تحلیل از چپ و راست؛
دیپلماسی رئیسی
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
کی لال بود و کی زبان باز کرد؟
عباس عبدی فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشت امروز خود پاسخ حسین شریعتمداری را که در یادداشت دیروز خود به برخی انتقادات اصلاحطلبان اشاره کرده و نوشته بود «رئیسی لالها را شفا میدهد» پاسخ داده و نوشته است: « اول اینکه شاید آقای شریعتمداری در نوشتن این متن قصد دروغ گفتن نداشته باشند ولی از آنجا که از نوشتههای بنده بیاطلاع نیستند، پس باید گفت که به احتمال قوی این موضع ایشان یا از فراموشکاری است یا متن را همکاران دیگر نوشتهاند و آقای شریعتمداری بدون دقت منتشر کردهاند. چون کسی که مطالب مرا پیگیری میکند میداند این حرف بنده اصلا جدید نیست و مفاد آن را در ۱۵ ماه گذشته حداقل ده بار به زبانهای گوناگون تکرار کردهام. حتی یادداشتی نوشتم و ارقام دقیق فوتیها را محاسبه کردهام. جالب است که هفته پیش نیز خلاصهای از مجموعه آن یادداشتها را در روزنامه اعتماد منتشر کردم. این حد از بیاطلاعی از امور و مواضع آشکار امر عجیبی است.
نکته دیگر این است که این یادداشت اتفاقا تعریضی به آقای رییسی نیست چون ایشان که هنوز نیامده. اگر هم نقدی در آن هست متوجه سیاستها و عملکردهای گذشته است. اتفاقا پیشنهاد داده شده در این جهت است که وضعیت گذشته را شفافسازی کنند، پس چرا آقای شریعتمداری عنان از کف میدهند و چنین نادرست مینویسند؟ شاید برای اینکه از وزارتخانهای نقد شده که همفکران ایشان به دلایل گوناگون حامی عملکرد و وضع موجود آن هستند.
بالاخره اینکه؛ خب فرض کنید که عدهای لال بودند حالا شفا یافتند و زبان باز کردند. مشکل چیه؟ عده دیگری هم که زبان رسایی داشتند اکنون لال میشوند که شدند و زبانی از نوع دیگری باز کردند.
به نظر من هدف اصلی ایشان، نوشتن علیه اصلاحطلبان نبود، بلکه هدف اصلی تخریب ذهن آقای رییسی بود. یادداشت میخواهد این را به آقای رییسی بگوید که علیه شما سیاهنمایی میکنند. به نظرم گروه رسانهای آقای رییسی تا این مرحله متوجه این خط انحرافی از درون اصولگرایان افراطی شده است. کسانی که انتظاراتشان برآورده نشده است و مهمترینش بحث برجام و افراد کابینه است. البته ثبات رای کیهان در ضدیت با برجام مشهود است ولی مخالفت با برجام و رفع تحریمها همان پوست خربزهای است که کیهان میخواهد زیر پای این دولت بگذارد. احتمال میدهم که اگر آقای رییسی همین خطمشی را دنبال کند روزنامه کیهان بیش از هر رسانه دیگری علیه او خواهد نوشت و این یادداشت نوعی رد گم کردن از نوع کیهان، برای ندیده شدن چوبهایی است که میخواهند لای چرخ دولت بگذارند. »
جنگ نرم رسانهای جای سنگر گیری نیست!
محمدجواد اخوان امروز در روزنامه «جوان» با اشاره به سخنان رهبری در مراسم تنفیذ درباره جنگ روانی نوشته است: «جنگ شناختی (Cognitive warfare) به معنای هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف با تغییر هنجارها، ارزشها، باورها، نگرشها و رفتارها از طریق مدیریت ادراک و برداشت است. این نوع جنگ شکل تکامل یافته تر، پیشرفتهتر، عمیقتر و وسیعتر از جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکهای (با زیرساخت رسانههای نوین) بوده و با مدیریت ادراک و برداشت انجام میگیرد. تغییر نگرش در جامعه کشور هدف، اختلال و خطا در دستگاه محاسبات تصمیم گیران، اثربخش نمودن جنگ اطلاعاتی، ایجاد گسست عاطفی-ادراکی بین تودهها و نخبگان با حاکمیت و نهایتاً تضعیف و زوال سرمایه اجتماعی برخی کارویژههای جنگ شناختی هستند.
دشمن در جنگ شناختی، سه نقطه آماج اصلی را هدف قرار میدهد: ۱- ایده اصلی نظام: «اسلام ناب» و «ولایت مطلقه فقیه» (هسته اصلی و مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی)؛ ۲- ساختار نظام: مجموعه نهادها، ارکان و دستگاههای برآمده از ایده اصلی که مجموعه حکومت را شکل داده است و ۳- کارکرد نظام: نتایج حاصله از عملکرد اجزای ساختار نظام که در واقع، نشاندهنده خروجی ساختار بوده و کارآمدی یا ناکارآمدی آن را نشان میدهد. در نهایت هدف از این تهاجم، مشروعیت زدایی، اعتبارزدایی، اعتمادزدایی، قداستزدایی، ناامیدسازی و ناکارآمدنمایی است که در نهایت دشمن امیدوار است سبب رویگردانی اجتماعی و از بین رفتن سرمایه اجتماعی نظام شود.
در واقع آنچه باعث نتیجه بخشی جنگ اقتصادی میشود، اثربخشی جنگ شناختی است. جنگ شناختی سبب میشود بیش و پیش از آنکه جنگ اقتصادی ساختار و کارکردهای اقتصاد ملی را به چالش بکشاند، جامعه را در مسیر هموارسازی سناریوی دشمن و آسیبرسانی درونزا قرار دهد. دشمن در جنگ شناختی امیدوار است تا مردم را نسبت به آینده ناامید، نسبت به نهادهای رسمی بدبین و نسبت به سرنوشت عمومی جامعه بی تفاوت کند. در چنین شرایطی منافع فردی بر منافع جمعی و ملی غلبه یافته و خسارت حاصله متوجه همه افراد جامعه میگردد.
واضح است که تمهید جدیدی در حوزه رسانه و جنگ نرم نیاز است، اما باید دانست برای بیاثر ساختن جنگ نرم دشمن، اقدام عکسالعملی و واکنشی بیهوده است. چراکه در عمل همواره از او عقبتر مانده و در موج دوم نمیتوان قدرت تخریبی موج اول را خنثی نمود. بهنظر میرسد اکنون باید بهجای آرایش دفاعی، در حوزه جنگ نرم باید الگوی آفندی را در پیش گرفت که برخی از مهمترین تدابیر و راهبردهای لازم برای آن عبارتند از:
۱- شناخت نقاط ضعف دشمن و بهرهگیری از آن: با شناخت آسیبها و ضعفهای دشمن، که کم هم نیست، هم از شدت و حدت تهاجم آن کاسته میشود و هم پرسشهای فراوانی در مورد واقعیتهای نظام سلطه در برابر افکار عمومی جهانی شکل میگیرد که به آگاهی بشریت کمک خواهد کرد.
۲- ابتکارمحوری و خلاقیتگرایی: عمل آفندی، آنهم در میدان پیچیده جنگ نرم مستلزم به صحنه آمدن حداکثری خلاقیت و ابتکار خصوصاً جوانان انقلابی است که هم دست جبهه خودی را در این آوردگاه حساس پرتر میکند و هم میدان عمل را برای جوانان مؤمن بازتر میکند.
۳- هوشمندی و آیندهنگری: در الگوی عمل آفندی در جنگ نرم، همچون یک شطرنجباز قهار باید رفتار بعدی دشمن را حدس زد و بر اساس آن طراحی کرد. این مهم، نیازمند هوشمندی و نیز آیندهنگری وسیعی است که هم ظرفیتهای نخبگانی و عملی کشور را باید در این حوزه فعال کرد و هم از فرصت جوانان مؤمن و انقلابی علاقهمند بهخوبی بهره گرفت.
۴- آشکارسازی بیاعتباری رسانههای دشمن: یکی از نکاتی که در آرایش تهاجمی جنگ نرم نباید مورد غفلت واقع شود، آشکار کردن بیاعتباری و عدم صداقت رسانههای دشمن و ایادی آن است که بهاینترتیب حربه دشمن در این عرصه کند شده و اقدامات آتی آن کم اثر خواهد شد.
۵- نگاه جهانی و بینالمللی: امروزه با گسترش رسانههای نوین، مرزهای جغرافیایی کمرنگتر شده و باید دانست که شکست دادن دشمن در عرصه جنگ نرم، نیز مستلزم شکل گرفتن جغرافیای مقاومت در برابر نظام سلطه است و این فرصت در ابزارهای نوین رسانهای و مجازی فراهم است. امروز میتوان از بستر شبکههای اجتماعی و رسانههای نوین –که دشمن از آن برای گسترش بیثباتی و ناامنی در کشورهای مخالف خود استفاده میکند- برای به چالش کشیدن دشمن در میان ملتهای مختلف و حتی ملل غربی استفاده کرد و جبهه وسیع مقاومت جهانی در برابر استکبار را شکل داد.»
تحولات نگرانکننده
جاوید قرباناوغلی دیپلمات پیشین در سرمقاله امروز «شرق» به ماجرای حمله به نفتکش اسرائیلی و تنشهای بعد از آن پرداخته و نوشته است: «رخدادهای چند هفته گذشته که با نفتکش «مرسر استریت» که در آبهای عمان هدف حمله «پهپادی» قرار گرفت و متعاقبا با ماجرای کشتی «آسفالت پرینسس» در خلیج عمان ادامه یافت، تحولات نگرانکنندهای است که در فقدان تدبیر و عزم راسخ میتواند سیاست خارجی دولت جدید را در آستانه تشکیل در دامی ناخواسته و سلسلهای از واکنشهای بهظاهر مقتدرانه ولی در عمل منفعلانه گرفتار کند. در هر دو مورد ایران در مظان اتهام قرار گرفت و آمریکا، بریتانیا و اتحادیه اروپا ایران را به انجام آن متهم کردهاند. ... برخی منابع داخلی اظهارات سخنگوی کاخ سفید را درباره نحوه پاسخ اسرائیل به ایران که اسرائیل را «دولتی مستقل» توصیف کرد که خود میتواند درباره واکنش به اقدام ایران تصمیم بگیرد، بهطور کاملا خوشبینانه «تنهاگذاشتن اسرائیل توسط آمریکا» تحلیل کردهاند. بنده بهجد معتقد هستم میتوان این موضع کاخ سفید را تحولی خطرناک در اعطای مجوز آمریکا به تلآویو در اقدام نظامی علیه ایران تفسیر کرد؛ موضوعی که باراک اوباما و حتی ترامپ با آن مخالفت کرده و اسرائیل نیز آگاه بود که بدون مجوز آمریکا در هر اقدامی علیه ایران با مشکلاتی جدی مواجه خواهد شد. ایران تاکنون و در دوره دولت قبل در مقابل اقدامات تحریکآمیز اسرائیل در حملات مکرر به مراکز نظامی در سوریه و همچنین هدفقرارگرفتن کشتیهای نفتی در مسیر سوریه با هوشمندی برخورد کرده، هرچند در مواردی پاسخهای مناسبی نیز داده است؛ اما باید اذعان کرد که شرایط به نحو قابل ملاحظه و با سرعتی زیاد در حال تغییر بوده و از اینرو تمرکز بر این تحولات و مدیریت این شرایط از سوی نهادهای تصمیمگیر بسیار ضروری است. فعالشدن جبهه جنوب لبنان پس از نزدیک به ۱۵ سال آرامش پس از جنگ ۳۳روزه از دیگر موضوعاتی است که میتواند در همین راستا مورد تحلیل قرار گیرد که ضروری است دولت جدید آن را با دقت تحت نظر داشته باشد. این تحلیل را که اسرائیل در شرایطی نیست که به دلیل نگرانی از مرزهای شمالی خود با لبنان، دست به اقدامی نظامی علیه ایران دست بزند، باید در کنار چینش تحولاتی مانند تهدید آزادی کشتیرانی، احتمال شعلهورشدن آتش بین اسرائیل و حزبالله و همچنین بنبستی که فعلا در مذاکرات وین شاهد هستیم، گذاشت. شرایطی که میتواند فضای بینالمللی را بهشدت علیه ایران تهییج و اقدام نظامی علیه ایران را در چارچوب «دفاع مشروع» که قاعدهای پذیرفتهشده در حقوق بینالمللی است، تفسیر کنند.
اهمیت موضوع جنگ کشتیها از آن جهت است که اولا با حقوق بینالمللی دریانوردی پیوند خورده و بهنوعی با همه کشورهای جهان مرتبط است و دیگر آنکه «لابی» قدرتهای مطرح جهان در سناریوسازی بهشدت تأثیرگذار است.
مشغولیت جناب رئیسی به دلیل تنوع مشکلات پیچدرپیچ داخلی امری دور از انتظار نیست و قاعدتا او (رئیسجمهور) در مواجهه با بحرانهای رو به تزاید داخلی اعم از کرونا تا مطالبات مردم، فرصت اندکی برای واردشدن به موضوعات پیرامونی و بینالمللی دارد. این وظیفه نهادهای دیگر مانند وزارت امور خارجه و شورای عالی امنیت ملی است که سران کشور را از تحولات مخاطرهآمیزی که میتواند تهدیدی برای امنیت کشور باشد، آگاه کنند. ... در این مختصر بر آن هستم که خطر «شکلگیری اجماع جهانی» علیه ایران در صورت استمرار وضعیت کنونی را به رئیسجمهور و دستگاه دیپلماسی او گوشزد کنم. پیشنهاد میشود دولت جدید در دیپلماسی خود: اولا از طریق شورای عالی امنیت ملی به همه نهادهای رسمی کشور ابلاغ کند که از موضعگیریهای خودسرانه که نتیجهای جز سردرگمی کشورهای دیگر و سوءاستفاده اسرائیل ندارد، پرهیز کنند. ضروری است موضع رسمی ایران از طریق رئیسجمهور یا سخنگوی رسمی دولت و وزیر خارجه اعلام شده و صریحا به دنیا اعلام شود که موضعگیری دیگر از جانب هرکس و هر نهادی، ارتباطی با موضع دولت ندارد. ثانیا، هرگونه تحرک و اقدام نظامی حتی بهصورت دفاعی تنها از طریق کسب مجوز از شورای عالی امنیت ملی انجام شود. ثالثا ابتکار ازسرگیری مذاکرات وین را ایران با اعلام آمادگی برای مذاکرات مستقیم با آمریکا کلید بزند؛ اقدامی که میتواند رژیم صهیونیستی را آچمز کرده و پیام اطمینانبخشی را در شرایط رویکارآمدن دولت جدید به جهان اعلام کند.»
رئیسی و سیاست منطقهای میدانی!
صابر گلعنبری تحلیلگر مسائل بینالملل امروز در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته است: «بالاخره دوران ریاستجمهوری حسن روحانی به اتمام رسید و ابراهیم رئیسی کار خود را آغاز کرد. هماکنون ناظران خارجی منتظر رویکرد رئیسجمهوری جدید در پیگیری سیاست خارجی ثابت جمهوری اسلامی ایران هستند. ... ایران در روابط خارجی خود با دو سطح بحران مواجه است که به اشکال مختلفی با هم گره خورده و از یکدیگر تاثیر میپذیرند؛ نخست تنشها و بحرانهای منطقه و دیگری بحرانهای بینالمللی با غرب و به خصوص آمریکا. دولت روحانی معتقد بود حل بحرانهای خارجی از سطوح بینالمللی آن امکانپذیر است که در آن صورت حل بحران در روابط منطقهای تحصیل حاصل است؛ اما این گزاره به مرور وقت ناصوابی خود را نشان داد و دیدیم که همین تداوم تنش و بحران در روابط منطقهای چه تاثیری بر خروج آمریکا از برجام و تشدید سیاست فشار حداکثری گذاشت. اما در مقابل گویا دولت جدید در صرافت «حل و فصل» بحرانهای خارجی از خاستگاهی منطقهای است؛ به این معنا که این امر از سطوح منطقهای بحرانهای خارجی شروع شود تا سطوح بینالمللی آنها را در برابر امر واقع اجتنابناپذیری قرار دهد. البته گویا این باور از آنجا ناشی میشود که حلوفصل بحرانهای بینالمللی (با غرب) امکانپذیر نیست و همین موجب تقویت نگاه منطقهای و شروع از سطح منطقهای بحرانهای خارجی شده است. البته نگارنده بر این باور است که روابط تاثیر و تاثری دو سطح بحرانها میطلبد که به صورت همزمان و به موازات هم حل بحران در روابط منطقهای و بینالمللی پیگیری شود. ... چشمانداز سیاست منطقهای و در قابی بزرگتر سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دوره رئیسی از دریچه تصاویری که از مراسم تحلیف به جهان مخابره شد، قابلرویت است. در این مراسم شاهد حضور بیسابقه رهبران گروههای همسو با ایران در میادین و حوزههای نزاع و نبرد در منطقه بودیم؛ از رهبران حزبا... و حماس گرفته تا انصارا... یمن و حشدالشعبی عراق. در مراسم تحلیفهای پیشین شاهد چنین حضوری هماهنگ و متعدد از گروههای متحد با ایران نبودهایم.
جالب اینجاست که این رهبران در صف نخست و نماینده اتحادیه اروپا در صف دوم قرار داشت. همین تصویر خود گویای دو نکته کلیدی است؛ نخست اینکه سیاست خارجی دولت جدید به جای مسائل بینالمللی و مذاکره با آمریکا و اروپا بر سیاست منطقهای متمرکز خواهد بود و اولی در درجه دوم اهمیت قرار دارد و دوم اینکه سیاست منطقهای دولت جدید کاملا میدانی خواهد بود. از این رو، طرح گزاره گفتوگو از طرف رئیسی برای کاهش تنش و حل مشکلات منطقهای و همزمان با آن مخابره تصویر مشارکت بیسابقه رهبران متحدین منطقهای جمهوری اسلامی بر این نکته تاکید دارد که اولا تهران از موضع میدان و واقعیتهای میدانی گفتوگو خواهد کرد و ثانیا در گفتوگوهای احتمالی قرار نیست از این گروههای متحد خود دست بکشد و ثالثا میخواهد این مذاکرات منتج به رسمیتیافتن و شناسایی منافع جمهوری اسلامی در سطح منطقه و حوزههای محل فعالیت این گروهها شود. این هم چیزی نیست که موردپسند طرفهای منطقهای و متحدان بینالمللی آنها باشد که خواسته اصلی آنها دست کشیدن ایران از حمایت از این گروهها و سازمانها در هر گفتوگویی احتمالی؛ چه در سطح منطقهای و چه در سطح بینالمللی است. از این رو، واقعیت تلخ این است که دورنمای چندانی برای حلوفصل مشکلات منطقه از طریق گفتوگو حداقل در کوتاهمدت قابلتصور نیست.»
بازگشت به برجام؟
جلال خوش چهره در سرمقاله امروز «ابتکار» نوشته است: «حالا رئیسان قوای مجریه و مقننه بر لزوم رفع تحریمها تاکید میکنند. نامزد کرسی وزارت امورخارجه دولت سیزدهم نیز میگوید: «مذاکره با آمریکا هرگز تابو نبوده است. دهها ملاقات وزیران امور خارجه دو کشور (ایران و آمریکا) در برجام و سه دوره مذاکره در بغداد که من هم در آن حضور داشتم از آن جمله است.» حسین امیر عبداللهیان تصریح میکند «مشکل مذاکره نیست، بلکه رفتار قلدرمآبانه و بدعهدیهای مکرر آمریکاست.» نماینده اتحادیه اروپا در امور مذاکرات هستهای نیز از آغاز دور هفتم گفتوگوهای وین در سپتامبر آینده خبر داده است.
«انریکه مورا» که به نمایندگی از اتحادیه اروپا در مراسم تحلیف ریاست جمهوری «ابراهیم رئیسی» در تهران حضور یافت، جدا از برنامه تشریفاتیاش، در دیدارهای خود با مقامهای ایرانی، چه گفت و چه شنید که از خروج گفتوگوهای وین از انجماد در ماه میلادی آینده خبر داد؟ آیا توافق برای از سرگیری گفتوگوهای برجامی میان تهران و گروه ۴+۱ به دست آمده است؟ در این صورت شدت و حدود انعطاف هریک از طرفها برای بازگشت به میز گفتوگوها چه میزان است؟ آیا طرح تازهای برای احیای برجام و مطابق با سلیقه دولتمردان کنونی ایران در دست اجراست؟ این طرح چیست و چه میزان سبب امید برای بازگشت به برجام و به تبع آن خلاصی از بحران تحریمها خواهد بود؟ در حالی که با نتیجه انتخابات خرداد ماه گذشته، ناظران، آینده برجام را مایوسانه پیش بینی کرده بودند.
کارنامه شش دور گفتوگوهای فشرده دولت دوازدهم در وین با نارضایتی مجلس، شورای عالی امنیت ملی و رویکرد تیم همسو با منتخب ریاست دولت سیزدهم روبرو شد. به عقیده مخالفان برجام در تهران، نتایج گفتوگوها با خواستها و شروط طرف ایرانی فاصله داشت و از این رو نمیتوانست مورد قبول قرار گیرد. اگرچه به روشنی گفته نشد که شروط تهران چه مواردی را دربر میگرفت و میگیرد اما تعهد دولت «جو بایدن» در تضمین توافق برجام از سوی دولتهای آینده ایالات متحده، لغو تمامی تحریمها و حفظ آخرین دستاوردهای هستهای، سه بخش اصلی شروطی است که تهران عدم تحقق آن را مانع احیای برجام خوانده است. این در حالی است که طرفهای غربی و به ویژه واشنگتن تاکنون هیچ انعطافی را در این باره از خود بروز نداده و برخلاف گذشته، اکنون خواست خود را برای بازگشت تهران به میز گفتوگوها با تهدیدهای لفظی درآمیختهاند.
ابراهیم رئیسی و محمد باقر قالیباف در هیئت ریاست مجلس شورای اسلامی در پی ایجاد بنبست در دور ششم گفتوگوهای وین، دولت دوازدهم را بابت اصرار برای ادامه گفتوگوهای برجامی شماتت کردند. این طیف از مخالفان برجام و منتقدان دولت «حسن روحانی» موضوع تحریمها را مسئلهای فرع بر مشکل ناکارآمدی مدیریت اجرایی میخواندند اما طولی نینجامیده که آنان بر لزوم رفع تحریمها تاکید میکنند. بهعبارت روشن، وقتی از ضرورت رفع تحریمها آنهم از سوی اصلیترین منتقدان برجام سخن به میان میآید، معنایی جز تمایل بازگشت به گفتوگوهای برجامی به عنوان بستر واقعی تحقق این منظور نیست.»
دیدگاه تان را بنویسید