تحلیل انتخابات ۱۴۰۰ | از فرآیند تایید صلاحیت ها تا بررسی علت پیروزی افراد در دوره های قبل/ نقش روحانی و عملکرد دولتش در کاهش درصد مشارکت چه سهمی دارد؟!

کد خبر: 1080242

مشروح مصاحبه پایگاه خبری «روزپلاس» با حجت‌الاسلام والمسلمین پناهیان در خصوص تحلیل انتخابات۱۴۰۰ به شرح زیر است:

تحلیل انتخابات ۱۴۰۰ | از فرآیند تایید صلاحیت ها تا بررسی علت پیروزی افراد در دوره های قبل/ نقش روحانی و عملکرد دولتش در کاهش درصد مشارکت چه سهمی دارد؟!
حاج آقا همینطوری که گفتم بحث ما ۲۸ خرداد ماه و بعد از اون هست که به آمار و ارقام می پردازیم اما قبل از اون نیاز است که به یک سوال پاسخ داده شود و آن تایید صلاحیت ها است عده ای معتقدند صلاحیت ها کما اینکه آقای روحانی عنوان کردند که تایید صلاحیت ها به نحوی بود که مخاطب و گزینه ی مورد نظر طیف سی تا پنجاه درصدی جامعه، در انتخابات حضور نداشت بحث ما افراد نیست ولی می خواهیم بدانیم واقعا چنین اتفاقی افتاد یا نه و اصلا چنین مصلحت اندیشی هایی جزو وظایف شورای نگهبان هست یا خیر؟

درمورد شورای نگهبان اساسا مفصل باید جداگانه گفتگو کرد ما یکی از مشکلاتی که در جامعه مان هست این است که یک فرقه سیاسی سعی می کند شورای نگهبان را خیلی سیاسی نشان دهد خب آنها تا حدی توانستند موفق شوند البته زمینه ی این اتهامات سیاسی به شورای نگهبان شاید توسط خود اعضای محترم شورای نگهبان پدید آمده مثلا بعضی از اعضای محترم شورای نگهبان امام جمعه هستند و مواضع سیاسی شان را جاهای دیگر می گویند خب مواضع سیاسی شان ممکنه نزدیک به یک طیف باشد خب وقتی اون اعضای محترم شورای نگهبان در مقام داوری قرار می گیرند بنابر تعهد و تقوایی که ما از آنها سراغ داریم و بنابر تجربه ی تاریخی که نشان داده، اون گرایش سیاسی خودشان را نشان نمی دهند و نمی  دادند و الا این همه افراد با گرایش های سیاسی متعدد در انتخابات گذشته تایید نمی شدند ولی برای پروپاگاندا و اون تبلیغات و عملیات روانی علیه شورای نگهبان کافیه دیگه که می گویند اینها خودشان موضع دارند و معلوم است که این تایید صلاحیت ها را با موضع انجام دادند، زمینه ی این اتهام وجود دارد، ای کاش اعضای شورای نگهبان ما هیچ کدام نه امام جمعه بودند، نه اظهار نظر سیاسی جایی می کردند یک جمعی حقوقدان و فقیهی که بیشتر کار کتابخوانی می کنند و کار میدانی نمی کنند بودند، اون موقع این اتهام ها خیلی نچسب می شد ولی خب الان فضا اینجوری است و اعضای محترم شورای نگهبان چند جای دیگه هم عضو هستند و مواضعی برای خودشان دارند هرچند درمیان اعضای محترم شورای نگهبان تنوع مواضع هم انصافا وجود دارد ولی به هر حال این دارا بودن مواضع سیاسی انقلابی و حتی نزدیک بودن مواضع شان به برخی از جناح ها در برخی از مقاطع آنها را در موضع اتهام قرار داده، یک فرقه ی سیاسی هم از این زمینه بهره برداری حداکثری کرده و همیشه شورای نگهبان طی سال ها متهم به جناحی کاری شده ولی انصافا براساس تجربه ی انتخابات گذشته که شورای نگهبان افرادی را تایید صلاحیت کرد که بعیدترین مواضع را نسبت به مواضع اصولی انقلاب گاهی از اوقات داشتند این نشان می دهد، حالا ممکنه بنده خودم هم شناخت داشته باشم که این بندگان خدا موقع داوری خیلی بی طرفانه و مثل یک قاضی عمل می کنند و اون هایی که از داخل شورای نگهبان خبر دارند اینجور خبرها را جسته و گریخته به ما می رسانند ولی عملکرد را می خواهم بگویم، عملکرد نشان می دهد که در مقام داوری اینها سعی می کنند با بی طرفی این کار را بکنند و نکته ی دیگر اینکه من به شورای نگهبان حق می دهم که بعضی از اوقات یا خیلی از اوقات یا همیشه نتواند اعلام کند که چرا کسی را رد صلاحیت کرده است ما اگر به داوری آنها اعتماد نکنیم راه دیگری برای داشتن یک نهاد قانونی وجود ندارد تا بتواند در این منصب کار کند، پس ببینید این اعتماد کردن مثل اعتماد کردن به داور در زمین فوتبال هست هرچند مصون از اشتباه نیستند، اقتضا می کند که بعضی اوقات ازش بپذیریم حتی اگر نخواست دلیل رد صلاحیت را به خود فرد بگوید، ممکنه مصلحت هایی باشد که این نگفتن را اقتضا بکند حالا بعضی ها شورای نگهبان را به خاطر نگفتن به توپ می بندند آنها عملیات روانی خاص خودشان را می کنند و می خواهند یک جاهایی سودش را ببرند و اغراض سیاسی دارند. از نظر حقوقی در این فضای اجتماعی و امنیتی که در جهان هست، میشه فهمید و میشود قبول کرد که یک جاهایی نمیشه گفت.

حاج آقا من همین سوال را یک مقدار بی پرده  تر بپرسم همیشه ما در انتخابات یک دوقطبی داشتیم این بار در سال۱۴۰۰ تایید صلاحیت ها به نحوی بود که این دو قطبی شکل نگرفت گفته میشه شاید بهتر بود این مصلحت اندیشی می شد، کسی تأیید می شد که این دوقطبی شکل بگیرد و مشارکت بالا برود، اصلا این دوقطبی به مشارکت مربوط می شود و باید چنین اتفاقی همیشه بیفتد چون در این سال ها به این موضوع عادت کرده ایم؟

من یکی از زمینه های متهم شدن شورای نگهبان را هم عرض کنم بعد به این سوال شما می رسیم، ما در واقع کشورمان از این جهت هم دچار اختلال عجیب است در فضای سیاسی که ما احزابی نداریم که این احزاب، نامزدها را درخودشان تایید صلاحیت کنند، رشد بدهند و بالا بیایند بعد که یک حزب آمد محکم پای یک نامزد ایستاد شورای نگهبان با اعتماد و اعتبار بیشتری او را تأیید کند، تمام رد صلاحیت به دوش شورای نگهبان افتاده است به صورت خنده داری یک نفر حتی اگر خُل وضع هم باشد آنجا می آید و فرم را پر می کند. ببینید اگر احزاب قوی ما داشتیم که حزب بنا بود با همه ی هویت و اعتبار اجتماعی اش پای این افراد بایستد، شاید خیلی از کسانی که تا حالا آمدند و مسئولیت گرفتند هیچ حزبی اینها را تایید نمی کرد کما اینکه بعداز دوران مسئولیتشان هیچ حزبی پای آنها نمی ایستد. الان چه جوری شده؟ احزاب که وجود ندارند یکسری باندهای سیاسی هستند، هر کسی هر اشکالی به شورای نگهبان می گیرد من می توانم آن اشکال را قبول کنم ولی یک اشکال دیگر هم به احزاب و باندهای سیاسی بگیریم، شهید بهشتی می فرمود اگر ما حزب نداشته باشیم کار دست باندهای سیاسی می افتد و جناح ها و جریان های سیاسی و این ها هیچ مسولیتی نمی پذیرند، بعد اینها می آیند دنبال کسی که سرزبون داشته باشد و مثلا از نظر اجتماعی بتواند عملیات روانی را به خوبی انجام دهد و بعد بتواند رای آوری کند بعدش هم میگویند ما نبودیم این فشار را روی شورای نگهبان افزایش می دهد، من نمی خواهم نام ببرم ولی چندین رییس جمهور را می توانم نام ببرم اگر ما حزب به معنای درست کلمه داشتیم هیچ کدام از این افراد از آن احزاب بالا می آمدند؟! 

من از افراد در جناح های مختلف پرسیدم گفتم شما عضو فلان جریان آیا حاضر بودید اگر می خواستید ابتدائا به عنوان یک حزب بیایید و آبرویتان را پای کسی قرار دهید؟ حمایت بعد از طرح شدن نه، حمایتی که طرف بعدش احساس مسئولیت نمی کند نه، حاضر بودید اینکار را بکنید؟ می گفتند نه. شاید مثلا آقای هاشمی رفسنجانی یک رییس جمهوری بود که اگر حزبی بود پایش وایمیستادند، دقت فرمودید در بقیه موارد بروند جلو ببینیم چه کسی کارش می گیرد یا نمی گیرد، حمایت های باندی جریانی بعدش هم هیچ مسئولیتی را برعهده نگیرند خب فشار نبودن احزاب برای تعیین صلاحیت نامزدها و به عهده گیری مسئولیت نامزدها،همه روی شورای نگهبان افتاده است، حتی وزارت کشور این دفعه حاضر نشده ظاهرا خیلی از مقدمات ابتدایی را کنار بزند گفتند جزء حقوق شهروندی است که هرکسی برود و نامزد شود، جزء حقوق ملت نیست که هرکسی نیاد و مسئولیت ملت را بپذیرد! 

یعنی ما حقوق ملت را کجا می  خواهیم استیفا کنیم؟ خب این یک مسئله، خب ما الان در یک چالشی به سر می بریم در ساختار سیاسی جامعه مان، یکی این است که ابتدا عرض کردم مسئولین شورای نگهبان جاهای دیگه مواضع سیاسی و مسئولیت های مثل نماز جمعه دارند این ها در معرض متهم شدن هستند و شما هر چه دفاع کنید که خداوکیلی آنجا مثل یک قاضی بی طرف عمل کردند این نچسب است، من نمی خواهم پیشنهاد صریح بدهم که خوبه اعضای شورای نگهبان امام جمعه نباشند و خوبه اینجوری مواضع شان را اعلام نکنند ولی باید برای این ماجرا فکری کرد تا سطح این اتهامات و این عملیات روانی علیه شورای نگهبان کاهش پیدا کند، منتها از آن طرف دیگر عناصر در ساختار سیاسی جامعه وظایف خودشان را به درستی انجام دهند مثل احزابی که ما الان نداریم، ما الان حزب به آن معنایی که مردم بتوانند عضو آن حزب شوند و آن حزب هم نتواند به این سادگی جلوی کسی را برای عضویت بگیرد مگر اینکه مرام نامه را قبول نداشته باشد، بعد حتی اگر حزبی خطا کرد آرای کنگره اش کاهش پیدا کند و آنها تصمیم بگیرند، واقعا احزاب ما کنگره دارند؟! ما ببینیم کیا هستند و چجوری به این نتیجه می رسند که آقای فلانی؟ در جمع خودشان درمورد بعضی  از این افراد سیاسی برجسته که جلو می فرستند با مزاح و شوخی اون فرد را دست می اندازند، ما که این ها را خبر داریم بعد جلوی مردم به عوام فریبی کردن شروع می کنند، پس این مشکلات در جامعه کمی فشار را روی شورای نگهبان به طور طبیعی افزایش می دهد. حالا از این موضوع بگذریم درباره ی شورای نگهبان و مشکلاتی که در فضای سیاسی جامعه هست باید جداگانه صحبت کرد، یکی از نکات همین فرمایشی است که شما فرمودید، شورای نگهبان در این عرصه‌ی انتخابات کسانی را رد صلاحیت کرد، خب این کسانی که رد صلاحیت شدند یک نکته درموردشون است که رای منفی بالایی در جامعه داشتند، هر چقدر هم که بگوییم طرفدار داشتند و این رای منفی ها معلوم نبود که اگر شورای نگهبان تأیید می کرد چه اتفاقی را در جامعه رقم می‌زد بله ممکن بود شور انتخاباتی را افزایش دهد من این را انکار نمی کنم ولی اگر شور انتخاباتی در اثر دوقطبی سازی ها و به هیجان آمدن رای منفی ها افزایش پیدا کند، فضای سیاسی بعد از انتخابات را متشنج و عملکرد سیاسی را ناموفق خواهد کرد مثلا در انتخابات۸۸ یک رای منفی بالایی سازماندهی شد، کشور ما هشت ماه درگیر چالش های بعد از اون بود من عرضم این نیست که شورای نگهبان هر کس که رای منفی داشت را کنار بگذارد، من عرضم این نیست که شورای نگهبان باید بنشیند و مصلحت اندیشی کند، باید حقوقدانی رفتار کند و لابد همین کار را کردند من از داخل شورای نگهبان خبر ندارم ولی میخواهم بگویم که آنهایی که فکر می کنند این رد صلاحیت ها، حتما خیلی ها را از صندوق مایوس کرده است اینجوری نبوده، حتما خیلی از عوارض منفی را هم کاهش داده است بخشی از کسانی که رد صلاحیت شدند جزء مدافعین وضع موجود بودند و مردم آنها را می شناختند حتی نماینده و مسئولین وضع موجود بودند خب اینها اگر تایید می شدند چه اتفاقی می افتاد؟ 

اتفاقی که در مجلس افتاد؛ در مجلس شورای اسلامی طیفی که قبلاً در مجلس بودند لیست دادند و هیچ مانعی هم وجود نداشت و مردمانی که قبلاً به اینها رای داده بودند، به اینها رای ندادند، مشارکت پایین آمد و دوقطبی هم بود، پس هر دوقطبی هم مشارکت را افزایش نمی دهد و در این زمان اگر دوقطبی هم ایجاد می شد در برخی از موارد موجب افزایش آرا نمی شد، پس گاهی دو قطبی موجب تنش است، گاهی دوقطبی هم نجات دهنده یک انتخابات بی حال نیست چون یکی از دو طرف مدافع وضع موجود است، نکته ی بسیار مهم دیگر این است که یک فرقه ی سیاسی که ظرفیت اصیل رای شان در این انتخابات معلوم شد چیزی حدود دو میلیون رای است، اینها چکار می کنند؟ این  ها رای دهندگان عمومی خودشان را عادت دادند که اگر به ما رای ندادید به کس دیگری هم رای ندهید، این عادت را در فرهنگ سیاسی ما به واسطه لولوسازی رقیب جا انداختند و در واقع این اول خیانت آن فرقه ی سیاسی است که آن فرقه سیاسی هیچ وقت با رقبای خودشان منصفانه برخورد نمی کنند از نظر رسانه ای هم خودشان قوی هستند بی بی سی هم همیشه پای کارشان می باشد و روش اینها این است، این فرقه ی سیاسی باید بپذیرند همیشه منصفانه وارد رقابت شوند و درباره رقبایشان منصفانه سخن بگویند، یکی از عوامل تخریب فضای سیاسی جامعه این عادتی است که این فرقه ی سیاسی به رای دهندگان عمومی خودشان که طرفداران پروپاقرص اینها نیستند ولی اون ها را مجاب کردند که اگر به ما رای ندادید لااقل به دیگران هم رای ندهید و سال ها روی این کار کردند، لذا هر موقع خودشان خراب می کنند تعداد رای دهندگان کاهش پیدا می کند، دفعه ی بعد به خود اینها هم رای نمی دهند و نمی روند به طرف مقابل رای بدهند و هر دفعه نمی آیند دوباره  باز نظام را متهم می کنند که ما نماینده نداشتیم که رای کم شد این ها همه داوری های غیر منصفانه است وقتی این دو قطبی ها تشدید شود هیجان رای آوری را بالا می برد، بعدش آسیب های اجتماعی دارد ولی در دراز مدت انگیزه و مسئولیت سیاسی را کاهش می دهد، ببینید شما وقتی می خواهید بچه ی خودتان را به درس خواندن وادار کنید اگر همیشه تحت تاثیر یک خطر به درس خواندن وادارش کنید در دراز مدت به هیچ وسیله ای نمی توانید در او انگیزه درس خواندن ایجاد کنید این روش کاملا روش غلطی است که ما همیشه با دوقطبی سازی و تنش بخواهیم افزایش مشارکت را ایجاد کنیم این علامت نقص و بیماری بعضی از جریان های سیاسی در یک جامعه است، در دراز مدت اثر خوبی نخواهد گذاشت یک انتخاباتی که موقتا با دوقطبی افزایش پیدا کند، از همان زمان معلوم است که به مرور زمان احساس مسئولیت سیاسی در بسیاری از افراد کاهش پیدا می کند ما به چیزی به عنوان تربیت فرد معتقدیم و ما به چیزی به نام تربیت جامعه هم معتقدیم بعضی از رسانه های سیاسی و اجتماعی دارند جامعه را بار می آوردند، که تو هر موقع به  من رای ندادی و به من بد و بی راه هم گفتی اما به اون لولویی که برات درست کردم هم نری رای بدهی، شما بازیگران فوتبال رو هم اینجوری تربیت بکنید فوتبال ضربه می خورد با اینکه توی فوتبال دوقطبی بودن هیچ اشکال ندارد، تازه موجب رونق آن هم می شود.
 
یعنی در بلند مدت باعث رشد که نیست، باعث سقوط خواهد بود؟
طرفداران قرمز و آبی می دانند وقتی موقع تیم ملی شد همه باید تشویق کنند ولی بی مروت های عرصه سیاسی این را از مردم ما سلب کردند البته این انتخابات تلاش کردند دوقطبی کنند و هیچ تلاشی را فرو گذار نکردند، بهانه نداشتند و یک نکته ی خیلی مهم درمورد این انتخابات و مقایسه اش با انتخابات گذشته به ذهنم رسید عرض بکنم در انتخابات گذشته آقای روحانی محبوبیتش کم بود مثل آقای همتی در سال۹۲، دوپینگ شد یکی احساس مظلومیت که برای آقای هاشمی رفسنجانی درست کردند که اون هم برای یک طیف از مخاطبان و رای دهندگان بود، نکته ی دوم ایده ای بود که آقای روحانی داشت، آقای روحانی با یک ایده به میدان آمد نه با محبوبیت خودش و ایده ی او بیشتر رای آورد تا شخصیت او و محبوبیت او، من بعید می دانم الان هم چیزی به نام محبوبیت ما برای آقای روحانی چه در هشت سال اخیر چه الان بتوانیم جستجو کنیم ایده ی ایشون مذاکره با غرب بود و این شکستن یک تابو بود و سال ها روی این کار شده بود خود ایشون از کسانی بود که توی این زمینه سابقه داشت و مردم اعتماد می کردند به اینکه اگر کسی بناست این ایده رو اجرا کند باید خود ایشان باشد که در قطعنامه ۵۹۸ و مذاکره با اروپایی ها بود و در دوران اصلاحات برای هسته ای بود ایشون قوی به این ایده پرداخت و مردم به این ایده رای دادند و مردم به شخص رای ندادند و به این ایده رای دادند بار دوم به ایشون رای دادند برای چی؟ ببینید آقای روحانی حرف زیاد زد، تقطعه ی رقبای خودش بد اخلاقی هایی که کرد، دروغ های که در انتخابات گفت این ها کف روی آب بود که برطرف می شد اما یک حرف کلیدی داشت به نظر من شاید اکثریت اون ۲۴ میلیون نفر سر اون حرف کلیدی رای دادند و اون این بود که من هنوز ایده ام را تمام نکردم مردم دوباره به من فرصت دهید تا این قصه را به نتیجه برسانم و اون عقل جمعی ملت به این ایده رای داد اگر آقای همتی یا آقای مهرعلیزاده چنین ایده ای داشتند باور کن رای می آوردند یعنی یک ایده ی برجسته قابل قبول داشتند در مقابل ایده ی آقای رییسی و دیگران، ایده ای نداشتند چون ایده ی آقای روحانی شکست خورده است خود آقای روحانی با همین ایده اگر الان می توانست کاندید شود احدی به ایشون رای نمی داد چون ایده جواب نداده است، نظرسنجی هایی است که سالها دارد انجام می شود ابتدا مردم نسبت به برجام خیلی خوش بین بودند اما در نظر سنجی های سال های اخیر گفتند می دانیم جواب نمی دهد این نظر سنجی ها قابل اعتنا است حالا اگر آقای همتی توانسته بودند یک ایده ای را مطرح کنند که یک دوقطبی ایجاد کند شخص مطرح نیست، مردم رای می دادند شاید همون ۲۴ میلیون دوباره پای صندوق رای می آمدند نکته‌ی دیگر درمورد انتخابات این است که دفعه ی قبل آقای روحانی در کنار این ایده لازم نبود لولوسازی از حریف بکند ولی اینکار را کرد و این کار بداخلاقی بود که انجام داد هم دور اول، هم دور دوم بخاطر اینکه این ایده، چون این ایده امتحان نشده بود و برای مردم جالب بود این ایده امتحان شود و ما با مذاکره صلح و امنیت را بخریم و تحریم را برطرف کنیم ایده ی جذابی است برای هر ملتی و ایده ای بود که تا حالا تجربه نشده بود و رهبری هم خیلی به وقت به این ایده میدان دادند که تجربه شود همه‌ی مملکت از خدایشان بود بشود با مذاکره هر چیزی را به دست آوریم و دویست هزار شهید بابت یک جنگ ندهیم، ایده ی مهمی بود اگر چه این ایده را ما خودمان صحیح نمی دانستیم، یک طیف از سیاسیون این ایده را صحیح نمی دانستند ولی گفتند، این سخت بود من خودم در انتخابات ۹۲ در سخنرانی ها می گفتم که اگر سانتریفیوژها نچرخد چرخ کارخانه ها هم تعطیل خواهد شد کی باور می کرد؟ به مردم نگاه می کردم می‌دیدم مردم ناباورانه نگاه می کنند که اثبات این حرف تو خیلی سخت است و ملموس نیست الان راحت میشه گفت دیدید چرخ سانتریفیوژها نچرخید، چرخ کارخانه ها هم از کار افتاد! هنوز هم روشن نشده و هنوز بدنه ی تبلیغاتی ما نتوانسته تناسب بین این دو تا را تبیین کند ولی به طور کلی این ایده شکست خورده است مثلا ایده ای که آقای خاتمی با آن رای آوردند ایده ای بود مقابل عملکرد آقای هاشمی رفسنجانی، ایده ی آزادی های اجتماعی و سیاسی بود در فضایی که آقای هاشمی رفسنجانی به شیوه ای دیگر عمل می کردند مردم این ایده را پسندیدند و آنها خوب توانستند به این ایده بپردازند حتی شعار محوری آقای خاتمی که دور اول رأی آورد قانون و جامعه ی مدنی و آزادی های سیاسی اجتماعی بود احساس می کردند یه کمی رفتارها شبیه  تعبیری است که  یکی از نویسندگان برجسته ی اصلاح طلب ها که گفت شیوه ی مدیریت سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی، شیوه ی روستایی است و کدخدامنشی می خواهد قصه را حل کند خب یک جاهایی عوارض نشان می دهد در مقابل شیوه ی آقای هاشمی رفسنجانی گفته بود شیوه ی رهبری، شیوه ی مدیریت شهری است و بعد مقایسه کرده بود، در واقع آقای قوچانی این را در یک روزنامه نوشته بودند. خب ببینید مردم به ظاهر به آقای خاتمی رای دادند به دلیل اینکه احساس می کردند ایده ی مقابل آقای هاشمی است، یا مثلا ایده ی آقای احمدی نژاد چی بود؟ ایده ی عدالت اجتماعی بود و مردم احساس کردند الان زمانی است که باید به این ایده پرداخت و دولت آقای خاتمی با دولت آقای هاشمی از نظر جهت گیری های عدالت اجتماعی فرق زیادی ندارد کما اینکه در آن دوقطبی شدیدی که در سال ۸۸ ایجاد کردند  یکی از حرف های کلیدی که آقای احمدی نژاد می زد که شاید خیلی موثر بود می‌گفت آقای موسوی شما با آقای هاشمی یکی هستید، دو سه مرتبه این را گفت ببینید ایده خیلی مهمه که چه رییس جمهوری با چه ایده ای بیاید و واقعا اگر ایده باشد برجسته تر از فرد اثر می گذارد، دوره ی اول آقای احمدی نژاد چه کاریزمایی داشت که می خواست رای بیاورد اصلا کسی باورش نمی شد که ایشون رای بیاورد ولی ایده ای که مطرح کرد، زمان آن ایده بود و این دفعه آقای رییسی یک ایده ی برجسته را مطرح کرد البته رای آوردن این دفعه ی آقای رییسی بسیار دشوارتر از رای آوردن تمام رییس جمهورهای گذشته بود به دلیل اینکه با صدای بلند ایشون و نظام را متهم کرده بودند به مهندسی انتخابات و اینکه مردم، نظام دارد این فرد را برای شما تعیین می کند و دیگر چه فایده ای دارد که رای دهید و موافق و مخالف را داشتند از صندوق دور می کردند یکی از افراد بی انصافی که وارد شد و این اتهام را به نظام زد خود شخص آقای روحانی بود و در این انتخابات نقش اپوزیسیون را بازی کرد آقای روحانی قهر از صندوق رای را در این انتخابات کلید زد با این عبارت که گفت شما دارید از بیرون یک فردی را انتخاب می کنید، ایشون با کنایه صحبت می‌کند که مردم با کنایه های ایشون آشنا هستند ولی قسمت حماسه بودن این انتخابات به اینجا بر می گردد علی رغم اینکه تمام داخلی ها و خارجی ها گفتند که این انتخابات مهندسی شده و یک فردی دارد به شما تحمیل می شود که از قبل تعیین شده است و بقیه رو زدند که حتما ایشون رای بیاورد خب این سخن خیلی غیرمنصفانه ای بود، به نظر من آقای رییسی باید با این همه اتهام فوقش چهار میلیون رای می آورد، آقای ناطق نوری مگر در زمان رقابتش با آقای خاتمی به عنوان نماینده نظام و حاکمیت همراه با آقای هاشمی معرفی نشد! چند میلیون رای آورد مقابل آقای خاتمی؟ کسی که آقای خاتمی را نمی شناخت، جدا از برخی از ویژگی های شخصی و شخصیتی، ولی کسی که نماینده حاکمیت باشد و مردم احساس کنند دارد حق انتخابشون گرفته می شود نسبت به او شدیدترین عکس العمل را نشان می دهند حتی اگر نظام را قبول داشته باشند عکس العمل منفی نشان می دهند. الان باید این دفعه شدیدتر از هر زمان دیگری عکس العمل منفی نشان می دادند ولی دو عامل، عامل پیروز شدن آقای رییسی در این انتخابات شد یکی اینکه خود مردم شخصا صداقتش را قبول کردند خیلی ها با محبت و اعتماد به شخص ایشون رای دادند و نکته‌ی دوم هم این بود که ایده ای که ایشون مطرح کرد ایده ی جذابی بود و این ایده را در کارنامه خودش داشت مبارزه با فساد و عدالت، عدالتی که در آن بزنگاه ها نقاط بحرانی را پیدا کند و کارخانه راه بیاندازد دوهزار کارخانه راه انداختند که این ها کارگر دارند و فامیل دارن و می بینند که قوه ی قضایه اومد قصه رو نجات داد پس این دفعه هم ایده ی آقای رییسی به اضافه ی شخص خودش برنده شد من فکر می کنم آقای روحانی که برنده شد شخص خودش محبوبیت خاصی نداشت ایده اش، ایده ی ویژه ای بود که حتی جزء شعارهای انقلاب نبود، ایده ی آقای رییسی ایده ی به ظاهر دِمده ای بود ولی در این زمان مهم بود، عدالت همیشه یک شعار تکراری انقلاب و نظام و خواست همیشگی مردم بوده است، ایده ی جدیدی نبود ولی مردم در کارنامه ی ایشون دیدند به ایشون اعتماد کردند که این ایشان ایده را پیاده می کند و به خودش اعتماد کردند و علاقه پیدا کردند و یک انتخابات سرد را به یک بُرد گرم تبدیل کردند، در دور اول آقای احمدی نژاد چندتا رای آورده بود؟ در دور اول آقای روحانی چند میلیون رای آورده بود؟ چیزی حدود ۱۶ میلیون رای خب ایشون در دور اول حدود هجده میلیون رای آورده است.‌ببینید یکبار دیگه من مرور بکنم ایده خیلی در انتخابات مهم است اگر طیفی که در واقع به اصلاحات رای ندادند ایده ای قوی در آقای همتی یا آقای مهرعلیزاده می دیدند به این ها رای می دادند.
 
طیفی که به آقای رییسی رای دادند؟

نه، اگر مردمی که در انتخابات شرکت نکردند یا به صورت سنتی رای عمومی بدنه ی اصلاحات را تشکیل می دادند ایده ی جذابی در آقای همتی می دیدن باز می آمدند و رای می دادند ولی اینها دیگه ایده ای نو نداشتند، ایده خیلی تعیین کننده در رای دادن می باشد و ایده ی آقای رییسی یک ایده ای بود که مردم بهش اعتماد کردند، اعتماد به ایده ی آقای رییسی خیلی قیمتی است، ببینید در کشوری که این همه مردم مشکلات دارند می بینند مردم انتظار عدالت دارند یک نفر بیاید و بگوید من این را اجرا خواهم کرد مردم، این هجده میلیون، می توانند بگویند اگر می توانستی تا حالا اجرا می کردی ولی مردم از ایشون پذیرفتند که در قوه ی قضاییه بیشتر از این نمی شود شما می توانید بیایید و در قوه ی مجریه این ایده را پیگیری کنید.

حاج آقا با تمام این مسائل که فرمودید انتخابات در فضای سالم، آرام و به دور از جنگ روانی و دوقطبی کاذب برگزار شد و48.8 درصد مشارکت مردم بود، به نوعی پایین ترین درصد مشارکت بود قبلا دوره ی دوم آقای هاشمی 50.66 درصد بود، دلایل را فرمودید ولی کلا این درصد مشارکت را میتوان به قهر مردم با صندوق ها و دوری مردم با نظام تعبیر کرد یا نه؟ این درصد از مشارکت معقول بود؟
ببینید ما به طور متوسط در بسیاری از انتخابات هایمان حدود ۲۵ الی۳۰ درصد شرکت نمی کنند، ما از کدوم درصد از شرکت نکننده ها در انتخابات داریم صحبت می کنیم؟ از ۲۵ درصد، آخه بعضی ها بی انصافی می کنند و اون ۲۵ درصدی که همیشه توی انتخابات شرکت نمی کنند به دلایل اجتماعی عمومی که این دلایل در مردم هست و هیچ ضدیتی با نظام نیست و به دلایل مختلف حساس نمی شود که شرکت کند و این دلایل را در همه انتخابات به طور مشترک هر کسی که انتخابات را برنده شده می شود جستجو کرد اون ۲۵ درصد را بعضی ها در این انتخابات اضافه می کنند به ۲۵ درصدی که شرکت نکردند و محل بحث است پس ما باید سر بیست و پنج درصد صحبت بکنیم و واقع بینانه این است.
 
کاهش که با حالت ایده آل، یک کاهش ۲۵تا۳۰ درصدی است؟

درسته، یک کاهش بیست و پنج درصدی داشتیم و هیچ ناظر منصفی یک کاهش ۲۵ درصدی در یک انتخابات ببیند مشروعیت نظام آن جامعه را زیر سوال نمی برد و روی این کاهش اینجوری تحلیل نمی گذارد حالا بعضی ها دوست دارند تحلیل غیر منصفانه بکنند، مردم خودشان دارند اوضاع را می بینند نکته‌ی بعد نظرسنجی هایی که قبل از انتخابات شد از سوی مراکز مختلف و با جهت گیری های مختلف همه نشان می دادند مثلا آقای رییسی چقدر رای می آورد و آقای رییسی دقیقا طبق همان نظرسنجی ها با یکی دو درصد بالا پایین رای آورد و در همان نظر سنجی ها گفتند آقای همتی اینقدر رای می آورد و همان شد، در همان نظر سنجی ها درصدی که می گفتند ما تصمیم نگرفتیم به کی رای بدهیم می بینم رای باطله به آن درصد نزدیک می شود و حدود ۱۰ درصد در همه ی نظرسنجی ها گفتند به خاطر کرونا شرکت نمی کنیم و در تمام کشورهایی که بعد از کرونا انتخابات داشتند بین ۱۰تا25 درصد به خاطر کرونا در انتخابات شرکت نکردند به جز انتخابات آمریکا چون دوقطبی خیلی شدیدی اتفاق افتاده بود خب پس عوامل دیگر را باید دخالت داد اگر شما نمی خواهید این قسمت نظرسنجی را بپذیرید که حدود ده درصد گفته بودند که به خاطر کرونا اصلا خودمان را دردسر نمی دهیم که شرکت کنیم درسته؟ خب اگر این را بخواهید در نظر نگیرید بقیه ی قسمت های نظر سنجی هم باید بگویید دروغ است پس چرا بقیه اش همه دقیقا درست درآمده است؟ پس چیزی حدود ۱۵ درصد می ماند، در تمام این نظرسنجی ها که نهادهای سیاسی انجام دادند اکثریت گفتند که ما به خاطر وضع موجود شرکت نمی کنیم و من خواهش می کنم پایگاه های نظر سنجی با هر تحلیلی که هر کس می خواهد داشته باشد نظر سنجی های خودشان را در آستانه‌ی انتخابات و یک ماه قبل از انتخابات ارائه دهند، تقریبا هر هفته نظر سنجی می شد و سوگیری خاصی هم نبود تا تحلیل ها با واقع بینی اتفاق بیفتد، واقعا دولت آقای روحانی نقش کلیدی در کاهش مشارکت داشت و این کاهش مشارکت را ما وقت های دیگر هم داشتیم، مجلس شورای اسلامی با جهت گیری های برجامی افراطی خودش و نتیجه نگرفتن برجام، که افتخاری نشد برای مجلسی که در بیست دقیقه برجام را تایید کرد موجب کاهش مشارکت حداقل در شهرهای بزرگی مثل تهران شد، ببینید هر موقع عملکردها بد بوده است موجب کاهش شده واین اتفاق در فرانسه هم افتاده البته با یک آمار بسیار شدیدتر، ما کاهش مشارکت را داشتیم ولی باید عواملش را دقیق ببینیم و الا خودمان را گول زدیم.

دقیقا همینطور که فرمودین یکی از مهم ترین عوامل برای عدم رغبت به مشارکت در انتخابات را وضع اقتصادی موجود مطرح می شد تا اون حد که به گوش خود آقای روحانی هم رسید، یک دفاعی از خودشون کردند همه ی مردم میگن وضع معیشتی موجود در کنار تحریم های آمریکا به خاطر سوء مدیریت دولت بوده، آقای روحانی یک استدلالی آورد و گفت اگر اینطور بوده چرا در سیستان و بلوچستان که وضعیت رفاهی پایین تر است و وضعیت معیشتی سخت تر است درصد مشارکت بالا بوده؟ آمدند کل نظرسنجی ها را کنار گذاشتند و یک مثال نقض را آوردند، چه جواب می توانیم به ایشان بدهیم؟ چون بحث آقای روحانی شد و دفاع ایشان از خودشان این بوده است.

ببینید ایشان فرمودند که مناطق محروم تر چرا بیشتر آمدند؟ ببینید تورم و رکود بیشتر کمرشکن است برای مردم شهری و شهرهای بزرگ، در روستا قیمت خانه چه تغییری می کند؟ در تهران قیمت خانه هفت برابر شد، روستایی چقدر مصرف کننده ماشین های رایج است؟ یا مناطق محروم که یک نفر پول کارگری می گرفته و الان هم یک پول کارگری می گیرد، نه مصرف آنچنانی دارد، نه تاجر است و نه طبقه ی محروم در فعالیت های اقتصادی آنچنانی حضور دارد که حالا وقتی رکود شود در او تأثیر چندانی بگذارد، طبقه ی محروم اذیت می شود ولی اذیتش از ظلم است و آمد به کسی رای داد که علیه ظلم قیام بکند من نمیگم طبقه ی محروم اذیت نمی شود ولی راه نجات خودش را رییسی دید، تورم یک جوری اعصاب مردم را به هم ریخت ببینید شما نگویید که فقط مشکلات اقتصادی مردم را ناراضی کرد مردم احساس می کردند کشور مدیریت نمی شود مثل قصه ی ماجرای آبان افزایش قیمت بنزین، ببینید مردم ما مردم عاقلی اند افزایش قیمت بنزین مردم احساس کردند بد باهاشون برخورد شده است و نسبت به مردم بی ادبی شد این ها قدرت و جزبره ی اداره ی افکار عمومی را نداشتند برای بالا بردن قیمت بنزین، آقای روحانی قدرت تخریبش بالاست و رقیب خودش را می تواند تمسخر کند، تحقیر کردنش خوب است ولی آقای روحانی تلطیف کردن دل ها را بلد نیست یک بار بیاید جلوی مردم بنشیند و بگوید مردم عزیز، من می خواهم قیمت را بالا ببرم بیایید با من همکاری کنید، مردم قبلا هم نشان دادند با روحانی همدل نیستند کجا؟ آن جایی که آقای روحانی خیلی ها را به میدان آورد که مردم از یارانه ها صرف نظر کنید تقریبا هیچ کس گوش نکرد یک درصد بسیار پایینی، یکی از کسانی که گوش کرد من بودم که اصلا به ایشون رای نداده بودم ولی گفتم دفعه ی بعد من ثبت نام نمی کنم، من یک حقوق بگیر هستم حالا کاش شغل دیگری داشتم، گفتم خب در واقع می روم و صرف نظر می کنم ولی بسیاری از رای دهندگان به آقای روحانی هرگز حرف آقای روحانی را گوش نکردند، بعد از اینکه این همه آقای روحانی مشکلات ایجاد کرده، آقای روحانی رویش نمی شد با مردم در ارتباط با گران کردن بنزین قبلش صحبت کند شاید فکر می کرد که زبان همدلانه با مردم سخن گفتن ندارد ایشون هنوز هم دارد در فضای رقابت انتخاباتی دارد صحبت می کند هنوز فکر می کند یک رقبایی اند و می خواهد حریف را بزند برای زدن حریف به اون شیوه ای که آقای روحانی مقابل نخست وزیر انگلیس و مقابل مسئولین خارجه و سازمان ملل اون جوری با لبخند و با مهربانی وارد می شود اگر با همین روش با مردم خودمان حرف می زد بنزین این فاجعه رو درست نمی کرد.

وقتی می گویید آقای روحانی منظورتان شخص ایشان است یا تفکر؟

شخص ایشان بالاخره مهم است، یعنی مردم باید به مسئولشان اعتماد بکنند و اگر مسئولشان یک بار بیاید و عذر خواهی کند. مردم فقط مشکلات اقتصادی ندارند، مردم فقط به لجبازی افتادند درباره ی نحوه ی اداره ی کشور،هی به مردم دروغ گفته شده و وعده ی خلاف داده شده و عذرخواهی نشده است که ما قول دادیم امسال رونق بشود، نشد ببخشید دقت فرمودید! همین الان هم به جای اینکه بگوید نقشه ی ما را متاسفانه ترامپ بهم ریخت مردم عذرخواهی می کنیم، همین حرف را در قالب زدن حریف که چرا کسی علیه ترامپ صحبت نکرد؟ یعنی ببینید بیان، یک بیان اعتراضی علیه رقباست ببینید مردم فقط اینجوری نبود که فقط تورم را ببینند اگر تورم را می دیدند ولی می دیدند که مدیریت هم سر کار خودش دارد زحمت می کشد و عذرخواه هم هست و تقاضای کمک صادقانه هم از مردم دارد مردم همراهی می کردند و در بنزین آن فاجعه پدید نمی آمد مردم احساس می کردند که یک بهم ریختگی در اداره ی کشور است و دارد یک لجبازی، بی اعتنایی وبی احترامی باهاشون می شود ادبیات روحانی بیشتر ادبیات متناسب تخریب رقبا است نه به دست آوردن دل مردم به همین دلیل مردم رنج مشکلات اقتصاد دو برابر اذیتشان می کرد و در شهرهای بزرگ مشکلات اقتصادی چند برابر مناطق کم برخوردارتر اذیت می کرد.

به عنوان کلام پایانی اگر نکته ای باقی مانده که لازم می دانید ذکر شود در خدمتتان هستیم
امیدوارم، آقای رییسی با عملکرد خودشان در این دولت و با عملکردی که دوستان و تیم شان خواهند داشت بتوانند هم آرای باطله را کاهش دهند و هم اساسا‌ فضای انتخابات را عوض کنند و ما یک اتفاق بزرگ در این انتخابات برایمان افتاد برای من به عنوان یک طلبه که کارم گفتگوی معنوی است و به اندازه ی ضرورت معنوی در عرصه ی سیاست می روم چرا من در رابطه ی سیاست حرف می زنم برای اینکه می بینم عرصه ی سیاست و مدیریت جامعه چه لطمه ای به معنویات مردم می زند و الا ما توی هیچ کدام از این باندهای سیاسی نیستیم، در تصمیماتشان نیستیم خیلی از سیاسیون می دانند که ما در خیلی از این ها نیستیم از بیرون داریم نگاه می کنیم اگر عناصر سیاسی را نقد می کنیم به خاطر این است که دلمان برای اخلاق و معنویت جامعه می سوزد و کارمان در این فضاها می باشد من از این جهت این انتخابات را یک حماسه میدانم، کسی با بد اخلاقی نیامد توی میدان و رای آورد این خیلی حرف مهمی است یک سنت می شود بعضی ها می توانند در آینده به ایشان تأسی بکنند داشت مُد میشد هر کس که بیشتر تخریب کند بیشتر رای می آورد و این معنویت جامعه را نابود می کند، یکی از وجوه حماسی بودن این انتخابات اتفاقا همین است یک چشم انداز خوب برای آینده ی جامعه این است که کسی رای آورد که اخلاقی به عرصه ی انتخابات آمد و انشالله بعد همینجوری اخلاقی عمل خواهد کرد منش ایشان نشان می دهد و این یک اتفاق خوب برای آینده است امیدواریم با همین اخلاقی رفتارکردن پیام و صدای ایشان به کسانی که آرای باطله دادن یا شرکت نکردند برسد و دفعه ی بعد بتوانیم انتخاباتی پرشورتر داشته باشیم و امیدوارم شعارهایی که در این چهل سال داده شده و آرزویی که در این چهل سال پیگیری می شده برای تحقق دولت اسلامی که یک دولت عملگرا، واقع گرا، منطقی، عدالت گستر و پیشرفت دهنده مردم است اتفاق بیفتد.

 

منبع: روزپلاس
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها