تحلیل از چپ و راست؛

جهنم زنان

کد خبر: 1091331

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

جهنم زنان

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

کابینه سیزدهم به شدت زیر نظر است!

غلامرضا صادقیان در سرمقاله امروز «جوان» نوشت: «کابینه سیزدهم به نظر می‌آید که بیشتر از همه دولت‌های گذشته زیر نظر و دقت رهبر انقلاب قرار خواهد گرفت. مضمون سخنان نخستین دیدار کابینه با رهبری چنین احساسی به مخاطب می‌دهد. از طرفی این کابینه شاید با همان شدت زیر نظر و ارزیابی مردم نیز برود. برخی که برای فروپاشی جمهوری اسلامی روزشماری می‌کنند، کابینه رئیسی را «آخرین شانس جمهوری اسلامی»‌می‌دانند. این گزاره مردود و بی‌مایه است. دولت‌ها هیچ‌گاه آخرین شانس ایران نبوده‌اند. بخت نظام و انقلاب با مردم گره خورده است نه با دولت‌ها. اما اگر همین گزاره اندکی رعب در دل دولتمردان به خاطر وظیفه سنگینی که برعهده دارند، بیندازد باید که تلاش کنند با دولت‌های گذشته چه دولتی که با آن مقایسه می‌شوند و چه دولتی که قرار است خرابی‌های آن را بازسازی کنند، متفاوت باشند و عبرت و تجربه بیندوزند.  ... کابینه سیزدهم دست‌کم تا اینجا مکلف شده که باید برای کارهایش «پیوست عدالت» یا «یک تنظیمی» داشته باشد، به طوری که کار دولت «طبقات مظلوم را پایمال نکند» و برای وعده‌هایی که می‌دهد «روزشمار» بگذارد و «دونه، دونه تعقیب کند» وگرنه «ما طرح زیاد داریم، آنچه نداریم همین پیگیری جدی است که باید انجام شود». کابینه آقای رئیسی همچنین موظف شده است در کنار انقلابی‌گری، عقلانیت را هم همراه خود کند: «انقلابی بودن حتماً بایستی همراه باشد با عقلانیت» تا «یک بازسازی انقلابی و البتّه عقلانی و فکورانه در همه عرصه‌های مدیریتی به وجود بیاید». این توصیه‌ها نشانه امیدی است که به این دولت بسته شده است، در عین حالی که رهبر انقلاب بیم‌های خود را نیز از برجاماندن وعده‌ها و وعید‌ها مطرح می‌کنند. برای عمل به این دستورات باید مقداری از سنت‌های رایج برخی دولت‌ها در وعده‌های سرخرمن، دروغ‌های مصلحتی، منت‌گذاشتن بر سر مردم، از بالا نگاه کردن به مردم و عذرخواهی نکردن از ملت در وقت خود، و حضور بیش‌از اندازه در رسانه‌ها و جلوی تریبون‌ها و روبان‌قیچی‌کردن‌ها و از همین حالا به فکر دوره بعد بودن و سینه‌خیز به سمت اشرافیت رفتن فاصله گرفت. دولت آقای رئیسی باید گذشته را فراموش کند. اکنون در معرض «ابلیس قدرت» قرار دارید که بزرگان نفوذناپذیری را در طول تاریخ از پا درآورده است. شما برای آنچنان ابلیسی دشوار نخواهید بود. شاید شخصاً این همه جامعیت را در برخی از وزیران کابینه نبینم، اما به کلیت آن و شخص رئیس‌جمهور امید فراوان است؛ و البته رهبر انقلاب، مردم و روزنامه‌نگارانی که طرف مردم هستند، به شدت شما را زیر نظر دارند و این‌ها همه دون خدایی است که از رگ گردن به شما نزدیک‌تر است.»

 

واکسیناسیون یا واکسیاسیون؟

عباس عبدی، در یادداشتی که تیتر یک امروز روزنامه «اعتماد» شده، نوشته است: «  بحث ورود کرونا به ایران کاملا با سیاست آمیخته شد. از همان ابتدای اعلام کرونا طرفین دو قطب سیاست در ایران علیه یکدیگر آتش تهیه ریختند. شناسایی اولین مبتلایان در قم و بحث سفر طلاب ایرانی به چین و نیز هم‌زمانی با انتخابات مجلس، یک کارزار عمیق سیاسی را سامان داد. ... وجود اماکن مذهبی این تصور را ایجاد کرده بود که ویروس در آنجاها نخواهد رفت. یک ضد حمله شدید از جانب طرفداران این ایده آغاز شد و نمونه آن لیس زدن ضریح بود. هنگامی که تصور از دین و معجزه‌بخشی آن در حد مقابله با ویروس کرونا باشد و از سوی دیگر دین و دولت به‌شدت در هم تنیده شوند، نتیجه‌ای جز قطبی شدن حول این نگرش نسبت به دین نخواهد داشت. ... شاید شانس ایران بود که یک ماه پس از اعلام وجود کرونا، مصادف با تعطیلات عید نوروز شد و توانست موج اول را با خانه‌نشینی دو هفته‌ای مردم کنترل کند و این مساله موجب شد که مدیریت بهداشت و کرونا خیلی مغرور شود، در حالی که بهبود وضع بیشتر ناشی از این تقارن بود. ... ایران باید به سینوفارم چشم می‌دوخت که با مخالفت خود برای آزمایش مرحله سوم در ایران خود را از این امکان محروم کرد. در حالی که ترکیه و امارات متحده این کار را پذیرفته بودند و از اولین کشورهایی شدند که سینوفارم را به میزان زیاد دریافت و به مردم خود تزریق کردند. ...در پایان باید به این نکته اشاره کرد که شیوه برخورد با مسائل و مشکلات دیگر نیز همین گونه است و با تاسف فراوان باید گفت که این آخرین مورد نخواهد بود.»

 

کاخ سفید و بادیه مس؟!

 محمد صرفی امروز در یادداشتی برای روزنامه «کیهان» به دیدار اخیر بنت و بایدن پرداخت و نوشت: «بنت هنگام ترک واشنگتن و پرواز به سوی خانه غصبی خود مدعی شد به تمام آنچه از دیدار با بایدن می‌خواسته و حتی بیش از آن دست یافته است.

ما اینجا با سه موضوع مواجهیم؛ اول «گزینه‌های دیگر» بایدن، دوم آنچه بنت می‌خواسته و به دست آورده و سوم زوج شرور آمریکا-رژیم اسرائیل که فعلاً در قالب بایدن-بنت ظاهر شده است.

گزینه‌های دیگری که بایدن از آن دم زده و با آن ایران را تهدید کرده است در عمل چیزی جز تهدید نظامی نیست چرا که دولت فعلی و پیشین آمریکا همه کارت‌های خود را تاکنون بازی کرده‌اند و تنها کارت باقی‌مانده آنها حمله نظامی به ایران است. تهدید به حمله نظامی پیش از هر چیز یک موضع‌گیری غیرقانونی و خلاف قوانین و هنجارهای بین‌المللی است. ... البته این نخستین بار نیست که آمریکا ایران را اینگونه تهدید می‌کند. حتی در زمان اوبامای مودب(!) و در کوران مذاکرات هسته‌ای نیز، رئیس‌جمهور آمریکا و سایر مقامات این کشور بارها از روی میز بودن گزینه نظامی سخن گفتند. ... برویم سراغ بنت. ... این دقیقاً همان چیزی است که اسرائیلی‌ها می‌خواهند و سر و صدای آنها درباره فاصله دوماهه ایران با سلاح اتمی و فشار به بایدن برای تعجیل در رسیدن به چنین توافقی است. توافقی که اولاً بند غروب نداشته باشد یعنی مادام‌العمر باشد، محدودیت‌های هسته‌ای ایران را بیشتر و شدیدتر کند و در نهایت قدرت موشکی و نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی را نیز زیر چتر خود آورده و مهار سازد. این دقیقاً همان چیزی بود که ترامپ هم می‌خواست و آرزو به دل ماند. بنت خوب می‌داند که آمریکا هرچه در توان داشته علیه ایران بکار گرفته و توقع تهدید نظامی معتبر علیه ایران از دولتی که با رسوایی در افغانستان، خاطرات تلخ و تحقیرآمیز جنگ ویتنام و فرار از سایگون را برای آمریکایی‌ها زنده کرده، رفتن به خانه خرس و خواستن بادیه مس است. اما فشارها و درخواست‌های او در این زمینه برای رژیم صهیونیستی دستکم دو عایدی دارد؛ اول آنکه می‌تواند بیشتر آمریکا را در حمایت مالی و تسلیحاتی از این رژیم بدوشد و دوم آنکه دست این رژیم را در جنایت علیه فلسطینی‌ها – مانند شهرک سازی‌های غیرقانونی، الحاق بخش‌هایی از کرانه باختری، پرونده‌هایی مانند شیخ جراح و...- بازتر بگذارد و حساب بیشتری روی حمایت‌های سیاسی و دیپلماتیک واشنگتن کند.

زوج شرور بایدن-بنت به خوبی می‌دانند برای فشار بر ایران چند راهکار عملیاتی بیشتر پیش رو ندارند که عبارتند از؛ تحریم، خرابکاری علیه تاسیسات هسته‌ای، حمله مخفیانه به منافع اقتصادی ایران(مانند نفتکش‌ها و کشتی‌های تجاری)، اقدام علیه متحدان منطقه‌ای و بازوهای امنیتی ایران در منطقه و بالاخره ترور. آنها تاکنون از همه این گزینه‌ها استفاده کرده‌اند و واقف‌اند که این اقدامات نمی‌تواند مانع از حرکت ایران شده و تهران را به تسلیم و زانو زدن وادارد و دست ایران نیز برای پاسخگویی متقابل به این شرارت‌ها بسته نیست. با این حال احتمال می‌رود آنان در ماه‌های پیش رو هماهنگی و همکاری بیشتری برای ضربه زدن به منافع ایران را در دستور کار خود قرار دهند. با روی کار آمدن دولت سیزدهم در کشور، بازبینی در سازوکارهای امنیتی و پیدا کردن و بستن رخنه‌ها و منافذ امنیتی باید یکی از اولویت‌های پیش رو باشد. ساده‌اندیشی، سهل‌انگاری و اعتمادهای بیجا در مسائل حساس و امنیتی از جمله ‌اشتباهاتی است که هدیه‌ای ارزان و البته ارزشمند برای این زوج شرور محسوب می‌شود.»

 

کنفرانس بغداد برای اهدافی متناقض

حسین مسعودنیا امروز در روزنامه «شرق» نوشته است: «دولت عراق هدف از برگزاری کنفرانس را افزایش مشارکت کشورها و شرکت‌های خارجی در اقتصاد عراق، کاهش تنش و ایجاد هم‌گرایی در منطقه همراه با احیای نقش تاریخی و رهبری عراق در منطقه عنوان کرد. تأمل در سخنان مصطفی الکاظمی، نخست‌وزیر عراق، بیانگر دو نکته مهم است: یکی کاهش تنش در منطقه به‌ویژه در روابط ایران و عربستان برای تشدید هم‌گرایی و دوم احیای نقش عراق در منطقه. درخصوص هم‌گرایی در منطقه خاورمیانه به ‌نظر می‌رسد که این منطقه، با وجود برخورداری از ویژگی‌های یک منطقه جغرافیایی، حداقل در نیم‌قرن اخیر نه‌تنها فاقد هم‌گرایی بوده‌ بلکه شاهد کانون‌های بحران نیز بوده ‌است؛ بحران‌هایی که هنوز در مناطقی مانند عراق، سوریه و یمن به پایان نرسیده و با ظهور مجدد طالبان در افغانستان بحران جدیدی نیز در منطقه شکل‌ گرفته است. به ‌نظر می‌رسد ریشه‌های نبود هم‌گرایی در خاورمیانه در وهله نخست باید در جغرافیای سیاسی خاورمیانه جست‌وجو شود؛ چراکه جغرافیای سیاسی خاورمیانه محصول سیاست‌های استعماری است که یکی از مهم‌ترین نتایج آن باقی‌ماندن اختلافات مرزی در منطقه بود. اما علاوه ‌بر جغرافیای سیاسی منطقه، عوامل دیگری نیز در نبود هم‌گرایی در منطقه نقش داشته‌ که مهم‌ترین آنها به‌ این شرح ‌‌است: 1- رقابت میان سه برداشت متفاوت از اسلام در خاورمیانه یعنی اسلام سلفی ‌به رهبری عربستان، اسلام شیعی به رهبری جمهوری اسلامی ایران و اسلام اخوانی با پایگاه مصری و به رهبری ترکیه و تلاش سه کشور برای هژمون‌کردن آنها در منطقه 2- رقابت تاریخی میان کشورهای ایران، عربستان، مصر، سوریه، عراق و ترکیه برای به‌دست‌گرفتن رهبری منطقه 3- اختلاف دیدگاه کشورهای منطقه درخصوص ساختار امنیتی منطقه 4- ماهیت متفاوت سیاست خارجی کشورها در قبال غرب به‌ویژه آمریکا 5- رقابت بر سر رهبری اوپک و نگاه متفاوت به موضوع قیمت نفت 6- تفاوت نظام‌های سیاسی کشورها 7- اختلاف کشورها از نظر سطح درآمد اقتصادی همراه با اختلافات فرهنگی و مهم‌تر از همه نقش مداخلات دولت‌های خارجی امکان هم‌گرایی منطقه‌ای را به حداقل ممکن رسانده ‌است. 

بنابراین به ‌نظر می‌رسد در چشم‌انداز کوتاه امکان شکل‌گیری هم‌گرایی منطقه‌ای در خاورمیانه تقریبا غیرممکن باشد و در خوش‌بینانه‌ترین حالت کاهش تنش در روابط کشورهای منطقه به‌ویژه میان ایران و عربستان بتواند قدمی به سمت جلو برای تحقق هم‌گرایی باشد. ... نخست‌وزیر عراق اگر با هدف کاهش تنش در روابط ایران و عربستان این کنفرانس را تشکیل داده است، مأموریت دیپلماتیک سختی پیش‌رو دارد و موفقیت وی در وهله نخست منوط به قبول برخی‌ واقعیت‌ها از سوی دو کشور مانند اختلاف‌نظر درخصوص ساختار امنیتی منطقه، ماهیت متفاوت سیاست خارجی دو کشور، تفاوت نظام‌های سیاسی دو کشور، کاهش رقابت‌های منطقه‌ای و مهم‌تر از همه عدم بهره‌برداری از سوی گروه‌های قومی و مذهبی در کشور مقابل از سوی هر یک از طرفین همراه با مشارکت در حل‌وفصل بحران‌های منطقه‌ای است. در صورت پذیرفتن این واقعیت‌ها از سوی طرفین آنها می‌توانند گام‌به‌گام و به‌تدریج در جهت کاهش تنش در روابط دو کشور و اعتمادسازی اقدام کنند و دولت عراق نیز می‌تواند به دلیل نفوذ سیاسی دو کشور در این کشور نقش میانجی ایفا کند. اما نگارنده بر این باور است که عراق از برگزاری این کنفرانس هدف مهم‌تری نیز دارد و آن احیای نقش مجدد عراق در منطقه است. »

 

دلار ده هزار تومانی؟ چطور ممکن است؟

احمدزیدآبادی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی در شماره امروز «آرمان ملی» نوشت: «کسانی که از نزدیک با آقای دکتر حسین راغفر آشنایند، او را فردی دلسوز و دارای حسن‌نیت می‌دانند. دکتر راغفر از اقتصادانان اصطلاحاً «نهادگرا»ی کشور است اما ظاهراً همه کسانی که در ایران تحت این عنوان معرفی می‌شوند، نگاه واحدی به مسائل اقتصادی کشور ندارند. برای نمونه به سختی می‌توان بین دیدگاه‌های اقتصادی دکتر محسن رنانی با دکتر راغفر که هر دو به عنوان نهادگرا شهرت یافته‌اند، مخرج مشترک روشنی پیدا کرد.به هر حال، غرض از این نوشته طرح پرسشی از آقای راغفر است. وی برای چندمین بار خواستار کاهش نرخ دلار به زیر ده هزار تومان آن هم به صورت دستوری شده است. در حالی که منابع ارزی کشور ته کشیده و هیچ نوع توازنی بین عرضه و تقاضای دلار در بازار برقرار نیست، چگونه و با چه مکانیسمی کاهش قیمت دلار به زیر ده هزار تومان به صورت دستوری امکانپذیر و یا اصولاً مفید است؟ قاعدتاً برای این کار دولت باید منبع لایزالی از ارز برای تزریق به بازار در اختیار داشته باشد که هر میزان از تقاضا را پوشش دهد در حالی که می‌دانیم چنین منبعی در اختیار دولت نیست و با کمبود شدید ارز روبه‌روست. بنابراین، تنها اتفاقی که با کاهش دستوری نرخ دلار آن هم به زیر ده هزار تومان رخ می‌دهد، رقابت صاحبان نقدینگی برای خرید آن و ایجاد رانت اقصادی بی‌سابقه‌ای برای اهالی پارتی و نفوذ و فساد است که دودش تماماً به چشم طبقات محروم و متوسط جامعه می‌رود و تنها جیب پولداران را از ساده‌ترین راهِ ممکن پرتر می‌کند. نمی‌دانم چرا در حالی که اهل سیاست معمولاً به نقد دیدگاه‌های یکدیگر مشغولند، اقتصاددانان التفاتی به انتقاد از نظرات و توصیه‌های همکاران خود ندارند و سکوت در برابر همدیگر را ترجیح می‌دهند. طبعاً تضارب آراء اقتصاددانان با بیانی ساده و منطقی و محترمانه، در روشنگری افکار عمومی نسبت به نگرش‌های گوناگون اقتصادی و نتایج و پیامدهای هر یک از آنها بسیار مؤثر است، اما دریغ که اغلب اقتصاددانان این روشنگری را از مردم دریغ می‌دارند. آنان یا سکوت پیشه کرده‌اند و یا به زبانی حرف می‌زنند که شهروندان معمولی از سخنان تخصصی آنان چیزی عایدشان نمی‌شود!»

 

بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان و جهنم زنان

اردوان امیراصلانی در یادداشتی برای شماره امروز «اعتماد» نوشت: ـاز زمان پیروزی برق‌آسای طالبان در 15 اوت و فتح بدون مقاومت تمام ولایات افغانستان، طالبان کنترل یک دولت شکست خورده را در دست گرفته و از خروج سریع ارتش امریکا بهره‌مند شده است. در حال حاضر مردم افغانستان و در وهله اول زنان بیشتر در معرض خطر و تهدید قرار دارند. ... خروج مفتضحانه امریکایی‌ها - در پی تسریع سرعت سقوط پایتخت به دست طالبان و آخرین رویدادها در فرودگاه کابل، واشنگتن که در هنگام امضای توافقنامه عقب‌نشینی در مورد هیچ‌گونه تضمینی برای حمایت از زنان یا عموما غیرنظامیان افغان با طالبان مذاکره نکرده بود، در تلاش است تا آثار مخرب این شکست که به‌طور مستقیم از کانال‌های خبری در سراسر جهان پخش می‌شود را کاهش دهد. ... از سوی دیگر طالبان هشدار داده است که تاخیر در خروج امریکایی‌ها عواقبی دربر خواهد داشت.

بازی احمقانه طالبان - به دنبال حمله به مرکز تجارت جهانی، بیست سال پس از برکناری از قدرت توسط نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده، طالبان قصد تشکیل دولتی بر اساس شورای مذهبی دارای اختیارات بر نهادهای سیاسی و قدرت تصمیم‌گیری منطبق با شریعت اسلام را دارد. تندرو‌هایی که خواهان به رسمیت شناخته شدن از طرف جامعه بین‌المللی هستند، اخیرا عفو عمومی اعلام کردند و اذعان داشتند به حقوق بشر به ویژه حقوق زنان احترام می‌گذارند اما «مطابق با ارزش‌های اسلامی». این شفاف‌سازی حایز اهمیت است زیرا به معنای استفاده از قوانین شرعی و حاکی از بازگشت از حکومت وحشیانه و ظالمانه مابین سال‌های 1996 تا 2001 است که با اعدام، شلاق و سنگسار همسران زناکار در اماکان عمومی و گاهی در ورزشگاه‌ها، سانسور رسانه‌ها، ممنوعیت تحصیل برای دختران، تعیین محرم و سرپرست مرد برای همراهی زنان در خیابان، پوشیدن اجباری برقع، اعدام علنی قاتلان و همجنس‌گرایان همراه بوده است. گفتمان فعلی طالبان بیشتر کاذب به نظر می‌رسد، زیرا از زمان بازگشت طالبان به قدرت تصاویر و پوسترهای نمایانگر زنان در همه خیابان‌ها و سردرهای سالن‌های زیبایی که در سال‌های اخیر شکوفا شده بودند با رنگ پوشانده می‌شوند، زیرا از این پس نمایش تصاویر زنان در فضاهای عمومی ممنوع است. در حالی که ملا برادر یکی از رهبران طالبان به زنان هشدار می‌دهد: «شما در امان خواهید بود اما باید چهره و چشمان خود را پنهان کنید، شما می‌توانید سرکار بروید، ما همه را می‌بخشیم... اما اگر شما را با ناخن‌های دست یا پای لاک زده و لب‌های آرایش شده ببینیم عصبانی می‌شویم. باید همه اینها را کنار بگذارید و موها و بدن خود را با حجاب ساده بپوشانید.» این گفتمان ناهماهنگ در صفوف طالبان مهر تاییدی بر آینده تاریکی است که در انتظار زنان افغان است. 

بازگشت زنان به مرحله اول - در میان صدای گلوله‌ها، هواپیماها افراد خوش شانس و ثروتمند را از کشور خارج می‌کنند، مابقی زنان به ویژه تحصیلکرده‌ها می‌دانند که در معرض خطر مرگ قرار دارند. با آرزوی آینده‌ای بهتر برای خود و نسل‌های آینده، نسل جوان زنان با گوش دادن به داستان‌های هولناک بزرگ‌ترها بزرگ شده‌اند و هیچ امیدی به وضعیت کنونی ندارند. بسیاری از زنان تحصیلکرده مدارک تحصیلی خود را می‌سوزانند یا پنهان می‌کنند و تصمیم می‌گیرند در خانه‌های خود باقی بمانند. با وجود اینکه آمار تحصیل دختران در مدارس هیچ‌گاه از 50 درصد فراتر نرفت، باید توجه داشت که سبعیت این تغییرات در زندگی زنان ساکن شهرهایی که در سال‌های اخیر سرمایه‌گذاری درخشانی در زمینه‌های مختلف (روزنامه‌نگاری، سیاست، هنر، پزشکی، تلویزیون، آموزش و پرورش) کرده‌اند محسوس‌تر است. در واقع، شرایط پیشرفت در نواحی روستایی که سال‌ها تحت کنترل طالبان قرار داشتند بسیار دشوارتر بوده است. کسانی که در جامعه کاملا سنتی و مردسالار حتی بدون حضور طالبان حقوق خود را بسیار آهسته به دست آورده‌اند، مشاهده‌گر این بودند که اربابان جدید همواره باعث تضعیف پیشرفت بوده‌اند. دیگر سخنگوی این گروه سهیل شاهین اخیرا در توییتی اعلام کرد که از حق تحصیل دختران محافظت می‌شود، اما واقعیت کاملا متفاوت است. زنان دیگر به تنهایی حق سفر ندارند، از دسترسی به دانشگاه و کارشان منع شده‌اند، به عنوان مثال مجری تلویزیون خانم شبنم داوران برخلاف همکاران مرد خود که چیزی برای‌شان تغییر نکرده است دیگرحق دسترسی به ساختمان شبکه ملی RTA را ندارد. در هرات واقع در غرب کشور علایم سیاه روی خانه‌های زنان روزنامه‌نگار و فعالان حقوق زنان نصب شده است. زنان مستقل و مدرن افغان علاوه بر ترس از کشته شدن، از ربوده شدن دختران نابالغ و ازدواج اجباری زنان بیوه و مجرد با مردان طالبان واهمه دارند. دبیرکل سازمان ملل آنتونیو گوترش اظهار داشت: «وحشتناک و دلخراش است که حقوق زنان و دختران افغان به سختی از آنان گرفته می‌شود.»

واکنش‌های مشترک در سطح بین‌المللی- به محض اعلام سقوط کابل، روسیه و چین دو عضو از پنج عضو دایمی شورای امنیت سازمان ملل متحد اعلام کردند که آماده پذیرش رژیم طالبان هستند. ایالات متحده و متحدان اروپایی آن نیز به نوبه خود اعلام کردند که به رسمیت شناختن طالبان منوط به رعایت حقوق بشر برای مردم غیرنظامی است و از وضعیت زنان در افغانستان عمیقا نگران هستند و از طالبان خواستند که از هر گونه تبعیض و سوءاستفاده از قدرت اجتناب کند. در سراسر جهان تظاهراتی در حمایت از زنان افغان صورت گرفته است. فرانسه اعلام کرد: «بحران ژئوپلیتیک مربوط به افغانستان ثبات کل منطقه و جهان را درگیر می‌کند. » گابریل آتال سخنگوی دولت فرانسه اطمینان داد که فرانسه وظیفه انسان‌دوستانه و همبستگی خود را محترم می‌شمارد و در عین حال یادآوری می‌کند که پذیرش احتمالی پناهندگان در سطح اروپایی و بین‌المللی خواهد بود. عملیات نظامی فرانسوی «APAGAN» برای خروج هزاران غیر نظامی در معرض خطر از 15 آگوست آغاز شده است.  بنابراین، به نظر می‌رسد که به محض خارج شدن دوربین‌های رسانه‌های بین‌المللی از مدار، زنان افغان محبوس در کشور خود توسط طالبان که بی‌شک از همیشه قوی‌تر، ثروتمندتر و خطرناک‌تر هستند، بیشتر در معرض خطر قرار می‌گیرند. باید منتظر ماند و دید آیا واکنش قدرت‌ها و حمایت‌های بین‌المللی از پس این بحران برخواهد آمد یا خیر.

 

دولت رئیسی هوشمند باشد

نجفقلی حبیبی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در یادداشتی برای روزنامه «آرمان ملی» نوشت: «در دوره احمدی‌نژاد جناحی روی کار آمد که خود را تا حدی با مجموعه جریان‌های دیگر هماهنگ نشان می‌داد و به نظر می‌رسید که با این یکدستی باید همه مشکلات حل شود. اما طی هشت سال آن دولت، شاهد بدترین نوع فساد‌های اقتصادی با آن‌همه ادعای بسیار شروع شد. زمانی که آن فسادها ریشه دواند و همه تاروپود کشور را گرفت همه از امضاهای طلایی و... دم زدند اما اینکه چگونه این اتفاق افتاد منبعث از روی کارآمدن دولتی بود که همه فکر می‌کردند چون یکدست و متحد است، می‌تواند همه مشکلات را حل و فصل کند. حال اکنون نیز که بحث می‌شود و مقام معظم رهبری هم به لزوم ترمیم اعتماد عمومی تاکید می‌کند، مسلم است که این مساله باید انجام شود. اما این مساله خیلی مراقبت می‌خواهد و عملکرد مسئولان در دولت باید به‌گونه‌ای باشد که اعتماد مردم خدشه‌دار نشود. ... منظور این نیست که دولت آقای رئیسی شبیه دولت احمدی‌نژاد است، بلکه بحث بر سر این موضوع است که یک بار دولت احمدی‌نژاد با همه مسائل  و حواشی تجربه شده است. لذا باید فرمایش مقام معظم رهبری را جدی بگیریم و حواس همه جمع شود، دولت هم تک‌روی نکند و جامع نگر باشد و مراقبت کند. اگر مراقبت نشود، عده‌ای از حیاط خلوت حضور برخی در دولت استفاده می‌کنند و کارهای سابق خود را انجام می‌دهند و هیچ اطمینانی هم وجود ندارد که اتفاق دیگری رخ ندهد؟ دولت باید تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری را جدی بگیرد و حتی لحظه‌ای از آن غفلت نکنند، چراکه هر کسی احتمال خطا و لغزش را دارد و مهم این است که افراد در این عرصه، لغزش نکنند و این مساله نیاز به مراقبت دارد. اگر آنگونه که مقام معظم رهبری می‌گویند مراقبت کنند، شعار ندهند و جدی عمل‌کنند، می‌توان امیدوار بود که پس از چند سال به یک شرایط بهتر نسبت به شرایط فعلی و بازگشت اعتماد عمومی به مسئولان و دولت دست پیدا کنیم. دولت باید خیلی تلاش کند و با جدیت خاصی مسائل را دنبال کند. دولت از یک طرف می‌خواهد ناامنی خاصی ایجاد نشود و از طرف دیگر نظام دلالی و فساد اقتصادی که از گذشته مانده روز به روز قوی‌تر و ریشه‌دارتر شده است. اینجا کار دولت سنگین است و صرفا باید در مقابل اینگونه مفاسد مقاومت کند و بدون اینکه هیجان ایجاد کند مراقبت مستمر  و مواظبت دائم انجام دهد. دولت به هیچ وجه نباید فریب شعارها را بخورد و باید خیلی هوشمند و هوشیار باشد. بعد از این همه تجاربی که در کشور اتفاق افتاد، دولت باید به شدت مراقبت کند که برخی به نام‌های مختلف به ویژه به اسم دفاع از دولت، سوء استفاده نکنند. یکی از گلوگاه‌ها همین بخش خصوصی است. اینکه قیمت‌گذاری‌ها چگونه‌ است و واگذاری‌ها به‌چه صورت انجام می‌شود. اگر راهی پیدا می‌شد که شرکت‌ها را  فقط در بورس عرضه می‌کردند که یک عده‌ زیادی سهامدار شوند، هر کسی بیش از حد مشخصی نمی‌توانست سهمی بخرد و رانتی ایجاد نمی‌شد».

 

 

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها