تحلیل از چپ و راست؛

بحران‌های جدید

کد خبر: 1100581

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

بحران‌های جدید

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

باز هم شوخی با کرونا!

روزنامه جمهوری اسلامی امروز در یادداشتی نوشت: «یک هفته از وعده وزیر بهداشت دولت سیزدهم که گفت «دو هفته دیگر جشن پیروزی بر کرونا را برگزار می‌کنیم» گذشت ولی نشانه‌ای که بتوان با استناد به آن احساس کرد به پیروزی بر کرونا نزدیک شده‌ایم دیده نمی‌شود. در کشوری که تعداد جان‌باختگان روزانه آن در اثر کرونا بالای 200 نفر است و مبتلایان روزانه آن بالای 10 هزار نفر است و هر روز هزاران نفر بستری می‌شوند، چگونه می‌توان اوضاع را نزدیک به پیروزی بر کرونا دانست؟

این سوال مربوط به آمار رسمی اعلام شده توسط خود وزارت بهداشت است که عده‌ای ازجمله خود مسئولین این وزارتخانه معتقدند آمار واقعی بیش از اینهاست. حتی اگر به همین آمار اعلامی وزارت بهداشت اعتماد کنیم، بهیچوجه نمی‌توان کشور را در حال نزدیک شدن به پیروزی بر کرونا دانست. بنابراین سخن آقای وزیر به شوخی با کرونا بیشتر شباهت دارد.

برای آحاد ملت ایران، باعث خوشحالی است که شاهد پیروزی بر کرونا باشند. اگر وزیر بهداشت بتواند وعده خود را محقق کند، حتماً باید تشویق شود و نام او در تاریخ بهداشت کشور به عنوان یک انسان موفق به ثبت برسد.

آنچه موجب نگرانی است اینست که چون وزیر بهداشت دولت دوازدهم نیز وعده‌های زیادی می‌داد که محقق نمی‌شدند و مردم بشدت نسبت به او بدبین می‌شدند، وعده‌های وزیر جدید هم در اذهان مردم تداعی‌کننده همان روش سلف او تلقی می‌شود. این، خوبست که مسئولین بهداشتی به مردم امید بدهند ولی اگر امیددادن‌ها به واقعیت نپیوندند، مردم اعتماد خود به آنان را از دست می‌دهند.

نکته بسیار مهم اینست که وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا برخلاف وظیفه‌ای که برای جلوگیری از ایجاد زمینه‌های انتقال کرونا برعهده دارند در برابر کسانی که تلاش کردند 60 هزار نفر از هموطنان ایرانی برای راه‌پیمائی اربعین به عراق بروند، نایستادند. بعداً معلوم شد تعداد مسافران رسمی اربعین 80 هزار نفر بودند و در زمان بازگشت مشخص شد 180 هزار ایرانی به شکل‌های مختلف به عراق رفته و در راه‌پیمائی اربعین شرکت کردند. این جمعیت، در چند مورد در معرض انتقال ویروس کرونا قرار می‌گیرند که خود راه‌پیمائی، حضور پرتجمع در حرم‌ها، تجمع در مرزها و فشردگی در هواپیماها و اتوبوس‌ها ازجمله آنهاست. افزایش تعداد مبتلایان به کرونا از عوارض طبیعی این تجمعات بی‌حساب و کتاب است کمااینکه یکی از مسئولین بهداشتی خوزستان نسبت به این موضوع هشدار داد و گفت در جریان بازگشت زائران اربعین فاجعه‌ای بزرگ در راه است.

انتظار این بود که وزیر بهداشت به عنوان مسئول اصلی سلامت مردم و جامعه، اولاً در برابر تصمیم نادرست اعزام زائران به راه‌پیمائی اربعین می‌ایستاد و ثانیاً به جای وعده پیروزی بر کرونا، نسبت به در راه بودن موج ششم هشدار می‌داد. تا زمانی که مرگ و میر کرونائی به صفر نرسد و ابتلا به این ویروس ریشه‌کن نشود، نمی‌توان سخن از پیروزی بر کرونا به میان آورد.»

 

آرامش ایران و سه بحران جدید بین‌المللی

محمد یوسفی امروز در سرمقاله «ابتکار» نوشته است: «با گذشت حدودا دو ماه از شروع به کار دولت ابراهیم رئیسی، جمهوری اسلامی دست‌خوش تحولات زیادی شده است؛ افزایش سرعت واکسیناسیون، تلاش برای کنترل بازارهای مالی، دوراهی برجام، معاهده شانگهای، به قدرت رسیدن طالبان و حواشی جدید آذربایجان و رزمایش مشترک این کشور در مرز ایران و خبر بین‌المللی احتمال افزایش قیمت سوخت و انرژی، از مهم‌ترین تحولات ماه‌های اخیر بوده‌اند‌.

آنچه در بدو شکل‌گیری دولت ابراهیم رئیسی قابل توجه بود، سخن وی در رابطه با کمک امدادهای غیبی به دولت او بود؛ چیزی که در عمل به دلیل چیدمان تحولات محیطی ملی و بین‌المللی احتمال وقوع آن وجود دارد. استفاده از فرصت و آزادسازی واکسیناسیون، کمرنگ شدن کرونا در ماه‌های پیش رو و بحران سوخت در اروپا، در کنار تحولات زیست محیطی آن قاره و بحران سوخت انگلستان و پیش‌بینی نفت صد دلاری، همگی زنجیره‌هایی در کنار هم هستند که می‌توانند به بحران کسری بودجه دولت سیزدهم کمک کنند. اما آنچه در کنار این شانس و تحولات بین‌المللی اهمیت پیدا می‌کند، نحوه تعامل و برخورد هوشمندانه مسئولان دولت وی با این تحولات است. به راستی برنامه ما برای افزایش قیمت نفت و کمبود سوخت و انرژی در اروپا چیست؟ آیا قرار بر آن است با این احتمالات غره شویم و مذاکرات برجام را دست‌کم بگیریم؟! یا با افزایش صادرات، قطعی مضاعف برق و گاز را به مردم تحمیل کنیم؟ چرا که این یکی از مهم ترین نگرانی های نگارنده در خصوص چالش های ماه‌های آینده ایران است؛ مورد بعدی که در حال تبدیل شدن به یک بحران است، تحولات قره باغ است؛ حواشی‌ای که موجب حضور نظامی یک اتحاد مشترک المنافع در خاک ایران شده است. این تجربه تنها معطوف به مرزهای شمال غرب ایران نبوده، بلکه بیانات حاشیه برانگیز همسایه جدید ایران در شرق نیز همچنان در یک ابهام و نگرانی جدی وجود دارد. برخورد دستگاه سیاست خارجه دولت رئیسی و رفتار متعادل آن وزارت خانه با قدرت‌های عرصه بین‌المللی و همسایگان مختلف ایران، نیازمند دقت نظر و هوشمندی بیشتری است، چرا که هر قدم نامناسب در شرایط حساس کنونی، به صورت مستقیم بر بحران‌های حل نشده مردم خواهد افزود.

مورد آخر سرنوشت برجام است؛ با به تعویق افتادن سرنوشت برجام، این ابهام‌ و انتظار بزرگ تنها بر التهاب بازارهای مالی و افزایش قیمت دلار در سال آینده خواهد انجامید، انتظار می‌رود با اقدامات هوشمندانه در این جهت اقدامات کافی صورت گیرد و همزمان با افزایش احتمالی قیمت نفت، بهبود وضعیت کرونا با رفع موانع در جهت بهره‌وری بیشتر اقتصاد ایران و امنیت بیشتر برای سفره مردم بکوشیم.»

 

چرایی یک دستور

 کمال احمدی امروز در یادداشتی برای «کیهان» نوشته است: «چشم بادامی‌های کره‌ای با این همه امتیازاتی که از جانب کشور ما دریافت کردند مهمانان نمک‌نشناسی بودند و طی دهه اخیر دو بار زیر پیمانشان با ملت ایران زدند. اینان که بیش از هفت میلیارد دلار پول ما را سه سال است به دستور ارباب آمریکایی‌شان بلوکه کرده و سودش را می‌خورند حالا به دستور همان ارباب و این بار با هدف جلوگیری از رشد تولید داخلی کشورمان به دنبال واردات کالاهای مصرفی خود به ایران هستند. این اتفاق نشان می‌دهد تحریمهای آمریکا در دوره بایدن کاملا هوشمندانه دنبال می‌شود و آنها هر جا ببینند تحریمها سبب پویایی و بالندگی ایرانی‌ها می‌شود بلافاصله معافیتی اعمال می‌کنند تا مانع از رشد توان ما شوند. در همین موضوع لوازم خانگی و در طول سه سالی که شرکتهای دوقلوی کره‌ای در ظاهر بازار ما را رها کرده‌اند تولیدکنندگان داخلی توانستند رشد بالایی کسب کنند تا حدی که طبق گفته فعالان این صنعت، ایران در وسایل مهمی مانند تلویزیون، اجاق گاز، ماشین لباسشویی، ماشین ظرفشویی و یخچال به خودکفایی رسیده و ارزش صادرات لوازم خانگی ما در سال 99 از 140 میلیون دلار فراتر رفته است و امسال احتمالا به بیش از این رقم خواهد رسید. آمریکایی‌ها که این شرایط رو به رشد صنعت لوازم خانگی ما را دیدند بلافاصله دست به کار شده و به نوکردست به سینه کره‌ای‌شان فرمان دادند با استفاده از معافیت 90روزه، محصولات ال‌جی و سامسونگ را در ازای پول بلوکه شده ایرانی‌ها به آنجا بفرست تا با یک تیر دو نشان بزنند؛ هم مانع از رشد تولیدات ایرانی شده‌اند و هم ما را از دستیابی به پولهایمان محروم کرده‌اند.

در این شرایط، رهبر فرزانه و هوشمند انقلاب با یک دستور کوتاه نقشه آمریکایی‌ها را خنثی کردند و ضمن حمایت از تولیدکنندگان داخلی خواستار ممنوعیت ورود کالاهای کره‌ای به داخل کشور شدند.این اقدام هوشمندانه که با استقبال وسیع کارگران، تولیدکنندگان و فعالان واقعی صنعت داخلی همراه شد در عین حال جیغ بنفش کاسبان تحریم و مخالفان رشد تولید ایرانی اعم از داخلی و خارجی را درآورد. هر چند در این میان، برخی دلسوزان نیز نگرانی‌هایی را مطرح کردند که در این باره نکاتی را یادآور می‌شویم:

1- ممنوعیت ورود کالاهای مشابه داخلی صرفا محدود به ایران نیست و در سایر کشورها نیز بنابرشرایطشان رخ داده است. ... 2- برخی افراد نگرانند که با این ممنوعیت و در نبود شرکت‌های کره‌ای بازار لوازم خانگی ما مثل بازار خودرو دچار انحصارشده و رقابت از بین می‌رود. در یادداشت قبلی پاسخ این نگرانی داده شد که «اولا حتی حامیان دوقلوهای کره‌ای در ایران هم خلاف این نگرانی را می‌گویند. ... ثانیا مگر در خود کره جنوبی انحصار تولید لوازم خانگی در اختیار دو شرکت سامسونگ و ال‌جی نیست؟ چطور انحصار در آنجا خوب است و اینجا بد؟!» ثالثا طی روزهای اخیر گزارش‌های متعددی منتشر شد که نشان می‌داد سالانه یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار لوازم خانگی به صورت ته لنجی و کوله بری وارد کشور می‌شود که همین امر نشان می‌دهد بازار اصلا در انحصار تولید کنندگان داخلی نیست و این کالاهای قاچاق هستند که در بازار ما جولان می‌دهند. 3- نکته به حقی که بسیاری از دلسوزان مطرح می‌کنند اینکه تولیدکنندگان لوازم خانگی باید قدرشناسی خود نسبت به دستور رهبری را در عمل نشان دهند و ضمن ارتقای کیفیت محصولاتشان موضوع کاهش قیمت را به طور جدی دنبال کنند. ... 4- دستور رهبری مبنی بر ممنوعیت ورود کالاهای کره‌ای یک فرمان واضح و غیر قابل خدشه‌ است و لذا بایستی همگان اعم از دستگاههای عمومی دولتی و غیردولتی به شکل جدی آن را اجرا کنند. اینکه عده‌ای به بهانه ته لنجی، کوله‌بری و یا شوتی به دنبال دور زدن این دستور باشند عملا در حال خیانت به عموم مردم، کارگران و تولیدکنندگان ایرانی هستند و طبیعی است در این شرایط دستگاههای اطلاعاتی و قضایی باید ضمن شناسایی خائنان آنها را به مجازات برسانند.»

 

احیای غیرضرور و خسارت‌بار!

علی فریدونی، عضو هیئت‌ علمی و رئیس اسبق سازمان جهاد کشاورزی خراسان در یادداشتی که «شرق» منتشر کرده نوشته است: « آقای رئیسی در معرفی کابینه به مجلس و همچنین در جریان سفر اخیرش به یاسوج، از احیای مجدد جهاد سازندگی سخن گفته است! این در حالی‌ است که بخش کشاورزی، از زمان اداره کل فلاحت (۱۳۰۹) تا سال ۷۹ که آخرین ادغام در این بخش صورت گرفت، حداقل 10 بار دچار قبض و بسط شده است!‌ (حتی در اواخر دهه ۴۰ این وزارتخانه به چهار وزارت تقسیم شده بود!). اینکه این‌همه تحول و تطور در بخش کشاورزی نشانه اهمیت این بخش است یا بستری برای ایجاد پست‌های جدید برای نورچشمی‌ها، بر ما معلوم نیست! با تولد نهاد انقلابی جهاد سازندگی بعد از انقلاب و تماس این نهاد با روستاییان و کشاورزان، به‌تدریج در‌صدد انجام خدمات کشاورزی نیز برآمد؛ اما چون وظایفی در این زمینه بر عهده‌شان نبود، کم‌کم به‌ صورت عرضی، بخشی از وظایف وزارت کشاورزی به این نهاد محول شد (گندم دیم، تأمین علوفه و مراتع عشایری و...)؛ اما چون این کار نیز با مشکلات زیادی همراه بود؛ بنابراین در سال ۶۶ به‌ سوی انحلال وزارت کشاورزی رفتند؛ ولی خوشبختانه مجلس موافقت نکرد! اما پیگیری موضوع تا سال ۷۹ ادامه یافت تا نهایتا در دی‌ماه ۷۹ هر دو وزارت منحل و وزارت جدیدی به‌ نام جهاد کشاورزی تشکیل شد. ای‌ کاش رئیس جمهور دلایل ادغام دو وزارت جهاد سازندگی و کشاورزی را مطالعه و سپس از احیای جهاد سازندگی سخن می‌گفت! از دلایل اصلی ادغام؛ تفکیک وظیفه عرضی بین این دو دستگاه بود که باعث اصطکاک و سایش منابع انسانی و ‌هدر‌رفتن منابع مالی درخور‌توجه می‌شد. این دو وزارتخانه در حالی مدعی تولی‌گری بخش کشاورزی بودند که هیچ‌کدام وظایف کامل را در اختیار نداشتند!؟ با ادغام این دو وزارتخانه، جهاد کشاورزی عملا کل وظایف بخش کشاورزی را برعهده گرفت و در منابع مالی و انسانی صرفه‌جویی درخور‌توجهی صورت گرفت. ضمن اینکه دو نیروی موازی و گاهی متقابل نیز هم‌جهت شده و راندمان کار افزایش یافت. آنچه آقای رئیسی به دنبالش است، وظایف عمران و توسعه روستایی است؛ وظایفی که یک‌ سال پس از ادغام، از وزارت جهاد کشاورزی منتزع و به وزارت راه و ترابری، نیرو، مسکن‌ و شهر‌سازی و... واگذار شد. به عبارت دیگر الان وزارت جهاد کشاورزی، صرفا وظایف بخش کشاورزی و صنایع وابسته به آن را برعهده دارد و هیچ‌یک از وظایف جهاد سابق را عهده‌دار نیست. کلمه جهاد هم که باقی‌ مانده، شاید به‌ خاطر ملاحظاتی غیر از مسائل فنی است! اگر رئیس محترم دولت می‌خواهد جهاد سازندگی را احیا کند، باید مجددا وظایف مذکور را از وزارتخانه‌های فوق منتزع کند که البته با عوارضی همراه خواهد بود! زیرا با انجام این کار احتمال تحریک تعصبات بخشی در دستگاه‌های دیگر و بالطبع لطمه‌خوردن‌شان وجود دارد! جهاد سازندگی در سال ۵۸ برای عمران و آبادانی روستاها (به جای وزارت تعاون و امور روستاها) ایجاد و با موفقیت‌های خوبی نیز همراه بود. به‌ طوری‌ که براساس آمارها اکثر روستاها از نعمت آب و برق و بهداشت برخوردار شدند! اینک جای سؤال است که این جهاد سازندگی جدید می‌خواهد چه کار کند!؟ اگر هدف، اشتغال نیروهایی موسوم به جهادی‌های جدید است که آن امری علی‌حده‌ است! اما اگر هدف از تشکیل مجدد جهاد سازندگی، جلوگیری از مهاجرت روستاییان یا بازگشت آنها از شهر است؛ به ضرس قاطع می‌توان گفت «این امر میسر نیست!؟» زیرا آنچه باعث مهاجرت روستاییان از روستا به شهرها شده بود، فقدان درآمد کافی بود. درآمدی که با ساختن جاده و حمام و مدرسه حاصل نمی‌شود! برعکس اگر به بخش کشاورزی عموما و وزارت کشاورزی خصوصا توجه شود، به نحوی‌ که آنها بتوانند درآمد روستاییان را افزایش دهند، طبیعی‌ است که آنها هم از روستاها نخواهند رفت (و حتی برمی‌گردند!) و جاده و حمام و مدرسه و... را نیز خودشان می‌سازند. با عنایت به‌ مراتب فوق و نظر به وضعیت بودجه‌ای دولت ناشی از تحریم‌ها، احیای جهاد سازندگی به‌ صلاح نبوده و حتی ممکن است باعث تعارضات جدید و مع‌الاسف دور و تسلسل شود! البته اگر هدف استفاده از نیروی جوانی دانشجویان و طلاب در ارائه خدمت به روستاییان باشد، می‌توان از طرح اردوهای عمران ملی در اوقات فراغت این نیروها و به‌ویژه در سه‌ماهه تابستان، استفاده کرده و هیچ ضرورتی به تأسیس وزارتخانه‌ای جدید با هزینه‌های سربار نیست! بنده به‌عنوان کسی‌ که پروژه ادغام را در بزرگ‌ترین و درعین‌حال حساس‌ترین استان کشور با ۳۰ شهرستان و منطقه با موفقیت و بدون هیچ تنشی اجرا کردم، تجربه‌ام را از سر صدق و صفا تقدیم کردم. من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم/ تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.»

 

تلاطم شمال ارس را با پایگاه نظامی ایران آرام کنید

فخرالدین عباس‌پور امروز در یادداشتی برای روزنامه «جوان» نوشته است: «بزرگ‌ترین موهبت ایران، خوش‌بینی نسبت به تأسیس یک واحد سیاسی جدید پس از فروپاشی شوروی با نام یکی از استان‌های ایران بود. ایران می‌توانست، به دلیل سبق اطلاق تاریخی این نام، به نواحی مرزی‌اش در سازمان‌های بین‌المللی همانند پرونده مقدونیه اعتراض کند و مانع استفاده این جمهوری تازه تأسیس از نامی شود که کوچک‌ترین ارتباط با آن نداشت و صرفاً بنا بر امیال افسران عثمانی در ۱۹۱۸ باب شده بود. به هر حال این خوش‌بینی چندان دوام نیاورد و به تدریج نشانه‌های زیادی از سیاست‌های ضدایرانی بروز کرد. اما دیپلماسی جمهوری اسلامی به دلایل متعدد، این ناسپاسی‌ها را که در قالب سیاست‌های ضد شیعی، ضد تمامیت ارضی و حتی امنیت ملی بروز می‌کرد به چشم اغماض نگریست. تأسیس قرارگاه اطلاعاتی برای ترور دانشمندان هسته‌ای، پرواز پهپاد‌های رژیم صهیونیستی به داخل ایران، بمباران مواضع حشدالشعبی که بنا به گزارش شهید ابومهندس از خاک باکو به پرواز درآمده بودند، و در نهایت سرقت اسناد هسته‌ای و انتقال آن به اسرائیل از طریق همین کشور، تنها بخشی از فهرست بلندبالای اقدامات ضد ایرانی این رژیم دیکتاتوری است که در هشت سال گذشته (۹۲-۱۴۰۰) نادیده گرفته شد. ... تاکنون تهران بار‌ها به زبان دیپلماسی از باکو خواسته که در مرز‌های رسمی خود باقی بماند. در مقابل الهام علی‌اف نه تنها سیونیک (زنگزور) بلکه ایروان را نیز بخشی از به اصطلاح «اراضی تاریخی» کشور خود اعلام کرده است. در ترمینولوژی سیاسی باکو، عبارت «اراضی تاریخی» معنایی مشخصی دارد و شامل بخشی‌هایی از ایران و ارمنستان نیز می‌شود. این بدان معنا است که علی‌اف و گفتمان فعلی، اگر در قدرت باشد، هر زمان که فرصتی دست دهد رفتاری مشابه صدام حسین در پیش خواهد گرفت. آن‌ها ظاهراً این فرصت را فعلاً در برابر ارمنستان به دست آورده‌اند، ولی ایران می‌داند که اگر سکوت کند، فردا سودای دیگری صورت خواهد بست. کمااینکه اصولاً اشاره‌ای به این «مالیخولیا» در سخنرانی هفته گذشته علی‌اف مشهود بود و موجب اعتراض گسترده آذری‌های ایران شد. ... اما آنچه که تا امروز از سوی جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته ماهیتی بازدارنده و نمادین داشت. ایران از طریق کانال‌های مختلف پیام خود را به حکومت بادکوبه رسانید و تلاش کرد از مجاری صلح آمیز مسئله را حل کند. با این وجود، تصمیم دیروز آنکارا-باکو برای رزمایش مشترک و تصمیم حکومت باکو مبنی بر اعمال محدودیت‌های جدید بر کامیون‌های ایرانی (ممنوعیت عبور و مرور در شب) نشان می‌دهد که پیام‌های سیاسی ایران به درستی ادراک نشده است و علی‌اف همچنان به دنبال رودرویی است. اگر از این زاویه به مسئله بنگریم، ممکن است ترتیبات سیاسی و امنیتی دیگری نیز علیه کشورمان اتخاذ شود که دامنه آن بسی گسترده‌تر باشد. در این صورت ایران چاره‌ای جز جلب نظر و اجازه ارمنستان برای ایجاد نوعی پایگاه در استان سیونیک ندارد. جمهوری اسلامی ایران برای پیشبرد اهداف استراتژیک خود باید بتواند به نوعی تکیه‌گاه در آن سوی ارس دست پیدا کند و ضمن استقرار نیروی نظامی، تضمین پایدارتری برای حفظ ژئوپلیتیک منطقه به دست آورد. البته برای کسب چنین موقعیتی، رایزنی‌های گسترده با برخی دولت‌های منطقه لازم است که باید از سوی نهاد‌های متولّی پیگیری شود در هر صورت به نظر می‌رسد این شیوه راه‌حلی بهتر از مانور‌های دائمی در جنوب ارس است. ما با شمال ارس بیگانه نیستیم و حضور ما موازنه‌گر و تعدیل‌کننده سویه‌های جنگ‌طلبانه سایر بازیگران خواهد بود.»

 

رزمایش ماجراجویانه ترکیه!

جعفر گلابی، روزنامه نگار امروز در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: «بیانیه ارتش ترکیه مبنی بر برگزاری یک رزمایش مشترک با آذربایجان در مرزهای ارمنستان و نخجوان هرچند برنامه‌ریزی شده است ولی نشان می‌دهد که تنش‌ها و برخی حوادث در هفته‌های اخیر در روابط ایران و آذربایجان اتفاقی نیست و از زمینه‌ها و برنامه‌های احتمالی چند کشور خبر می‌دهد. کاملا طبیعی است که ایران نسبت به این اقدامات و برنامه‌ها و تحرکات به‌شدت حساس باشد و در مقابل آنها موضع سخت بگیرد. متاسفانه بلند‌پروازی‌های اردوغان و سودای بازگشت به اقتدار عثمانی، ترکیه را به ماجرا‌جویی‌های خطرناک سوق داده است و اگر نبود که بعد از هر ترک‌تازی آنکارا فورا به مواضع قبلی خود بازگشته و برخی از برنامه‌های خود را به تعلیق درآورده است هر آینه این کشور در انواع بحران‌های خارجی غوطه‌ور می‌شد و آسیب‌های فراوان می‌دید. به نظر می رسد در حال حاضر  این کشور علنا به تحریک آذربایجان پرداخته خیال خوشه‌چینی چند جانبه از چالش‌های موجود در قفقاز را در سر می‌پروراند. ترکیه می‌خواهد ضمن تضعیف هرچه بیشتر ارمنستان راهی استراتژیک و امن به آذربایجان باز کند و از این طریق اگر اوضاع بر وفق مرداش پیش رفت گامی به سمت شکل‌دهی آذربایجان بزرگ بردارد و زمینه را برای توسعه نفوذ و حتی تغییر برخی از مرزهای جغرافیایی منطقه آماده سازد. این خیال‌های باطل و مسأله‌ساز دقیقا به میزان ضعف احتمالی همسایه شرقی ترکیه یعنی ایران بستگی دارند. اگر ترکیه احساس کند که اشتغالات تهران امکان متوقف کردن برنامه‌های او را سلب نمی‌کند گام‌های بیشتری برخواهد داشت و در این راه از نشان دادن چهره گستاخ خود استنکاف ندارد. اما با همه مشکلاتی که ایران دارد ظرفیت‌های چالش‌برانگیز ترکیه هم کم نیست. ایران تا کنون از نفوذش در جمعیت میلیونی علویان ترکیه استفاده نکرده است، به گروه‌های سرسخت کرد مخالف آنکارا مجال تحرک علیه همسایه غربی نداده است، نسبت به سفر‌ها و سرمایه‌گذاری‌های عظیم ایرانیان در ترکیه موانعی به‌وجود نیاورده و حملات این کشور به شمال عراق و سوریه را مورد غمض‌عین قرار داده است، اگر بنا به سوء‌استفاده از موقعیت‌ها باشد و ملاحظه  اهداف مخرب اسرائیل در ایجاد تشنج در منطقه نشود ایران از اهرم‌های فشار زیادی برای ایجاد عقلانیت در همسایگان خود برخوردار است. موضوع برگزاری یک مانور مشترک پس از مانور ایران یک کار تحریک‌کننده و عملی است و مانند قرائت شعر خالی از ادبی نیست که اردوغان در مناسبتی خواند و چون خشم ایرانیان را دید به نوعی رفع و رجوعش کرد. مانور نظامی در نزدیکی خاک ایران و در مناطق مناقشه‌برانگیز به‌نوعی نزدیک شدن به شعله‌های آتش است. اگر ترکیه این مانور را لغو نکند معنایش این است که می‌خواهد چالش موجود را ادامه دهد. چنین اراده‌ای به‌جز نفع اسرائیل برای کشورهای منطقه خصوصا کشورهای مسلمان خسارت‌بار و چه بسا پشیمان‌کننده باشد. اما حوادث در نزدیکی مرزهای شمالی این واقعیت را برای تصمیم‌گیران در داخل کشور تبیین می‌کند که اندکی غفلت و اشتغال به جغرافیای دور تا چه حد می‌تواند استحکام و امنیت تاریخی مرزهایمان را با خطر مواجه کند و بیگانگان را به طمع بیندازد. اصل، ایران است، اساس حفظ سانتیمتر، سانتیمتر جغرافیای کشور و دور کردن تهدیدها از همه هموطنان است. با مردم و جذب قلوب آنها و نمایش حضور واقعی‌شان در صحنه‌های سیاسی و اجتماعی همه برنامه‌های آشکار و پنهان مدعیان دور و نزدیک به‌هم خواهد خورد. نیروهای مسلح چون مستظهر به حمایت مردم باشند شاداب و سرزنده و پرانگیزه کوچکترین تهدیدها را در نطفه خفه خواهند کرد.»

 

ایران سر میز مذاکره خواهد نشست؟

محسن جلیلوند، در یادداشتی که «آفتابی یزد» منتشر کرده نوشته است: «این روزها بحث مذاکرات و احیای دوباره برجام داغ است به همین منظور باید گفت اصلا مشخص نیست که ایران پای میز مذاکره بنشیند یا خیر، چون فعلا آقای امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه گفته است هنوز وقت داریم برای مذاکره کردن. از طرف دیگر اگر قرار باشد مذاکره‌ای هم انجام شود باید دید قرار است مذاکره بر سر چه چیزی باشد؟ فرانسوی‌ها اعلام کرده‌اند که برنامه موشکی ایران هم باید جزو مذاکرات باشد. از طرف دیگر آمریکایی‌ها هم مسائل دیگری مطرح کردند بنابراین مهم است که بدانیم در صورت مذاکره قرار است مذاکرات حول چه محوری صورت بگیرد؟

مسئله دیگری که خیلی مهم است این است که کدام نهاد داخلی قرار است این مذاکرات را بر عهده بگیرد. چون مدتی شورای عالی امنیت ملی مذاکرات را انجام می‌داد، بعد به وزارت امور خارجه واگذار شد حالا باز هم بحث این مطرح است که مذاکرات باز هم به شورای عالی امنیت ملی سپرده شود و در چنین شرایطی مسلما موضوع مذاکرات محکم‌تر پیگیری خواهد شد چون قرار است یک مجموعه فرا قوه‌ای آن را پیگیری کند. با این همه به نظر می‌رسد در حال حاضر تیم آقای باقری به عنوان معاون وزیر امور خارجه روی این موضوع کار می‌کنند با این تفاسیر به نظر میرسد تیم جدید یک تیم متفاوت از تیم‌های قبل خواهد بود. باز هم در چنین شرایطی مهم است که مسئولیت مذاکره‌کننده ارشد را چه کسی بر عهده خواهد گرفت؟ من فکر نمیکنم اشخاصی مثل آقای جلیلی به عنوان مذاکره‌کننده ارشد معرفی شوند چون غربی‌ها با این افراد و نوع مذاکره آن‌ها آشنایی دارند. با این همه دستاوردهای تیم جدید خیلی بیشتر از تیم‌های قبلی است بنابراین در صورتی که درست عمل کنند می‌توانند نتایج بهتری به همراه داشته باشند. من فکر می‌کنم به احتمال قوی آقای باقری به عنوان مذاکره‌کننده ارشد معرفی شود، ایشان تجربه کافی برای این موضوع را دارند، البته توانایی یک موضوع دیگر است که در حین مذاکرات مشخص می‌شود که ایشان توانایی لازم برای این کار را دارند یا خیر؟»

 

 

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها