ماجرای شهادت امام موسی صدر بدست قذافی از زبان رفیق‌دوست

کد خبر: 1099321

وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس، عامل پیروزی انقلاب و همچنین جمهوری اسلامی مقابل رژیم بعث صدام را حضور مردم ارزیابی کرد و گفت: مردم از همه به انقلاب مومن­‌تر هستند و با مقاومت آنها، فرماندهان دست خدا را در جنگ دیدند.

ماجرای شهادت امام موسی صدر بدست قذافی از زبان رفیق‌دوست

 مرور مهم‌ترین رویدادهای دفاع هشت ساله مردم ایران در برابر حمله دشمن بعثی از زبان سرداران و فرماندهان این رویداد بزرگ خواندنی‌تر به نظر می رسد. به ویژه آنکه راوی برخی از این رویدادها؛ اولین وزیر سپاه پاسداران باشد و در سخت‌ترین شرایط برای جنگی نابرابر مسئول تامین تسلیحات و تجهیزات و مهمات شود. «محسن رفیق دوست» در مرور خاطرات خود، بیش از هر مفهوم دیگری، یاری خدا و مقاومت مردم را عامل شکست دشمنان می‌داند و معتقد است،  اگر توانستیم از شرایطی به دشواری جنگ برای خود پل پیروزی بسازیم، می‌توانیم در عرصه‌های دیگر کشور هم موفق شویم. گفت و گوی تفصیلی خبرگزاری ایرنا را با نخسین وزیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می‌خوانیم.

معرفی و پیشنهاد شما به عنوان مسئول پشتیبانی سپاه از سوی چه کسی بود و چرا مورد مخالفت نخست وزیر دوران جنگ قرار گرفت؟

دو هفته پس ازپیروزی انقلاب اسلامی، گروهی به رهبری شهید «محمدمنتظری» در پی تشکیل نهادی به نام گارد انقلاب بودند که به یکباره دیدیم امام به آقای لاهوتی حکمی دادندکه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را زیر نظر دولت موقت تشکیل دهد. گروهی از اعضای شورای انقلاب که از جلسه شورا به مدرسه علوی آمده بودند یعنی شهید بهشتی، شهید مطهری، مقام معظم رهبری، شهید باهنر و مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی به من گفتند که امام دستور تشکیل سپاه را داده‌اند و شما به این نهاد بروید. به محل تشکیل سپاه رفتم و چون راننده امام و مسئول مدرسه علوی بودم؛ همه با من آشنایی داشتند؛ برگه کاغذی برداشتم و نوشتم؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد، سپس نام خودم را نوشتم و به حاضران هم گفتم نام خود را بنویسند. در همان جلسه من به عنوان تدارکات سپاه انتخاب شدم و تا سال ۶۱ این سمت را داشتم که در این سال به عنوان وزیر سپاه انتخاب شدم.

در قانون اساسی تنها نهاد انقلابی که ماندگار شد؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. از اواخر سال ۶۰ زمزمه‌های تعیین تکلیف سپاه و تشکیل وزارت سپاه در کمیسیون‌های تخصصی مجلس و کمیسیون دفاع مطرح بود. پس از طرح این زمزمه‌ها روزی به کمیسیون دفاع مجلس رفتم که ریاست آن با دکتر حسن روحانی بود، به وی گفتم شما در حال بررسی تشکیل وزارت سپاه هستید و وزیر آن هم من خواهم بود و کسی جز من در سپاه نیست. در اساسنامه مصوب مجلس نظرات بنده هم لحاظ و سپاه دارای سه رکن هم تراز شد؛ فرماندهی، نمایندگی ولی فقیه و وزیر. بدون حضور هیچ یک از این سه جلسه شورای فرماندهی رسمیت نداشت. پس از تصویب قانون، بنده به صورت رسمی از سوی سپاه معرفی شدم اما آقای موسوی مخالف بود و می‌گفت هرکسی جز رفیق دوست.

اگرچه از نظر مشی سیاسی با مهندس موسوی موافق نبودم اما مشکلی هم وجود نداشت. ایشان دو نفر دیگر؛ مرحوم فاکر و مرحوم ایرانی را هم معرفی کرده بود اما سپاه اصرار داشت که بنده حضور داشته باشم. بالاخره در یک جلسه‌ای با حضور مقام معظم رهبری(رییس جمهوری وقت)، مهندس موسوی و بنده این موضوع حل شد. مهندس موسوی نگرانی دودستگی در دولت بود و آقا (رهبری) تاکید داشتند که جز ایشان (رفیق دوست) کاندیدایی وجود ندارد و شما ایشان را معرفی کنید و رفقیدوست هم قول می‌دهد که سراغ جنگ برود. پس از این معرفی اختلافات در دولت بالا گرفت، گروهی که با مهندس موسوی مشکل داشتند به امام (ره) نامه نوشتند و ایشان هم تاکید کردند هرکس نمی‌تواند در دولت بماند، استعفا دهد اما بلافاصله به من پیغام دادند که تو استعفا نده و به دنبال مسئولیت خود در جنگ باش. تا سال ۶۷ وزیر سپاه بودم و پس از پذیرش قطعنامه، از وزارت کنار رفتم و با نظر مقام معظم رهبری مسئول بنیاد جانبازان شدم.

شما پیش از انقلاب سابقه نظامی داشتید؟

سابقه نظامی نداشتم اما سابقه چریکی در کشورهایی مانند فلسطین را داشتم، جزو مبارزان تقریبا مسلح بودم.

در طول جنگ کشورهای مختلفی مانند کره شمالی و لیبی و سوریه با انگیزه‌های مختلفی به ایران کمک کردند، کدام کشور بیشترین کمک را در دوران دفاع مقدس به ایران کرد؟

در ابتدای جنگ و حضور سپاه در جبهه، با همان اسلحه‌های ژ۳ جنگیدیم اما پس از مدتی تصمیم گرفتیم که اسلحه بخریم. اولین سلاح‌های خریده شده برای سپاه سال ۵۸  بود. درگیری‌هایی در سیستان بلوچستان، کردستان و گنبد وجود داشت و بنده از مرحوم «یاسر عرفات» ۵۰۰ آرپی جی۷ و دو هزار قبضه کلاشینکف خریدم. تجربه نشان داده بود که برای نیروهای ما ژ۳ سلاح خوبی نیست و سنگین است و کلاشینکف بهتر است. کشورهای بلوک شرق درپاسخ به درخواست خرید سلاح ما یا اعلام می کردند که دیر گفتید و ما سلاح‌ها را به عراق فروختیم یا اعلام می‌کردند که شوروی اجازه فروش سلاح را به ما نمی‌دهد. در این میان دو کشور سوریه و لیبی به ما کمک کردند تا بوسیله این کشورها سلاح خریداری کنیم. کره شمالی هم به صورت مستقیم با ما ارتباط داشت. پارت‌های اول سلاح‌ها با حضور بنده و هیاتی از نظامیان لیبی یا سوریه معامله می‌شد و سپس کشتی‌های ما آن‌ها را حمل می‌کرد. در سفری که به بلغارستان داشتم؛ رییس جمهور آن کشور گفت که دو هفته پیش از شروع جنگ «طاها یاسین رمضان» معاون صدام، به من گفته بود که به ایران حمله خواهیم کرد و شوروی کاملا در جریان این موضوع است. سه روز قبل از آغاز حمله عراق به ایران، سفیر آمریکا در دیدار با نخست وزیر رژیم صهیونیستی اعلام می‌کند که در چند روز آینده هواپیماهای عراقی در آسمان منطقه پرواز خواهند کرد و در فرودگاه اردن فرود می‌آیند تا در حمله آتی، از پاسخ ایران در امان بمانند. این مستندات نشان می‌دهد که هر دو بلوک شرق و غرب از حمله صدام به ایران آگاهی داشتند.

آیا اطلاعات نظامی دشمن به راحتی در اختیار شما قرار می‌گرفت؟

خیر. اطلاعات نظامی و پایگاه‌های ایران از سوی هواپیماهای آمریکایی رصد شده و اطلاعات آن در اختیار عراق قرار می گرفت اما ما تنها به خودمان متکی بودیم. به همین دلیل در خلال جنگ زمانی که احساس نیاز شد؛ نخستین پهپادها را ساختیم و روی آن دوربین کار گذاشتیم و از آن استفاده کردیم.

شما روابط نزدیکی با معمر قذافی، رهبر پیشین لیبی داشتید. این دوستی از کجا شکل گرفت و قذافی چگونه راضی شد بخشی از نیازهای جنگی جمهوری اسلامی را تامین کند؟

پس از پیروزی انقلاب اول سوریه و بعد لیبی، جمهوری اسلامی را به رسمیت شناختند و هیات عالی رتبه‌ای از لیبی وارد ایران شد که دولت موقت با اکراه اجازه فرود هواپیما را داد. علت اکراه هم پرونده امام موسی صدر و نقش لیبی در آن بود. با اشاره مقامات بالا، بنده و شهید منتظری این هیات را به هتل بردیم و روز بعد هم به دیدار امام (ره) رفت. امام در آن دیدار به گرمی با نخست وزیر لیبی دیدار کردند اما تاکید هم داشتند که هرچه زودتر باید پرونده امام موسی صدر روشن شود. این اقدام بنده و شهید منتظری آغاز ارتباط من با لیبیایی‌ها بود. بلافاصله هم روابط سفارت برقرار شد. سفر دوم من به این کشور مصادف با زمان جنگ بود و ما از لیبی برای تامین سلاح کمک گرفتیم.

قدافی با رهبران جهان عرب مشکلی داشت؟

سیستم اداره لیبی از سوی قذافی متفاوت بود قذافی معتقد بود که کشور را باید کمیته‌های شهر و روستا و استان و در نهایت کمیته مرکزی اداره کنند. قذافی نمایش حکومت مردمی می‌داد اما یک دیکتاتوری کامل داشت و کمیته‌های مرکزی چیزی را اجرا می کردند که وی می‌خواست. قذافی معتقد بود که تمام دنیا باید با این شیوه اداره شود و از وجودکمیته‌های انقلابی متعددی در ایران خرسند بود و روزی که این کمیته‌ها جمع شد، وی با گلایه اعلام کرد که انقلاب شما منحرف شده است.

اشاره به پرونده امام موسی صدر شد؛ شما پس از ۴۳ سال این پرونده را چگونه ارزیابی می‌کنید و درباره‌ آن به چه نتیجه‌ای رسیده اید؟

نخستین باری که درباره پرونده امام موسی صدر با قذافی حرف زدم، به وی گفتم که اگر می‌خواهی با حزب الله لبنان ارتباط برقرار کنی، باید تکلیف پرونده امام موسی صدر را مشخص کنی. در دولت نهم و دهم که روابط ایران و لیبی تیره و این کشور عضو شورای حکام انرژی اتمی بود، به این کشور سفر کردم و در ملاقات با قذافی از وی خواستم که اختلافات را کنار گذاشته و در جلسه آینده شورای حکام به نفع ایران رای دهد که وی هم پذیرفت. در همان دیدار قذافی برای اولین بار درباره پرونده امام موسی صدر گفت که ما را به کشتن وی در لیبی متهم می‌کنند در حالی که او مهمان ما بوده و به دعوت من آمده بود. با این حال من(قذافی) پیشنهاد کمیسیونی پنج جانبه متشکل از ایران، لبنان، سوریه، لیبی و خاندان صدر دارم که چهار رای این کمیته به نفع شماست؛ این کمیته هر تصمیمی بگیرد و هر رایی جز اعدام قذافی دهد؛ من قبول خواهم کرد.

در آن دوران من پست دولتی نداشتم؛ این موضوع را به آقای لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت و آقای متکی وزیر امورخارجه اطلاع دادم اما پس از چند وقت از طرف دولت اعلام شد که اراده‌ای برای تمام بسته شدن این پرونده دیده نمی‌شود. بعد از مرگ قذافی و انقلاب مردم لیبی، یکی از دوستان من از سوریه؛ داستانی را تعریف کرد که در صورت صحت می‌تواند نشان دهد که قذافی امام موسی صدر را به شهادت رسانده است. این دوست من گفت که چند ماه پیش از دعوت قذافی از امام موسی صدر، در جلسه سه جانبه ای با حضور حافظ اسد رییس جمهور وقت سوریه، قذافی و امام موسی صدر، اهانت قذافی به امام علی(ع)، امام موسی صدر را عصبانی می‌کند به گونه که با مجله‌ای به دهان قذافی زده و جلسه را ترک می‌کند. استباط من این است که اگر چنین موضوعی صحت داشته باشد، با توجه به خوی قذافی ممکن است امام موسی صدر را به شهادت رسانده باشد.

لایه‌ها و رده های مختلف و چندگانه انسانی که مسئول تیم امام موسی صدر و همراهان ایشان بودند، همگی کشته شدند و هیچ آثاری از آن‌ها در دست نیست و تنها یک نفر که رییس امنیت لیبی بود و اکنون در زندان لیبی است از این موضوع اطلاعاتی دارد.

از لیبی چگونه موشک خریدید؟

در دوران مسئولیت وزارت سپاه تصمیم گرفتم به همراه هیاتی عالی رتبه از سپاه به لیبی سفر کنم. پیش از سفر در دیداری با آیت الله هاشمی، ایشان گفت که ما در برابر مردم خجالت زده هستیم، عراق تهران را بمباران می‌کند و کاری از دست ما ساخته نیست. اگر می‌توانی از سوریه یا لیبی موشک بگیر. پس از این دیدار، من خدمت رهبر انقلاب (رییس جمهور وقت) رسیدم و از ایشان خواستم برای حافظ اسد و قذافی نامه بنویسند که ایشان هم قبول کردند. در آن جلسه درخواست آیت الله هاشمی را به ایشان گفتم که تصریح کردند کار بسیار بزرگی است البته بعید می‌دانم انجام شود. در سفر به سوریه؛ اسد گفت که انبارهای موشک ما در اختیار مستشاران روسی است و من نمی‌توانم به شما موشک بدهم اما به قذافی سفارش خواهم کرد و نیروهای شما را هم در سوریه آموزش می‌دهیم. در ملاقات با نخست وزیر لیبی، جلود تهران را ام القرای اسلام خواند، من در این جلسه عصبانی شدم، روی میز کوبیدم و گفتم تهران بمباران است و شما باید به ما موشک دهید. در ملاقات با قذافی، روایت این عصبانیت مرا به او گفته بودند، در پاسخ درخواست من برای موشک، گفت موشک‌ها را به شرطی خواهد داد که یکی از آن‌ها به عربستان زده شود؛ من باید آن موشک‌ها را می گرفتم پس قبول کردم. با همین شیوه سه دوره و هر دوره ۱۰ موشک از قذافی گرفتیم و گفتیم فعلا برای زدن عربستان شرایط فراهم نیست! موشک اول را به پالایشگاه کرکوک و دومی را به بانک رافدین در بغداد زدیم که این موشک دقیقا به ساختمان این بانک اصابت کرد و بازتاب جهانی یافت. پس از آن بود که ایت الله هاشمی به من گفت که شما با آوردن این موشک‌ها به اسلام و مسلمین عزت دادی. ادامه موشک‌ها هم از کره شمالی خریده شد و بعد با مهندسی معکوس توانستیم موشک بسازیم.

برگردیم به جنگ و هفته دفاع مقدس، زمانی که جنگ آغاز شد؛ شما کجا بودید و چه می‌کردید؟

آخرین هواپیمایی که از فرودگاه مهرآباد پرواز کرد، هواپیمایی بود که من سوار آن بودم و به مقصد دمشق پرواز کرد. زمانی که فرودگاه دمشق پیاده شدیم؛ یکی از دوستان من آنجا اعلام کرد که عراق فرودگاه‌ها را بمباران کرده و فرودگاه مهرآباد هم بسته شده است. من آن موقع متوجه آغاز جنگ شدم. چند روز آنجا معطل شدیم و بعد یک فروند هواپیمای c-۱۳۰ ارتش از ایران آمد و سرانجام به تهران بازگشتم و از همان فرودگاه به دزفول و اهواز رفتم که دیگر وارد جنگ شده بودیم.

آیا در آن مقطع پیش بینی حمله عراق یا کشور دیگری را داشتید؟

قبل از پیروزی انقلاب سران عمده دنیا در کنفرانس گوادلوپ، تاکید کرده بودندکه اولا نباید اجازه دهیم انقلاب اسلامی پیروز شود و در صورت پیروزی هم باید آن را به شکست بکشانیم تا الگو نشود. از چند ماه قبل از حمله عراق به ایران هم در گزیده مطبوعات خارجی که برای ما ارسال می شد؛ مطالبی نوشته شده بود. برای مثال روزنامه گاردین، ارتش ایران و عراق را از نظر تسلیحات مقایسه کرده بود. چند تجاوز مرزی هم تا قبل از ۳۱ شهریور ۵۹ از سوی عراق انجام شده بود اما تصور نمی کردیم که انقلاب نوپای ایران با این حجم مورد حمله قرار بگیرد.

میزان آمادگی قوای ایران در زمان حمله صدام چه میزان بود؟

زمانی که صدام طناب توپ ۱۳۰ را در آغاز جنگ کشید؛ ادعا کرد که ۶ روز دیگر در تهران با شما گفت و گو خواهم کرد. از نظر محاسبات نظامی در دنیا ادعای درستی بود اما صدام به دو مطلب درباره ایران آگاه نبود؛  ایران رهبری داشت که بلافاصله پس از آن حمله نظامی عظیم عراق؛ آن را تشبیه به پرتاب سنگی از سوی دیوانه‌ای کرد که نتیجه آن را هم خواهد دید. موضوع دوم همان عاملی بود که برای اولین بار یک انقلاب را در جهان به پیروزی رسانده بود و آن حضور و قیام ملت بود. با وجود امکاناتی که صدام حسین فراهم کرده بود؛ قاعدتا خرمشهر باید یک ساعت مقاومت می‌کرد اما مردم خرمشهر ۳۴ روز مقاومت کردند و دشمن را نگه داشتند. همان عاملی که انقلاب را پیروز کرد؛ جنگ را هم پیروز کرد.

رژیم شاه همیشه مانور خاصی بر تسلیحات خریداری شده از غرب داشت، این تسلیحات تا چه اندازه کافی بود و چه موانعی در استفاده از آن‌ها وجود داشت؟

این تسلیحات در اختیار ارتش بود اما نه به آن اندازه که آن‌ها اغراق کردند. از سوی دیگر تمام تعمیرات ادوات استراتژیک چون هواپیما و هلی کوپتر بر عهده مستشاران نظامی آمریکا بود. خلبانان همان زمان هم می‌گفتند که وقتی مشکلی برای هواپیما پیش می‌آمد حتی اجازه ایستادن و نگاه کردن به تعمیرات را هم به ما نمی‌دادند. بخش عمده‌ای از خریدهای ایران مانند هواپیماهای اف ۱۴ و اف۱۶ را هم به جمهوری اسلامی تحویل ندادند. آنچه را هم که در اختیار داشتیم تنها برای مدت کوتاه ۵ ماهه کافی بود نه بیشتر.

اگر بخواهید سه عملیات سرنوشت ساز جنگ را نام ببرید؛ کدام‌ها خواهند بود؟

عملیات‌های فتح المبین، بیت المقدس و عملیات فاو از همه چشم‌گیرتر بودند. البته تمام عملیات در نوع خود بی‌نظیر بودند و به نظر من باید در کتاب‌های دانشگاهی دنیا به آن پرداخته شود اما این سه عملیات بسیار مهم بودند. تا قبل از عملیات فتح المبین، سپاه تنها سلاح سبک و تفنگ و تیربار داشت، در آن عملیات سپاه لشگر زرهی و توپخانه پیدا کرد که از عراقی‌ها به غنیمت گرفتیم. در عملیات بیت المقدس هم همین بود. در عملیات فاو قدرت عبور از اروند رود و سیستم عمل شده، بسیار مهم بود که در دانشگاه‌ها هم تدریس می‌شود. عملیات کربلای ۵ نخستین عملیاتی بودکه صددرصد با مهمات ساخت داخل و در حجم بسیار انبوه انجام شد و این مهمترین ویژگی عملیات کربلای۵ بود. زمانی که فرمانده تیپ عراقی به اسارت نیروهای ایران درآمد؛ اذعان کرد که آتشی که نیروهای ایرانی بر سر نیروهای عراقی ریختند، در جهنم هم نیست.

آیا لحظاتی در جنگ پیش آمده بود که بترسید یا ناامید شوید؟

شخص خود من در طول جنگ به این سبب که شخصیت متوکلی دارم؛ نترسیدم و ناامید نشدم اما در عملیات فاو زمانی که مدت حمله و دفاع از زمان پیش بینی شده بیشتر شد، فرماندهان به من اعلام کردند که با همین شرایط، سلاح و مهمات تا ۴۸ ساعت دیگر به اتمام خواهد رسید. در همان زمان هم یک کشتی مهمات بزرگ از چین خریداری کرده بودیم اما به دلیل قطع ارتباط، اطلاعی از زمان دقیق رسیدن آن نداشتیم. تصمیم گرفتم برای ده روز مهمات را تهیه کنم. از همان جا با وزیردفاع وقت سوریه تماس گرفتم و اعلام کردم که این مهمات را نیاز داریم و هواپیماهای ما تا شب باید این مقدار سلاح را بارگیری کنند. هماهنگی‌ها انجام شد و با فالکون به دمشق رفتم و کمتر از ۳۶ ساعت مهمات مورد نیاز عملیات را تهیه کردیم. از این جهت هرگز مایوس نمی‌شدم و هیچ کاری را غیرممکن نمی‌دانستم.

عملیات اصلی ایران کربلای چهار بود که متاسفانه شکست خوردیم. آقای هاشمی به منطقه آمد و به من گفت، محسن رضایی معتقد است که اگر رفیق‌دوست ظرف ۱۵ روز سه هزار قایق لاور و ۱۵۰ خشایار (نفربر) فراهم کند، کربلای ۵ انجام خواهد شد. این اتفاق با تمام ناممکنی روی داد و عملیات کربلای۵ هم انجام شد.

در ابتدای جنگ برای بازدید از منطقه به کرمانشاه رفتم، شهید پیچک از فرماندهان جبهه، یک شب با ۱۸ نفر از نیروهای خود به دشمن شبیخون زد و تعداد ۱۵۰ نفر از آن‌ها را اسیر کرد. من از فرمانده اسرا پرسیدم، چرا نجنگیدید؟ گفت شما ۱۸ نفر نبودید و به خدا سوگند پنج هزار نفر بودید. من در مصاحبه‌ای همان زمان گفتم که داستان جنگ بدر تکرار شده و خدا تعداد نیروهای ما را در چشم دشمن افزایش داده است. ما در جنگ خدا را می‌دیدیم. برای مثال می‌خواستیم در عملیات خیبر نیاز به پل بود و نیزارهای اطراف بسیار مانع بودند، ما نی‌کوب عراقی را در منطقه پیدا کردیم، در ماشین سازی اراک آن را تعمیر کرده و دوباره به منطقه بازگرداندیم و نی‌ها از میان برداشته شد. پل خیبر که از افتخارات همکاران من در وزارت سپاه است، طی ۱۶ روز ساخته و نصب شد، پلی که دو هزار و ۴۰۰ قطعه داشت و ۱۴ کیلومتر بود. به همین دلیل است که ما دست خدا را در جنگ می‌دیدیم و امام بیش از همه ما آن را باور داشت.

جمهوری اسلامی ایران، اکنون در صنایع نظامی به خودکفایی لازم دست یافته و اگر زمانی جنگی هم دربگیرد توان دفاع از خود را خواهد داشت، اما این روزها پرسشی که ازسوی برخی مطرح می شود این است که اگر کشور توان خودکفایی درعرصه موشکی وتسلیحات نظامی را داراست چرا درعرصه های دیگر نمی‌تواند؟

این سوال من هم است و امیدوارم از این به بعد این اتفاق بیافتد. ایران یکی از معدود کشورهای (جز ابرقدرت ها) دارای قدرت نظامی است و شعار آرم سپاه تحقق پیدا کرده است. از نظر نیروی دفاعی در جایگاهی هستیم که بنده جنگ نظامی علیه جمهوری اسلامی را منتفی می‌دانم. آمریکا می‌داند که اگر با ناوی به ایران حمله کند؛ ناوهایش نابود خواهد شد. اقدامی که در مقدمه پاسخ به شهادت شهید سلیمانی در پایگاه عین الاسد انجام شد؛ دنیا را به این نتیجه رساند که با ایران نمی‌توان جنگ نظامی کرد. در حوزه موشک نقطه زن نمی‌دانیم آیا کیفیت موشک‌های آمریکا به اندازه موشک‌های ایران است یا در صعنت پهپاد همپای آمریکا پیشرفت کرده‌ایم. من هم مانند بسیاری از مردم معتقدم کسی که به چنین خودکفایی در حوزه نظامی رسیده، می‌تواند در تهیه خوراک دام و روغن و گندم هم خودکفا شود. چرا تا پیش از روی کار آمدن آقای رییسی واکسنی در کار نبود؟ به این دلیل که موضوع به FATF وصل و به این بهانه خریده نمی‌شد. گروهی متمایل به تعامل با غرب، در ایران سر کار بودند که اعتقادی به خودکفایی نداشتند. در دیداری که با برخی از دانشگاهیان داشتیم آن‌ها معتقد بودند با همین آب و خاک موجود در ایران، کشور توان تغذیه ۲۵۰ میلیون نفر را دارد و تنها باید روش‌ها را عوض کرد. ۲۰ سال پیش رهبر معظم انقلاب به دانشجوها گفتند که در پی تولید علم باشند بی‌آنکه چشم امیدی به دولت‌ها داشته باشید. در آن سال رتبه تولید علم ایران ۱۴۳ بود اما چهارده سال بعد به رتبه ۱۴ رسیدیم و همین گروه اگر میداندار شوند می‌توانند. اما تا زمانی که دولت در اجرای اقتصاد حضور دارد؛ مشکلات ادامه خواهد داشت. مشکلات موجود به دلیل دولتی بودن اقتصاد است و اگر برنامه‌ریزی، هدایت، حمایت و کنترل با دولت باشد و صددرصد اجرا با مردم، ایران می‌تواند صادرکننده همه چیز باشد.

اگر روزی جنگ دوباره تکرار شود، حضور جوانان را در جبهه‌ها چگونه پیش بینی می‌کنید؟

من اطلاع دارم که بزرگترین نیروی زمینی آموزش دیده، آماده به حضور و چندین برابر بیشتر از قدرت‌های بزرگی چون آمریکا و روسیه در ایران اسلامی وجود دارد. نباید فقط به شمال شهر تهران و مراکز برخی استان‌ها توجه کرد؛ هسته اصلی این ملت از ما به انقلاب مومن‌تر هستند. در همین موضوع کرونا، با حضور بسیج، میزان تزریق‌ها افزایش قابل توجهی داشته است. این نیروها آماده هستند و این ما هستیم که نتوانستیم به آن‌ها رسیدگی کنیم. حتی درباره گروه‌هایی که تصور می‌شود آماده دفاع از کشور نباشند؛ آن‌ها مقصر نیستند و مقصر فشار عجیب دشمن و بی توجهی داخلی است وگرنه جوانان ما همان جوانان زمان جنگ است./ایرنا

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها