تحلیل از چپ و راست؛

از سیاست زدگی تا برنامه هسته‌ای

کد خبر: 1097418

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

از سیاست زدگی تا برنامه هسته‌ای

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

در اهمیت مهاجرت

عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در یادداشت امروز خود برای روزنامه «اعتماد» نوشته است: «برخی جوامع مهاجرفرست هستند، برخی نیز مهاجرپذیرند. همچنین برخی کشورها هر دو ویژگی را تا حدی دارند. با نهایت تاسف باید گفت که جامعه ما نه تنها در مهاجرفرستی رتبه بالایی دارد، بلکه در مهاجرپذیری نیز جایگاه مناسبی ندارد. شاید برخی این گزاره را رد کنند و به تعداد زیاد افغانستانی‌ها و عراقی‌ها در ایران اشاره کنند. ولی به نظرم وجود آنان را در ایران نمی‌توان مصداق مهاجرپذیری جامعه ما دانست. اینها بیشتر پناهنده محسوب می‌شوند تا مهاجر ... . چرا مهاجرت اهمیت دارد؟ به‌طور معمول هر کسی که اقدام به مهاجرت می‌کند، دنبال یک زندگی بهتر و امکان و شرایط مطلوب‌تری است. این خواسته نشان‌دهنده ذهنیت فعال‌تر او نسبت به میانگین جامعه مبدا نیز است. به‌طور کلی مهاجران در جامعه مقصد، برخلاف اتباع و شهروندان عادی آن کشور، برای اثبات خود نیازمند کوشش و فعالیت بیشتری هستند و الا اگر قرار باشد که مثل افراد عادی جامعه خود باشند، نمی‌توانند زندگی راحتی را در جامعه مقصد داشته باشند. البته این بدان معنا نیست که همه مهاجران چنین هستند، بلکه مجموعا و به‌طور نسبی در مقایسه با جامعه مبدا و مهاجرفرست چنین‌اند.  هفته پیش فینال مسابقات تنیس حرفه‌ای زنان در نیویورک انجام شد و برخلاف انتظار و پیش‌بینی‌ها، دو دختر نوجوان 18 و 19 ساله به فینال رسیدند که جوان بودن آنان موجب تعجب ناظران شد. ولی مهم‌تر از جوان بودن سابقه زندگی آنان بود که از نسل مهاجران هستند. ... ورزش وضعیت به نسبت روشنی دارد که موفقیت در آن قابل سنجش است. در حالی که موفقیت‌های مهاجران نه فقط در ورزش بلکه در همه زمینه‌ها وجود دارد. نمونه آن مریم میرزاخانی بود. این موفقیت برای مهاجران زن، به ویژه در جوامعی که زنان امکان کمتری برای رشد دارند، برجسته‌تر است. جامعه قدرتمند، جامعه‌ای است که به راحتی می‌تواند دیگران را پذیرا باشد و در فرهنگ خود امکان حضور و ‌ارتقا را در دسترس آنان قرار دهد. آن دسته از جوامع غربی که با حضور مهاجران مخالفت می‌کنند، در نهایت و به لحاظ اقتصادی از جوامع مهاجرپذیر عقب می‌افتند.  مهاجرت حتی می‌تواند مشکلات جمعیتی این جوامع را کاهش دهد. یکی از علل استقبال جوامع اروپایی از پناهندگان سوریه‌ای همین نکته بود. البته مهاجرت مشکلات خاص خود را هم دارد.

ولی کدام پدیده است که یکسره خیر باشد؟ همه پدیده‌ها کمابیش واجد نتایج مثبت و منفی هستند و باید کوشید که آثار مثبت آنها را بیشتر کرد و عوارض منفی را کاهش داد. اصولا یکی از ویژگی‌هایی که برای ایران ذکر می‌شود، قدرت تمدنی آن است که ناشی از وجود تنوع فرهنگی و رفت و آمدهای اقوام و ملل گوناگون در آن است. هنگامی که معده فرهنگی کشوری قوی باشد، به راحتی می‌تواند هر فرهنگ دیگری را در خود هضم و به خوراکی مناسب برای سلول‌های تمدنی خود تبدیل کند. به‌طور کلی باید درباره این پدیده بیشتر گفت‌وگو کرد و مردم و حکومت را به ضرورت بازنگری در این ویژگی منفی فراخواند. این ویژگی منفی ما محصول قرن اخیر است و در گذشته ایران کمتر دیده شده است.»

 

خیز دوباره کُره‌ای‌ها برای کلاهبرداری 

کمال احمدی، امروز در یادداشتی برای «کیهان» نوشته است: «طی هفته‌های اخیر جریانی در کشور به‌دنبال بسترسازی برای بازگشت شرکت‌های بدسابقه کره‌ای به بازار لوازم خانگی ماست. ... لازم است بدانیم گردش مالی صنعت لوازم خانگی در ایران سالانه بین 6 تا 8 میلیارد دلار برآورد می‌شود. طبیعی است این گردش مالی بالا برای شرکت‌های خارجی بسیار جذاب بوده و آنها به راحتی حاضر به چشم‌پوشی از این بازار پرسود نیستند. ... حالا کره‌ای‌ها که بیش از 7 میلیارد دلار پول مردم ما را سه سال است به بهانه تحریم‌های آمریکا در بانک‌هایشان بلوکه کرده و سودش را می‌خورند و در واکنش به اعتراض ما هم صرفا می‌گویند «اینکه نمی‌توانیم 7 میلیارد دلار ایران را بدهیم بسیار غم‌انگیز است!» این روزها بی‌آنکه به روی مبارکشان بیاورند مقامات سفارت خود را به شدت فعال کرده‌اند تا با رایزنی‌های متعدد راه را برای حضور مجدد شرکت‌هایشان در ایران هموار کنند؛ از گفت‌وگو و ارتباط‌گیری با رسانه‌های داخلی گرفته تا لابی با مقامات ذی‌ربط و... . بیان این مقدمه نسبتاً طولانی به دو دلیل ضروری بود اول اینکه اهمیت بازار پرسود لوازم خانگی ایران را نشان می‌داد و به مسئولان و فعالان صنعت یادآوری می‌کرد که در کشور هم پول هست و هم مشتری دست به نقد ... اما پاسخ به برخی شبهاتی که در صدر این نوشتار آمد: 1- شاید عده‌ای نگرانند در نبود شرکت‌های خارجی، تولیدکنندگان داخلی توان چندانی برای پرکردن خلأ آنها را ندارند و کالای مورد نیاز مشتری به قدر کافی تولید نمی‌شود. در پاسخ به این ادعا کافی است اولا سری به بازار لوازم خانگی بزنیم و حجم انبوه کالاهای ایرانی را آن هم در محصولاتی با ساختار به ظاهر پیچیده فنی مثل یخچال فریزر، تلویزیون‌های نسل جدید و کولرگازی و... به عینه مشاهده کنیم ثانیا آمارهای رسمی‌، کاملاً نگرانی فوق را رد می‌کند. ... 2- برخی معتقدند در نبود شرکت‌های کره‌ای بازار لوازم خانگی ما مثل بازار خودرو دچار انحصارشده و پویایی را از این صنعت گرفته است. اولا این ادعا آن‌قدر بی‌پایه است که حتی حامیان دوقلوهای کره‌ای در ایران هم خلاف را می‌گویند. ... 3- عده‌ای می‌گویند، نبود شرکت‌های کره‌ای در بازار لوازم خانگی باعث افت کیفیت کالاهای ایرانی می‌شود و برای رشد کیفی کالاهای ایرانی باید حتما به آنها اجازه حضور بدهیم. جالب اینکه سفارت کره نیز در تماس با رسانه‌ها این ادعا را مطرح کرده و به آن دامن زده است. اولا تجربه دو دهه حضور شرکت‌های خارجی در بازار لوازم خانگی ایران به خوبی ثابت می‌کند آنها اقدام چندانی برای ارتقای کیفیت محصولات داخلی و انتقال دانش فنی به تولیدکنندگان بومی‌ نکرده‌اند زیرا ایرانی‌ها را رقبای خود می‌دانستند و می‌دانند و شبانه‌روز تبلیغات می‌کردند که مردم فقط جنس کره‌ای بخرند. بودجه تبلیغاتی همین دو برند کره‌ای فقط در سال 94 بیش از 6 هزار و 800 میلیارد ریال اعلام شد که نشان می‌داد چه سرمایه‌گذاری هنگفتی برای از میدان به در کردن رقبای خود در ایران کرده‌اند. ثانیا برخلاف ادعای مطرح شده، کیفیت برخی محصولات ایرانی آن‌قدر بالاست که قابلیت صادرات به سایر کشورها را پیدا کرده است.»

 

سیاست‌زدگی؛ ریشه‌ها و پیامدها

حسین مسعودنیا، دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان در یادداشتی برای روزنامه «شرق» نوشته است: «تأمل در اوضاع و احوال اداره کشور حداقل در چند دهه اخیر بیانگر غلبه روحیه سیاست‌زدگی در حوزه تصمیم‌گیری است. ... ریشه‌های حاکم‌بودن چنین فضایی را باید در کجا جست‌وجو کرد و چه پیامدهایی به‌ دنبال داشته‌ است؟ شاید برخی ریشه‌های این بیماری را در توطئه‌ای خارجی جست‌وجو کنند؛ تفکری که به دلیل مداخله بیش‌ از حد خارجیان در امور داخلی ایران بخشی از فرهنگ سیاسی ایرانیان شده‌ است؛ اما به‌ نظر می‌رسد باید بیشتر ریشه‌های این بیماری را در داخل و آن هم در ارتباط با رفتار جناح‌های سیاسی در قبال یکدیگر جست‌وجو کرد. ... در جامعه ایران به دلیل ویژگی‌های خاص جامعه‌شناختی ایران و عدم کارآمدی احزاب، نیروهای اجتماعی در قالب جناح‌ها و جریانات سیاسی با محوریت شخصیت‌های متنفذ در‌صدد سیاست‌ورزی برآمده‌اند؛ اما تفاوت جامعه ایران با جوامع توسعه‌یافته فقط در وجود یا نبود احزاب نیست؛ بلکه تفاوت اصلی در نوع عملکرد و رفتار گروه‌های سیاسی در قبال یکدیگر است. ... در جوامع توسعه‌یافته احزاب و سازمان‌های سیاسی پذیرفته‌اند که حیات آنها در حیات رقیب است؛ اما تأمل در رویدادهای سیاسی ایران بیانگر واقعیتی جز این است. جناح‌ها و گروه‌های سیاسی در ایران در قبال رقیب رفتار حذفی داشته و حیات خود را در حذف رقیب می‌دانند. بسیاری از پژوهشگران در‌صدد پاسخ به این سؤال برآمده‌اند که ریشه‌ این نوع رفتار چیست؟ در پاسخ به این سؤال آنها ریشه را در فرهنگ سیاسی ایرانیان و پیامدهای آن جست‌وجو کرده‌اند. برخی ویژگی‌های فرهنگ سیاسی ایرانیان مانند فردگرایی، خودمحوری، مشارکت‌گریزی، اقتدارگرایی و در یک کلام خودبرتربینی سبب شده‌ است تا ما به‌ندرت شاهد روحیه تساهل و تسامح در افراد باشیم. از نگاه این دسته از محققان این ویژگی به جناح‌ها و جریانات سیاسی نیز سرایت کرده و سبب شده تا آنها صرفا خود را محق دانسته و تصمیمات خود را عاری از اشتباه و در مقابل تصمیمات و کارهای رقیب را سراسر خطا بپندارند. البته به‌ نظر می‌رسد علاوه‌ بر فرهنگ سیاسی عواملی دیگری نیز مانند عدم شایسته‌سالاری، فقدان نظام حزبی، قلت منابع و نبود فرصت‌های برابر برای همه، امکان تحرک اجتماعی بالا و پیمودن ره صدساله در یک شب به همراه تقدم منافع خانوادگی، فامیلی، طایفه‌ای و محلی بر منافع ملی همگی در شکل‌گیری چنین وضعیتی نقش داشته‌ است؛ اما صرف‌نظر از ریشه‌های شکل‌گیری چنین وضعیتی مهم‌ترین پیامد نگاه ابزاری جناح‌های سیاسی به هر موضوع، اعم از داخلی و خارجی، مچ‌گیری سیاسی از یکدیگر بوده است. گاه این‌ موضوع آن‌چنان لوث شده‌ است که عملکردی که گاه برای یک جناح در مقطعی خطای استراتژیک تلقی می‌شده، پس‌از مدتی برای جناح مقابل به‌ هنگام در‌دست‌داشتن قدرت با توسل به اصل مصلحت امتیاز بزرگ قلمداد شده‌ است. 

نگارنده بر این باور است که چنین وضعیتی یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های فراروی کشور است و می‌تواند پیامدهایی داشته باشد که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: 1- کاهش میزان کارآمدی سیاسی و در نهایت کاهش مقبولیت 2- کم‌رنگ‌شدن همبستگی اجتماعی و فراهم‌شدن زمینه برای ظهور نیروهای گریز از مرکز 3- نادیده گرفته‌شدن اصل شایسته‌سالاری و در عوض ملاک قرار‌گرفتن وفاداری 4- پاسخ‌گو‌نبودن مسئولان و ربط‌دادن همه مشکلات و ناکارآمدی خود به کارشکنی جناح مخالف یا توطئه‌ای خارجی 5- کاهش حس مسئولیت‌پذیری و رواج نوعی بی‌تفاوتی سیاسی در جامعه 6- کاهش سطح اعتماد سیاسی و به‌ دنبال آن کم‌رنگ‌شدن سرمایه اجتماعی 7- ناتوانی سیستم در بازتعریف یک چارچوب هویتی در عصر جهانی‌شدن برای جامعه و تخریب فرهنگ و هویت ایرانی-اسلامی 8- فراهم‌نشدن زمینه برای توسعه، چراکه لازمه توسعه جایگزینی فرهنگ مشارکتی به‌ جای فرهنگ فردگرایی در افراد، افزایش حس مسئولیت‌پذیری و اعتماد به سیستم سیاسی است 9- استفاده‌نکردن از همه ظرفیت‌های نیروی انسانی جامعه و در بهترین حالت استفاده 50‌درصدی از نیروی انسانی و متخصص جامعه 10- کاهش سطح مشارکت سیاسی متعارف و در عوض گاه رویکرد به مشارکت سیاسی غیرمتعارف 11- شکل‌گیری نوعی دل‌زدگی و حتی تنفر از امور سیاسی و به‌ دنبال آن عزلت یا مهاجرت نخبگان و متخصصان 12- کاهش ریسک قبول مدیریت از سوی متخصصان به دلیل نگرانی از آینده خود بر اثر مچ‌گیری سیاسی 13- کاهش سطح اعتماد مدیران به خود برای تصمیم‌گیری در مواقع بحرانی 14- ناتوانی سیستم در تدوین یک استراتژی و راهبرد بلندمدت و غالب‌شدن روحیه روزمرگی بر تصمیمات سیاسی 15- حاکم‌شدن شرایط دوقطبی توأم با هیجان در جامعه و دور‌شدن فضای مدیریتی و تصمیم‌گیری جامعه از شرایط عقلانی 16- ناتوانی سیستم در تدوین یک استراتژی بلندمدت در حوزه سیاست خارجی و از‌دست‌رفتن فرصت‌ها 17- کاهش ریسک سرمایه‌گذاری برای افراد داخلی و خارجی.

به‌ نظر می‌رسد وجود چنین پیامدهای خطرناکی برای جامعه بر اثر رفتار حذفی نخبگان و جناح‌های سیاسی ایجاب کند تا آنها در نوع رفتار خود تجدیدنظر کرده و چند نکته را مدنظر قرار دهند: 1- اختلاف‌ سلیقه میان نیروها و جریانات سیاسی در جامعه امری بدیهی است 2- دامنه اختلاف ‌نظر و سلیقه با گذشت زمان به دلیل بروز حوزه‌های جدید در عرصه داخلی و خارجی افزایش می‌یابد 3- جناح‌های سیاسی باید حیات خود را در حیات رقیب و نه حذف آنها ببینند 4- اختلاف‌ سلیقه نباید به مچ‌گیری سیاسی منتهی شود و خطرناک‌تر اینکه این مچ‌گیری سیاسی نباید به حوزه‌هایی وارد شود که در ارتباط با منافع ملی است 5- همه جناح‌های سیاسی این مهم را بپذیرند که هیچ‌کدام از خطا مبرا نیستند 6- در تصمیم‌گیری و بیان مواضع خود، جناح‌ها به گونه‌ای عمل کنند که سبب ایجاد شبهه در سطح جامعه نشود؛ به عبارت ساده‌تر ملاک تصمیم‌گیری و موضع‌گیری آنها منافع ملی و نفع مردم باشد. تنها در چنین حالتی است که انسجام اجتماعی بیشتر، اعتماد سیاسی افزایش، مشارکت سیاسی بالاتر و در یک کلام نظام کارآمدتر می‌شود.»

 

حقوق‌های نجومی در دولت فسادستیز!

جعفرگلابی، روزنامه‌نگار در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته است: «به نظر می‌رسد تصمیم‌گیران کشور چندان متوجه تبلیغات و شعارها نیستند و بازتاب عملکرد خود در جامعه را جدی نمی‌گیرند! اصولگرایان در دولت آقای روحانی روی موضوع حقوق‌های نجومی تمرکز کردند و چنان فضایی ساختند که گویی منشأ همه فساد‌ها از حقوق بالای مدیران دولتی است و چون دولت خوی اشرافی دارد با آن برخورد نمی‌کند. البته این از اشتباهات دولت بود که موضوع را سیاسی صرف تلقی کرد و تعدیلی در حقوق غیرقابل قبول مدیران که انواع مزایا را هم در کنار آن دارند ایجاد نکرد. اما اشتباه بزرگتر را خود اصولگرایان مرتکب شدند که متوجه تلقی مردم از موضوع نشدند و تصور کردند که به این وسیله فقط دولت را تضعیف می‌کنند و آسیبی متوجه کلیت نظام نمی‌شود! جالب اینکه اغلب اصولگرایان که اتفاقا بنگاه‌های بزرگ اقتصاد حاکمیتی را دردست داشته و دارند حقوقشان 4 یا 5 میلیون تومانی نیست و در بسیاری از اوقات تفاوتی با مدیران دولتی نداشته و ندارند. اما اصل موضوع بسیار مهم‌تر از جناح‌بندی‌های سیاسی بوده و هست و برداشت درستی که مردم از ماجرا دارند خطرزا و آسیب‌رسان‌تر از آن است که تصور می‌شود. به تعبیری با اینکه کل مدیران نجومی‌بگیر از چند صد تن تجاوز نمی‌کند و عدد دریافتی‌ها هم قابل مقایسه با اختلاس‌های هزاران میلیاردی نیست، تبعیض آشکار روا داشته شده در این مورد زخمی به مراتب کاری‌تر و عمیق‌تر متوجه روح و روان جامعه می‌کند. ... درست همین‌جاست که احساس تبعیض گسترده و بی‌عدالتی در پرداخت‌ها آزار مردم را به حد اعلای خود می‌رساند و قابل قیاس با اختلاس‌ها نیست. ... با شعارهایی که آقای رئیسی در دوران تبلیغات داده بود انتظار می‌رفت در اولین روزهای کاری برای تعدیل این تبعیض آشکار دستوری صادر شود ولی پس از یک ماه و نیم از تصدی ایشان این موضوع که نیاز به مقدمات و مطالعات خاصی ندارد و فقط کافی است در بخشنامه‌ای برای حقوق و مزایا و سفرهای خارجی و حق ماموریت‌ها و تسهیلات و حق جلسات مدیران سقفی در نظر گرفته شود همچنان مورد بی‌توجهی است و گویا زشتی آن فقط مختص دولت آقای روحانی است!  نکته بسیار مهم و کارشناسانه و علمی و عادلانه در این میان متوسط کاردانی، تعهد و پشتکار آقایان و خانم‌های مدیر و نماینده و مقام قضایی و روسای سازمانی و مدیران عامل شرکت‌های دولتی است. اگر آنان وظایف خود را به موقع و به‌شایستگی و تیزهوشی و مدبرانه و آینده اندیشانه انجام می‌دادند حتی لایق حقوق میلیاردی هم هستند،  چنانچه اگر استانداری به موقع خطر سیل را تشخیص دهد و مقدمات لازم را فراهم کند و جلوی آسیب‌ها را بگیرد و از رنج و محنت هزاران نفر ممانعت به‌عمل آورد حتی از نظر عددی میلیاردها تومان سود رسانده است و از نظر معنوی دورکردن خطر از مردم هم که در حساب‌ها نمی‌گنجد. غم و حسرت و حرمان و افسوس آنجاست که بسیاری از مدیران با همین حقوق‌های نجومی در حوزه مسئولیت خود کم می‌آورند، حاشیه‌هایشان فراوان و غیبت‌های‌شان کثیر است و ... . اگر نمی‌توانند و طاقت کم‌خوری و سادگی را ندارند برای معیشت مردم هزینه‌سازی نکنند و متناسب با تحمل مردم شعار بدهند و مبارزه‌طلبی‌ کنند و رسما بگویند مدیریت‌شان علی‌وار نیست.»

 

لحظه حقیقت در برنامه هسته‌ای

احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «با گذشت بیش از یک ماه از استقرار دولت سیدابراهیم رییسی، جهت‌گیری این دولت در مورد برخی از موضوعات بسیار مهم سیاست خارجی هنوز روشن نیست. برای نمونه ناظران مسائل ایران تا این لحظه هنور نمی‌دانند که دولت آقای رییسی درباره پرونده هسته‌ای کشور چه تصمیم مشخصی خواهد گرفت. به همین دلیل نیز طیفِ وسیعی از حدس و گمان‌های متفاوت و حتی متضاد در این باره به‌طور دائم در رسانه‌ها مطرح می‌شود. در یک سرِ طیفِ گمانه‌زنی‌ها، سرسختی و انعطاف‌ناپذیری دولت در برابر مساله هسته‌ای مورد تاکید قرار می‌گیرد. طبق این نوع گمانه‌زنی‌ها، جناح اصولگرا به 3 علت نمی‌خواهد و بلکه نمی‌تواند در بحث هسته‌ای راه انعطاف و سازش در پیش گیرد. علت نخست، پیوند خوردن ایدئولوژی و هویت اصولگرایان به نوعی مقابله‌جویی دایمی با کشورهای غربی به‌خصوص امریکاست که عمدتا در مناقشه اتمی تبلور پیدا کرده است. علت دوم، حیثیتی کردن برنامه هسته‌ای به صورت امری دارای ارزش ذاتی و حتی قدسی از سوی جریان اصولگراست. علت سوم نیز ذهنیت بخش قابل‌توجهی از پایگاه اجتماعی این جناح است که طی چند سال اخیر، بر اثر بمباران تبلیغاتی بی‌وقفه و لاینقطع چهره‌های اصطلاحا «دلواپس» علیه برجام یا هر توافقی مشابه آن شکل گرفته و قوام یافته است به گونه‌ای که انعطاف و سازش در برنامه هسته‌ای را به مثابه خیانتی غیرقابل بخشش تلقی می‌کنند و آن را برنمی‌تابند. در منتهی‌الیه دیگرِ طیف گمانه‌زنی‌ها، نرمش و مصالحه دولت و دستیابی آن به توافق درباره موضوع هسته‌ای، امری مسلم و گریزناپذیر فرض می‌شود. طبق این گمانه‌ها، اصولگرایان در مساله هسته‌ای به 3 دلیل مسیر سازش را در پیش خواهند گرفت. دلیل نخست، نیاز آنها به بهبود شرایط اقتصادی کشور با انگیزه تداوم قدرت است. 

در حقیقت، چراغ راهنمای سیاست‌ورزی جناح اصولگرا همواره کسب و حفظ و بسط قدرت‌شان بوده است. در شرایط وخیم اقتصادی و ادامه تحریم‌ها این موارد به خطر افتاده و نیاز به چاره‌جویی دارد. دلیل دوم که چندان متفاوت از دلیل نخست نیست، غریزه پنهان عملگرایانه آنهاست که در سر بزنگاه‌ها و اوج‌گیری بحران‌ها به‌طور غیرمترقبه‌ای خود را عیان می‌کند و جهت حرکت آنها را تغییر می‌دهد. دلیل سوم نیز نوعی اجماع بین‌المللی بر سرِ ضرورت توافق هسته‌ای ایران است. این اجماع به‌خصوص روسیه و چین را نیز دربر می‌گیرد، یعنی دو قدرتی که جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر آنها را به عنوان پشتوانه‌های جهانی خود به‌ منظور پیشگیری از انزوا و خنثی‌کردن فشار حداکثری امریکا تعریف کرده است. در حقیقت، جمهوری اسلامی خواسته یا ناخواسته مسکو و پکن را در جایگاهی در سیاست خارجی خود قرار داده است که «نه گفتن» به هر دوی آنها بی‌نهایت مشکل شده است و این در حالی است که آن دو نیز به همان اندازه امریکا و کشورهای اروپایی خواهان توافق و مصالحه ایران در مورد برنامه اتمی آن هستند. در واقع آنچه فعلا در عملِ مسوولان کشور جریان دارد، تلفیقی از دو نگاه فوق است. به عبارت دیگر، موضوع اتمی ایران دو جنبه ذهنی و عینی متفاوت و مغایر با هم پیدا کرده است که هرکدام دولتمردان را به سمت و سوی متضادی می‌کشانند. منظور از جنبه ذهنی همان وجه ایدئولوژیک ماجراست که سازش را به عنوان خیانت معرفی می‌کند و منظور از وجه عینی داستان ضرورتِ رفع تحریم‌ها و لزومِ همراهی با چین و روسیه در این مساله است. این تضاد خود را در بیان مقام‌های دولتی نیز نشان می‌دهد. آنها از یک‌سو به خلاف مواضع گذشته خود، اصل برجام و احیای آن را پذیرفته‌اند، اما در عین حال تبصره‌های مبهمی نیز به سخن خود اضافه می‌کنند که نشان از تشویش و آشوب درونی آنها برای دستیابی به توافق دارد. در حقیقت قصه مجنون و ناقه او در اینجا مصداق واقعی خود را پیدا کرده است. یعنی انگیزه‌ای برای حرکت به جلو با انگیزه‌ای از گشت به عقب باهم ترکیب شده و بیانِ مسوولان کشور را در این مورد دوپهلو و مغشوش کرده است. با توجه به شرایط منطقه‌ای و جهانی ایران این نحوه بیان تعارض‌آمیز درباره مساله اتمی، قابل دوام نیست و مسوولان کشور به ناچار باید هرچه سریع‌تر تکلیف خود را با این موضوع یکسره کنند و تصمیم نهایی را بگیرند. تصمیم آنها هرچه باشد امیدوارم طبق معمول همراه با فضاسازی‌های کاذب برای گریز از پذیرش مسوولیت و مقصر جلوه دادن رقبای داخلی در این موضوع نباشد. واقعیت این است که «زمان رویارویی با حقیقت» در مساله اتمی جمهوری اسلامی فرارسیده است و این رویارویی قدری صداقت و مسوولیت‌پذیری می‌طلبد. پی‌نوشت: «سرشک خامه» عنوان ستون ثابتی است به قلم احمد زیدآبادی که از این پس هر سه‌شنبه در همین صفحه منتشر می‌شود و سعی دارد با عبور از سطح اخبار روز، تا حدودی در مسائل عمیق شده و با نگاهی تحلیلی به واکاوی و بررسی این موضوعات بپردازد.»

 

تمرکز بر ظرفیت‌های عراق

وحید حاجی‌پور، امروز در یادداشتی برای «جوان» نوشت: «قرار است روابط نفتی و گازی جمهوری اسلامی ایران و عراق به‌صورت جدی‌تر و ویژه‌تر تنظیم شود، موضوعی که طی هشت سال گذشته در بدترین وضعیت خود قرار داشت و موجب شد سایر دستگاه‌های دولتی و امنیتی، برای تنظیم این روابط و افزایش همکاری‌ها وارد عمل شوند. در همان روزها، وزیر سابق نفت بدترین شکل برخورد با عراقی‌ها را انجام داد که کدورت طرف عراقی را در پی داشت؛ بی‌محلی‌های بیژن زنگنه به مدیران و وزرای عراق از یک‌سو و حملات پی‌در‌پی او به این کشور در رسانه‌ها از سوی دیگر شکاف میان دو کشور را بیشتر کرد. یکی از مهم‌ترین چالش‌های دو کشور، تسویه پول گازی بود که به بغداد و بصره صادر می‌شد. عراقی‌ها معتقد بودند به دلیل تحریم‌ها قادر به جابه‌جایی پول نیستند، بانک TBI که کاملاً زیر نظر بانک جی‌پی مورگان امریکا اداره می‌شود، میزبان پول گاز ایران است و به همین دلیل، بغداد برای انتقال پول دچار محدودیت جدی بود. با وجود اینکه جمهوری اسلامی ایران بحق از لزوم تسویه حساب می‌گفت ولی موانع قانونی باعث بلوکه شدن پول گاز کشور بود. اشتباه بزرگ زنگنه در این حوزه، کشاندن این اختلافات به رسانه‌ها و حملات شدید به طرف عراقی بود. کار به شورای امنیت ملی و بانک مرکزی کشیده شد و سایر نهاد‌ها نیز به میان آمدند تا مشکلات برطرف شود، اما سنگ‌اندازی‌های وزارت نفت، نه تنها هیچ مشکلی را برطرف نکرد، بلکه سایر ظرفیت‌های همکاری را تحت‌الشعاع خود قرار داد. ... با تغییر دولت، این نگاه دچار تغییر شده و وزارت نفت قصد دارد در دور جدید روی ظرفیت‌های مغفول مانده حساب ویژه‌ای باز کند. روز گذشته هم وزیر نفت، سیدعباس بهشتی را به عنوان نماینده خود در امور عراق منصوب کرد و در حکم خود تنظیم این روابط را خواسته است، به‌ویژه در حوزه بازاریابی فرآورده‌های نفتی و تهاتر که نشان می‌دهد باید منتظر افزایش همکاری میان دو کشور بود. البته اگر بدخواهان و جواسیس، اجازه بدهند و مانع‌تراشی نکنند!»

 

معنای غیرت

امیر محمود حریرچی در سرمقاله امروز «آفتاب یزد» نوشته است: «این روزها برخی اخبار به گوش می‌رسد که بسیار قابل تامل است. یک مقام مسئول می‌گوید قرار است آمبولانس ویژه زنان راه‌اندازی شود اما این موضوع را نمی‌بیند که همین حالا تا چه اندازه با کمبود کادر پزشکی مواجه هستیم! اگر قرار بر راه‌اندازی آمبولانس ویژه زنان باشد باید نیروهای ویژه برای آن در نظر گرفته شود و سوال اینجاست که نیروی انسانی آن را چگونه می‌خواهند فراهم کنند؟ اگر ریشه‌ای به این دست از مسائل پرداخته شود متوجه می‌شویم این صحبت‌ها تنها یک ژست است و آقایان میخواهند از دیگران عقب نمانند به همین دلیل هم این ژست‌ها را می‌گیرند!

از آن طرف یک نماینده مجلس از لباس‌های تماما پوشیده فوتبالیست‌های دخترمان ایراد می‌گیرد! انگار برخی معنای غیرت را خوب متوجه نشده اند! غیرت این است که زنان سرزمینمان در آسایش و راحتی زندگی کنند نه اینکه از هر ابزاری برای تحدید آن‌ها استفاده کنیم! اینجا افغانستان و پاکستان نیست! فدراسیون باید حتما از این نماینده مجلس برای حواشی که ایجاد کرده است شکایت کند.

دختری در گوشه‌ای از سرزمینمان توسط پدرش سر بریده شد اما رگ غیرت آقایان به جوش نیامد حالا برای لباس تماما پوشیده افتخار آفرینان کشورمان ژست غیرت می‌گیرند! غیرتشان را باید جای دیگری خرج کنند، جایی که آرامش زنان سرزمینمان را به همراه داشته باشد غیرتشان را برای زنان سرپرست خانوار خرج کنند که مجبورند برای لقمه‌ای نان به هر دری بزنند! غیرتشان را برای تصویب لایحه‌ای خرج کنند که به واسطه آن هیچ دختری دیگر سر بریده نشود! دختران فوتبالیست کشور ما نیازی به غیرت آقایان ندارند.

جای این افکار پوسیده در کشور ما نیست چون زنان کشور ما جایگاه خود را به خوبی درک کرده‌اند و با همه کمبود‌ها در حال پیشرفت هستند و این دست از افکار نمی‌تواند سد راه پیشرفت آن‌ها باشد. کاش مسئولین به جای پرداختن به مسائلی که هیچ ربطی به آن‌ها ندارد، کمی به مسائل مربوط به خودشان می‌پرداختند و به وظایفشان عمل می‌کردند!»

 

 

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها