تحلیل از چپ و راست؛
نگران خوزستان
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
دردی که آن دیگری میکشد
محمدرضا تاجیک، تئوریسین اصلاحطلب در یادداشتی برای روزنامه «اعتماد» با طرح این سوالات که « آیا اساسا در این شرایطی که نزد بسیاری از انسانهای در رنجِ این مرز و بوم، زندگی از زندگی تهی شده، زیستن در بودن محو شده و بودن نیز حوصله بودن و ماندن را از دست داده، امکان تحقق زندگی خوب درون زندگی بد وجود دارد؟ آیا در پرتو آموزههای جودیت باتلر، میتوان میل و اراده معطوف به «زندگی خوب درون زندگی بد» را به مثابه نوعی مقاومت یا کنش سیاسی- اخلاقی فهم و تجربه کرد؟ آیا میتوان از آدمیانی که زندگی بر آنها تنگ گرفته و روح و روان و احساس و جسمشان را سخت آزرده و هر لحظه زیست و زیستنِ آنان را به خود مشغول کرده است، انتظار تلاش و مبارزه برای قابل زیستن کردنِ زندگی را داشت؟ » نوشته است: « دانا هاراوی از ما میخواهد به نسبیتهای در همپیچیدهای فکر کنیم که زندگی جسمانی را شکل میدهند و میافزاید ما دیگر نیازی به اشکال ایدهئال از بشر نداریم، در عوض، ما باید به مجموعه روابط پیچیدهای بپردازیم که بدون آنها وجود نخواهیم داشت: به «زیست- در- لحظه» یا زیست انضمامی انسانها. در پرتو این گفته هاراوی میخواهم بگویم که امروز هر کنش و کنشگر سیاسی باید به بدن و زیستِ دیگری (دیگران) گشوده باشد و میخواهم بگویم، کنشگران سیاسی امروز ما باید بیرون از خود حضور یابند، در محیط پیرامونشان کاوش و جهتیابی کنند، به واسطه دیگران امتداد یابند و حتی گاهی از دیدن رنجی که دیگران میکشند، از خود بیخود شوند. آنان باید پرسش از «بودن» و زیستن» و «زندهبودن» و «زندگیکردن» دیگران و اینکه چگونه و چطور میتوانند زندگی خوبی داشته باشند را به امری سیاسی تبدیل کنند. آنان باید سیاست و کنشورزی سیاسی خود را بر ابدان انسانها و زندگی انضمامی و در لحظه آنان متمرکز کنند و از حق و حقوق زندگی آنان سخن بگویند و از رهگذر همین تمرکز و توجه به امور به ظاهر پیش پا افتاده و در گذر، با مساله سیاسی گستردهترِ عدالت و بیعدالتی درگیر شوند. آنان باید از توزیع نابرابر آسیبها و آسیبپذیریها و رنجها و سختیها سخن بگویند و پیرامون این «نابرابری» کنش و کنشگر جمعیای برای تمهید و تدبیر شرایط زیستن (نه بودن) دیگران سامان دهند. ... همانطورکه هگل میگوید، «من» که خود را ـ زندگی خود را ـ به جا آورد و بازشناسد، همواره آن را در مقام زندگی دیگری تشخیص میدهد. ... اگر بناست زندگی خوبی را هدایت کنم، این زندگی در کنار دیگران زیسته خواهد شد، زیستنی که بدون دیگران اصلا زندگی نیست.»
وی افزوده است: « زندگی بسیاری از «دیگرانِ ایرانی» امروز، با بهرهای آزادانه از آدرنو، «چنان کجومعوج و ازشکلافتاده شده که هیچکس نمیتواند زندگی خوبی درون آن داشته باشد یا سرنوشتش را به عنوان انسان محقق کند. در شرایط کنونی، حتی سادهترین درخواست برای زیستن و زندهبودن، لاجرم بسیاری را به وضعیت اعتراض و خشم و خشونت هدایت میکند. بیتدبیریها و نابرابریها و بیعدالتیها و ناجوردیدنها و کژکارکردهایی که دیروز انبوه، انبوه کشت شدهاند، امروز خرمن، خرمن (به شکل زندگی بد و خشم اعتراض) درو میشوند. امروز این زندگی بد، نه تنها ترجمان غم نان که غم آب، برق، خاک، بیماری و مرگهای گلهای، نشست زمین، تخریب زیستمحیطی، ناهشیاری و ناکارآمدی تدبیرگران منزل جامعه و جهانی ناهمخوان و ناهمساز نیز هست. پنداری از منجنیق آسمان و زمین بلا میبارد و عرصه را برای زندگی مردمان هر روز تنگ و تنگتر و سخت و سختتر و بد و بدتر میکند. در این شرایط، کنشگران سیاسی و اجتماعی باید با شورش علیه درونِ همدست با وضع موجودِ خود و خروج از فضای سوبژکتیو و خانه خیال و عدمی که در آن گرفتارند و لاجرم نیستها را هست و هستها را نیست میبینند، نه تنها در نقشِ نقاشان این «زندگی بد» که در نقشِ تصویرگران و عاملان ایجاد زندگی خوب درون زندگی بد، ظاهر شوند. آنان باید خود را مهیای ورود فعالانه به عرصه کنشی کنند که با توده بدنها، رنجها، بودنها و زیستنهای دیگران رابطهای تنگاتنگ دارد و در جستوجوی مدام برای شیوههای کنشگری سیاسیای باشند که فراتر از امتناع از یک شیوه زندگی، فراتر از نقد منزه و بهداشتی و فراتر از توصیههای اخلاقی و همدردیهای زبانی هستند و قادرند خواسته مردمانِ در رنج برای زندگی قابل زیستن، یا زندگی خوب پیش از مرگ را به نمایش و اجرا درآورند. این گفتهها را گفتم تا بگویم بسیاری از مردم جامعه امروز ما، نه تنها از «حیات مدنی» (در بیان آگامبن) که از «حیات برهنه» (باز در بیان آگامبن) محرومند، بلکه باد و مه و خورشید و فلک نیز، همه در قاب بیتدبیری تدبیرگران، در کار ساختن و پرداختن «زندگی بد» برای آنان شدهاند. در این شرایط، تنها آن جریان که در رنجی که «آن دیگران» میکشند، شریک است و لحظه به لحظه زندگی غیرقابل زیستن آنان را درک و تجربه میکندو بر این اراده است تا «نگوید، عمل کند»، میتواند دوای محنتها و سختیهای آنان باشد. بیایید در این روزهای برفِ بدون بنفشه، فارغ از هرگونه گرایش و تمایل سیاسی و جناحی، از بیتدبیریها در گذشته و حال چنان نقادانه و واقعبینانه سخن بگوییم که امکان تکرارشان در آینده نباشد و آینده در راه را چنان تدبیر کنیم که امکان استمرار زندگی بد نباشد.»
از کجا آغاز باید کرد؟
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی که گویا قرار است ادامهدار باشد، به مسائل خوزستان پرداخته و نوشته است: «مسائل خوزستان به نقطهای رسیده که همه اتفاق نظر دارند؛ حق متوجه مردم است. ... اکنون که صدای اعتراض خوزستانیها درآمده است، میتوان پرسید که چه باید کرد و از کجا باید آغاز کرد؟ سعی میکنم که در پاسخ به این پرسش نکات اصلی و ریشهای مورد نظرم را طی چند یادداشت تقدیم کنم. ... ۱- مگر نه اینکه مردم خوزستان 18 نماینده در مجلس دارند، و صدها نماینده در شورای شهر و چند نماینده در مجلس خبرگان. پس چرا این نمایندگان که باید صدای قانونی این مردم باشند و مطالبات آنان را به صورت مدنی و قانونی پیگیری کنند تا کارد مشکلات به استخوان مردم نرسد در این ماجرای اخیر حضوری ندارند؟ پاسخ این است که آنان برای انجام این وظیفه انتخاب نشدهاند، و اصولا با ایده درد مردم بیگانه هستند، چون از دل رقابتی آزاد و نمایندگی واقعی بیرون نمیآیند. تا هنگامی که مردم نتوانند نمایندگان واقعی خود را در ساختار حقوقی و سیاسی داشته باشند؛ صدای اعتراض آنان از تریبونهای سیاسی و حقوقی بازتاب پیدا نمیکند، و کسی نخواهد بود که حقوق مردم را پیگیری و به نتیجه برساند، در نتیجه مردم بیدفاع شده و اقدام موثر و ملموس حقوقی و سیاسی نمیتوانند انجام دهند. ... نمایندگیهای موجود نماینده و حلّال مسائل مردم نیستند و قادر به نمایندگی مطالبات مردم نمیباشند، زیرا آنان از خلال فیلتر نظارت استصوابی بیرون آمدهاند و نه از رقابت واقعی مردم.»
درباره خوزستان به این چند نکته فکر کنیم
علیرضا اصغری در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشته است: «درباره اعتراض در چند شهر استان خوزستان نکات زیادی قابل پرداختن است. این چند نکته را در قالب صورتمساله میتوان مورد اشاره قرار داد: 1-چه سازوکاری برای تحقق مطالبات مردم وجود دارد؟ وقتی سازوکارهای اجرایی بیاعتبار میشوند و اعتماد مردم نسبت به ساختار مخدوش میشود، چه راهکاری وجود دارد که ساختار را موظف و ملزم به پیگیری و تحقق مطالبات مردم کند؟ ... اینکه سوءمدیریت آب در خوزستان فقط محدود به دولت روحانی نیست نباید توجیهی شود در مقابل این واقعیت که رفتار غیرمسؤولانه دولت روحانی هم در حوزه فنی مدیریت و هم در سلوک مدیریتی، باعث شده نارضایتی 2 دهه اخیر در خوزستان نسبت به مساله آب اکنون اینگونه نمود یابد و نوعی خشم در بخشی از مردم صبور این استان رسوب کند. ...2- نمیتوان در چنین مواقعی بسادگی مردم را با تفکیک مدیریت منفعل دولت روحانی با مدیریت ایدهآل انقلابی در دولت سیزدهم قانع کرد. ... مشکلات مردم اکنون فقط مساله کمآبی نیست. مشکلات اقتصادی در رأس مشکلات مردم است و قطعا تاثیر محوری در شکلگیری اعتراضات اخیر در برخی شهرهای خوزستان دارد. ... دولت آینده باید در 2 حوزه فعال باشد. اول؛ تصمیمات عاقلانه و عالمانه برای رفع مشکلات کشور و سپس اجرای دقیق و مجاهدانه این تصمیمات. دوم؛ رفتار مخلصانه برای حل مشکلات مردم. ... 3- چرا در ایران عمده اعتراضات تبدیل به اغتشاش میشود؟ یک بار برای همیشه باید نسبت به این موضوع یک تصمیم جدی گرفته شود یا حداقل یک اجماع صورت بگیرد. یک واقعیت این است که یک ائتلاف و اجماع گسترده از تروریستهای تجزیهطلب، منافقین، سلطنتطلبان مرتجع و تکفیریها با حمایت مالی برخی کشورهای منطقه، با حمایت اطلاعاتی صهیونیستها و حمایت سیاسی آمریکا ناامنی در ایران را در دستور کار قرار دادهاند. هر تجمعی در ایران بستر مناسبی برای هر کدام از اضلاع این آشوبطلبان است. این واقعیتی غیرقابل کتمان است. ... از سوی دیگر برخی جامعهشناسان معتقدند عدم بروز اعتراض میتواند منجر به ایجاد فاصله میان مردم و دولت، بیتفاوتی نسبت به مسائل کشور، هدررفت انرژی و سرمایههای اجتماعی و حتی انباشت خشم و حرکت به سمت آنارشیسم شود. ... با این حال به نظر میرسد باید برای این موضوع تدبیر کرد. هم در وهله اول باید از امنیت عمومی حراست شود و هم نسبت به حفظ مبانی مردمپایه انقلاب اهتمام داشت. ... 4- برخی تلاش میکنند در این قبیل شرایط مقوله گفتوگو را نادیده بگیرند یا آن را فاقد کارکرد جلوه دهند. چرا نباید درباره حل مسائل و تنشهای مختلف در جامعه، موضوع مفاهمه و گفتوگو را در کنار راهکارها و راهبردهای اساسی به کار گرفت یا حداقل امتحان کرد؟ خواص یا همان نخبگان و مراجع سیاسی و فرهنگی و دینی اگر چه طی سالهای اخیر با برخی بیمهریها و کوتهنگریها مواجه شده و آزردهخاطر شدهاند اما در این زمینه میتوانند موثر باشند. در همین مساله خوزستان، برخی بزرگان عشایر، علما و روحانیون و برخی فرماندهان نظامی که آبرو و اعتباری نزد مردم داشتهاند، توانستند نسبت به مدیریت اوضاع و کنترل اعتراضات موثر باشند.»
خوزستان، آزمونِ سخت تاریخ
احمد غلامی . سردبیر روزنامه «شرق» که بیشتر از سیاست اهل ادبیات و داستاننویسی است، در سرمقاله امروز به شیوه خود به اوضاع خوزستان پرداخته و نوشته است: «گفتم همینجا. ترمز زد و نگه داشت. جاده خاکی باریکی بود که به کرخهکور میرفت. رودخانه باریکی که اندکی آب در بستر آن جاری بود و نبود. شاید از همینرو به آن کرخهکور میگفتند، نمیدانم شاید هم اسمی بود که هنگام جنگ روی آن گذاشته بودند، همین و بس. کنار جاده نگه داشت، جاده سوسنگرد-اهواز. ناصر حامداختری میرفت سوسنگرد. توی اهواز همدیگر را دیده بودیم، باورم نمیشد با او روزی اینگونه ساده و بیریا آنهم توی یک رستوران درجه سه با کبابهای چرمی همسفره شویم. ناصر بزرگتر از ما بود، یکی، دو نسل جلوتر از ما. بزرگتر محله بود و همه از او حساب میبردند. باورم نمیشد او را توی لباس نظامی ببینم آنهم در گروه چمران. گفتم: «عجب پیراهن قشنگی داری!» خودش را برانداز کرد و لبخند زد، مثل همان لبخندی که آخرین بار در قاب پنجره ماشین زده بود. از شیب جاده پایین میرفتم که صدایم زد. برگشتم، پیراهن را از تنش درآورده بود و تکان میداد. گفت: «بیا مال تو!» پیراهن را توی هوا قاپیدم، خواستم چیزی بگویم که حرفم را قطع کرد و گفت: «تن تو باشه بهتره. شاید دیگه برنگردم!» پایش را از روی کلاچ برداشت و ماشین در چشم برهمزدنی توی جاده سوسنگرد گم شد.
ناصر برنگشت و پیراهن سالها تنم بود. سالها توی هوای شرجی جنوب، توی جبهههای طراح، حمیدیه، پاسگاه زید و خیلی جاهای دیگر. خیلی جاهایی که دیگر فقط اسم نبودند و نیستند و با سرنوشت بسیاری از آدمها گره خوردهاند. از همینرو است که دیگر خرمشهر یک شهر نیست، همینطور آبادان، سوسنگرد، حمیدیه فقط یک شهر نیستند، پارهای از وجود بسیاریاند که دیگر سالها در آن سرزمینها زندگی نمیکنند، اما اسم آنجا که به گوششان میخورد وجودشان پَر میکشد برای آن دیار. خوزستان دیگر خوزستان نیست. نوستالژی دورانی فراموشنشدنی است. ... اینک مردم خوزستان را میتوان از این منظر دید، از منظر جهان پیرامونی که آدمهایش فراموش شدهاند و به شمار نمیآیند. آدمهایی که پس از جنگ در هیچ محاسبهای به حساب نیامدهاند، اما اینک آنان بازگشتهاند، از طریق امر عینی و ملموس. ... مردم، تشنۀ سیاست و عدالتاند و بهسرعت آب را نمادین کردهاند. اینک این امر نمادین، کارکرد سیاست و عدالتخواهانه پیدا کرده و به خلق مردمی تازه منجر شده است، مردمی که صرفا برای احتیاجات اولیه گام به میدان نگذاشتند. آنان تصویر تازهای از سرزمینیاند که زخمهای بسیار بر تن دارد... مردم خوزستان میخواهند جهانی را در معرض دید همگان قرار دهند که پیش از این جهانی قابل رؤیت نبوده است، و مردمی که در حالت عادی قابلِ دیدن نبودند، به حساب نمیآمدند. آنان در پی آنند که دیده شوند، مطالباتشان شنیده شود. ... خوزستان جهانِ پیرامونی رؤیتپذیرشده است در برابر دیدگان جهان مرکزی. این جهان با امری محسوس، سیاست را شکل تازه میبخشد. سیاستی که پاسخ سیاسی درخوری میطلبد. کژراهه آن است که سیاست را اعمال قدرت بگیریم، این برداشت از سیاست ما را وادار میسازد تا صدای سوژههای سیاسی را بهوضوح نشنویم و دادخواهیشان را نادیده بگیریم. خوزستان فصل دیگری از سیاست برای نهادهای رسمی نظامی است. راه گریزی از تاریخ خوزستان نیست. خوزستان نوستالژی افتخاراتشان است و اینک رو دررویشان ایستاده و آنان را به آزمونی تازه میطلبد. آزمونی که میتواند تاریخ پرافتخارشان را مخدوش سازد یا دوباره آن را رستگار کند.»
مسئله خوزستان و عقدهگشایی بیگانگان
عباس حاجی نجاری در شماره امروز «جوان» به وضعیت فعلی در خوزستان پرداخته و نوشته است: « اگرچه اقدامات جهادی سپاه و ارتش و نیروهای مردمی و اقدامات جبرانی دستگاههای اجرایی در روزهایی که خوزستان مقاوم و مظلوم به دلیل ضعف مدیریت و بیمهری مدیران دولت بار دیگر با مشکل کمبود آب مواجه شده بود، سبب حل مشکل فعلی آنان گردید، اما موجسواری رسانههای بیگانه و معاند روی امواج اعتراضات بار دیگر ماهیت پلید دشمنان مردم ایران و برنامه آنان در استفاده از هر فرصت برای مقابله با نظام اسلامی را آشکار کرد. ... موجسواری رسانههای بیگانه در روزهای اخیر روی این معضل که از قبل قابل پیشبینی و با یک برنامهریزی و تدبیر و البته حضور میدانی مدیران مربوطه قابلحل بود، نشان از برنامهریزی جدی بیگانگان و دشمنان نظام برای بهرهگیری از هر فرصت برای جبران شکستهای خود در سالهای اخیر و بهویژه در انتخابات گذشته از مردم ایران داشته و با دامن زدن به اعتراضات و ایجاد بلوا و آشوب با بهرهگیری از عنصر گروهکهای تروریست و تجزیهطلب در داخل، در آستانه شکلگیری دولت جدید، بنا دارند از هر فرصتی برای درگیرسازی کشور با چالشهای درونی استفاده کرده و از حل اساسی مشکلات مردم جلوگیری کنند. بهگونهای که در طول هفته گذشته حجم اصلی برنامههای شبکههای ماهوارهای سلطه گران غربی و پادوهای داخلی آنها به بزرگنمایی اعتراضات و میدان دادن به گروهکهای معاند تروریستی تجزیهطلب برای به اغتشاش کشاندن اعتراضات مردم خوزستان و تسری آن به دیگر شهرهای کشور و تبدیل آن به جنگ خیابانی در شهرها دارد که خوشبختانه به دلیل هوشیاری مردم خوزستان و اقدامات پیشگیرانه نیروهای نظامی و انتظامی و البته حل مشکل آب مردم ناکام ماندند. ... پسازاین موضعگیریها و تحریکات است که بار دیگر همچون فتنه ۸۸ وزارت خارجه امریکا به حمایت از اغتشاشگران برخاسته و عملاَ برنامه دولت اوباما در حمایت از فتنه ۸۸، توسط سخنگوی وزارت خارجه امریکا در دولت بایدن و البته با عباراتی عامهپسند، تکرار میشود. ... اعتراف رسانههای معاند به شکست همه برنامهها و راهبردهایشان در برابر مردم ایران که یکی از جلوههای مهم آن ناکامی در راهبرد آنها برای تحریم انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم بود، نشاندهنده آن است که قدرتهای بیگانه و پادوهای منطقهای آنها شکلگیری یک ایران مقتدر با الگوی مردمسالاری دینی را برنمیتابند، چراکه از منظر آنان تشکیل یک نظام سیاسی مبتنی بر ارزشهای اسلامی که بهترین فرصت را برای گردش نخبگان و اجرای احکام اسلامی فراهم میآورد، بزرگترین تهدید برای لیبرال دموکراسی غرب و مرتجعین منطقه است و چهبسا حتی از توان موشکی و هستهای ایران نیز برای آنان خطرناکتر است. گردانندگان نظام سلطه و عوامل منطقهای آنها اگرچه بهخوبی بر این امر واقف هستند که قادر به مقابله مهار حرکت انقلاب اسلامی نیستند، اما از هر فرصتی برای دامن زدن به آشوبها و اعتراضات در داخل ایران استفاده خواهند کرد، تا از این طریق ضمن درگیر ساختن دولت آینده با چالشها و بحرانهای موضعی، دولت سیزدهم را از پرداختن به حل مشکلات و مسائل اساسی کشور بازدارند و این موضوع مهمی است که درایت و هوشیاری دولت سیزدهم، بهویژه در ماههای آغازین شروع به کار دولت میطلبد.»
نگرانیهای زودهنگام اسرائیل از جنگ بعدی
سعدالله زارعی در یادداشت روز «کیهان» نوشته است: «سیدحسن نصرالله و یحیی سنوار همزمان در سخنرانی خود به اسرائیل هشدار دادهاند که در صورت اقدامات یکجانبه در مورد مسجدالاقصی، ممکن است اسرائیل با یک جنگ روبرو شود. ... 1- حدود سه سال پیش، سیدحسن نصرالله برای اولین بار فاش کرد حزب الله ممکن است در دفاع از فلسطین و در مقابل حملات اسرائیل به غزه اقداماتی را علیه رژیم صهیونیستی به اجرا بگذارد. این در حالی بود که استراتژی اعلام شده حزبالله تا پیش از آن بر مبنای دفاع از لبنان در برابر تهاجم رژیم صهیونیستی قرار داشت و بر همین اساس هم عمل کرده بود. ورود حزبالله به جنگ با تروریستهای تحتالحمایه علیه دولت سوریه، اولین گام حزبالله در صحنهای فراتر از لبنان و موضوع حمایت از امنیت آن را به تصویر کشید که البته مقامات حزبالله آن را هم در راستای گسترش عمق امنیتی لبنان تحلیل کردند و درست هم بود. ... ۲- طی ماههای گذشته، اسرائیل که نتوانسته است از کابوس حملات حزبالله خارج شود، تلاش کرده تا با گسترش حملات خود به سوریه و کشاندن دامنه آن به «تنف» در شرق و شمال شرقی این کشور، هشدارهایی را به طرف مقابل خود بدهد. ... اینک تحلیلگران نظامی این سؤال را مطرح میکنند که آیا این حزبالله است که با اقدامات بازدارنده، حرکت اسرائیل را متوقف کرده است و یا اسرائیل است که با حمله به سوریه، پروژه اخراج حزبالله را به سرانجام رسانده است. مصاف رژیم صهیونیستی با حزبالله لبنان و یا با گروههای فلسطینی حتی اگر با پیروزی طرف اسرائیلی توأم شود، برای تلآویو یک شکست است چه رسد به اینکه «ارتش دهم» و «نیروی هوایی چهارم» (ادعای پیشین مقامات اسرائیلی) پس از 12 روز درگیری و متحمل شدن هزاران موشک شلیکشده با شکست از جنگ خارج شود که این دیگر شکستی خوارکننده است. ۳- اسرائیل در حالی نگران جنگ بعدی مقاومت علیه خود است که آمریکا افغانستان را ترک کرده و زمزمه خروج آن از عراق و سوریه هم به گوش اسرائیلیها رسیده است. البته در محاسبات حزبالله، حماس، جهاد اسلامی، انصارالله و... ارتش آمریکا هیچگاه جایگاهی نداشته اما از آنجا که ارتش و نیز قدرت سیاسی آمریکا در معادلات اسرائیل جایگاه ویژهای داشته و یکی از چهار پایه اصلی موجودیتی آن به حساب میآمده است، این خروج سبب ضعف شدید اسرائیل شده و دائماً بر دامنه آن هم افزوده میگردد. ... اسرائیل در این مرحله نگران است که با پا پس کشیدن آمریکا از عراق، حزبالله، انصارالله، حماس، جهاد، حشدالشعبی، عصائب عراق و... دست به ماشه شوند و او در این گرداب تنها بماند. اسرائیل به خوبی میداند که روابط با برخی کشورهای عربی کمکی امنیتی به آن نمیکند چرا که نه مصر، نه اردن، نه بحرین، نه امارات و نه سودان حاضر نیستند و نمیتوانند حتی یک گلوله به سمت نیروهای مقاومت شلیک کنند و اسرائیل حتی روی یک سرباز آنان نمیتواند حساب باز کند».
دیدگاه تان را بنویسید