فردا گزارش می دهد؛
جهانگیری لیدر جدید اصلاحات میشود؟
کمتر از یک ماه دیگر اسحاق جهانگیری با پاستور خداحافظی می کند؛ درباره آینده سیاسی او تحلیل های متنوعی مطرح می شوند، برخی او را لیدر جدید جریان اصلاحات می خوانند و برخی معتقدند عصر سیاستورزی جهانگیری به پایان رسید.
گروه سیاسی فردا: انتخابات ریاست جمهوری آزمونی سخت برای اسحاق جهانگیری بود، آزمونی که هرچند مجوز حضور در آن را پیدا نکرد اما شاید برای آینده نقش کلیدی در اخذ مهمترین تصمیم سیاسیاش داشته باشد. عده ای با استناد به تجربه او در سطوح تمام مدیریتی معتقدند «جهانگیری بهترین فرد برای لیدری اصلاحات است» در مقابل برخی نیز با استناد به تصمیمات اشتباه جهانگیری در طول دولت حسن روحانی همچون «دلار 4200» یا ایفای نقش «کاندیدای پوششی»، قدرت تصمیم گیری او را در بزنگاه های حاساس زیر سئوال می برند و می گویند «او شاید در شرایط عادی بتواند مدیر موفقی باشد اما در شرایط حاد فاقد چنین ویژگی است بنابراین قطعا نمی تواند کمکی به جریان اصلاحات کند.»
خلاء لیدری در جریان اصلاحات
تشکیلات سیاسی اصلاح طلبان همچنان سنتی و بر پایه شیخوخیت اداره می شود. هرچند از سال 92 تا کنون مدل های مختلفی را امتحان کردند تا جایگزین شکل و قالب سنتی شود اما به نظر می رسد هنوز به مدل دلخواهشان دست پیدا نکردند. بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 محمدرضا عارف سعی و تلاش خود را بر این گذاشت تا در مقام یک لیدر نشان دهد و با هدایتگریهای شایسته کشتی اصلاحات را از آزمونهای سخت، پیروز بیرون بیاورد اما با وجود چند پیروزی متوالی در انتخابات مجلس دهم و شورای شهر پنجم، سیر این موفقیت ها نه تنها متوقف شد بلکه همچون فوراره بعد از رسیدن به نقطه اوج به عقب برگشت و همچون سیل همه رشتههای محمدرضا عارف را پنبه کرد. علت اصلی این اتفاق را باید در یک سئوال مهم جستجو کرد و آن اینکه اصلاح طلبان وقتی در قدرت قرار گرفتند حلال کدام یک از مشکلات جامعه شدند؟ همواره اصلاح طلبان به این نکته اشاره کرده اند که «ما برخلاف تبلیغات و تصویرسازیها، اختیاری در چینش و هدایت کابینه دولت حسن روحانی نداشتیم»، مصداق بارز این ادعا جمله معروف اسحاق جهانگیری معاون اول روحانی است که گفت «حتی اختیار تغییر منشی دفترم را هم ندارم» اما اصلاح طلبان آیا در مجلس دهم و مدیریت شهری نیز می توانند چنین ادعایی را مطرح کنند؟ جواب این سوال خیلی روشن و واضح است، دقیقا به همین دلیل بود که محمدرضا عارف بعد از پایان دوره نمایندگی اش در مجلس دهم از ریاست شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان استعفا کرد.
پس از کنار رفتن محمدرضا عارف، کارگزاران سازندگی کوشید تا بلافاصله چهره ای کاریزما را جایگزین او کند تا مبادا اصلاح طلبان از سر ناچاری دوباره به عارف برگردند، او کسی نبود جز بهزاد نبوی. بهزاد نبوی در مقاطع مختلف نقش موثری در فعالیت های تشکیلاتی ایفا کرد. او با اصرار کارگزاران در 80 سالگی دوباره وارد عرصه سیاست شد و تلاش کرد به عنوان رئیس جبهه اصلاحات ایران، بین نیروهای اصلاح طلب اجماع سازی کند و آنها را برای پیمودن بهترین مسیر ممکن با هم همراه سازد اما نتیجه کار کاملا با آنچه او انتظارش را داشت متفاوت بود.
گرچه قریب به اتفاق اصلاح طلبان چالش اصلی خود را قهر پایگاه اجتماعی اصلاحات از صندوق رأی اعلام می کردند اما انتخابات 28 مرداد نشان داد که ساختار تشکیلاتی به مراتب بحرانی تری نسبت به وضعیت اجتماعی دارد. ناصر ایمانی به خبرنگار فردا گفت «اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری چند پاره بودند، عده ای تحریم کردند، برخی گفتند مشارکت می کنیم اما نامزد نداریم، گروهی هم با معرفی نامزد وارد میدان رقابت شدند، بعضی نیز همچون آقای خاتمی گرچه از نامزد خاصی در انتخابات ریاست جمهوری حمایت نکردند اما لیست اصلاح طلبان برای شورای شهر را مورد حمایت قرار دادند، در نهایت نیز ناسا یا همان جبهه اصلاحات ایران نتوانست هیچ کاری انجام دهد». به نظر می رسد با این احوال اصلاح طلبان باید چاره ای دیگر بیاندیشند. از این رو نام جهانگیری به عنوان لیدر جدید اصلاحات مدتی است زمزمه می شود.
جهانگیری در سر دو راهی
اسحاق جهانگیری امروز در یک دو راهی سخت قرار گرفته است. او زمانی پس از دولت اصلاحات خیلی ساکت و آرام کنار رفت و تقریبا می توان گفت در طول 8 سال دولت احمدی نژاد نام و نشانی از او دیده نشد اما به یک باره سال 92 در ستاد انتخابات کشور دیده شد، حضوری که با ورود هاشمی رفسنجانی به وزارت کشور همزمان بود و او برای احترام به هاشمی رفسنجانی تصمیم گرفت اعلام کاندیداتوری نکند. با استناد به این تجربه تاریخی، برخی معتقدند جهانگیری مانند سال 1384 عمل می کند و خود را در این اقیانوس پرتلاطم نمی اندازد بلکه می گذارد تا در یک زمان مناسب اگر فرصتی پیش بیاید دوباره وارد عرصه سیاست ورزی شود. این دیدگاه البته مخالفانی دارد، آنها می گویند «جهانگیری 1400 با جهانگیری 1384 متفاوت است. او می دانست که در انتخابات ریاست جمهوری 1400 احتمالا ردصلاحیت می شود یا حتی اگر تأییدصلاحیت شود شانس زیادی برای پیروزی ندارد اما شناسنامه اش را به دست گرفت و به ستاد انتخابات کشور رفت، پس او کنار رفتنی نیست و می خواهد قوی تر از گذشته به سیاست وزری مشغول شود.»
محمدعلی پورمختار در گفتگو با خبرنگار «فردا» درباره آینده سیاسی اسحاق جهانگیری گفت: خواستگاه سیاسی آقای جهانگیری بیشتر کارگزاران است اما او در سال 96 تحت عنوان نامزد جریان اصلاحات وارد صحنه انتخابات ریاست جمهوری شد و ما یک چرخشی را به لحاظ سیاسی در گرایش آقای جهانگیری شاهد بودیم. در نهایت هم او سال 96 توانست اصلاح طلبان را برای حمایت از حسن روحانی راضی کند.
وی افزود: گرچه برخی معتقدند اسحاق جهانگیری به واسطه اختلافاتش با حسن روحانی و معذوریت هایی که در دولت برایش ایجاد شده بود، خسته است اما عالم سیاست خستگی و بازنشستگی ندارد. جهانگیری از نیروهای فعال و توانمند کشور محسوب می شود و این محتمل است که او جایگزین لیدرهای سابق جریان اصلاحات شود و بتواند ساماندهی جدیدی را در این جریان شکل دهد.
تحلیلگر مسائل سیاسی درباره توان اجماع سازی درون مجموعه اصلاحات توسط اسحاق جهانگیری یادآور شد: البته در داخل جریان اصلاحات هم دیدگاه های مختلف و بعضا متفاوتی وجود دارد. امروز فردی را نمی بینیم که بتواند قدرت هدایتگری تام و تمام درون این اردوگاه سیاسی داشته باشد. هرچند که آقای خاتمی همچنان لیدر جریان اصلاحات هست اما در همین انتخابات دیدم که برخی اصلاح طلبان از او عبور کردند و به حمایت از آقای رئیسی پرداختند.
پورمختار یادآور شد: بعد از تغییر دولت، بهتر است آقای جهانگیری در جایی مشغول شود و مسیر سیاسی خودش را ادامه دهد. حالا باید دید آقای جهانگیری چگونه می تواند نظر و دیدگاه اکثریت اصلاح طلبان را جذب کند، البته نوع تعامل او با آقای خاتمی برای ایفای این نقش نیز بسیار مهم است.
اسحاق جهانگیری امروز حمایت کارگزاران و برخی طیف های نزدیک به حزب را پشت سر خود دارد اما قطعا این کافی نیست. در اوضاع کنونی جهانگیری برای آنکه در ایفای نقش لیدری جریان اصلاحات موفق باشد باید مولفه های و قابلیت های دیگری را هم به دست آورد. شاید برای نیل به همین بود که با وجود دعوت چندباره حزب کارگزاران، او از حضور در جلسات آن حزب پرهیز کرد. مهمترین فاکتور و مولفه جلب نظر سیدمحمد خاتمی است، اینکه آیا او می تواند حمایت آقای خاتمی را به دست بیاورد و پس از مدتی جایگزین او شود؟ سئوالی است که گذشت زمان جوابش را مشخص خواهد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید