بودن

امیررضا واعظ‌آشتیانی فعال سیاسی اصولگرا امروز در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته است: «آقای رئیس‌جمهور، لزوم سالم‌سازی و ایمن‌سازی فضای مجازی و تکمیل و راه‌اندازی شبکه ملی اطلاعات را یک ضرورت دانستند و به این نکته که دشمنان به فضای شخصی و اطلاعاتی مردم و کشور هجمه آورده‌اند و غفلت در این زمینه از هیچ دستگاهی پذیرفتنی نیست، اشاره کردند. سخن رئیس‌جمهورکاملا ملی است و ما باید بپذیریم که فضای مجازی، امروز مرکز تاخت‌وتاز عده‌ای چه از بُعد سیاسی و چه تخلفات و ناهنجاری‌های متعدد که وجود دارد، شده است و دشمنان ما هم این موضوع را خوب می‌دانند. اینکه ما بی‌تفاوت و تماشاگر باشیم و بگوییم صیانت از این موضوع نقض آزادی است، درحالی است که خیلی از کشورها این نظارت‌ها را با ادبیات خاص خود دارند و این‌طور نیست که رها شده باشد. اما گاها برخی افراد اظهارنظرهایی می‌کنند که یا صفر و یا صد است. اما ما هنوز یاد نگرفتیم در مورد مطالب و مسائلی که به امنیت ملی یا به فرهنگ و اخلاقیات کشور صدمه می‌زند یا مرکز تاخت‌وتاز مسائل سیاسی و اقتصادی می‌شود، سکوت کنیم و تماشا کنیم و اسمش را هم آزادی بگذاریم! اتفاقا ما یک فضای ملی نیاز داریم و خیلی از کشورها فضای ملی برای خود درست کرده‌اند و این‌طور نیست که فکر کنیم ما تنها داریم این کار را می‌کنیم. چین که یک کشور بسیار وسیع و به لحاظ اقتصادی و شرایط سیاسی در سطح جهان بسیار متفاوت است، نظارت‌هایی در این قضایا دارد. اینکه ما سکوت کنیم و ژست آزادی‌منشی بگیریم و همه چیز را در لوای آزادی تعریف کنیم ولنگ‌و‌بازی سیاسی است ضمن اینکه مسائل فرهنگی خودمان را به دست یک گروه و جریان می‌سپاریم.  تماشاگر بودن و سکوت در قبال کشورهایی که علاقه‌مند هستند از این فضا برعلیه فرهنگ و کشور ما استفاده کنند، منطقی نیست. لذا فرمایش رئیس‌جمهور منطقی است و حتی باورم این است که در حد شعار نماند و این موضوع پیگیری و عملیاتی شود تا یک سالم‌سازی مناسب داشته باشیم. باید سالم‌سازی‌هایی داشته باشیم و آزادی‌هایی هم در همین موضوع باشد. از اینکه چرا عده‌ای از این موضوع می‌ترسند و هراس دارند و خود را پشت محدودیت‌های اجتماعی پنهان می‌کنند، اطلاعی نداریم. واقعا یک عده چه هدفی را دنبال می‌کنند که حاضرند ارزش‌ها و یکسری داشته‌هایمان بالاخص درحوزه فرهنگی از دست برود ولی ژست و قیافه آزادمنشانه به خودمان بگیریم که اصلا نه با آزادی همخوانی دارد و نه با فضای انقلابی کشور. فلذا برداشتم بر این است که آقای رئیس‌جمهور این وعده خود را عملیاتی کنند. البته اگر بناست کاری در این زمینه انجام دهیم، قطعا باید زیرساخت‌ها، تکنیک‌ها، تاکتیک‌ها و بسترها به لحاظ فنی فراهم شود و به این موضوع اعتقاد دارم که بدون این زیرساخت‌ها نمی‌توانیم به یکباره وارد شویم و به این موضوع نیاز داریم. درحقیقت در این زمینه هر زمانی که شروع کنیم، مهم است. شروع کنیم چون شروع کردن بهتر از این است که تماشاگر باشیم.»

 

شکست دموکراسی از مردم سرخورده

علی موسوی خلخالی امروز در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته است: « فارغ از برنده یا بازنده، انتخابات عراق پیام‌های روشنی داشت. اول از همه روشن کرد که جامعه تا چه اندازه سرخورده است تا آنجا که حتی اگر آزادترین انتخابات هم برگزار شود، که شد، باز هم شهروند عادی عراقی حاضر نیست پای صندوق رای برود. ... اگر بخواهیم میزان مشارکت را از تعداد واجدین شرایط رای دادن در نظر بگیریم در می‌یابیم که چیزی در حدود 27درصد از مردم تنها در انتخابات شرکت کردند.  سطح پایین مشارکت، جدای از اینکه هشدار جدی به سیاستمداران و دولتمردان عراقی است، هشداری جدی‌تر به جامعه سیاسی، جامعه مدنی و کلیت فضای اجتماعی-سیاسی عراق است. به این معناست که مردم آن‌قدر ناامید و سرخورده هستند که حتی وقتی جماعتی از خودشان نامزد انتخابات می‌شوند یا حتی کسانی که تظاهرات میدانی اکتبر 2018 را مدیریت می‌کردند، نامزد می‌شوند باز هم حاضر نیستند به آنها رای دهند. ...  اگر لایه‌های زیرین سطوح سیاسی- اجتماعی عراق را بررسی کنیم در می‌یابیم که این سرخوردگی‌ها در عین اینکه بر آمده از واقعیت میدان سیاسی-اجتماعی عراق هستند، بازگو‌کننده ضعف‌ها و عقب‌افتادگی‌های سیاسی-اجتماعی عراق نیز هست. اول، جامعه مدنی فعالی نیست که پویایی و نشاط آن نبض حرکت‌های اجتماعی-سیاسی را به دست گیرد و بتواند مردم را تا پای صندوق رای مدیریت و هدایت کند. دوم، جامعه سیاسی آن‌قدر ضعیف است که هنوز نمی‌تواند درک کند چه می‌خواهد و چه باید بکند تا به خواسته‌اش برسد. ... وقتی که از مردم می‌پرسید شما با چه مخالف هستید که پای صندوق رای نمی‌روید، خیلی ساده جواب می‌دهند: «نماینده‌های مجلس همه دزدند، وضعیت برق، آب، خدمات شهری و... را ببین! در انتخابات شرکت کنیم که همین وضعیت ادامه یابد؟!» در حالی که این واقعیت را درک نمی‌کنند که مبارزه با فساد کار دستگاه قضاست، جمع‌آوری زباله‌های شهری کار شهرداری است، رفع معضل برق کار وزارت برق است و آنها به پای صندوق رای می‌روند تا نماینده‌ای را انتخاب کنند تا آن نماینده، هم قانونگذاری کند هم نماینده‌های دولتی را تعیین کند که قرار باشد خواسته‌های آنها را عملی کند. چهارم، همچنان این تفکر اشتباه وجود دارد که تغییر باید در چهره‌ها شود نه در عملکرد، در حالی که اگر عملکرد تغییر کند و به سمت اصلاح پیش رود دیگر فرقی نمی‌کند که چه کسی در کدام اداره در راس کار باشد. اتفاقی که برای عادل عبدالمهدی افتاد، مردم خواستار سقوط دولت او شدند بدون اینکه به عملکرد او نگاهی بیندازند. در عراق، مثل بسیاری از کشورها، آلمان الگوی پیشرفت است، در آلمان آنگلا مرکل 18 سال صدراعظم ماند چون عملکردش درست بود، در حالی که اگر عملکردش مناسب نبود مردم با رای خود او را تغییر می‌دادند. در عراق این واقعیت درک نمی‌شود. برای همین به اذعان قاطبه سیاستمداران و ناظران سیاسی حکمرانی در عراق بسیار سخت است. سرخوردگی اجتماعی-سیاسی در عراق را در لایه‌های بالایی حاکمیت نیز مشاهده می‌کنید. خانواده اکثر مقامات عراقی در عراق نیستند، غالبا در کشورهای دیگر ساکنند که در دوران رژیم بعث مجبور به مهاجرت به آن کشورها شده بودند، در حالی که وقتی از آنها پرسیده می‌شود چرا خانواده‌های‌تان را به کشور نمی‌آورید پاسخ می‌دهند چون هیچ افقی پیش رو نیست و نمی‌دانیم در آینده چه خواهد شد.  سرخوردگی شدید اجتماعی-سیاسی و ناامیدی از آینده سبب شده تا وضعیتی به وجود‌ آید که حتی نماد دموکراسی از کارکرد بیفتد. صندوق رای صرفا تبدیل به ابزاری شود که مانند خیابان خلوت صرفا جایی سریع برای رسیدن به مقاصد باشد. چنین وضعیتی خطرناک است که اگر درک نشود و برای حل آن به ‌طور جدی کاری انجام نشود، می‌تواند پیامدهای ناخوشایندی در پی داشته باشد.»


 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها