محمدرضا اخضریان در یادداشت اختصاصی برای فردا؛
صدا و سیما و ابرچالش ها
محمدرضا اخضریان کاشانی در یادداشتی نکاتی را درباره رئیس جدید رسانه ملی یادآور شد.
گروه سیاسی فردا: مشروح این یادداشت به شرح زیر است:
رهبری انقلاب، حکم انتصاب آقای دکتر پیمان جبلی به عنوان ریاست رسانه ملی برای پنج سال آینده را ابلاغ نمودند. حکمی که جبلی را دارای چند ویژگی ممتاز برای چنین جایگاهی برمی شمارد:
صلاحیت دینی و انقلابی
تخصص و تجربهی طولانی در مدیریتهای سازمان صداوسیما
آگاهی از ماهیت و عملکرد و وظائف رسانهی ملی
همین مختصات و اعلام آنها از سوی رهبری هم برای امیدواری میلیونها ایرانی کافیست هم برای افزایش توقعات از آینده رسانه ملی.
توقعاتی که چند وجه برجسته داشته و پیچیدگی های آن را دوچندان می کند:
دانشگاهی برای ارتقاء سطح آگاهی و معرفت عمومی
آوردگاهی برای مقابله با امواج خصمانهی تحریف و تفتین
آسایشگاهی برای بهرهمندی چشم و دل همگان از جلوههای زیبائی و هنر
قرارگاهی برای پراکندن امید و نشاط در فضای عمومی کشور
تصور چنین مجموعه ای در واقع تجسم یک میدان جنگ است که فرماندهی آن در عین تلاش برای پیروزی هم باید همه را امیدوار نگه دارد، هم بانشاط و هم نسبت به مهمترین مبانی ارزشی آن ارتقای دانش و بینش دهد.
چنین انتظاری از یک مجموعه پیچیده جز با وجود یک نگرش درست و برنامه جامع و مدیرانی کاربلد و نیروی انسانی ورزیده و تجهیزاتی مناسب ممکن نیست. تجربه ای که قریب به چهل سال است به تدریج فراگرفته ایم اما هنوز به درستی به کار نبسته ایم.
راز این توانایی در درک صحیح از چالش های گذشته، برنامه ریزی دقیق، تخصص گرایی و شایسته گزینی کامل و شجاعت در عمل است و در قالب اقداماتی روشن امکانپذیر است:
ارتقاء سرمایهی انسانی
رشد کیفی برنامهها
بهرهگیری از ابتکار
تلاش شبانهروزی
بهرهمندی از طرحهای بلندمدت و ناتمام دورهی گذشته
چنین سازمانی است که توانایی و قابلیت های متعددی داشته پرچمدار عرصه راهبری فرهنگ و جامعه خواهد شد و نقش های مورد انتظار را محقق خواهد کرد:
هدایت فرهنگی
تقویت روحیه و احساس هویت ملی و انقلابی
ترویجِ سبک زندگی اسلامی- ایرانی
افزایش همبستگی ملی
برای دکتر جبلی آرزوی سربلندی دارم و نکاتی که یکماه پیش درباب صداوسیما نوشته و منتشر نموده بودم به رسم هدیه مسوولیت تقدیم ایشان و همکارانشان و همه سیاستگذاران رسانه ملی می کنم.
صدا و سیما و ابرچالش ها
بیش از سه ماه از تاریخ انقضای حکم پنجساله ریاست آقای دکتر علی عسگری بر صداوسیما می گذرد و تاکنون خبری در خصوص تمدید یا تغییر حکم ایشان به گوش نرسیده و تنها به صورت جسته وگریخته شابعاتی مطرح می شود.
پنجساله دوره علی عسگری در شرایطی خاتمه یافت که نه چهره های جریان انقلابی از او رضایت دارند، نه منتقدان صداوسیما و نه مخالفان آن. شرایط رضایتمندی عامه مردم هم متفاوت از گزینه های فوق نیست.
در این نوشتار نه بنای نقد عملکرد دکتر علی عسگری دارم نه امکان آن را و چالش های پیش روی صداوسیما را نیز فراتر از رییس آن می دانم و معتقدم علی عسگری مدیر ضعیفی نبوده اما هرکسی جای او باشد یا بیاید هم بدون توجه به چالش های بنیادین سازمان کاری متفاوت نخواهد کرد و پنج یا حتی ده سال مدیریت را به همین شکل سپری خواهد کرد.
در باب مهمترین چالشها طبعا نظر و رویکرد متخصصان رسانه صائب تر است اما به عنوان یک مخاطب از یکسو و یک علاقه مند به پژوهش رسانه و نیز یک همکار که بخشی از زندگی خود را در سازمان سپری نموده چند چالش برجسته سازمان صداوسیما را یادآور می شوم و معتقدم بدون حل این چالش ها تفاوتی میان علی عسگری با دیگران نخواهد بود.
در این باب دو تذکر نیز لازم است:
یکی اینکه چالش های ذیل تمام چالش های موجود نیست بلکه اولویت سرفصل های مورد نظر است.
دوم اینکه برای تمام چالش های ذکر شده راهبرد و راهکار وجود دارد که نیازمند عزم برای اصلاح است.
بر این اساس مهمترین چالش ها به قرار زیر است:
1- چالش فلسفه رسانه : دانشگاه یا شهربازی
رسانه ملی هنوز نتوانسته فلسفه وجودی مناسبی برای خود تعریف کند. صداوسیما مدام در حال الاکلنگ میان دانشگاه و شهربازی است و تکلیف خود را نه با اهدافش روشن کرده نه با سیاست هایش و نه مخاطبانش.
صداوسیما هنوز نمی داند یک دانشگاه است که باید برنامه های آموزشی و تربیتی را به صورت جذاب به مخاطبان عرضه کند یا یک شهربازی است که باید در ضمن بازی، مخاطبان خود را آموزش داده یا تربیت کند. نتیجه این وضع مدیران، سیاست ها و محصولاتی است که تکلیف روشنی ندارند.
2- رسانه ملی یا روابط عمومی نظام
صداوسیما هنوز نمی داند باید نقش یک رسانه ملی را ایفا کند و محتوایش برایند اندیشه ها و نیازهای یک ملت باشد یا نقش روابط عمومی نهادهای نظام را ایفا کرده و به توضیح و نوجیه رفتارها و اقدامات نهادهای نظام بپردازد. نتیجه این ابهام عقب ماندگی از نقش رسانه ای و افتادن در ورطه روزمرگی و تضعیف نقش پرسشگری از زبان ملت و عرضه محتوا به تناسب نیازهای جامعه و تبدیل شدن به دستگاه توجیه نهادهای نظام است.
۳- مشکل قانونی انحصار
یکی از اصول نیازمند بازنگری در قانون اساسی اصل مرتبط با مدیریت صدا و سیماست که علاوه بر مالکیت، تصدی و مدیریت رسانه ملی را در انحصار نظام در آورده است در حالی که حکمرانی رسانه ای نه به مالکیت نیاز دارد و نه به تصدی گری رسانه که تجربه موفق آن را در سراسر دنیا دیده ایم. در عین حال هم می توان مالکیت رسانه را منحصر به نظام دانست هم ضرورتی به مدیریت یا تصدی فرایند تولید و تامین محتوا توسط نظام نباشد. این رویکرد حتی نیاز به تغییر قانون اساسی نیز ندارد و می توان با تغییر الگوهای مدیریت سازمان به سرعت آن را متحول نمود.
4- چالش سرمایه اجتماعی
چالش اعتماد به رسانه منحصر به رسانه های ایران نبوده و چالشی عمومی در همه رسانه هاست اما رسانه های گوناگون با اتخاذ تدابیر ارتقای سرمایه اجتماعی آن را به کمترین میزان ممکن می رسانند. رسانه ملی فاقد چنین تدبیری است که حاصل آن دورتر شدن از قلب جامعه و نغییر جایگاه اعتباری از گزینه نخست به گزینه های بعدی است. کم توجهی به امور عمومی و مسایل مورد بحث و تاخیر در مواجهه با چالش های رسانه ای، ایفای نقش توجیهی برای رخدادهای تلخ ملی و کمبود دیدگاه های متنوع در مواجهه با پدیده ها و... از جمله زمینه هایی است که سرمایه اجتماعی را به چالش می کشد.
۵- سنگینی ساختاری و نیروی انسانی
کمتر کسی است که باور داشته باشد سازمان صداوسیما یک سازمان چابک است. کندی در تحلیل رویدادها و مواجهه با پدیده ها و تعدد نیروی انسانی به نسبت تولیدات و محصولات جلوه آشکار صداوسیما برای همگان است که آن را دچار سنگینی نموده است در حالی که سازمان های رسانه ای مشابه در کشورهای مختلف در مقایسه نسبت محصول و شبکه و نیروی انسانی رویکرد کاملا متفاوتی عرضه نموده اند. سازمان برای پویایی به سبک سازی ساختار خود نیاز مبرم دارد... هر چند انجام چنین کاری در کوتاه مدت امری نزدیک به محال به نظر برسد.
۶- تعدد بدون تکثر
رسانه ملی ترکیبی از تعداد کثیری شبکه تلویزیونی و رادیویی با محتوایی گاه واحد و گاه مشابه است که دچار همپوشانی ملال آوری در محتوا و کارکرد هستند. یک برنامه را می توان همزمان در چند شبکه دید و شنید و چندین شبکه تنها به تکرار برنامه هایی اختصاص دارد که قبلا از شبکه های دیگر هم پخش و بازپخش شده است. یا موضوعاتی در شبکه هایی پرداخته می شود که در شبکه تخصصی دیگری نیز مورد بحث است و تفاوت روشنی میان تقسیم بندی های شبکه ای دیده نمی شود. رسانه ملی دچار تکثر بدون تنوع است. بدین معنا که یک موضوع در چند شبکه با یک رویکرد و گاه حتی یک گروه کارشناس مورد توجه قرار می گیرد.
۷- چالش بودجه
حاکمیت رویکرد دولتی بر رسانه در هر سطحی باشد آن را با چالش های دیوانسالاری دولتی روبرو می سازد. اگر دولت با رسانه همراهی داشته باشد اندکی بار مشکلات را کمتر نموده و اگر دچار چالش ارتباطی باشند مشکلات بودجه به سرعت نمایان می شود بویژه زمانی که خود آن دولت نیز دچار بحران مالی باشد. این شرایطی است که صداوسیما در آن گرفتار است و راهکارهای درون زای مالی هم در آن پاسخگوی نیازها نبوده و تفاوتی میان دوره های گشایش و تنگنا دیده نمی شود. نتیجه آن روشن است؛ شرایطی که اکنون در آن گرفتار شده و بودجه سازمان به جای تولید محصول مناسب هزینه حقوق کارکنان می شود. امروز دچار سازمان رسانه ای هستیم که کارکنانش حقوق می گیرند تا کارمند سازمان بمانند نه آنکه محتوای مناسب یا در حد نیاز تولید کنند.
8- عدم برنامه محوری راهبردی
صداوسیما به شکلی آشکار فاقد یک نقشه راه هدف محور و قابل ارجاع در حوزه های گوناگون است. این امر طبعا به معنای نداشتن یک کتاب مفصل شامل اهداف و سیاست ها و برنامه ها نیست که قطعا آن را در قالب های مختلف آماده و چه بسا به زیور طبع نفیس هم آراسته اند. منظور از نبود برنامه و نقشه راه قابل ارجاع، فقدان یک مسیر مشخص حرکت از نقطه صفر برای رسیدن به یک یا چند هدف روشن در هر معاونت، هر شبکه، هر گروه و هر برنامه است. کنداکتور سازمان در مجموع یک ۲۴ ساعت مشخص نیست کدام هدف را چند واحد ارتقا داده یا کاهش می دهد. ارزیابی ها کمی و مبتنی بر تولید دقیقه و ساعت است نه اثرسنجی اهداف و اصلاح تولید و پخش. وضعیتی که سازمان را با روزمرگی مفرط مواجه ساخته و از نقش دانشگاه یا حتی شهربازی دور کرده است.
9- آنتن سالاری
از هر کنشگر رسانه ای صف اول رسانه ملی بپرسید اولویت تان چیست؟ خالی نماندن آنتن را جرء نخستین اولویت های خود می داند. این اولویت یابی که از آن به "تب آنتن" هم می توان یاد کرد با لحاظ مجموعه مختصات مدیریتی پیش گفته رهاوردی جز محافظه کاری و توسعه تقلیدسالاری و انبوه برنامه های مشابه و تقلیدی از شبکه های جهانی نداشته است. وابستگی به آنتن، مدیران را از تفکر راهبردی و حرکت بر مدار نقشه راه بازداشته به تهیه کننده محوری و ایجاد گروه های کارپرداز تولیدی سوق داده که برای رساندن برنامه به آنتن در زمان مقرر هم ضوابط تولید و پخش را کمرنگ می کنند هم به تولید رانت و انحصار دامن می زنند هم از اهداف سازمان دورتر می وند. نتیجه آن تکرار فرایند تبدیل نیروهای انقلابی وارد شده به سازمان به ماشین تولید برنامه های کم ارزش و پرانتقاد است که چالش مستمر نیروهای انقلاب بوده است.
10- سرمایه سوزی
رسانه ملی یکی از بزرگترین تولید کنندگان سرمایه معنوی در کشور است. تعداد برندهای تولیدی سازمان در طول زمان اگر کمتر از شرکت ها و سازمان های بزرگ نباشد قطعا کمتر هم نیست. روزانه و سالانه تعداد عناوین برنامه ها، مجریان، هنرمندان و کارشناسان تبدیل شده به برند ویژه به حدی است که اگر نظم و سازمانی بر مدیریت این برندها وجود داشت ارزش افزوده اقتصادی آنان را می شد میلیاردها تومان قیمت گذاری کرد. تبدیل یک فیلم یا سریال یا یک بازیگر یا مجری به یک برند برجسته فرایندی است که به سادگی حاصل نمی شود اما صداوسیما این سرمایه های معنوی –و مادی- خود را به سادگی و با روش های گوناگون به هدر می دهد. یک محاسبه سرانگشتی از تعداد پیروان مجریان و بازیگران محبوب در شبکه های مجازی و درآمد اقتصادی حاصل تبلیغات آنان برای فهم جنبه مادی این سرمایه کافیست. در حالی که نه به ارزش مادی و درآمدزایی این سرمایه کمترین توجهی می شود و نه به ارزش معنوی آن و نقشی که آن برند بر سرمایه اجتماعی سازمان دارد.
سخن گفتن از چالش های رسانه ملی و بالتبع راهکارهای رفع آنها قطعا در این مجال نمی گنجد و البته دستم هم به جایی نمی رسد. پس امیدوارم یک نفر که دستش می رسد به اهلش برساند... شاید اثری ولو اندک داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید